تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 106 از 137 اولاول ... 65696102103104105106107108109110116 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,051 به 1,060 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #1051
    داره خودمونی میشه *ALONE*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2010
    پست ها
    152

    پيش فرض

    روزها می گذرد و من هنوز خفته ام و خفته ام و خفته
    قلبها ترمیم می شوند و من هنوز قلبم شکسته است و شکسته است و شکسته
    لب ها می خندند و من هنوز لبانم بسته است و بسته است و بسته
    چشم ها انتظار را وداع می گویند و من هنوز چشم هایم منتظر است و منتظر است و منتظر
    دیدگان اشک نمیریزند و من هنوز دیدگانم جاری است و جاری است و جاری

  2. 7 کاربر از *ALONE* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1052
    داره خودمونی میشه a@s's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    176

    پيش فرض

    دلی که ازبی کسی غمگین استهرکسی رامیتواندتحمل کند.هیچکس بدنیست.دلی که در بی او یی مانده استبرق هرنگاهی جانش رامی خراشد......وطبیعت نه دیگرهیچستانی سردوگنگکه دوزخی درگرفته ازحریق ودریایی مواج ازآتش های عذاب...که هرچهره ای نگاهی طرح اندامی طنینی رنگیدرنگاه های اوفریاد میکشد که او نیست.

  4. 4 کاربر از a@s بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1053
    داره خودمونی میشه *ALONE*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2010
    پست ها
    152

    پيش فرض

    وقتي با تو آشنا شدم؛درخت مهربانيت آنقدر بلند بود که هرچه بالا رفتم آخرش را نديدم
    معجون زيبايت آنقدر شيرين بود که هر چه نوشيدم نتوانستم تمامش کنم
    و درياي عشقت آنقدر وسيع بود که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ببينم
    و سرانجام در آن غرق شدم.

  6. 6 کاربر از *ALONE* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1054
    داره خودمونی میشه a@s's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    176

    پيش فرض

    همچون سایه ای که در رویش مداوم نور رنگ میبازد. حرفهایت مرادردامن خودفرومیکشند. ومن هربار درسینه چشم اندازی تازه درتلالواحساسهای بلند قلب باشکوهت میمیرم وجان میگیرم. ومدام دررنج وشوقی بی امان حالتی دارم که درخیال نمی گنجد.

  8. 5 کاربر از a@s بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #1055
    داره خودمونی میشه a@s's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    176

    پيش فرض

    درفراقت:همه آه های ناکام’ ازسینه من برخاسته اندودرحلقوم هردردمندی تورانالیده ام.همه چشمهای خوب’ ازدل من اشک ریختندودرخلوت تنهایان عالم برای توگریستم.درهمه دلهای عاشق’ به خاطرتوتپیدم...درهمه بی تابی هاوجستجوهای بی انتهاهمه من بوده امهمه توبوده ای...

  10. 6 کاربر از a@s بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1056
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    تقصیر خودم نیست
    تو را که می بینم
    هر چه را از بر کرده بودم از برم می رود
    تو را که می بینم
    همه ی واژه ها نا گفته می مانند
    تا همیشه چیزی برای تکرار کردن با خودم داشته باشم
    همه ی این ها تقصیر حرارت حضور توست
    سنگینی گرمای حضور تو را
    پاسخی جز سنگینی سکوتم نمی یابم
    تقصیر خودم نیست که تو را که می بینم
    چیزی برای گفتن ندارم

  12. 6 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1057
    داره خودمونی میشه a@s's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    176

    پيش فرض

    باشدتی وحشیانه وجنون آمیز
    آن چنان که قلبم رابه درد آورد’
    آرزو کردم ای کاش هم اکنون همچون مسیح’
    بی درنگ’ آسمان ازروی زمین برم دارد.
    یالااقل همچون قارون’
    زمین دهان بگشایدومرافرو بلعد.
    اما...نه!
    من نه خوبی عیسی راداشتم ونه بدی قارون را
    من یک "متوسط"بیچاره بودم وناچار’
    محکوم که پس ازآن نیز"باشم وزندگی کنم
    نه ’ باشم وزنده بمانم.
    ودر این وادی حیرت پر هول وبیهودگی سرشار’ گم باشم.
    وهمچون دانه ای که شوروشوق های روییدن در درونش خاموش می میرد.
    وآرزوهای سبز دردلش می پوسد’
    دربرزخ شوم این "پیدای زشت"
    وآن "ناپیدای زیبا" ’ خرد گردم.
    که این سرگذشت دردناک وسرنوشت بی حاصل ماست.
    دربرزخ دوسنگ این آسیای بی رحمی که...
    "زندگی" نام دارد.

  14. 2 کاربر از a@s بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1058
    داره خودمونی میشه ايناس's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    زندان تن
    پست ها
    23

    پيش فرض

    همه ستاره هايی که برايت چيده ام
    می رقصند
    روی دامنم
    برای لحظه ورودت
    دستانم را می گشايم
    با شاخه هايي
    پر از سيب سرخ
    با رودخانه ای
    که
    ماه می شود
    برايت
    روزی ستاره می کنم
    چشمانم را
    روی دامنم
    دختری که از تو
    دور
    نبود
    هنوز
    دستهايت را می ستايد

  16. #1059
    داره خودمونی میشه *ALONE*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2010
    پست ها
    152

    پيش فرض

    همه زندگی انتظار است ٬ سخت ترین لحظه های زندگی را سپری

    می کنیم . یک عمر منتظریم . روزی که این قلب بایستد انتظار همه

    تمام می شود و آرام می گیریم . ما در زنجیره بخت هم سرشت شده ایم

    و آسوده نشسته ایم و زمان ها را به هم می بافیم . نمی دانم در خط

    سر نوشت که ما شرقی ها اسم آن را قسمت گذاشتیم ٬ کجای خط

    هستیم ...






  17. 2 کاربر از *ALONE* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #1060
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    ایستاده ام
    تنها
    پشت میله های خاطرات دیروز
    اینجا
    انگشت هایم را می شمارم
    یک
    دو
    سه
    و دست های تو در هم فرو رفته اند
    تو
    غزل را مشت مشت به حراج گذاشتی
    که مهربانیت را ثابت کنی
    ولی نفهمیدی که من آن سوی خیابان انتظارت را می کشم
    تو بی وقفه فریاد کشیدی و من دیگر آزارت نمی دهم .
    زین پس
    قصه هایم را برای هیچ کسی تعریف نمی کنم
    مطمئن باش هنوز هم قافیه را به چشمان تو می بازم
    مطمئن باش ...

  19. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •