تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 106 از 129 اولاول ... 65696102103104105106107108109110116 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,051 به 1,060 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #1051
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض روانشناسی خنده

    زندگی روزانه و حوادث و اتفاقات آن ایجاد عکس العمل هایی در انسان می شود که گاهی شرایط زمان و مکان اجاره بروز آن ها را نمی دهد و در نتیجه مقدار زیادی انرژی در بدن ذخیره می شود .
    این انرژی های عصبی به جای آنکه صرف ایجاد معادلاتی از افکار و هیجانات جدید شود به دلیل موانع موجود ، تولید حریانی در اعصاب حرکتی در گروه های مختلف عضلات می کند و سبب ایجاد حرکات نیمه تشنجی می شود که روان شناسان آن را خنده نامیده اند
    خنده پدیده ای است که غالباً برای ابراز شادمانی به کار می رود و در بین موجودات زنده فقط انسان از این توانایی برخوردار است . خنده از نظر روان شناسان معتقدند که چون مقدار زیادی انرژی ذخیره شده و واپس زده روانی به علت شرایط مختلفی چون کنترل شدید محیط ، حوادث اتفاقی و بازداری های ذهنی راهی به بیرون پیدا نمی کنند از طریق خنده از ذهن و بدن تخلیه می شوند .
    به همین دلیل است که همیشه پس از خنده احساس آرامش به وجود می آید و با خود تمرکز را به همراه می آورد .
    روان شناسان به خنده به عنوان ضریب اطمینان ذهن و روان می نگرند که در مواقع انباشته شدن انرژی های هیجانی و مخرب نقش مهمی در بیرون راندن آن ها ایفا می کند .
    به همین دلیل خنده از نظر علم روان شناسی دارای جایگاه ویژه و پر ارزشی است و می تواند به برقراری تعادل روانی درانسان کمک کند و زمینه سلامت روانی او را فراهم سازد . نقش ویژه ای که خنده در تخلیه فشارهای روانی به عهده دارد باعث شده که روان شناسان به متولیان امر توصیه کنند که محیط های کئاری آموزشی و خانوادگی را به محیط های شاد و پر خنده تبدیل کنند . تحقیقات نشان می دهد که واکنش خنده فرایند مغزی عصبی ویژه ای دارد . به هنگام خندید در الگوی امواج مغزی ما تغییرات قابل ملاحضه ای روی می دهد وهمه سطوح کورتکس مغز ، و نه فقط یک جتیگاه واحد ، نسبت به خنده واکنش نشان می دهند .
    برخی از دانشمندان نیز خنده را به طوفان مغزی تشبیه کرده اند و معتقدند که خنده نقش شوک عصبی خفیف را بر روی مغزایفا می کند . از آن جا که مغز حیاتی رین ارگان بدن است و بر فعالیتهای جسمانی و روانی کنترل دارد ، هرگونه تغییر ثبتی در عملکرد آن می تواند بر عملکرد کل بدن تاثیر سفید داشته باشد . زمانی مه ما می خندیم ، مقدار بسیار زیادی از اکسیژن را به طرف سلول های بدن به ویژه سلول های مغزی می فرستیم .
    می دانیم که مغز در حدود یک پنجم از کل اکسیژن مورد نیاز بدن را به تنهایی مصرف می کند بنابراین زمانی هم که مغز با خونی که از مقدار تکسیژن بیشتری برخوردار است تغذیه می شود عملکرد بهتری در مقایسه بازمانی که کمتر اکسیژن می گیرد ، پیدا می کند و در نهایت همه عملکردهای ذهنی و بدنی ما بهبود می یابند .
    ● ارتباط با خنده
    ۱) سیستم ایمنی :
    تحقیقات علمی نشان می دهد در حالی که افسردگی به ستگاه ایمنی بدن در برابر بیماری آسیب می رساند خنده با کاهش کورتیزول ، افزایش فعالیت سلولهای کاهنده در افزایش سیتوکنین ، دستگاه ایمنی را تقویت می کند .
    وقتی شخص می خندد وجودش از احساساتی مثل آلودگی ، گرما ، رهایی و سرحالی آکنده می شود و این ها همان احساساتی هستند که در بردارنده مفهوم احساس سلامتی اند .
    ۲) ورزش :
    خنده یکی از مهمترین ورزشهاست . هیچ ورزشی نمی تواند مثل خنده بیشتر غضلات بدن را به جنبش در آورد . یک دقیقه خندیدن برابر با چل مرتبه نفس کشیدن است .
    همچنین روزانه ۱۵ دقیقه خندیدن بخش زیادی از منافع حاصل از پیاده روی صبحگاهی را در بردارد .
    ۳) بیماریهای قلبی
    خنده با کاهش وزدودن احساسات منفی نقش مهمی در پیشگیری از حملات قلبی دارد و نوعی ماساژ قوی برای قلب است .
    پژوهشها نشان داده است که خندیدن از بروز انواع سکته ها و لخته شدن خون در رگ ها جلوگیری می کند
    ۴) صبر :
    متخصصان اعلام کرده اند کسانی که لبخند بر لب دارند علاوه بر آن که از شکیبایی بیشتری برخوردار اند قدرت بسیاری نیز برای حل مشکلات خود می یابند و بدین ترتیب روحیه یاس که منجربه بروز انواع بیماری ها می شود از بین خواهد رفت . برخی دیگر از صاحبنظران معتقدند داشتن لبخند بر لب بیانگر نوعی آرامش و تخلیه فشار در افراد است و کسانی که هیچ گاه خنده بر لب ندارند نه تنها در مواجهه با هر حرکتی بلافاصله عصبانی شده و از خود واکنش نشان می دهند بلکه فشار خون آنها نیز افزایش خواهد داد .
    ۵) فشار خون :
    تحقیقات دانشمندان نشان می دهد خنده بهترین درمان برای افرادی به شمار می رود که دوران بهبودی پس از سکته قلبی را می گذرانند زیرا فشار خون آنان را کاهش می دهد .
    به گزارش پایگاه اینترنتی ، محققان اتریشی در پژوهشی دریافتند که خنده درمانی افرادی که سکته کرده اند سبب کاهش فشار خون می شود .
    ۶) درد :
    بدن ما به طور طبیعی مجهز به موادشیمیایی ضد دردی است که در صورت لزوم برای تخفیف درد از مغز آزاد می شود و آندورفین نام دارد . خندیدن باعث افزایش ترشح این مواد می شود .
    محققان در دانشگاه سریلند به این نتیجه رسیده اند که خنده داروی بسیاری از بیماری هاست و چنان چه این حالت به اندازه طبیعی در بشر بوجود آید هرگز بیماری رشد نخواهد کرد .
    روزنامه ای کهدر مسکو با انتشار مقاله ای در این زمینه خاطر نشان کرد تحقیقات دانشمندان در دانشگاه سریلند که با آزماریش روی بیش از ۳۰۰ نفر انجام شده نشان می دهد که خنده بسیاری از دردهای آن ها را از بین برده و ریشه های درمان خود جوش را در این افراد به وجود آورده است .
    ۷) فرآیند یادگیری :
    از آنجا که اشتغال ذهنی و اضطراب از موانع یادگیری به شمار می رود از این رو خندیدندر ابتدای مطالعه باعث ایجاد آرامش فکری می شود و فرایند یادگیری را اسان می کند .
    احساس شادی در پی خندیدن و بهبود حال و هوای افراد در بلند مدت ، هم در افراد سالمن و هم در بیماران سبب بهبود کیفیت زندگی آنان می شود .
    محققان برای بوجود آمدن زمینه های خندیدن مناسب ، خواندن انواع رمان محاوره با افراد مختلف و دردیدن فیلم های شیمایی و بالاخره افزایش آداب و معاشرت با دیگران را پیشنهاد می کنند .
    بنابراین می توان گفت :
    خنده نقش حمایتی و تقویتی را بر روی مغز و بدن ایفا می کند .
    Last edited by aligol172; 30-06-2011 at 13:28.

  2. 2 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1052
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض نیاز به تأیید!

    به راستی نیاز به تأیید چیست و چرا برخی افراد همواره سعی دارند کار، رفتار و عمل شان را از نگاه دیگران مورد ارزیابی قرار دهند؟ و تا دیگران رفتار آنان را تأیید نکنند، در تأیید صحت عمل و رفتار خویش شک دارند؟ در زندگی روزانه ی خود با افراد بسیاری برخورد کرده ایم که همواره در تلاش اند تا رفتار و عمل کرد خویش را به تأیید دیگران برسانند. به راستی چرا برای برخی افراد، خواسته ها و تمایلات سایر افراد این قدر مهم است به گونه ای که بدون تأیید دیگران، همواره در شک و تحیر به سر می برند. به عبارت دیگر، هنر برخی افراد خود را در آیینه ی دیگران دیدن است، چرا؟ سؤال این است که این گونه افراد چگونه می اندیشند و چگونه رفتار می کنند؟
    ویژگی های افرادی که نیاز به تأیید دارند. معمولا" افرادی که نیاز به تأیید دارند دارای ویژگی هایی هستند که آنان را از سایر افراد برجسته می کند:
    ۱) این گونه افراد در شغل، زندگی فردی، زندگی زناشویی، در مقام یک پدر، فرزند، دوست، کارمند، خبرنگار، ژورنالیست و ... به شدت فعالیت می کنند تا خوب جلوه نمایند.
    ۲) همواره در تحیر و سرگردانی به سر می برند. منتظر اجازه و تأیید دیگران هستند تا برای آن چه انجام می دهند، کسب اجازه و تأیید کنند!
    ۳) به دیگران وابسته اند و در صورت تأیید دیگران احساس لذت، رضایت و ارزش مندی می کنند.
    ۴) معمولا" در جمع از اظهار نظر اجتناب می کنند و در هراسند؛ زیرا می ترسند ارزیابی دیگران آنان و دیدگاه شان را تأیید نکند و یا اظهار نظر آنان مورد نظر دیگران واقع نشود.
    ۵) همواره رفتاری محافظه کارانه داشته و برای حفظ وضع موجود، رفتاری مسالمت آمیز دارند.
    ۶) برای رضایت خاطر دیگران زندگی می کنند، تلاش و فعالیت می کنند و همیشه در خدمت خواسته های دیگرانند.
    ۷) استعدادها، ظرفیت ها، مهارت ها و توانایی های خویش را باور ندارند و تمایل دارند خود را «نالایق» وانمود کنند.
    ۸) آنگاه که احساس کنند با گفتن «حقیقت» تعارض و تنش پدید آید، دروغ گفتن و پنهان کردن حقیقت برای شان راحت می شود.
    ۹) به خاطر ترس از عدم تأیید و یا طرد شدن، خواسته ها، نیازها، حق و حقوق خود را کنار می گذارند و تابع خواسته ها و هوا و هوس دیگران می شوند.
    ۱۰) به دلیل ترس و نگرانی از نتایج احتمالی یک تصمیم، هیچ گاه «تصمیم» نمی گیرند و از ابراز عقیده اجتناب می کنند.
    ● چرا برخی نیاز به تأیید دارند؟
    معمولا" افراد بنابر دلایلی نیاز به تأیید دارند: برخی به دلیل ویژگی های شخصیتی، برخی به دلیل پیشینه ی تربیت خانوادگی و برخی نیز به دلیل ارتباط با دوستان و افراد دارای چنین ویژگی روحی و روانی و ... به چنین بیماری دچار می شوند. در این جا اجمالا" برخی از این عوامل را بیان می کنیم.
    ۱) افرادی که نیاز به تأیید دارند، بنابر دلایل زیر عزت نفس آنان پایین است:
    الف) فقدان حس ارزشمندی و در نتیجه عدم وجود تقویت این حس در دوران کودکی
    ب) احساس طردشدگی و کمبود عاطفی در دوران کودکی
    ج) فقدان ارزیابی مثبت از خود و بازخوردگیری مثبت در دوران کودکی
    د) احساس نادیده گرفته شدن و بی توجهی و یا کم توجهی در دوران کودکی
    ۲) این افراد نقش تأیید گرفتگی را از والدین در کودکی آموخته اند و به طور وسواس گونه ای به دنبال تأیید از هر منبعی برای عمل «خوب» خویش اند.
    ۳) در کودکی احساس می کردند که «وصله ی ناجورند» و نمی توانند با دوستان و اطرافیان گرم بگیرند و بجوشند.
    ۴) خود را در کودکی به الگوهای خیالی، موهوم و غیر واقعی می چسبانند که معمولا" آرمانی و دست نیافتنی بودند و از تلویزیون، ماهواره و ... تبلیغ می شوند.
    ● راه های کاهش نیاز به تأیید دیگران
    راه ها و شیوه های زیر می تواند نیاز به تأیید دیگران را در افراد کاهش دهد. به واقع، با عمل به این راه کارها افراد در رفتار خویش کم کم نیاز کم تری به تأیید دیگران می بینند. این راه کارها را می توان چنین بیان کرد:
    ۱) باید راه های خودباوری و عزت نفس را در خود تقویت کرد و باید این باور و عقیده ی غیر منطقی را که «احساس خوب بودن» در گرو «تأیید دیگران» است از خود طرد کرد.
    ۲) زمینه ها و بسترها و ترس های احتمالی شخص مثل طرد، نادیده گرفتن، ترک شدن، و عدم تأیید را در خود شناسایی و از بین ببرند.
    ۳) باید به خود جرأت داد، وارد صحنه ی موفقیت های تعارض آمیز و تنش زا شد، در مسائل و مباحث گروهی شرکت کرد و به خود جرأت اظهار نظر داد. نظر خود را در مورد موضوع مورد بحث در جمع با اطمینان ابراز کرد و نباید از چیزی و یا کسی هراسید؛ چرا که دیگران هم مثل ما افرادی عادی هستند، با ما تفاوتی ندارند.
    ۴) باید همواره خود را در برابر این پرسش ملامت کرد که اگر قرار باشد همواره مورد تأیید دیگران باشم و رفتار من مورد رضایت دیگران باشد، ولی هرگز نتوانم احساس و نظر واقعی خود را درباره ی مسائل و موضوعات بیان کنم، چه ارزش و نفعی دارد؟
    ۵) باید فهرستی از موضوعاتی را تهیه کرد که همواره از ترس عدم تأیید، هرگز نظر خود را درباره ی آن ها بیان نکرده اید، اینک خود را آماده کنید تا دیدگاه خود را درباره ی این موضوعات به دیگران با جرأت و قاطعیت تمام بیان کنید.
    ۶) سعی کنید این نکته را همواره به خود تلقین کنید که مهم نیست که دیگران درباره ی من چه قضاوتی دارند، مهم این است که نظر من درباره ی این موضوع چیست.

  4. 2 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1053
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض تفکر خارج از چارچوب های معمول

    تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که خارج از چارچوب های معمول فکر کنید؟ منظورم راه های خلاقانه و نگاهی متفاوت در حل مشکلات است. قبل از تفکر در مورد هر موضوعی باید موقعیت خودتان را کاملا" تجزیه و تحلیل نمایید و هرگز از کلیشه های رایج در رویارویی با مشکلات استفاده ننمایید.
    در حال حاضر منظور از چارچوب های معمول چیست و چگونه باید آن را تغییر دهیم؟ برای توسعه ی راه حل های مواجه با مشکلات چه باید کرد؟ چگونه باید توانایی مان را در مقابله با مشکلات پرورش دهیم؟
    چارچوب ها را تعیین کنید و سپس نسبت به تغییر آن ها اقدام نمایید. باید در ابتدا بدانید که چه چیزی را می خواهید تغییر دهید و دلیل تان برای ایجاد این تغییرات چیست.
    در این مقاله ۱۱ روش متفاوت تفکر ارائه می شود. اگر این روش ها را امتحان نمائید، به مرور زمان متوجه خواهید شد که توانایی تان در مواجه با مشکلات و متفاوت فکر کردن، چقدر افزایش یافته است.
    ۱) در مورد صنایع گوناگون بیاموزید.
    شاید باور نکنید که من با مطالعه ی کتاب های بازاریابی به این رشته علاقه مند شدم و با عضو شدن در کتابخانه، کتاب های زیادی را در این زمینه مطالعه کردم و یاد گرفتم که می توانم در خصوص سایر رشته ها نیز فکر کنم و همین باعث شد تا به این رشته علاقه مند شوم. این موضوع سبب می شود تا شیوه ی تفکر انسان تغییر کند و دید تازه ای به مسائل پیرامون خود پیدا کند.
    با مطالعه ی سایر مذاهب، انعطاف روحی و روانی تان را افزایش دهید و سعی کنید نگاه تان را به زندگی تغییر دهید.
    ۲) در مورد مذاهب بیاموزید.
    از طریق مطالعه درباره ی مذاهب متوجه می شوید که چه کمک بزرگی در راهنمایی انسان ها و درک جهان مادی و الهی می کنند. پس با مطالعه ی سایر مذاهب، انعطاف روحی و روانی تان را افزایش دهید و سعی کنید نگاه تان را به زندگی تغییر دهید. الگویی را برای خودتان انتخاب کنید و از او کمک بگیرید.
    ۳) در کلاس های متفاوت شرکت کنید.
    با یادگیری مطالب جدید، دیدتان نسبت به مسائل زندگی تان، جامعه و جهان، گسترده شده و کمکی به شما خواهد بود تا مسائل زندگی تان را بهتر حل و فصل نمایید.
    ۴) کتاب هایی با موضوعات مختلف بخوانید.
    مثلا" با مطالعه ی کتاب های روان شناسی، قدرت تفکرتان را افزایش خواهید داد و با انجام چند تست متفاوت خودتان را ارزیابی کرده، نقاط ضعف و قوت تان را متوجه خواهید شد. یا مثلا" با خواندن رمان های پلیسی سعی می کنید تا معمای مطرح شده را حل کنید و در نهایت، تحلیل خودتان را با آن چه در کتاب گفته شده، مقایسه خواهید کرد. یا به عنوان مثال کتابی در مورد بدبینی و خوش بینی به شما کمک خواهد کرد تا این دو مقوله ی روان شناختی را تجزیه و تحلیل نمایید.
    ۵) شعر بسرایید.
    با سرودن شعر باعث می شوید که سمت چپ مغزتان فعالیت بیش تری داشته باشد و این باعث می شود تا خلاقانه تر عمل کنید. اگر چه ممکن است که در ابتدا بسیار موفق نباشید ولی به این موضوع فکر کنید که چه مقدار به قوه ی تخیل تان کمک می کنید.
    ۶) نقاشی بکشید.
    با نقاشی کشیدن سمت راست مغزتان را به فعالیت می کشانید و تعادلی را بین فعالیت های سمت چپ و راست مغزتان ایجاد می نمایید. این راه هم به خلاقانه فکر کردن تان کمک خواهد کرد.
    سعی کنید که برای انجام هر کاری برنامه ریزی کنید و با در نظر گرفتن هدفی قدم های اولیه را برای به نتیجه رسیدن به منظورتان بردارید تا به آن چه می خواهید برسید.
    ۷) به راه حل های متقاوت فکر کنید.
    به عنوان مثال مسئله یا مشکلی را برای خودتان در نظر بگیرید و سعی کنید راه حل های متفاوتی را برای حل این مشکل در نظر گرفته، هر کدام را بررسی نمایید و ببینید که کدام یک بهتر است و کدام یک سریع تر به نتیجه خواهد رسید.
    ۸) به کارهای عقب افتاده اتان فکر کنید.
    سعی کنید که برای انجام هر کاری برنامه ریزی کنید و با در نظر گرفتن هدفی قدم های اولیه را برای به نتیجه رسیدن به منظورتان بردارید تا به آن چه می خواهید برسید.
    ۹) در انجام هر کاری از دیگران مشورت بخواهید.
    با دیگران در مورد مسائل و مشکلات تان حرف بزنید و نظرشان را در مورد هر چیزی جویا شوید. می دانید که همیشه چند فکر بهتر از یکی است. با این روش چندین ایده ی متفاوت در اختیار دارید که می توانید بهترین را انتخاب نمایید.
    ۱۰) مانند سایرین نباشید.
    سعی کنید که همواره متفاوت باشید. در هر زمینه ای می توانید با دیگران فرق داشته باشید. متفاوت فکر کنید، تصمیم بگیرید و به دیگران ثابت کنید که توانایی بالایی در مقابله با مشکلات دارید و خلاقانه هر موضوعی را حل و فصل خواهید کرد. بنابراین فراتر از دیگرن حرکت کرده و به نتیجه خواهید رسید.
    ۱۱) دوش بگیرید.
    شاید باور نکنید که حمام رفتن، باعث ایجاد آرامش عمیقی در وجودتان می شود و فکرتان را باز می کند. شاید به دلیل آب گرمی است که استفاده می نمایید. بنابراین زمانی که خسته هستید و خیلی خوب نمی توانید فکر کنید، دوش بگیرید و ببینید که چه اتفاق شگفت انگیزی در وجودتان به وقوع می پیوندد. راه حل های دیگری که به ذهن تان می رسد را یادداشت کرده و آن را در اختیار دیگران هم قرار دهید.

  6. 4 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1054
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض روانشناسی اسلامی یا علم النفس؟

    اصطلاح روان شناسی اسلامی از جمله تعابیری است که در برخی کتب اندیشمندان اسلامی به کار رفته است. سخن گفتن از علمی با عنوان روان شناسی اسلامی و معرفی فردی همچون غزالی به عنوان بنیانگذار آن موجب شده است نویسنده این مقاله به تامل پیرامون این اصطلاح و امکان طرح آن بپردازد. بی تردید اهمیت این مساله آن گاه آشکارتر می شود که به ماهیت روان شناسی نوین پی برده و ملزومات و مباحث مربوط به آن را مدنظر قرار دهیم.
    روان شناسی در جایگاه یک علم از ۲ منظر قابل بررسی است. از یکسو می توان به رگه های فلسفی آن اشاره کرد که در این صورت قدمتی معادل فلسفه و تفکر بشری دارد و از سوی دیگر می توان رویکرد علمی آن را مورد توجه قرار داد که در این صورت عمری کوتاه داشته و ابتدای راه قرار دارد. در واقع وقتی سخن از سنت کلاسیک روان شناسی به میان می آید اشاره به روان شناسی نوین است که در آن روان شناسی برای بررسی موضوعات خود روش علوم طبیعی را در پیش گرفت و مرزهای خود را از فلسفه بتدریج جدا کرد. چنین جدایی و استقلال طلبی صرفا محدود به تغییر روش نمی شود، بلکه موضوعات و اهداف روان شناسی نوین نیز تغییر کرد.
    ابتدا موضوع مطالعه روان شناسی، روح یا روان (Psych) بود و به همین دلیل عنوان روان شناسی (Psychology) را می توان اسمی بامسمی دانست، ولی روان شناسی نوین دیگر علاقه ای به بررسی این موضوعات ندارد و رفتار (behavior) را در کانون توجه خود قرار داده است. به همین دلیل برخی بر این اعتقادند که رفتارشناسی (The science of behavior) باید جایگزین عنوان روان شناسی شود، ولی هشدار می دهند که نباید چنین عنوانی را معادل رفتارگرایی افراطی تلقی کرد. با وجود این، امروزه همچنان عنوان روان شناسی با وجود تغییر در موضوع و روش به کار می رود و همین استعمال گهگاه موجب سوء تفاهم و برداشت های غلط شده است.
    ● روان شناسی اسلامی
    اصطلاح روان شناسی اسلامی، ازجمله مفاهیمی است که طرح آن موجب جبهه گیری موافقان و مخالفان بسیاری شده است. موافقان این اصطلاح مدعی وجود چنین حوزه مطالعاتی در مقابل روان شناسی مغرب زمین هستند. در مقابل مخالفان آن، طرح چنین اصطلاحی را نادرست می دانند و معتقدند روان شناسی در قالب یک علم نمی تواند پسوند مسیح، اسلامی و... را پذیرا باشد. مدعیان روان شناسی اسلامی پیش فرض هایی را برای امکان وجود چنین علمی مطرح کرده اند که این پیش فرض ها به وسیله پدیدآورندگان کتاب «علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی» چنین ذکر شده اند:
    ▪ فرضیه روح: به اعتقاد برخی، زمانی می توان از روان شناسی اسلامی سخن به میان آورد که موضوع مطالعه آن پدیده «روح» در نظر گرفته شود. به زعم این افراد روان شناسی نوعی «روح شناسی» است. در مقابل مدعیان چنین برداشتی باید این نکته را خاطرنشان کرد که روان شناسی در جایگاه یک علم درصدد فهم، تبیین و پیش بینی ماهیت و رفتار انسان است. از سوی دیگر موضوع روان شناسی را «روح» در نظر گرفتن، این مشکل را پدید می آورد که حقیقت «امری» که از دایره منطق و فهم انسان بسی فراتر است مورد بررسی قرار گیرد و این امر امکانپذیر نخواهد بود.
    ▪ فرضیه نفس: گروهی «نفس» را به عنوان موضوع روان شناسی اسلامی معرفی کرده اند. تفاوت نفس و روح در این نکته نهفته است که هنگام سخن گفتن از نفس بر خلاف روح با حقیقتی صرفا متافیزیکی سر و کار نداریم، بلکه نفس از حیث تعلقش به بدن مورد توجه است. در نتیجه این افراد روان شناسی را معادل «نفس شناسی» در نظر می گیرند. اشکالی که بر این مدعا وارد است قابل تامل می باشد. اشکال این است که آیا می توان نفس شناسی را معادل روان شناسی علمی دانست که عنصر تجربه در آن یک عنصر اساسی است؟ از سوی دیگر، هنگام سخن گفتن از «علم النفس» کدام علم النفس مدنظر است: «علم النفس فلسفی» یا «علم النفس عرفانی». در واقع چه مقصود علم النفس فلسفی باشد که با حدوث و قدم نفس و قوای آن سر و کار دارد و چه علم النفس عرفانی که در آن از تجرد نفس سخن به میان می آید، هیچ کدام معادل روان شناسی علمی نخواهد بود. در واقع بر خلاف روان شناسی علمی که تجربه معیار اصلی در نظر گرفته می شود در علم النفس فلسفی، استدلال عقلی و در علم النفس عرفانی شهود مدنظر است.
    هرچند نباید از این نکته غافل شد که «شناخت نفس مفهومی است عام و فراخنای عمومیت آن چنان است که علم النفس فلسفی، معرفه النفس عرفانی و روان شناسی هر سه در دامن آن قرار می گیرند. این سخن بیانگر آن است که نفس را موضوع روان شناسی اسلامی خواندن، کلام کافی نیست به دلیل آن که باید معین کرد نفس از چه حیث موضوع علم النفس فلسفی و از چه حیث موضوع معرفه النفس عرفانی است. «قراملکی و ایروانی، ۱۳۸۵، ص۱۶».
    بر خلاف روان شناسی علمی که در آن تجربه معیار اصلی در نظر گرفته می شود در علم النفس فلسفی، استدلال عقلی و در علم النفس عرفانی شهود مدنظر است
    ▪ فرضیه فطرت: گروهی بر قرار گرفتن «فطرت» به عنوان موضوع اصلی روان شناسی اسلامی تاکید می کنند.بدون در نظر گرفتن مباحث پیرامون معانی مختلف فطرت و دیدگاه های مرتبط با این موضوع باید به این نکته اشاره کرد که در اصطلاح قرآنی مقصود از فطرت نوعی معرفت و میل ربوبی است که در انسان به ودیعه نهاده شده است. اگر ما در روان شناسی به دنبال فهم طبیعت انسان هستیم به این نکته پی خواهیم برد که گستردگی مفهوم فطرت به اندازه گستردگی مفهوم طبیعت انسان نیست. در نتیجه می توان فطرت را به عنوان موضوعی در میان موضوعات مربوط به روان شناسی مورد بحث قرار داد، ولی این امر مجوزی برای در نظر گرفتن فطرت به عنوان موضوع کلی روان شناسی اسلامی نخواهد بود.
    ▪ فرضیه عمل: مفهوم عمل در تفکر اسلامی از جایگاه خاصی برخوردار است چنان که هویت هر فرد معادل اعمالی است که از وی آشکار می شود. در واقع اگر درصدد شناخت فردی هستیم بهترین معیار، عمل آن فرد است. در نتیجه اگر درصدد تاسیس علمی تحت عنوان روان شناسی اسلامی هستیم باید «عمل» به عنوان شاه کلید آن علم در نظر گرفته شود. ذکر این نکته ضروری است که حتی هنگام سخن گفتن از نفس به عنوان موضوع روان شناسی اسلامی، نفسی مد نظر است که در عمل فرد آشکار و خود را متحقق می سازد.
    ● علم النفس عقلی و علم النفس عرفانی
    بدیهی است که تفکیک این دو نوع علم النفس کمک شایانی به فهم مطلب این مقاله خواهد کرد. علم النفس عقلی با تکیه بر عقل و استدلال و به شیوه تجزیه و تحلیل به طرح مباحث پیرامون نفس می پردازد و به همین دلیل می توان از آن به عنوان علم النفس فلسفی یاد کرد. چنین علم النفسی نخستین بار توسط ارسطو مطرح شد و در نهایت مباحث عمیق و کامل آن را می توان در کتاب شفای ابن سینا دنبال کرد. از سوی دیگر نوع دیگری از علم النفس در میان مسلمانان رایج شده که به علم النفس عرفانی معروف است. چنین علم النفسی بیش از آن که بر عقل تکیه کند بر وحی متکی است و مکاشفات و مشاهدات عرفا از جایگاه خاصی در آن برخوردار است. در واقع هدف و مقصد اصلی این نوع علم النفس شناخت حق تعالی از طریق شناخت خویشتن است. فرد از طریق درون نگری و حواس باطنی به شناخت خویش می پردازد تا چنین شناختی مقدمه ای برای شناخت پروردگارش شود.
    چنین تفکیکی از آن جهت اهمیت دارد که روش و هدف طالبان هریک از این دو نوع علم النفس تا حدودی از هم متمایز است، اما در این میان برخی تلاش کرده اند به تلفیق این دو اقدام کنند که از آن جمله می توان به ملاصدرا اشاره کرد. در واقع ملاصدرا نماد یک اندیشمند اسلامی است که تلاش کرده است پیوندی میان عقل و وحی «مکاشفه» و به تعبیری روش مشائی و اشراقی ایجاد کند.تلاش ملاصدرا در ایجاد پیوند میان علم النفس فلسفی و علم النفس عرفانی را می توان در کتاب اسفار وی مشاهده کرد.
    ● نتیجه گیری
    محور اصلی بحث در این مقاله پرسش درباره امکان وجود روان شناسی اسلامی است. در واقع پرسش این است که آیا می توان از علمی با عنوان روان شناسی اسلامی سخن به میان آورد و اگر چنین امری امکان پذیر است محتوای این علم چیست؟ اشاره شد که اگر مقصود از روان شناسی اسلامی پرداختن به مباحث نفس و موضوعات مربوط به آن همچون اثبات وجود نفس، تجرد، بقاء و... باشد چنین موضوعی و مباحث پیرامون آن در روان شناسی نوین که محوریت آن بررسی رفتار و تجلیات آن است مورد توجه قرار نمی گیرد. در نتیجه نمی توان از روان شناسی اسلامی در قالب یک علم آن گونه که امروز مصطلح است نام برد مگر این که به جای مفهوم نفس از مفهوم عمل استفاده کرد، اما اگر مقصود از روان شناسی اسلامی مطرح کردن مباحثی پیرامون نفس است که ابزار طرح و بررسی آنها استدلال و تعقل است می توان از آن با عنوان علم النفس اسلامی یاد کرد. در واقع چنین علم النفسی در حیطه فلسفه قرار گرفته و هیچ قرابتی با روان شناسی معاصر نخواهد داشت زیرا نه به لحاظ موضوع و نه به لحاظ شیوه ای که در پیش می گیرد نمی توان نقطه مشترکی میان این دو یافت.

  8. 3 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #1055
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض اعتماد به نفس، دورخیزی برای کسب موفقیت!

    همه ما واژه اعتماد به نفس را شنیده ایم و درباره آن چیزهایی می دانیم. این که اعتماد به نفس به فرد کمک می کند عملکرد بهتر و مثبتی داشته باشد و بتواند چالش های پیش رو را به بهترین نحو پشت سر بگذارد. اما بسیار پیش آمده که در هنگام مشکلات و گرفتاری ها، به هنگام ناکامی و تلخ کامی خود را سرزنش کرده ایم، به خود تشر زده ایم، منفی بافی کرده ایم، به دنبال مقصر گشته ایم و از این قبیل. در چنین شرایطی در واقع آن چه از توانایی های مان پیش بینی کرده بوده ایم، تحقق پیدا نکرده و عینیت نیافته است.
    اعتماد به نفس مان تخریب شده و برای روبه رو شدن با چالش های بعدی هراس داریم و از ناکامی دوباره می ترسیم.در واقع اعتماد به نفس مان را از دست داده ایم. بی آن که درباره آن فکر کرده باشیم. بحث اعتماد به نفس چنان اهمیتی در علوم رفتاری و انسانی پیدا کرده است که یکی از پایه های اصلی پیشرفت و توسعه جوامع معرفی می شود. اگر بنا باشد توسعه بر دوش نیروی انسانی کارآمد، محقق، پرتوان و پویا باشد این نیروی انسانی بدون اعتماد به نفس قطعا موتور محرکه ای برای حرکت نخواهد داشت. از این رو باید اعتماد به نفس را بار دیگر واکاوی کرد تا اهمیت آن را دریافت. دکتر علیرضا شریفی، عضو پژوهشگاه تعلیم و تربیت با اشاره به معانی و تعاریف متفاوتی که از اعتماد به نفس ارائه شده است به خراسان می گوید: این بحث هم در حوزه روان شناسی و هم در حوزه جامعه شناسی مطرح است. از منظر روان شناسی به شناسایی توانمندی ها و قابلیت های فردی مربوط می شود تا که در مرحله بعد فرد بتواند توانایی های بالقوه خود را به بالفعل تبدیل کند و در حوزه جامعه شناسی نیز برداشت و نگرش جامعه به فرد است که از اوچه انتظاراتی و توقعاتی دارد و چگونه می خواهد از قابلیت های او استفاده کند.
    طبیعی است که این مفهوم پردامنه و فراگیر تمامی ابعاد شخصیت فردی را تحت تاثیر قرار می دهد و کمک می کند فرد بتواند به ارزیابی دقیق توانایی های خود نایل آید و از آن ها بهره برداری کند.نگرش جامعه، بسیاری از اوقات نگرش فرد در مورد توانایی های خود را تحت تاثیر قرار می دهد. به عنوان مثال در یک جامعه سنتی جنسیت یکی از موانع مهم اعتماد به نفس است. به این معنا، تعریف جنسیت نه بیولوژیک بلکه فرهنگی است. یعنی بار فرهنگی که روی دوش دختر و پسر گذاشته شده، باعث می شود اعتماد به نفس او تحت تاثیر قرار بگیرد. از پسران همواره شجاعت، جسارت، توانمندی و قدرت طلبی خواسته می شود و جامعه به این شکل به آن ها نگاه می کند.
    در مقابل جنس دختر به خاطر همان بار فرهنگی غلط اعتماد به نفس کافی برای حضور در اجتماع را از دست می دهد. بنابراین بهتر است تلاش کنیم عواملی را که در جامعه نظام شخصیتی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد شناسایی کنیم و اثر آن ها را کمرنگ کنیم.دکتر شریفی با اشاره به نقش نظام آموزشی در افزایش اعتماد به نفس می گوید: باورهای فرهنگی غلط در شخصیت سازی افراد در نظام آموزشی تزریق می شوند و شاکله شخصیت افراد را شکل می دهند. به این خاطر است که می گوییم تعریف اعتماد به نفس در جوامع مختلف به شدت تحت تاثیر باورها و نظام ارزشی هنجاری است که در آن جامعه حاکم است. بنابراین لازم است به جای متکی بودن بر یافته های سایر کشورها برای افزایش اعتماد به نفس، به تحقیقات و پژوهش های بومی دست بزنیم و تلاش کنیم براساس باورها و اعتقادات خود، راهکارهایی برای افزایش اعتماد به نفس دانش آموزان و دانشجویان و نسل نو ارائه کنیم.
    اعتماد به نفس «آموختنی» است و باید تلاش کنیم خلاءهای فرهنگی و تربیتی در این زمینه را پر کنیم.به این ترتیب توصیه می شود خانواده ها اجازه دهند فرزندان آزموده ها را دوباره بیازمایند، آن چه می خواهند به شیوه متفاوتی یاد بگیرند، بیاموزند و راه های نرفته را طی کنند، نه این که با ایجاد محدودیت و حد و مرز و خط قرمز برای هر کاری آن ها را از تجربه کردن و پیدا کردن محروم کنند. والدین باید شیوه تربیتی سخت گیرانه خود را کنار بگذارند. از آن جا که مسئولیت پذیری والدین ایرانی بسیار بالاست، بسیار نگرانند و این باعث می شود در شیوه برخورد با فرزند، او را محدود کنند. فرزند وابسته و ترسو اعتماد به نفسی نخواهد داشت و نخواهد توانست کارهای بزرگ انجام دهد.
    وی با اشاره به واقعه دردناک بم توضیح می دهد: در آن حادثه تاسف بار جوانان ۱۶ تا ۲۰ ساله فراوانی والدین خود را از دست دادند و وظیفه سنگین اداره خانواده به دوششان افتاد. در کمال تعجب مشاهده می شد که آن ها ناگهان به بلوغ رسیدند و به خوبی توانستند مسئولیت خانواده را به دوش بگیرند. آن ها می توانستند کارهای بزرگی انجام دهند و تصمیم های مهمی بگیرند که در حالت عادی امکان آن برایشان وجود نداشت، به این ترتیب مشخص است که تا چه حد خانواده و میدانی که در اختیار فرزندان قرار داده می شود در تقویت اعتماد به نفس موثر است. در ادامه ۵ گام برای روبه رو شدن با موقعیت های دشوار برای افزایش اعتماد به نفس از سایت مایوکلینیک از نظر شما می گذرد.
    ▪ گام اول: موقعیت ها و شرایط دردسرساز و چالش برانگیز را شناسایی کنید.درباره شرایط دردسرساز و بغرنج زندگی که شما را درگیر می کند و به اعتماد به نفس شما خدشه می زند، فکر کنید. این موقعیت ها می تواند حضور در یک هیئت بزرگ تجاری، خشم و عصبانیت ناشی از یک اتفاق در محیط کار و یا انتظار کشیدن برای اخبار بد باشد. ممکن است پس از یک تغییر مهم در زندگی مثل فوت یکی از نزدیکان، از دست دادن شغل، فروش منزل، رابطه بد با همسایه، همسر و یا همکار در چنین موقعیت بدی قرار گیرید.
    ▪ گام دوم: زمانی که این موفقیت ها را شناسایی کردید به افکاری که به ذهنتان هجوم می آورد دقت کنید. ممکن است با خودتان حرف بزنید و سعی کنید آن موقعیت را برای خودتان یا دیگری تشریح کنید. افکار شما مثبت، منفی یا خنثی هستند و ممکن است منطقی یا غیرمنطقی باشند. با افکارتان آگاهانه برخورد کنید.
    ▪ گام سوم: افکار و احساسات منفی خود را به دقت تعیین کنید. دقت کنید بار منفی افکار شما از کجا ناشی می شود. واقعیت این است که افکار و اعتقادات شماست که نحوه واکنش تان نسبت به یک موقعیت را تعیین می کند. افکار منفی درباره چیزی یا کسی می تواند واکنش فیزیکی، احساسی و رفتاری شما را در پی داشته باشد. واکنش فیزیکی می تواند در گرفتگی عضله، درد پشت، ضربان قلب، مشکلات گوارشی و اختلال خواب خود را نشان دهد. اختلال در تمرکز، احساس افسردگی، خشم، اندوه، گناه و یا نگرانی از واکنش های احساسی است که بروز می دهیم.هم چنین ممکن است در رفتارهایی مانند خوردن به هنگام سیری، زیاده روی در کار، تنهایی گزیدن، پافشاری بر موضوعات کم اهمیت و یا سرزنش دیگران به مواجهه با مشکلات برخیزیم در صورتی که از آن ها هرگز بهره ای نمی بریم.
    ▪ گام چهارم: در این مرحله باید بدانید که افکار اولیه ای که به ذهن شما می رسد ممکن است تنها راه حل مشکل به وجود آمده نباشد. بسیاری از مردم عادت دارند که با مشکلات خود به شیوه های همیشگی برخورد کنند و هرگز افکارشان را درباره آن چه رخ داده تغییر نمی دهند. بنابراین صحت شیوه برخورد با مشکلات تان را آزمایش کنید از خود بپرسید آیا نگرش شما به موضوع منطقی است و آیا واقعا شیوه دیگری برای حل مشکل وجود ندارد. ممکن است در ابتدا نتوانید اشتباهات خود را در تحلیل و نگرش های همیشگی پیدا کنید این افکار و احساسات در درازمدت به نظر شما طبیعی آمده اند و به توضیحی نیاز نداشته اند. غافل از این که انتخاب های دیگری هم برای مواجهه با مشکلات وجود دارند. نکات زیر را به دقت مطالعه کنید و آن ها را در ارزیابی و تحلیل خود ردیابی کنید. این افکار باعث از دست رفتن اعتماد به نفس شما برای حل مشکل می شوند.
    ـ تفکر «همه یا هیچ». شما همه چیز را خوب مطلق یا بد مطلق می بینید. مثلا می گویید: «در این کار موفق نمی شوم. این کار یک شکست کامل برای من است.»
    ـ فیلتر ذهنی. فقط افکار منفی در شرایط یا موقعیتی خاص یا در مواجهه با فردی خاص به ذهن شما می رسد. برای مثال: «در تهیه گزارش اشتباه کردم و حالا همه می دانند که من به این دلیل شغلم را از دست دادم.»
    ـ افکار مثبت را به افکار منفی تبدیل می کنید. دستاوردها و موفقیت هایتان را انکار می کنید و اصرار دارید که هیچ اتفاق خوشایندی برای شما رخ نداده است. مثال: «من نمره امتحانم را خوب گرفتم چون ساده بود.»
    ـ به نتیجه گیری منفی اقدام می کنید. بدون هیچ دلیل و مدرکی و به شیوه غلطی نتیجه گیری منفی می کنید. مثال: «دوستم به ایمیل جواب نداد پس من هم باید کاری کنم که عصبانی شود.»
    ـ احساسات را با واقعیات اشتباه می گیرید. مثال: «احساس شکست می کنم پس حتما شکست می خورم». هر قدر احساس شکست قوی باشد اما واقعیت ندارد و می توانید از آن جلوگیری کنید.
    ـ خود را کم ارزش جلوه می دهید. این اشتباه رایج را بسیاری از مردم مرتکب می شوند. مثلا می گویند: «حقم بیش از این نبود.»
    ▪ گام پنجم: حال که افکار منفی و احساسات غلط را شناسایی کرده اید باید افکار و احساسات مثبت را جایگزین آن ها کنید. با این کار می توانید راه های موثری برای حل مشکلات و افزایش اعتماد به نفس خود بیابید. این مرحله، مرحله ای زمان بر و طولانی است و تلاش زیادی می طلبد، زیرا افکار اغلب ناگهانی و ناخودآگاه به ذهن می رسند و کنترل آن ها بسیار دشوار است. آن ها ریشه دار هستند و به آسانی از ذهن پاک نمی شوند. با این حال تغییر و کنترل فکر غیرممکن نیست و با استفاده از تکنیک هایی می توان به آن دست یافت.
    ـ از جملات مثبت استفاده کنید. با خود مهربان باشید و خود را تشویق کنید. «پیش گویی کام بخش» یک گام مهم در رسیدن به موفقیت است. یعنی هر آن چه را که خوب است، پیش بینی کنید، بنابراین همواره با جملات مثبت به خود امیدواری دهید مثال: «با این که کار دشواری است اما من از عهده آن برمی آیم.»
    ـ خود را ببخشید. همه اشتباه می کنند. اشتباهات شخصیت حقیقی شما را منعکس نمی کنند و فقط در لحظاتی با شماهستند. به خود بگویید: «اشتباه کرده ام اما از ارزش های من چیزی کاسته نشده است.»
    ـ از گفتن «باید» پرهیز کنید. اگر احساس می کنید افکارتان پر از «باید»هاست، ممکن است توقعات بی جا و غیرمنطقی زیادی از خود داشته باشید که شما را آزار داده است. این کلمات را از ذهن خود پاک کنید و توقعات واقعی را جایگزین آن کنید.
    ـ بر روی جنبه های مثبت متمرکز شوید. به بخش های مثبت زندگی فکر کنید. از خود بپرسید: به تازگی چه اتفاقات خوشایندی برای من افتاده است؟ چه کار می توانم بکنم که در برابر موقعیت های پرچالش موفق تر باشم؟
    * آگاهانه با افکار خود روبه رو شوید. افکار منفی لزوما برای این نیستند که شما را وادارند برعکس آن ها عمل کنید. بلکه باید آن ها را نشانه هایی برای در اختیار گرفتن الگوهای مثبت و جدید فکری محسوب کنید.
    ـ خود را تشویق کنید. با کوچک ترین تغییرات مثبت، خود را تشویق کنید ممکن است راه طولانی در پیش داشته باشید اما از نقاط مثبت هم چشم پوشی نکنید. مطمئن باشید در گذر زمان و با تمرین همه چیز راحت تر و به خودی خود رخ می دهد و خواهید توانست با افکار و احساسات مثبت چالش ها و مشکلات زندگی را به شیوه جدیدی تجربه کنید و از پس آن ها برآیید. اعتماد به نفس یک شبه به دست نمی آید بنابراین صبور باشید و با پشتکار و مقاومت در برابر افکار منفی زندگی جدیدی را تجربه کنید.

  10. 3 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1056
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض خودکشی

    مقدمه
    آیا تاکنون با پیشامدهای ناکام کننده‌ای در زندگی مواجه شده‌اید، طوری که دلتان بخواهد به همه چیز خاتمه دهید؟ آیا تاکنون مرگ به عنوان راه حلی بهتر از مبارزه با زندگی برایتان مطرح شده است؟ بسیاری از مردم در دوره‌ای از زندگی خود به مرگ فکر کرده‌اند، ولی تعداد بسیار کمی از آنها واقعا به خودکشی عمل می‌کنند. بحران خودکشی تجربه‌ای مغشوش کننده ، دردناک و سخت است. برای بیرون آمدن از بحران خودکشی ، تعیین عوامل ایجاد کننده بحران ، فهم احساسات شخص خودکشی کننده و مواجهه با افکار خودکشی‌گرا ، مسائل بسیار مهم و اساسی هستند.






    چه چیزی به بحران خودکشی منجر می‌شود؟
    یک بحران خودکشی معمولا توسط یک تجربه آسیب زا و یا مجموعه‌ای از تجارب که احساس ارزشمندی شخص را پایمال می‌کنند، ایجاد می‌شود. این تجارب شامل یک فقدان اساسی ، ناکامی در نیل به اهداف شخصی و یا مشکلات شخصی دراز مدت می‌باشند. زمانی که نظام مقابله‌ای شخص قادر به رویارویی با تجارب منفی زندگی نباشد، افسردگی و یأس ناشی از آن می‌تواند شخص را به افکار خودکشی ، آسیب‌پذیر نماید.

    احساسات شخص خودکشی کننده
    عموما شخص در معرض خودکشی ، به دلیل احساس بیگانگی از تعاملات اجتماعی کناره‌گیری می‌کند. او در پس انبوه جمعیت احساس انزوا و تنهایی می‌نماید. نیروی لازم برای عملکردهای روزانه کاهش می‌یابد. احساس خستگی و نوسانات خلقی ایجاد می‌شوند. خواب، خوراک و عادات مراقبت از خود از نظم معمول خارج می‌گردند. شخص ممکن است بدلیل سخت و غیر قابل تحمل بودن الزامات زندگی از خوردن خودداری کند، در خواب مشکل داشته باشد، کلاس درس یا کار خود را فراموش کند و از آرایش ظاهری خود غفلت نماید. عواطف خشم ، آسیب و غمگینی احساس ناامیدی و درماندگی فرد را در بر می‌گیرد.

    شیوه‌های مواجهه با افکار خودکشی

    در زیر چند راهبرد جهت مواجهه با معمای بحران خودکشی ذکر شده است. نکته کلیدی برای پیشرفت از طریق این حالت ، برقرار کردن رابطه با یک شخص و مشارکت در یافتن راههای جایگزین جهت توجیه زندگی (زنده ماندن) است.



    ترسها ، ناکامی‌ها و نگرانی‌های خود را با والدین ، دوست ، همسر ، استاد ، مشاور یا یک روحانی در میان بگذارید. اگر شما راه‌حلی برای مشکلات ندارید به این معنی نیست که برای آن مشکلات دیگر هیچ راه‌حلی وجود ندارد. ابراز افکار و احساساتتان آغازکننده فرایندی است که از طریق آن نیرو ، امید و احساس ارزشمندی مجددا ایجاد شده و به کشف راه‌حل‌های دیگر جهت حل و فصل بحران منجر می‌گردد. اگر افکار خودکشی پیش از چند روز طول کشید، کمک حرفه‌ای و تخصصی الزامی خواهد بود.


    آنچه را که موجب ناراحتی شما می‌شود، بطور مشخص بنویسید.

    علاوه بر این ، چگونگی رویارویی‌تان با مشکلات را معین کنید. با مشخص کردن آنچه جهت مقابله با یک موضوع خاص انجام می‌دهید، دریچه ذهن خود را برای راه‌حل‌های دیگر باز می‌گذارید.


    افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید.
    اگر شما بطور دائمی درباره نقائص ، تقصیرها و بدبیاری‌های زندگی خود تعمق و تفکر نمائید، خود پنداری و نگرشی منفی در مورد آینده را درونی خواهید کرد. تمرکز بر اسنادها ، توانایی‌ها و مشارکت‌های شخصی مثبت ، نگرشی متعادل در مورد خود و توانایی‌هایتان ایجاد خواهد کرد. در بعضی اوقات جهت ایجاد احساس بهتر با خودتان حرف بزنید.


    کسانی را که در صورت کشتن خودتان ، زندگی آنها آسیب خواهد دید، مشخص کنید.

    تعیین اینکه آیا کسی در زندگی خود به شما نیازمند است، کاری سخت است. بهرحال ، ما همه در شبکه‌های اجتماعی درگیر هستیم و در هر لحظه از زمان شخصی وجود دارد که رابطه‌ای معنی‌دار با شما داشته باشد. در نظر داشته باشید که شما به حساب می‌آیید و برای دیگران مهم هستید، ارزشمندید و استحقاق این را دارید که چیزها را بهتر سازید. زندگی در دوره‌هایی از زمان سخت می‌گردد، همه فراز و نشیب دارند. یک بخش از خوبی زندگی در این است که شما امیدوارید فردا بهتر از دیروز خواهد بود. اگر شما از افسردگی ، ناامیدی و افکار خودکشی در رنج هستید، مطمئن باشید که مراجعه به متخصصین بهداشت روانی برای شما بسیار کمک‌کننده خواهد بود.
    پیشگیری از خودکشی!؟ چرا مردم خودکشی می‌کنند؟
    خصوصیت مشترک مابین افرادی که اقدام به خودکشی می‌کنند، داشتن این باور است که خودکشی تنها راه‌حل غلبه بر احساسات غیرقابل‌تحمل است. کشش خودکشی دراین است که نهایتا به این احساسات غیرقابل تحمل خاتمه می‌دهد. درتراژدی خودکشی ، آشفتگی و مشکلات عاطفی به حدی شدید می‌گردند که فرد را دریافتن راه‌های مختلف حل مشکل خود ناتوان می‌سازند. درحالی که راه‌حل‌های دیگری نیز وجود دارند..

    همه ما درطول زندگی احساس تنهایی ،افسردگی ، بی‌کسی و ناامیدی را تجربه می‌کنیم. مرگ یکی از اعضای خانواده و شکست در برقراری ارتباط از جمله مواردی هستند که اعتماد به نفس ما را تحت تأثیر قرارداده احساس بی‌ارزشی را در ما بوجود می‌آورند. ورشکستگی‌های اقتصادی نیز از جمله مشکلات عمده‌ای هستند که بعضی از ما در طول زندگی کم و بیش با آن مواجه می‌گردیم. از آنجایی که ساختار هیجانی هر شخص منحصر به فرد می‌باشد، هرکدام از ما در شرایط مختلف پاسخ‌های متفاوتی می‌دهیم.

    در تشخیص این که آیا واقعا فردی قصد خودکشی دارد، لازم است این موقعیت بحرانی، از دید فرد مورد ارزیابی قرارگیرد، چرا که ممکن است موضوعی که از دید شما از اهمیت کمی برخوردار است بنظر شخص دیگر بسیار مهم باشد، و یا واقعه‌ای که شما برای آن اهمیتی قائل نمی‌شوید برای شخص دیگر بسیار ناراحت کننده و مهم تلقی گردد. بدون توجه به ماهیت بحران ، اگر کسی احساس می‌کند که دیگر تحمل مشکلات را ندارد خطر اقدام به خودکشی ، به عنوان راه‌حل جذاب برای وی وجود دارد.

    علائم خطر
    حداقل 70 درصد کسانی که اقدام به خودکشی می‌کنند، قبل از اقدام ، به گونه‌ای قصد خودشان را نشان می‌دهند. آگاهی از این نشانه‌ها و حاد بودن مشکلات فرد می تواند در پیشگیری از چنین تراژدی‌هایی کمک‌کننده باشد. اگر شما فردی را می‌شناسید که در برقراری یک ارتباط هدفمند و یا رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده درموقعیت پراسترسی قرار دارد و یا حتی به دلیل شکست در امتحان دچار مشکل می‌باشد، لازم است درصدد یافتن سایر علائم بحران برآیید.

    بسیاری از افراد غالبا با ابراز جملاتی همچون ، دلم می‌خواهد خودم را بکشم ، یا ، نمی‌دانم چه مدت دیگر می‌توانم این فشارها و مشکلات را تحمل کنم ،یا اینکه ، من قرص‌هایم را برای روزی نگهداشته‌ام که کارها واقعا بدتر گردد ، یا ، اخیرا طوری رانندگی می‌کنم گوئی واقعا برایم اهمیت ندارد چه اتفاقی برایم پیش بیاید. دیگران را مستقیما از برنامه خود کشی خود مطلع می‌گردانند. بطور کلی وجود احساس افسردگی ، ابراز درماندگی ، تنهایی و ناامیدی شدید ، می‌تواند بیانگر افکار منجر به خودکشی در فرد باشد. گوش دادن به صحبتهای فرد که نشانه درخواست کمک از طرف اوست، حائز اهمیت بسیاری است. چرا که معمولا این گونه صحبتها تلاش ناامیدانه فرد جهت برقراری ارتباط ، دریافت کمک و درک مشکلاتش توسط دیگران می‌باشد.

    بیشتر اوقات دررفتار بیرونی افرادی که به فکر خودکشی می‌افتند تغییراتی دیده می‌شود آنها ممکن است با بخشیدن اموال قیمتی خود و مرتب کردن کارهایشان خود را برای مرگ آماده کنند. آنها همچنین ممکن است از اطرافیان خود کناره‌گیری نموده الگوی خواب و خوراک خود را تغییر دهند و یا علاقه‌شان را نسبت به فعالیتها یا ارتباطات گذشته‌اشان از دست بدهند. چنین تغییرات ناگهانی و شدید می‌تواند به عنوان زنگ خطر تلقی گردد. چرا که با این تغییرات فرد خود را درموقعیتی می‌بیند که بزودی مشکلاتش تمام خواهد شد و به آرامش دست خواهد یافت .

    باورهای غلط و حقایقی راجع به خودکشی
    باور غلط: فرد باید دیوانه باشد که حتی فکر خودکشی به سرش بزند.
    حقیقت: بیشتر مردم گاهگاهی درطول زندگی خود در مورد خودکشی فکر کرده‌اند. بسیاری از افرادی که خودکشی می‌کنند و یا اقدام به خود کشی کرده اند، در زندگی خود افراد عاقلی بوده‌اند.


    باور غلط: افرادی که یک بار اقدام به خودکشی میکنند دیگر سراغ آن نمی‌روند.
    حقیقت: اغلب مواقع عکس قضیه درست است . کسانی که اقدام‌های قبلی خودکشی داشته‌اند، بیشتر در معرض خطر خودکشی قرار دارند. برای بعضی از این افراد ، خودکشی دردفعات دوم و سوم آسانتر می‌باشد.


    باور غلط: کسانی که قصد جدی خودکشی دارند هیچ کاری را نمی‌توان برای آنها انجام داد.
    حقیقت: بیشتر بحرانها ی منجر به خودکشی ،محدود به زمان بوده و براساس افکار مبهم صورت گرفته‌اند. کسانی که اقدام به خودکشی می‌کنند به نحوی قصد فرار از مشکلات را دارند .درحالی که آنها می‌باید مستقیما با مشکلات برخورد نموده تا بتوانند راه حلهای دیگری را بیابند .راه حلهایی که با کمک افراد علاقمند به آنها درطول بحران مطرح شده و با حمایت آنها این افراد قادر خواهند بود دقیق تر راجع به مسائل فکر کنند.


    باور غلط: صحبت راجع به خودکشی می تواند ایده خودکشی را در فرد بوجود آورد.
    حقیقت: بحران و آشفتگی‌های هیجانی ناشی از آن ، فکر راجع به خود کشی را در ذهن فرد مستعد ایجاد نموده است. علاقمندی وصحبت مستقیم راجع به خودکشی ، این اجازه را به فرد می‌دهد فشار یا ناراحتی صحبت دربارة مشکلات خود را تجربه نماید که این امر می‌تواند منجر به کاهش اضطراب در وی گردد. این گونه صحبتها همچنین باعث می‌شود فردی که قصد خودکشی دارد کمتر احساس تنهایی یا انزوا داشته و احتمالا برای وی تسکین دهنده نیز باشد.

    چگونه می‌توان به فردی که قصد خودکشی دارد کمک نمود.

    اغلب خودکشی‌ها را می‌توان با اقدام‌های بجا و مناسب در مورد افراد در معرض بحران پیشگیری نمود. اگر فردی راکه قصد خودکشی دارد می‌شناسید، لازم است اقدامات زیر را انجام دهید:



    خونسرد باشید. دربیشتر موارد عجله‌ای در کار نیست. بنشینید و واقعا به صحبت‌های فرد گوش فرا دهید و ضمن درک ، حمایت‌های عاطفی خود را در مورد وی اعمال نمائید.


    بطور مستقیم راجع به خودکشی بحث نمائید. بیشتر افراد راجع به مرگ و مردن احساسات مبهمی داشته و آماده دریافت هر نوع کمکی هستند. از صحبت یا سوال مستقیم راجع به خودکشی ، ترس و وحشتی بخود راه ندهید.


    فرد را به استفاده از روش‌های حل مسئله و اقدامات مثبت تشویق و ترغیب نمایید. بخاطر داشته باشید فردی که در موقعیت بحران عاطفی قرار دارد، نمی‌تواند منطقی و دقیق فکر کند. اورا از هر گونه اقدام جدی و تصمیمات غیر قابل برگشت در موقعیت بحران باز دارید و راجع به تغییرات مثبتی که امید به زندگی را در وی افزایش می‌دهد بحث و گفتگو نمائید.


    از دیگر افراد کمک بگیرید. علیرغم اینکه شما قصد کمک را دارید، سعی نکنید با ایفای نقش مشاور تمام مسئولیت را خود برعهده بگیرید. درجستجوی افرادی که بتوانند در زمینه‌های تخصصی به شما کمک کنند برآیید، حتی اگر به قیمت از بین رفتن اعتماد او به شما شود. اجازه دهید فرد مشکل‌دار بفهمد که شما برای وی اهمیت قائلید و نسبت به او چنان علاقمندید که قصد گرفتن کمک از دیگران جهت رفع مشکلات وی را دارید.
    اطلاعات ارائه شده را می توان چنین خلاصه نمود که
    بحران منجر به خودکشی موقتی است. غیر قابل تحمل‌ترین دردها و ناراحتی‌ها نیز می‌توانند تحمل گردند. کمک همیشه در دسترس شماست. افراد باهوشی بوده‌اند که در موقعیت بحران ، انتظار بیش از حدی از خود داشته و موقتا دچار آشفتگی و پریشانی احوال شده‌اند.

    ---------- Post added at 11:59 AM ---------- Previous post was at 11:54 AM ----------

    برای تشکر 3تا صلوات بفرستید

    نمی شه خشکه دکمه تشکر رو بزنیم
    Last edited by Lady parisa; 11-05-2011 at 15:43.

  12. 3 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1057
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض آشنایی با اکستازی و عوارض فردی و اجتماعی آن

    چراغ ها روشن و خاموش می شوند. صدای موسیقی گوش را کر می کند. شدت رقص نورها هر لحظه بیشتر می شود. اشباحی میان تاریکی و روشنایی خانه به شدت هر چه تمامتر بالا و پایین می پرند. آنها خسته نمی شوند.
    ● اکستازی چیست و چه تاثیری بر فرد و اجتماع دارد؟
    چراغ ها روشن و خاموش می شوند. صدای موسیقی گوش را کر می کند. شدت رقص نورها هر لحظه بیشتر می شود. اشباحی میان تاریکی و روشنایی خانه به شدت هر چه تمامتر بالا و پایین می پرند. آنها خسته نمی شوند. انگار اصلا خستگی برایشان معنایی ندارد . شور و هیجان آنقدر بالاست که فکر می کنی این آدم ها از کره دیگری با انرژی فوق تصور آمده اند. اما … ساعتی بعد بوی مرگ فضای خانه را پر می کند.
    ۲۴ ساعت بعد از هیاهویی این خانه خبری نیست. همه چیز به هم ریخته است اما کسی نای بلند شدن ندارد. هر کس گوشه ای خزیده و زانوی غم به بغل گرفته. دیگر رقص نور و موسیقی هم آن ها را به هیجان نمی آورد. انگار همه مرده اند. بوی مرگ فضای خانه را گرفته. آدم های این جا حتی به اندازه یک آدم پیر و فرسوده هم توان حرکتی ندارند. دیگر از آن همه فریادهای شاد خبری نیست. حالا حتی بعضی از آن ها گریه می کنند. خیلی ها نای گریه کردن هم ندارند.
    ساعت های قبل آن ها سرشار از یک انرژی کاذب دنیا را در دستان خود می دیدند و احساس می کردند توان انجام هر کاری را دارند، اما حالا نه تنها دیگر دنیایی در دستانشان نیست که حتی توان از جا برخاستن هم ندارند.
    اکستازی را باید جادوی مرگ در قرن حاضر خواند ، تاثیر این قرص نیروزا آنقدر ها با قی نمی ماند و وقتی به پایان برسد دیگر از شور و هیجان خبری نیست. آنچه باقی می ماند افسردگی و احساس بیهودگی است. احساسی که ممکن است ترا تا حد مرگ به جنون بکشاند.
    باور نمی کنم خندیدن برایت آنقدر مشکل شده که برای انجامش مجبوری دست به دامان یک محرک خارجی شوی. محرکی که تو را شاد نمی کند. تو را به دست جنون می سپارد تا هر چه می خواهی بر سر خودت بیاوری. راستی بهانه هایت برای خندیدن تا به این حد ته کشیده که فکر می کنی اکستازی دوست خوبی است وبهانه بهتری برای خندیدن، برای شاد بودن و برای این که در وجودت احساس کنی پر از انرژی هستی؟!
    مواد مخدر و اعتیاد واژه های آشنایی است که تمام جوامع بشری به نوعی با آن دست به گریبانند. اما با شیوع بیماری هایی چون ایدز ، هپاتیت و … اعتیاد شکل دیگری به خود گرفته است. در حال حاضر یک فرد که مواد مخدر مصرف می کند فقط معتاد نیست بلکه می تواند ناقل بیماری های بسیار خطرناک هم باشد. این در حالی است که همه جوامع بشری سالهاست در راه مبارزه با مواد مخدر گام برداشته اند و هزینه های گزافی هم پرداخت کرده اند. در کشور ما هم این هزینه ها چندان کم نبوده است. جدای از هزینه های مادی که برای مبارزه با این مواد به جامعه تحمیل شده است، صدها شهید نیز برای رسیدن به جامعه ای عاری از مواد مخدر داشته ایم.
    ● اکستازی چیست ؟
    پایه شیمیایی اکستازی شبیه مسکالین و speed است. به اعتقاد بسیاری از متخصصان اکستازی مانند LSD جزو اصلی گروه مواد مخدر توهم زا و سرخوشی آور به شمار می رود. در ساخت اکستازی موادی همچون استون، نیترواتان، کلورفورم و یا حتی فورمامید به عنوان مواد پایه به کار می روند.
    موادی که همگی در صنعت شیمیایی و دارو سازی کاربرد داشته و می توان به طور کاملا قانونی آن ها را تهیه و بعضی از این مواد را بدون هیچ منعی استفاده کرد. عموما ساخت این مواد در آزمایشگاه های زیرزمینی صورت می گیرد. اما در مورد اکستازی قضیه فرق می کند. این ماده نه تنها در لابراتوارهای کوچک زیرزمینی تولید می شود، بلکه در کارخان۰جات بزرگ هم هست. در سال ۱۹۸۹ فقط در مرز آلمان و هلند ۳/۱ میلیون عدد قرص اکستازی مصرف شده است.
    ازنظر شیمیایی قرص اکس ترکیبی است به نام سه وچهار متیلن دی اکسی متیل آمفتامین(MDMA) . اکستازی یا متیلن دی اکسی متیل آمفتامین از جدیدترین خانواده آمفتامین ها محسوب می شود.
    فرمول شیمیایی آن C۱۱H۱۵N۲O می باشداکثرا آن را با موادی مانند کتامین اسپیدDXM MDEA مخلوط میکنندDXM دارویی برای درمان سرفه است که از طریق خشک کردن ریه ها در پزشکی به کار می رود .
    ولی چون خاصیت جذب آب دارداستفاده زیاد آن خطرناک است .MDMA ترکیب جدیدی نیست اکستازی خالص پودری سفید متشکل از کریستالهای ریزاست از این پودر بوی کپک بم مشام می رسد در صورت ناخالصی اکستازی به رنگهای قرمز وقهوه ای نیز دیده میشود این ماده به اشکال قرص کپسول پودر استنشاقی وبرچسبهای پوستی موجود است۰قرص های اکس که بین ۸ تا ۱۲۰ میلی گرم وزن دارند می توانند سفید باشند اما با نشانه هایی مثل چهره های خندان یا ستاره که روی آنها حک شده است به فروش می رسد .
    قرص هایی که روی آنها آرم شبدر و میتسوبیشی حک شده بسیار خطرناک هستند .این قرص اغلب به نام Love Pill نامیده می شود چرا که به صورت مقطعی قدرت درک انسان بویایی لامسه بینایی چشایی وشنوایی را تقویت می کند علائم قرص اکستازی تا حدود ۲۰ دقیقه بعد از مصرف نمایان می شود این نشانه ها شامل زدن نبض ضربان بالای قلب دهان خشک مردمک گشاده شده تنش عضلانی گرفتگی عضلانی تلاطم معده وهمچنین گرم ومرطوب شدن است .
    همچنین اکستازی این توانایی را دارد که با شاخه شاخه شدن اعصاب مغزی یا پاره شدن آنها کمک کرده وبه دنبال آن شبکه اعصاب مغز دچاراختلال می شود .MDMA به نورونهای سروتونژیک در مغز آسیب می زند این نورونها سروتونین ترشح می کنند .
    این ماده بعد از ترشح باعث ایجاد شادی در فرد می شود واصولا وقتی ترشح آن زیاد می شود که فرد باید احساس شادی بکندبعد ازاین مرحله شادمانی سلولها مواد دیگری ترشح می کنندکه سطح سروتین را پایین می آورد. اکس این سلولها را بلوکه می کند وباعث می شود سروتین برای مدت بیشتری باقی بماندوفرد برای زمان بیشتری احساس شادی وبی غمی کند .مصرف طولانی مدت اکس چرخه تولید ومتابولیسم سروتین را مختل می کند ودر نتیجه میزان سروتین مغزی کاهش پیدا می کند . همین امر باعث بروزافسردگی می گردد.
    ● خطرات اکستازی شامل مراحل زیر است
    ۱) به دلیل شرایط نا مساعد ساخت اغلب قرص ها تا ۴۰ درصد خالص هستند
    ۲) مصرف کنندگان معتقد هستند که هرچه از مدت زمانی که قرص را مصرف می کنند بگذرد برای گرفتن نتیجه مشابه باید میزان بیشتری مصرف کنند .
    ۳) حدود ۹۰ درصد افرادی که اکستازی مصرف می کنند برای از بین بردن دردها وبیماری های بعدی به مواد مخدری چون هرویین روی می آورند.
    ۴) ۶۷درصد افرادی که این قرص ها را مصرف می کنند پس از مدتی بنده قرص شده ومجبور می شوند طی برنامه منظمی آن را مصرف کنند .
    قرص های موجود در بازار ایران عناوین مختلفی دارند:
    دلفین لنگر صلیب سرخ رنو سان شاین سوپرمن هوندا اپل امگا پلیکان لاو مرسدس وغیره .این قرص ها باقیمت هرعدد ۶ تا ۱۲ هزار تومان به فروش می رسند . دلفین ارزانتر است . زودتر بی اثر می شود .
    صلیب سرخ قویتر است جوانانی که اقدام به مصرف این قرص ها می کنند به دلیل اینکه دچار توهماتی در بینایی شنوایی ودیگر حواس می شوند بدون آنکه متوجه خطرات بشوند دست به کارهایی می زنند مثلا پنجره را باز کرده وبیرون می پرند ویا در ماشینی که به سرعت حرکت می کنند در را باز کرده وبیرون می پرند این افراد چیزهایی را که واقعیت نداد می بینند ومی شنوند ودر مورد عوارض طولانی مدت اکس باید گفت این قرص ها به کبد وکلیه آسیب می رسانند وفشار خون را بالا می برند ودر یکی از حمله های فشار خون خونریزی مغزی ایجاد می شود .
    این مواد اعتیاد آور هستند به این معنا که فرد تمایل به استفاده مجدد برای رسیدن به حالات دلخواه پس ازمصرف را پیدا می کند وبه سرعت میزان دوز مورد نیاز افزایش پیدا میکند وشخص بعد از عادت به اکس برای کنار گذاشتن آن دچار علایم اضطراب وعلایم ترک می شود.
    ● علایم مصرف اکستازی
    البته علایم آنی مصرف اکستازی با فاکتورهای مختلفی مانند میزان دفعات مصرف ، میزان خلوص ماده موثر، وضعیت روحی و جسمانی، انگیزه و موقعیت مکانی مصرف کننده ارتباط متستقیم دارد.
    در واقع اکستازی همانند بسیاری از مواد مخدر دیگر فقط احساس اولیه مصرف کننده را تشدید می کند.
    این مواد تغییر ایجاد نمی کنند، مثلا احساس سرخوردگی، اندوه، تبدیل به شادی و سرخوشی نمی شود. شاید به همین دلیل اطلاق مواد روان گردان به انواع محصولات اکستازی چندان درست به نظر نیاید.
    همچنین برای بسیاری از افراد اکستازی محرک هیجان آور و در عین حال آرامش بخش است و علاوه بر آن تاثیرات توهمی ، تحریک فانتزی را نیز به دنبال دارد. اما مصرف کنندگان پیش از آن که عوارض روانی مواد را احساس کنند ابتدا عوارض جسمانی مصرف مواد را تجربه می کنند.
    افرادی که به دفعات این مواد را مصرف می کنند احساس سوزن سوزن شدن بدن ، بی قراری ، نا آرامی و اضطراب را توصیف می کنند.
    از عوارض ناخواسته ای که نیز ممکن است بروز کند می توان به تهوع، خشکی دهان ، انقباض عضلات فک و همچنین عدم تعادل اشاره کرد.
    علاوه بر این مصرف اکستازی همراه با فعالیت شدید بدنی ممکن است عوارض جسمانی – روانی مانند کم آبی شدید، استفراغ ، ترس و واهمه شدید را در پی داشته باشد. این عوارض معمولا پس از حرکت های شدید و طولانی در محل گرم و پر جمعیت به ویژه محفل های شبانه و پارتی ها بروز می کند که در موارد نادر منجر به سکته قلبی و یا مغزی نیز شده است. مصرف کنندگان گاه تا حد مرگ می رقصند تا جای که آب بدنشان به شدت کاهش یافته و به دلیل مصرف مواد، سیستم گیرنده های درد در بدنشان مختل شده و شخص مشکلات ناشی از کم آبی شدید را احساس نمی کند.
    ● تاثیرات روانی
    از نظر روانی مصرف اکستازی در بسیاری از افراد اعتماد به نفس را افزایش داده و شخص راحت تر با دیگران ارتباط برقرار می کند، به طوریکه معاشرتی شدن، بی پروایی در رفتار و گفتار، احساس محبوب بودن و مورد توجه قرار گرفتن، احساس قدرت و نیروی فوق العاده داشتن ، بروز رفتارهای هیجانی و تشدید امیال جنسی از آثار مصرف اکستازی گزارش شده است.
    بزرگترین مشکل مصرف کنندگان اکستازی پایان سرخوشی اولیه است. زیرا با از بین رفتن تاثیر دارو و نشئگی حاصل از سوء مصرف یا به اصطلاح “اکستازی فیلم”، افسردگی شدید و عمیق بروز می کند. افسردگی همراه با عوارض دیگر مانند بی قراری، اضطراب، خستگی و کوفتگی عضلات، همچنین بی انگیزگی و بی تفاوتی شدید در زندگی روز مره فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. در کنار این موارد میل مفرط و شدید به مصرف مجدد مواد نیز در فرد به وجود می آید که می تواند اولین قدم و همچنین قدم تعیین کننده در راه وابستگی روانی به مواد مخدر باشد.
    ● عوارض دراز مدت
    هنوز در مورد عوارض دراز مدت سوء مصرف اکستازی اطلاع دقیقی در دست نیست . اما در این نکته که سوء مصرف اکستازی با خلوص بالا و به دفعات، کارایی و عملکرد سیستم عصبی مغز را به شدت دچار آسیب می کند شکی وجود ندارد. بیش از همه حافظه کوتاه مدت مغز دچار اختلال می شود.
    بعضی مصرف کنندگان می گویند که در حالت نشئگی حافظه کوتاه مدتشان را به کلی از دست داده اند اما در بعضی موارد حافظه دراز مدتشان فعال شده است. اکستازی مانند دیگر مواد مخدر سیستم ایمنی بدن را به شدت تضعیف می کند و آسیب پذیری بدن را در برابر بیماری های عفونی و ویروسی به شدت افزاش می دهد. علاوه بر آن ارگان هایی که کار دفع مواد سمی زاید بدن مثل کلیه و کبد را بر عهده دارند دچار صدمات جبران ناپذیر می شوند.
    افرادی که مصرف را تازه شروع کرده اند زندگی روز مره شان هنوز تحت تاثیر مصرف قرار ندارد، اما پس ازحدود شش ماه مصرف مداوم، اشتیاق مفرط و غیر قابل کنترل به مصرف دایمی در آنها به وجود می آید.
    ضمن این که اشتیاق به مصرف این مواد فرد را به سمت استعمال و مصرف مواد مخدر دیگر مانند حشیش، کوکایین و حتی بعضی داروهای پزشکی روان گردان سوق می دهد.
    ● اکستاسی و ممنوعیت جهانی
    مجلس انگلستان ، پیش از رسیدن قرص های اکستاسی از آمریکا به این کشور ، مجازات سنگینی را برای تولید ، توزیع و مصرف این قرص ها وضع کرد . اما نتیجه کاملاً برخلاف انتظار بود .
    جوانان انگلیسی بسیار بیشتر از آمریکایی ها به اکستاسی روی آوردند . زندگی برخی از جوانان انگلیسی آن چنان به اکس وابسته شد که بار سفر بستند و خود را به آمریکا رساندند .
    در دهة ۱۹۹۰، در گوشه و کنار خیابان های آمریکا جوانانی ژنده پوش به چشم می خوردند که کشورشان را برای راحت تر مصرف کردن قرص های اکس ترک کرده بودند . اما قرص های اکستاسی ، با همان سرعتی که جای خود را در میان جوانان آمریکایی و اروپایی باز کردند ، از رواج افتادند .
    در قانون کیفری آمریکا جرم کسی که این قرص ها را به دوستانش می دهد از جزای فروشندگان قرص ها بیش تر است . در این کشور سالانه ۴/۳ میلیون نفر دست کم یک بار از اکستاسی استفاده می کنند .
    ▪ براساس یک پژوهش : مصرف کنندگان «اکستاسی» طی ۱۵ ماه نیمی از دوستان سالم خود را آلوده می کنند .
    نخستین موضوع این است که متوسط سن مصرف کنندگان امروزه به نسبت سال های قبل بسیار پایین آمده است و از طرف دیگر هم الگوی مصرف از مصرف تریاک به صورت تدخین به طرف مصرف هرویین به صورت تزریق در حال حرکت است . سومین تفاوت نیز در پیدایش مواد مصرفی جدید مانند کوکائین و هم چنین مواد صناعی در بین مصرف کنندگان است .
    سومین تفاوت نیز در پیدایش مواد مصرفی جدید مانند کوکائین و هم چنین مواد صناعی در بین مصرف کنندگان است . مصرف مواد غیر قانونی ساختنی امروزه به عنوان یکی از مشکلات نوپدید در زمینه سوء مصرف مواد ظاهر شده است .
    حداکثر زمان خطر انتقال بیماری تا ۱۰ ماه اول پس از نخستین مصرف اکستاسی در مورد شاخص می باشد .
    یافته های تحقیقات پژوهشگران دانشکده بهداشت و موسسه تحقیقات بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی تهران در این تحقیق که اولین مطالعه با استفاده از تحلیل بیماریهای مسری و تحلیل بقا برای بررسی نحوه انتشار مصرف اکستاسی در گروه های دوستان بوده است ، نشان می دهد که مصرف اکستاسی یک بیماری مسری در بین گروه های دوستان می باشد که به نظر می رسد در این گروه ها در حال گسترش می باشد و ظرف ۱۵ ماه نیمی از دوستان سالم یک فرد را آلوده می سازد ؛ بنابراین انجام مطالعات بیش تربرای شناخت بهتر همه گیر شناسی و انتشار این بیماری ضروری است .
    Last edited by aligol172; 30-06-2011 at 13:28.

  14. 4 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1058
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض چشم ها چه می گویند؟

    از راز ارتباط غیر کلامی چه می دانید؟ چنانچه بسیاری از شما خوانندگان عزیز اطلاع دارید در یک ارتباط متقابل بیش از مهار های کلامی ، زبان بدن و حرکات و ارتباطات غیر کلامی است که می تواند نوع رابطه را تحت تاثیر خود قرار دهد.


    در این میان چشم ها نقش بسزایی را ایفا می کنند و می توانند پیام رسانی قوی را داشته باشند. البته در بحث از حرکات و زبان بدن همیشه نمی توان به مطلق بودن و قطعیت رسید و بهتر است برای تصمیم گیری از مجموعه عوامل دیگری نیز کمک گرفت اما این حرکات راهنمای خوبی برای مخاطب هستند.

    سطح چشمها:

    در یک گروه، معمولا فردی که سطح دید چشمانش از سایرین بالاتر است رهبر محسوب می گردد. هنگامی که شما ایستاده باشید و دیگران نشسته قطعا شما را در موضع قدرت قرار می دهد.

    مالش چشم:

    زمانی که فردی چشمش را با انگشت اشاره مالش می دهد نشانگر فریب و نیرنگ می باشد. از آنجایی که فرد می خواهد تماس دیداری را قطع کند بهانه ای بدست می آورد که به این طرف و آن طرف نگاه کند. این حرکت غیر ارادی یک افشاگر حسابی است که فرد دارد دروغ می گوید.

    هرگاه چشمان یک فرد برای لحظه ای طولانی تر از چشم بر هم زدن متعارف بسته و ابروها نیز برخاسته شود پیام چنین است: “به حرف زدن خود خاتمه بده.”چشم برگرداندن:

    این معمولا یک علامت مسلم از نیرنگ، گناه و دروغگویی است.

    چشمان بسته:

    هرگاه چشمان یک فرد برای لحظه ای طولانی تر از چشم بر هم زدن متعارف بسته و ابروها نیز برخاسته شود پیام چنین است: “به حرف زدن خود خاتمه بده.”

    حرکت چشم به سمت بالا:

    این نشانه غضب و عصبانیت است.

    نگاه مختصر به اطراف:

    این ژستی خجالت گونه و عشوه گرانه است. فرد جسورانه خیره می شود در حالیکه سرش را پایین انداخته و به سمت مخالف کج میکند. اشاره بر کمرویی بی باکانه دارد.

    نگاه ممتد:

    این بی تردید یک نشانه تمایل به آشنایی بیشتر است. شخصی که تماس چشمی برقرار می کند، چشم برگردانده، سپس مجددا به چشمان شما نگاه می کند می گوید: “مایلم با شما بیشتر آشنا شوم”.

    پوشاندن صورت:

    زمانی که دست بر روی صورت می آید مفهومش چنین است: شوکه شده ام. این ژست بین فرد و موقعیت مزاحم و متجاوز فاصله می اندازد.

    نگاه خیره شدید:

    این نشانه خلق تهاجمی، سلطه جویانه و تهدید آمیز است.

    بالا انداختن همزمان دو ابرو:

    در میان یک اتاق شلوغ، مفهوم آن کاملا واضح و روشن است: مایلم با شما ملاقات کنم.


    بالا انداختن یک ابرو:

    زمانی که یک ابرو بالا انداخته می شود در حالی که ابرو دیگر پایین باقی میماند مفهومش این است: حرف شما را باور نمیکنم.

    ابروهای گره خورده:

    زمانی که هر دو ابرو به سمت همدیگر کشیده میشود باعث پدید آمدن شیار بین آن دو می شود که دلالت بر اضطراب، درد، ترس و یا آمیزه ای از این هیجانات دارد.



    سایت پزشکان
    Last edited by Lady parisa; 11-05-2011 at 15:42.

  16. 2 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #1059
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    5 سیاهچال افكار منفی

    نیما همیشه فكر می‌كرد هرگز نمی‌تواند مثل پدرش آدم موفقی شود. بدبینی‌های او به خودش، دوستانش و روزگار سبب شده بود نتواند به كسی اعتماد كند. هرگاه وارد كاری می‌شد می‌گفت: من كه اینجا ماندگار نیستم احتمالا 6 ماه یا یك سال دیگر یا بیرون می‌روم یا اخراج می‌شوم.

    فكر می‌كرد تمام كسانی كه به جایی می‌رسند با آشنا و پارتی است و با قدرت و ابتكار نمی‌شود به جایی رسید.

    شاید تعجب كنید اما خیلی ،پیش می‌آمد كه از كارش اخراج می‌شد، در كارها شكست می‌خورد و ...

    یك بار از كسی شنید كه همه این نوع فكر كردن نا امیدانه دا‏م‏های شیطان است و تو همان چیزی می‌شوی كه فكر می‌كنی خواهی شد. نیما از آن روز سعی كرد تفكر مثبتی داشته باشد و بیشتر تلاش كند.

    مواجهه با مشكلات را محكی برای توانایی‌های خود بدانیم اما لزومی ندارد قبل از این‌كه شكست به سراغ ما بیاید آن را پیش‌بینی كنیم. مشكلات همانقدر مهم می‌شوند كه ما تصور می‌كنیم

    آینده هر كسی در گرو نگرش او به زندگی است. موفق‌ترین انسان‌ها كسانی هستند كه توانسته‌اند امیدوار و دارای اندیشه مثبت باشند. در حقیقت نوع اندیشه و افكار آدمی است كه زندگی او را شكل می‌دهد و یاس و ناامیدی می‌تواند در زندگی انسان جهنمی خوفناك بسازد.
    مثبت اندیشی

    مرضیه نیك‌گفتار كارشناس ارشد روانشناسی مثبت‌اندیشی را یكی از صفات خوبی می‌داند كه می‌تواند به پیشرفت انسان منجر شود. او اعتقاد دارد برای رسیدن به یك روش خوب و كارساز كافی است كه تمرین‌های كوچكی را آنقدر انجام دهید تا ملكه ذهنتان شود.

    مثلا هر روز كه از خانه می‌خواهید خارج شوید مقابل آینه بایستید و تصویر خود را خوب توانا و ارزشمند در نظر آورید و تمام صفات مثبتی كه دارید رو در روی خود به زبان آورید. اگر این صفات را فراموش كرده‌اید می‌توانید لیستی از آنها تهیه كنید.

    نیك گفتار می‌افزاید: گفتار ما خیلی مهم است و بخش مهمی از تصویری كه به دیگران ارائه می‌دهیم را می‌سازد. بهتر است از جملات مثبت استفاده كنیم و در مواجهه با مشكلات آن را محكی برای توانایی‌های خود بدانیم اما لزومی ندارد قبل از این‌كه شكست به سراغ ما بیاید آن را پیش‌بینی كنیم. مشكلات همانقدر مهم می‌شوند كه ما تصور می‌كنیم.

    او با ذكر مثالی رفتارهایی را توصیه می‌كند كه می‌تواند كارساز باشد.

    این روانشناس با اشاره به زندگی دختری به نام خاطره می‌گوید:

    خاطره در اثر یك حادثه زندگی خانوادگی گسسته‌ای پیدا كرده بود و از آن پس می‌خواست خود را در گردابی از بدبینی و یاس بكشاند و این نا امیدی كه در زندگی با آن مواجه شده بود را به سراسر زندگی تعمیم داده بود. وقتی متوجه شد كه شیوه اشتباهی را در پیش گرفته است سعی كرد احساس بدبختی را از خود دور كند و از حسادت نسبت به كسانی كه خانواده‌ای خوب داشتند دست بردارد.
    مثبت اندیشی

    او سراغ كسانی رفت كه از آنان افكار مثبت دریافت می‌كرد و سعی می‌كرد به جای افرادی كه از خودش منفی باف‌تر بودند با مردم خوشبخت و شاد دوستی كند. خاطره عبادت كردن را شروع كرد و خود را به منبع بزرگ امید و قدرت وصل كرد تا سرشار از زندگی امید بخش و رحمت شود. او برای زندگی خود هدفی را تعیین و برای آن برنامه‌ریزی كرد. انتظارات غیرواقع‌بینانه و كمال‌گرایی را كنار گذاشت و سعی كرد نقص‌های خود و شرایط محدودكننده را نیز برای رسیدن به هدف در نظر داشته باشد.

    او خیلی زود به این نتیجه رسید كه هیچ‌كس تكرار شخص دیگری نیست و باید خودش را تنها با خودش مقایسه كند نه با دیگران.

    دیگر كمتر دیده می‌شد كه با هر اشتباهی خود را به باد ناسزا بگیرد و به خود احترام می‌گذاشت و اشتباهاتش را به صورت منطقی تجزیه و تحلیل می‌كرد.

    افراد موفق را الگوی خود قرار داد و فكر كردن به آن حادثه تلخ را كنار گذاشت.

    او آموخت كه قاطعانه مشكلات را از سر راه بردارد و اعتماد به نفس و توكل به خدا را فراموش نكند.

    او امروز زنی موفق و شاد است و سرشار از انرژی مثبت و تلاش می‌باشد.

    بهترین انسان كسی است كه بهترین تلاش را می‌كند. بهتر است دست از شكایت كردن برداریم و در هر چیزی و هر كاری علاقه‌ای بیابیم و اشتیاق نشان دهیم و افكار خسته كننده را كنار بگذاریم

    ما باید مثبت‌اندیشی را با آموزه‌‌های دینی خود بیامیزیم و بدانیم تنها وظیفه و تكلیف انسان‌ها تلاش است و این‌كه به نتیجه می‌رسند یا نه در دست انسان نیست و اتفاق‌های زیادی ممكن است بر سر راه باشد پس بهترین انسان كسی است كه بهترین تلاش را می‌كند. بهتر است دست از شكایت كردن برداریم و در هر چیزی و هر كاری علاقه‌ای بیابیم و اشتیاق نشان دهیم و افكار خسته كننده را كنار بگذاریم.

    ‌افسردگی در واقع نوعی تنبلی فكری است زیرا تسلیم شدن و تعمیم دادن ناتوانی راحت‌ترین كار ممكن است. برای رسیدن به تفكر مثبت با شادمانی زندگی كنید.
    مثبت اندیشی

    توانایی خود را باور داشته باشید نه به این دلیل كه شما خارق‌العاده و برترین هستید بلكه چون كسی كه شما را آفریده است برترین است و برای شما برترین‌ها را می‌خواهد.

    كار زیاد نیست كه ما را خسته می‌كند بلكه فكر زیاد است. قدیمی‌ها می‌گفتند دست كار می‌كند و چشم می‌ترسد. در واقع فكر است كه از كار می‌ترسد و آن را در ذهن بزرگ كرده و شما را پیش از انجام آن خسته می‌كند. برای غلبه بر خستگی با اشتیاق تفكر خود را هوشیار نگه دارید و از تصویر پیر و ضعیف و خسته خود بپرهیزید. شتاب در كارها را كنار بگذارید و نگرانی را فراموش كنید تا به خوشبختی برسید.

    هر روز زمان معینی را به آرامش و سكوت بگذرانید و خلاقانه و با علاقه كار كنید و ببینید كه با به كار بستن این توصیه‌ها چقدر خوشبخت و موفق شده اید.



    بخش خانواده ایرانی تبیان

  18. 2 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #1060

    پيش فرض حمله خیال به مرزهای واقعیت

    قدرت تخیل مثل همه نعمت های خداوند اعجاب آور است. اگر چه به گونه ای با زندگی ما آمیخته و در نقشی مدام در همه ساعات ما حضور دارد که اصلاً وجودش حس نمی شود.
    تخیل و قدرت تصویرپردازی، دنیایی را در ذهن می سازد که به اندازه بازتاب واقعیت بیرونی، واقعی به نظر می رسد و چون دست یافتنی می نماید، به محرکی برای دستیابی تبدیل می شود. به همین دلیل در همه علوم و عرصه ها حتی فلسفه و عرفان، این قوه مرموز مورد توجه است.
    تخیل اگر در زمینه ای متعادل دنبال و به کار گرفته شود می تواند منشأ منفعت باشد. چنان که بسیار شنیده ایم تخیل مثبت حتی می تواند بر واقعیت بیرونی تأثیر مثبت بگذارد چیزی که شبیه به آن را در آموزه های دینی؛ به فال نیک گرفتن و امید به خیر، می توان دید. اما این، همه مسئله نیست. تخیل منفی شامل تخیل در موضوعات منفی و تخیل کنترل نشده، همچون هر نیروی غریزی دیگر که از تعادل خارج شود، خطرآفرین است.
    تخیل اگر در مسیر سازنده ای قرار نداشته باشد نابود کننده است و این را معمولاً در نتایج اولیه آن می توان تشخیص داد. خیال پردازی های بی پایه و آرزوبافی های دور و دراز معمولاً بیش از آن که به تحرک و تلاش منجر شود به یأس و کسالت می انجامد و سودی جز برای آنها که از شما می خواهند؛«به رؤیاهایت بیندیش» ندارد.

    ● تخیل و هنر
    بی راه نیست اگر «خیال» را عنصر اصلی هنر بدانیم. حتی در ابتدایی ترین نمونه هایی که به عنوان تلاش های نخستین انسان در هنر بر شمرده می شوند نقش خیال آشکار است. در همه عصرها هنرمندانی که به دنبال تأثیر گذاری و القای مفهومی در مخاطب خود بوده اند سعی کرده اند تصورات مورد نظر را با الفاظ یا تصاویر در ذهن او بازسازی کنند یعنی تخیل مخاطب را به سمت نتیجه مطلوب مدیریت کنند. چه این تصویرپردازی ها اساس واقعی داشته باشند یا خودشان هم نتیجه تخیل هنرمند باشند.
    شاید داستان سرایی ها و افسانه ها رایج ترین و مهم ترین نمونه های خدمت رسانی تخیل به هنر باشند که به شکل گیری فرهنگ ها و اعتقادات و ارزش ها می توانند منجر شوند. بعد از آن باید به نقاشی وتصویرگری اشاره کرد که با همه وامداری اش به واقعیت در رئال ترین صورت، آینه غیرواقعی واقعیت است. تا برسیم به عصر جدید که فرزند غول پیکر این دو یعنی سینما، تخیل را عرصه ای بی حد و مرز بخشید.
    تخیل در هر کدام از این صورت ها و شکل های هنری، همیشه حالت تعادل نداشته است. همیشه انسان های نامتعادلی بوده اند که راه افراط می پیموده اند و با سوء استفاده از طلب و ولع مخاطب به موارد خارق العاده، غیرمسئولانه ذهن و روان او را معرض جولان تخیلات خود قرار می داده اند. مهمترین آفت این خیال پردازی ها، متأثر کردن واقعیت است. خو کردن به افسانه ها و داستان های خیالی، انسان را از جدیت و واکنش متناسب نسبت به امور واقعی باز می دارد و خطرناک تر آنکه آموزه های واقعی و تصویرهای تاریخی را هم از ارزش می اندازد گویا اینها هم حاصل تخیلات عده ای دیگر بوده اند.
    برخی از این خیال پردازی ها حتی در طول سال ها تبدیل به بخشی از عقاید و تاریخ برخی اقوام می شد. البته چنین آفتی بعید است درباره بشر امروز تکرار شود اما بی شک، تب تخیل، آنگاه که اوج می گیرد از دست درازی در هستی شناسی و جهان بینی مخاطبین هم باز نمی ایستد حتی اگر هیچ پیام روشن ایدئولوژیک را به زبان نیاورد. خصوصاً در عصر حاضر شک نباید داشت که تجسم عینی خارق العاده ترین اتفاقات و موجودات (که با تولید انبوه و بازار رقابت، منجر به بمباران مخاطبین شده است) هر چند ناخودآگاه، ناسازگاری هایی در ذهن نسبت به آموزه های واقعی پدید می آورد. آیا تا به حال بیننده فیلم سینمایی ای بوده اید که داستان خیالی آن شما را درباره اطمینانی که به واقعی بودن خود و تصورات و جهان اطرافتان داشته اید دچار تردید کند؟

    ●رسانه ها و فروریختن مرزها
    در دنیای جدید این تنها مرزهای جغرافیایی نیست که توسط رسانه های جهانی نادیده گرفته می شوند بلکه مرزهای مستحکم تر دیگری هم هست که از بین می روند؛ «مرزهای خیال و واقعیت!»
    برخی رسانه ها از چند جهت در به حاشیه راندن واقعیت و جایگزینی آن با تخیل و دنیای غیرواقعی نقش ایفا می کنند. از یک سو رسانه ها طی این سالیان بدل به عینک مردم جهان برای دیدن اطرافشان شده اند و با اطمینان ناگریزانه ای که کسب کرده اند به بازنمایی واقعیت آن گونه که خود می پسندند می پردازند. چیزی که بودریار با کلماتی نظیر؛ جهان شبیه سازی شده، فراواقعی و واقعیت واقعی تر از واقعیت! سعی در تفهیم آن دارد بیانگر تعیین کنندگی رسانه ها است در این که چه چیزی واقعیت دارد و چه چیز نه! هرچند نظر این دست اندیشمندان را نپذیریم اما در چنین فضایی، راز رفتارها و واکنش های نامتعادل بسیاری از جهانیان که مخاطب این رسانه ها هستند، قابل فهم تر است.
    برخی رسانه ها همچون معرکه گیرانی که سعی می کردند با قصه های عجیب و غریب مردم را دور خود جمع کنند در رقابتی سنگین در تنور تخیل می دمند. رویه ای که با توجه به آثار تخدیر کننده آن بعید نیست به شکلی آگاهانه و برنامه ریزی شده، تحت مدیریت پنهان نظام سلطه دنبال شود. بویژه وادادگی رسانه عام و پرنفوذی همچون تلویزیون در برابر این موج، فاجعه آفرین است.
    فاجعه ای که یکی از ابعاد آن کودکانند. نکته ای که معمولاً نادیده گرفته می شود این است که کودکان تا سن ۸ ۷ سالگی آن چنان که باید تمایزی بین واقعیت و خیال نمی بینند. برخی تحقیقات نشان می دهد در بین کودکان ۸ ساله، ۲۹ درصد و بین کودکان ۶ ساله، ۵۸ درصد اصلاً نمی دانستند که بازیگران برنامه های تلویزیون واقعی نیستند و بازی می کنند (کودک و تلویزیون. ص۷۹).
    این واقعیت بدین معنا است که مثلاً تصویر تلویزیونی صحنه یک نبرد خونین برای یک کودک خردسال مانند یک مستند کاملاً واقعی برای بزرگسالان عمل می کند. البته معنای این آمارها این نیست که بزرگسالان از خلط واقعیت و مجاز مصون هستند؛ آیا تا به حال ترس ناشی از یک محصول ژانر وحشت را تجربه کرده اید؟
    و اما رسانه های الکترونیک که تخیل را در بستر دیگری که ما با عنوان دنیای مجازی می شناسیم به زندگی انسان گره زده است. این شکل پیچیده تر وکاملاً متفاوتی از خیال پردازی است که چنان ملموس است که حتی از عنوان «تخیل»، زیرکانه می گریزد.

    شاید همین پیچیدگی و تفاوت و همین زیرکی ها باعث شده است امروزه در سراسر جهان میلیون ها نفر به آن معتاد باشند. دسترسی آسان و سریع به اتفاقات واقعی دنیا! شبکه های اجتماعی که در ظاهر همه چیز آن شفاف و واقعی است، دنیاهای مجازی که به اندازه دنیای واقعی قابل زندگی بلکه «قابل تر» برای زندگی اند و امکانات دیگر این رسانه ها که در حقیقت بر لبه های مرز واقعیت و غیرواقعیت بنا شده اند، شرایط تازه ای را برای انسان پدید می آورند. شرایطی که تفکر آرمان نگر، واقعیت گرا و آزاد را تهدید می کند.

  20. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •