در اتاقي که به اندازه يک تنهايي است ،
دل من که به اندازه يک عشق است ،
به بهانه هاي ساده خوشبختي خود مي نگرد .
من تمام ساده لوحي يك قلب را با خود به قصر قصه ها مي برم !
و تو مي آيي
بالاخره مي آيي ...
فقط كمي دير كرده اي ! همين !!!
در اتاقي که به اندازه يک تنهايي است ،
دل من که به اندازه يک عشق است ،
به بهانه هاي ساده خوشبختي خود مي نگرد .
من تمام ساده لوحي يك قلب را با خود به قصر قصه ها مي برم !
و تو مي آيي
بالاخره مي آيي ...
فقط كمي دير كرده اي ! همين !!!
فکر بلبل همه آن است که گل شَد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
نه هر كه چهره برافروخت دلبري داند نه هر كه آينه سازد سكندري داند
نه هركسي كه كله كج نهاد و تند نشست كلاهداري و آيين سروري داند
هزار نكته باريكتر ز مو اينجاست نه هر كه سر بتراشد قلندري داند
حافظ
خيلي دير كرده ها نگران شدم![]()
فرانك خانوم جواب اين بنده خدا رو بده
دست ما و من به چشمت خاک ریخت
هست را چون نیست با من کار نیست
می پرم با بال خورشید و دگر
جان من زنجیری رفتار نیست
آن شبانگردی که غرق نور گشت
دیگرش پروای ساحل نیست ، نیست
دام ظلمت ناتوان از صید اوست
بر کران بنشستگان باید گریست
صالح وحدت
جواب کی رو ؟
تا ز می خانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه ی پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیادت گه رندان جهان خواهد بود ...
دیگر در این دیار
گویا
خیل قلندران جوان را
غیر از شرابخانه پناهی نیست
ای تک های مستی خیام
بر دار بست کهنه ی پاییز
من با زبان مرده ی نسلی
که هر کتیبه اش
زیر هزار خروار خکستر دروغ
مدفون شده ست
با که بگویم
طفلان ما به لهجه ی تاتاری
تاریخ پر شکوه نیکان را
می آموزند ؟
شفیعی کدکنی
شب خوش
در امتداد جنونم بیا و رو در رو
به خندههای عجیبم بخند حرفی نیست
از آخرین نفس کوچه هم پرم دادند
به این غروب غریبم بخند حرفی نیست
طلسم اشک مرا با فریب دزدیدند
تو هم برای فریبم بخند حرفی نیست
مسعود سلاجقه
سلام و خداحافظ؟
تو هرگز رسيدي به فرياد كس؟
كه مي خواهي امروز فرياد رس؟
سعدي
جواب اون دوستي كه گفته بود مي شه شعر دبستانم گفت؟
شب خوش امشب زود رفتي؟
Last edited by Payan; 26-06-2007 at 00:12.
لا اي همنشين دل که يارانت برفت از ياد مرا روزي مباد آن دم که بي ياد تو بنشينم
سلام
سلام سامان!!!
مکن یارا دلم مجروح مگذار
که هیچم در جهان مرهم نباشد
بیا تا جان شیرین در تو ریزم
که بخل و دوستی با هم نباشد
نخواهم بی تو یک دم زندگانی
که طیب عیش بی همدم نباشد
با اجازه "همکار فعال انجمن":جواب اون دوستي كه گفته بود مي شه شعر دبستانم گفت؟
هر چه میخواهد دل تنگت بگو(فقط زیاد خرابش نکنه!)
از تخصصهای آقا مخمد هم پیدا کردن نام واقعی اعضاست(کلی هم کیف میکنه از این کارش!! )![]()
Last edited by sise; 26-06-2007 at 00:21.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)