هنگام صبوح ای صنم فرخ پی / برساز ترانهای و پيشآور می
هنگام صبوح ای صنم فرخ پی / برساز ترانهای و پيشآور می
يكي قطره باران ز ابري چكيد
خجل شد چو پهناي دريا بديد
كه جايي كه درياست من كيستم
گر او هست حقا كه من نيستم
من ظاهر نيستی و هستی دانم / من باطن هر فراز و پستی دانم
با اين همه از دانش خود شرمم باد / گر مرتبهای ورای مستی دانم
-----
شب همه گي خوش
مشاعره ديگه بسته , من برم لالا كه فردا صبح خواب نمونم![]()
اينجا همه شاعرن بابا دستخوش![]()
ادامه بدين واقعا قشنگن ...ولي ببينم ازخودتون مي گيد يا ازجايي كش مي ريد
كلكا هان؟
من كه همه رو از خودم ميگم!!!به خصوص بعضي شعراي حافظ رونوشته شده توسط the crazy nfs
ولي جدا از شوخي موافقم تاپيك خوبي شده![]()
شما هم مي تونيد شركت كنيد. خوشحال مي شيم
موفق باشي
لحظه ي گمشده
مرداب اتاقم كدر شده بود
ومن زمزمه ي خون رادررگهايم مي شنيدم
زندگي ام درتاريكيه ژرفي مي گذشت
اين تاريكي حراج وجودم را روشن مي كرد
Last edited by the crazy nfs; 29-05-2006 at 00:09.
سلامنوشته شده توسط Dianella
آره يه جورايي درست بود ولييييييييييييييتكراري بودااااااااااا
![]()
![]()
خب و اما ((ر)):
روزها طی شد از تنهایی شب ها
همه در تاریکی و غربت و غم بود و خیال
تو گذشتی و شب و روز گذشت
آن زمان ها به امیدی که تو
بر خواهی گشت
پای هر پنجره مات!
می نشستم به تماشا تنها
گاه بر پرده ی ابر
گاه بر پرده ی ماه
دورتادورترین جا ها می رفت نگاه
باز می گشتم تنها
چشم ها دوخته ام بر درو دیوار هنوز
شوق دیدار توام باز هنوز
از همین شاخه ی لرزان حیات پر کان سوی تو می آیم باز
دوستت دارم بسیار هنوز
با سلام
متن کامل شعری که فرمودید اينجاست : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نوشته شده توسط Dianella
و این هم برای جواب مشاعره :
ز چشم انداز بي پايان گردون
در آويزم به دنيايي طربناك
پرستو باشم و از بام هستي
بخوانم نغمه هاي شوق و مستي
سرودي سر كنم با خاطري شاد
سرود عشق و آزادي پرستي
پرستو باشم از بامي به بامي
صفاي صبح را گويم سلامي
بهاران را برم هر جا نويدي
جوانان را دهم هر سو پيامي
تو هم روزي اگر پرسي ز حالم
لب بامت ز حال دل بنالم
وگر پروا كنم بر من نگيري
كه مي ترسم زني سنگي به بالم
فریدون مشیری ( گناه دریا )
سلام و ممنوننوشته شده توسط FX64 Dual Core
خوب ظاهرا هم تكراري بودش هم اشتباه
ولي ممنون كه متن كاملش رو گذاشتين خودم دنبالش مي گشتم. شعر با مفهوم و بسيار زيبايي هستش
اينم براي ادامه مشاعره:
من و همصحبتي اهل ريا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
ساده دل نازنین گلی به خونه داشتم
بوته گل نازی به آشیونه داشتم
وقتی دور از او بودم دل بی تاب او بود
شب ها گونه ام روشن از مهتاب او بود
همه هستی من عشق ناب او بود
او همه دنیای من بود آرزو های من بود
توی دنیا پناه این دل تنهای من بود
اگه درد دلی داشتم نگاش دوای من
ساده دل نازنین گلی به خونه داشتم
بوته گل نازی به آشیونه داشتم
نه کسی به ما نظر زد نه گناه از کسی سر زد
گل من پرنده ای بود اومد و دوباره پر زد
نه حسادت آتیش به پا کرد نه کسی جادو به ما کرد
چراغ آشیونم رو سفر از من جدا کرد
کجا رفت اون مرغ مهاجر کجا رفت اون عشق مسافر
کجا رفت اون شادی جونم که با اون رفت تاب و توونم
او همه دنیای من بود آرزو های من بود
توی دنیا پناه این دل تنهای من بود
اگه درد دلی داشتم نگاش دوای من
ساده دل نازنین گلی به خونه داشتم
بوته گل نازی به آشیونه داشتم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)