تبلیغات :
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 105 از 106 اولاول ... 55595101102103104105106 آخرآخر
نمايش نتايج 1,041 به 1,050 از 1056

نام تاپيک: ■ كتابخانه بزرگ p30world ( مجموعه كتاب هاي الكترونيك )

  1. #1041
    Banned linker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    IrAn-tEhRaN-p30wOrLd
    پست ها
    1,749

    پيش فرض

    سبکهای تولید فرش- پربن ليبترا - عبدا... احراري
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  2. #1042
    Banned linker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    IrAn-tEhRaN-p30wOrLd
    پست ها
    1,749

    پيش فرض

    ساختارفایلهای پی دی اف-محمدجوادعمویی(مقاله ي بسيار كامل )


    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  3. #1043
    Banned linker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    IrAn-tEhRaN-p30wOrLd
    پست ها
    1,749

  4. #1044
    Banned linker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    IrAn-tEhRaN-p30wOrLd
    پست ها
    1,749

    پيش فرض داستان حضرت علی و مولانا - قسمت اول

    از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان مطهر از دغل
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    فايل:pdf

  5. #1045
    Banned linker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    IrAn-tEhRaN-p30wOrLd
    پست ها
    1,749

    پيش فرض مطالبی مفید در مورد آب سنگین و استفاده جمهوری اسلامی از آن


  6. #1046
    Banned linker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    IrAn-tEhRaN-p30wOrLd
    پست ها
    1,749

    پيش فرض نقد کتاب - قسمت اول - موسیقی در تاریخ و قرآن


  7. #1047
    Banned linker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    IrAn-tEhRaN-p30wOrLd
    پست ها
    1,749

    پيش فرض سكوت هاي خدا

    سكوت هاي خدا



    امروز صبح از شما مي خواهم اندكي درباره سكوت خدا در زندگي خود و جماعت هايمان تامل كنيم . اما پيش ازصحبت درباره سكوت ، مايلم همه چيز براي ما واضح باشد: من ايمان دارم كه خدا در عيسي سخن مي گويد، من ايمان دارم كه او توسط روح خود با ما سخن مي گويد، من ايمان دارم كه كتاب مقدس كلام و سخن خدا است ، من ايمان دارم كه خدا قوم را از طريق كلام خود راهنمايي مي كند. ما به كلام گوش مي دهيم و آن را مي پذيريم ، ولي در عين حال بايد پذيرفت كه زمانهاي مربوط به سكوت خدا نيز به همين اندازه داراي اهميت هستند. ما اين سكوتها را دركتاب مقدس ، در زندگي بني اسرائيل و در زندگي خودمان مشاهده مي كنيم . البته تفاوت بين سخن و سكوت مشابه تفاوت ميان تاريكي و روشنايي نيست ، بلكه همانند فاصله هاي بين خطوطي هستند كه رابطه ما را با خدا تنظيم مي كنند. در زبان عبري كلمه "دور" كه به معني "كلمه يا سخن " است ، معني "عمل و اقدام " را نيز دربر دارد.

    من به ياد شمعون پير مي افتم ، مردي كه در صحن معبد اين نوزاد هشت روزه را مي بيند. او كودكي را مي بيند كه هنوز قادر به سخن نيست - هيچ مي دانيد كلمه فرانسوي "Enfant" از واژه لاتين "Infans" است كه معني آن "بي سخن " است ؟ - اما با اين وجود او متوجه مي شود كه اين بي سخن يا اين بي كلمه همان كلمه خدا است . ما درباره زندگي اين كودك ، اين به اصطلاح بي سخن كه كلمه خدا است چه مي دانيم ؟ اگر بخواهيم محاسبه كنيم خواهيم ديد كه فقط درباره بيست ويك روز از زندگي او مطلع هستيم . با توجه به اينكه او سي و سه سال در اين كره خاكي زندگي كرد،بيست و يك روز بسيار كم است . تازه درباره همين بيست و يك روز هم اطلاعات اندكي داريم . تنها استثناء مي توانددرباره هشت روز آخر باشد كه در اين مورد هم اطلاعات ما بسيار كلي است . سكوتها چقدر بيشتر هستند در مقابل سخنها! اگر چه عيسي سخن مي گفت ، اما اغلب با سكوت خود مردم را به پيش روي وامي داشت . سكوت را، چيزي نگفتن ، چيزي ننوشتن و چيزي بيان نكردن معني كرده اند. به همين خاطر است كه معمولا سكوت را مترادف عدم حضور دانسته اند. اين نظر ژان پل سارتر بود. او مي گفت :"خدا سكوت مي كند پس وجود ندارد". زماني كه ما شهادت مي دهيم معمولا با اين سوال روبر رو مي شويم : پس چرا خدا همچنان سكوت مي كند؟ به نظر بهتر مي آمد اگر خدا گاه گاهي يك كنفراس مطبوعاتي ترتيب مي داد. در اين صورت مي گفت :"نظر من در رابطه با تحولات كزو وايرلند به اين شكل است . نظر من در رابطه با مشكلات اقتصادي فلان منطقه از اين قرار است ، الان به شما توضيح مي دهم ." - توجه داشته باشيد كه خدا اين كار را نمي كند، بلكه هميشه كسي پيدا مي شود كه بجاي خدا اين كار را بكند! - چرا در جهان اين همه ظلم وجود دارد و چرا خدا هميشه سكوت مي كند؟ زماني كه در مقابل اين پرسشها قرار مي گيريم ، مي كوشيم از طريق استدلالات بشري خود از بروز تنش دروني در خودمان پرهيز كنيم .

    اگر موضوع سكوت در كتاب مقدس را با نگاهي پرسش گرانه بررسي كنيم ، متوجه مي شويم كه در زبان عبري سه خانواده از كلمات درباره اين كلمه وجود دارد. اين سه خانواده تداعي كننده سه نوع سكوت هستند.زماني كه در برابرسكوتهاي خدا دچار كشمكش دروني مي شويم بايد بين اين سه سكوت تمايز قايل شويم :

    1- خانواده اول به طور خاص به زمان قبل از ظهور مسيح مربوط مي شود، اين سكوت به مرگ مربوط است . پيش از آمدن عيسي ،مرگ به عنوان مكان سكوت معرفي مي شود. سرزمين مردگان ، مكان سكوت است . در مزمور شش "sheol" همان مكان سكوت است . تصاوير زيادي ملاحظه مي شود. فرود آمدن در عالم اموات به معني فرود آمدن در يك مكان سكوت ، به عبارتي فرود آمدن در پوچي و نيستي . به بيان ديگر سخن از يك سكوت منفي است . انسان در طول تاريخ امكانات زيادي مهيا كرده است تا به خيال خود اين سكوت غير قابل تحمل را پر كند. از اعتقاد به تناسخ گرفته تا New|age (عصر جديد). او بدين وسيله مي كوشد از مواجهه با اين سكوت نگران كننده و پراضطراب پرهيزكند. شايد سخن از يك سكوت وجودي باشد! به هر صورت انسان سر و صداها و آيين هاي زيادي را اختراع كرد تا اين سكوتها را پر كند. ما همين مساله را در مزمور بيست و دو ملاحظه مي كنيم ، در عبارتي كه فرياد مسيح مصلوب را اخباركرد:"اي خداي من ، اي خداي من ، چرا مرا ترك كرده اي و از نجات من و سخنان فريادم دور هستي ؟"(مزمور 1:22". يعني چرا سكوت مي كني ، اي خداي من ، من فرياد مي كنم و تو جواب نمي دهي .

    از نظر ما مسيحيان ، از زماني كه مسيح آمد، مرد و زنده شد، آن مكان ديگر مكان سكوت نيست بلكه كلمه خدا درآن ساكن است ، به عبارتي مسيح در آن ساكن است . مردن براي من به معني فرود آمدن در يك سكوت نيست بلكه به معني صعود به سوي كلمه خدا است . مردن يعني ملاقات با مسيح ، به طوري كه مي توانيم بگوييم :"ما مي دانيم به كجامي رويم ، ما به خانه پدر مي رويم ، مكاني كه كلمه خدا در آن ساكن است ." اگر اين سكوت براي مردم عهد باستان اضطراب آور بود، از نظر يك مسيحي مشكل حل شده است . در فراسو ديگر نمي توان از سكوت صحبت كرد، زيراعيسي در آن مكان ساكن است و منتظر من است . اميدوارم كه اين مساله براي هر كدام از ما كاملا باز شده باشد.خداوند اين سكوت را پر كرد.

    ما درباره سكوتهاي ديگري كه به زندگي مسيحي ما مربوط مي شوند سخن خواهيم گفت . درست است كه سخن ازسكوت است ، ولي سكوت داريم تا سكوت . حال وارد مبحث كشمكش دروني مي شويم .

    2 - خانواده دوم كلمات به سكوتهاي نبوتي و مهياكننده مربوط مي شود. اين سكوت ها نويدبخش انفجاري اززندگي و مقدمه يك احياء هستند. اين سكوت ها به يك رودخانه زيرزميني و مخفي كه در دل بيابان پنهان است وگاه گاهي مي جوشد و در واحه اي جاري مي شود شباهت دارد. اين سكوتها را شايد بتوان به سكوت يك رهبر اركسترنيز تشبيه كرد. اگر براي ديدن يك اركستر رفته باشيد حتما متوجه شده ايد كه هر نوازنده ، چه روي سكو و چه در گودال آلت موسيقي خود را آزمايش مي كنند، آنگاه در يك لحظه رهبر با چوب رهبري سه ضربه ملايم مي زند. آن موقع چه اتفاقي مي افتد؟ سكوت اركستر و سالن را در بر مي گيرد، نوعي سكوت مقدس برقرار مي شود. اين سكوتي كه فضا راآكنده مي كند يك سكوت مرگبار نيست بلكه سكوتي است كه نويدبخش زندگي و حركت است . گويي اين سكوت مي خواهد بگويد:"هم اكنون آنچه كه به خاطرش آمده و پول خرج كرده اي شروع مي شود، گوش خود را فرا دار و قلب و چشمهاي خود را باز كن ، نمايش شروع مي شود." و من در اين سكوتي كه حامل حيات است منتظر آن هستم كه زندگي ظاهر شود. بله سخن از سكوتي است كه نويدبخش حيات است ! اگر چه اين سكوتها كمابيش طولاني هستندولي پيش از آن سكوتها سخن بود و همگام با اين سكوتها نيز سخن است . خدا سخن مي گويد، آنگاه سكوت همه جارا فرا مي گيرد. شايد سكوت ايمان و توكل در ميان باشد، اين سكوت به من مي گويد: منتظر بمان .

    "خوب است كه انسان اميدوار باشد و با سكوت انتظار نجات خداوند را بكشد."(مراثي ارميا 26:3). از قرار معلوم اين سكوت چهارصد سال به طول انجاميد، بين ملاكي و متي ، بين وعده ظهور خدا و تحقق اين وعده . و يك روز يوحناي تعميددهنده در بيابان سه ضربه به آب زد و كلمه از راه رسيد، يعني انتظار چهارصد ساله به سر رسيد.

    سكوت عيسي در برابر داورانش ، سكوتي كه بر سخن مقدم است و دنباله سخن نيز است . سكوت ابراهيم هم است . من ابراهيم را بسيار دوست دارم . او مردي است كه خدا با وي سخن گفت ، مردي كه به حركت درآمد، مردي كه با اين سكوتها در زندگي خود روبررو شد، ابراهيم دوست خدا. او كسي است كه جرات كرد به جهت يافتن خويش بيرون بيايد. او را سخني به حركت واداشت ، او بيرون آمد...تا با سكوتها روبرو شود. مي دانيد كه ابراهيم به خاطر اين سكوتها دچار مشكل شد. او كوشيد اين سكوتها را پر كند، زيرا هنوز داراي نگرشهايي بود كه بايد عوض مي شدند، راه هنوز به پايان نرسيده بود. ابراهيم بايد با كشمكش دروني خود روبررو مي شد. ابراهيم به خيال خودش توانست اين سكوتها را با اعمال انساني خود پر كند. پاسخ هاي او به اين سكوت پرسش گرانه و تحمل ناپذير عبارت بودند از هاجر واسماعيل و مانند آن . بيست و پنج سال سكوت ! از نظر ابراهيم اين مدت بسيار طولاني بود... او در صندلي خود بي صبرانه منتظر بود تا اركستر شروع به نواختن بكند. با اين وجود او پدر ايمانداران خوانده مي شود، زيرا به نظر من ابراهيم در كوه موريا اشتباهات خود را جبران كرد (پيدايش 22).

    داستان موريا فوق العاده است . سكوت موريا نيز شگرف است . ابراهيم مي دانست كه خدا به شكلي وعده زنده شدن پسرش را به او داده بود، ولي اين را نيز مي دانست كه بايد اطاعت و حركت كند. در اين روزهايي كه او در راه موريا است - در رابطه با قلبهاي حساس بايد اشاره كرد كه اسحاق ديگر بچه نيست بلكه حداقل سي سال دارد -پسرش ، خادمش ، الاغش و چوب قرباني در كنارش هستند. شايد به غير از الاغ همه سوالاتي دارند. آنها همچنان به سوي موريا حركت مي كنند. اي پدر قرباني كجاست ؟ ما هم چوب داريم هم آتش ، اما از قرباني خبري نيست ؟ ابراهيم نيز با خودش درگير بود. او همانند اشعياء در قلب خود فرياد كرد كه :اي كاش آسمانها را مي شكافتي و پاره مي كردي .اگر ابراهيم سخن تشويق آميزي دريافت كرده بود، اگر پلاكاردهايي در راه نصب مي شد تا مشوق او باشند اين كشمكش ...در زندگي ابراهيم رخ نمي داد، كشمكشي كه مربوط به سكوت خدا در زندگي او بود. با اين وجود در خلال اين كشمكش و در مواجهه با اين سكوت غير قابل تحمل و وحشتناك ، ولي توام با سخن است كه ابراهيم ، ابراهيم ديگري شد. او زماني كه به بالاي كوه رسيد عوض شد. او دوست خدا شد.

    ابراهيم دريافت كه سكوت به معني عدم حضور نيست ، او درك كرد كه سكوت بدين معني نيست كه خدابي علاقه شده و از او دست كشيده است ، او فهميد كه سكوت به معني تنش و تبديل زندگي است :"خوب است كه انسان اميدوار باشد و با سكوت انتظار نجات خداوند را بكشد."(مراثي ارميا 26:3). مزمور سي و هفت مي گويد:"سكوت كن و به او اميدوار باش ".

    سكوتي توام با سخنان ، سكوت سينا چنين سكوتي است . شما حتما متوجه شده ايد كه منظور من چيست .داستان سينا داستان بسيار آموزنده اي است . موسي بالاي كوه مي رود تا كلام را دريافت كند. قوم به خاطر اين كلام بودكه به اينجا آمد. سخن از دو برادر است ، موسي و هارون . بنهوفر (Bonhoeffer) الهيدان معروف آلماني مي گويد كه من اين دو برادر هستم . اين دو برادر نمونه اي از كشمكش ها و تنش هاي دروني من هستند.

    در حالي كه موسي به بالاي كوه مي رود تا كلام را دريافت كند، هارون در پايين به همراه قوم منتظر كلام است . چهل روز سكوت ، مدت طولاني اي است ، لااقل براي قومي كه از مصر بيرون آمد. قومي كه همواره مشغول كار و توليدورقابت بود. فلسفه اين قوم محدود به كار بود. او بايد كار مي كرد، كاري مي كرد، اين قوم نمي توانست دست روي دست بگذارد و اجازه دهد اين كشمكش دروني تبديلش كند. قوم احساس مي كند كه بايد كاري بكند، پس چه كار مي كند؟قوم يك گوساله طلايي مي سازد. او در واقع تصويري را بازسازي مي كند كه در مصر ديده بود، يعني تصوير گاو آپيس .قوم با چه چيزي گوساله طلايي خود را مي سازد؟ آنها با جواهرات خود اين كار را مي كنند، ولي با كدام دسته ازجواهرات ؟آنها تنها با گوشواره هاي خود براي اين كار استفاده مي كنند. گويي مي خواهند بگويند: گوش هاي خود راببنديم تا اين سكوت را نشنويم و تصويري در جلوي خود بسازيم كه پاسخي باشد بر كشمكشي كه سكوت خدا بر ماتحميل مي كند. بدتر از آن اين است كه قوم مدعي آن هستند كه اين گوساله طلايي پاسخ خدا است . هارون پيشنهادمي كند كه جشن بگيرند، آنها به عيش و نوش خود مشغول مي شوند... و سرانجام موسي با لوح هاي شريعت از كوه پايين مي آيد - شما بقيه داستان را مي دانيد (خروج 32).

    هر بار كه منتظر كلام موعود خدا نيستم ، هر بار كه منتظر كلامي از اعلي نيستم ، هر بار كه تسليم فشارهاي آني ولحظه اي مي شوم و پاسخ به نيازهاي لحظه اي را به مسائل اساسي ترجيح مي دهم ، هر بار به تصاويري كه در خود دارم ،اگر چه كتاب مقدسي و مسيحي باشند، اعتماد مي كنم و منتظر نجات خدا نمي شوم و براي كلام خدا انتظار نمي كشم ،ممكن است يك گوساله طلايي براي خود درست كنم . از آنجا كه ما كتاب مقدس را مي شناسيم و حتي كتاب هايي هم وجود دارند كه براي هر مشكلي آيه ارايه مي دهند، براي سكوت جايي قائل نمي شويم .

    من ممكن است براي پر كردن اين سكوت پاسخ هاي شخصي خود را داشته باشم ، پاسخهايي كه از قلب و مغزم ناشي مي شوند. در اينجا مي خواهم توجه شما را به وسوسه بزرگي كه همه ما در معرض آن قرار داريم ، جلب كنم ، ماوسوسه مي شويم سكوتهاي خود را با كلماتي كه كلمه نيستند پر كنيم ، لذا با اين راههاي فرار مانع مي شويم تاكشمكشي را كه پيش روي ما قرار دارد تجربه كنيم و تبديل شده از آن بيرون آييم . همچنين ممكن است وسوسه شويم تا با ارائه پاسخ هاي خود به ديگران مانع از آن شويم كه آنان كشمكش خود را تجربه كنند - زيرا سكوتي كه ديگران تجربه مي كنند مرا آزار مي دهد.

    من خيلي دوست دارم به عنوان مسيحي ، فرزند و حامل كلام ، حرف بناكننده اي براي همه داشته باشم ، به عبارتي پاسخي داشته باشم . من خيلي دوست دارم بتوانم بگويم :"اي برادر، اي خواهر، پيغام خدا براي تو از اين قرار است ."ولي در اين صورت من نوعي خدا مي شوم :"شما مانند خدا خواهيد بود." آيا همين كه دوست داريم فردي باشيم كه براي همه حرف داشته باشيم يك وسوسه نيست ؟ درحالي كه ما بايد با فروتني كلام را بپذيريم و بگوييم :"من نمي دانم ، بايد منتظر ماند. من مي توانم ايمان تو را تاييد كنم ، مي توانم تو را تشويق كنم ، مي توانم در اين لحظات در كنارتو باشم ، اما محدوديت خودم را نيز بايد بپذيرم ، محدوديتي كه در دانش وجود دارد، بايد همانند موسي انتظار كلام رابكشم بدون اينكه احساس گناه بكنم .

    زمانهاي سكوت امري طبيعي هستند. در اين لحظات است كه زندگي ما مبدل مي شود. ما بايد ياد بگيريم انساني باشيم كه منتظر شنيدن كلام خدا است نه اينكه خدايي باشيم براي ساير انسانها.

    3- خانواده سومي كه سكوت را تداعي مي كند با بقيه متفاوت است . در اينجا سخن از سكوت خنثي ، سكوت عدم تحرك و سكوت تقدير است . اين موضوع ما را به ياد پيدايش باب يك مي اندازد:"شام شد (سكوت شب ) صبح شد." سكوت مابين شام و صبح يا سكوت تقدير، سكوتي كه راجع به آن توضيح داده نمي شود. سكوت دنياي رازآلودخدا كه انسان در آن جايي ندارد.

    براي روشنتر شدن موضوع مثالي مي زنم . شايد شما سوار هواپيما شده باشيد، ولي كمتر كسي مي تواند اجازه ورود به برج مراقبت فرودگاه را داشته باشد، جايي كه مسير حركت هواپيماها به هنگام پرواز يا فرودشان تعيين مي شود. به ما اجازه وارد شدن به محلي كه اين حركت ها تعيين مي شوند داده نمي شود. به ما گفته نمي شود كه چرا،كي و چگونه هواپيماها از آنجا هدايت مي شوند. ما تنها چيزي كه مي دانيم ، اين است كه آنجا محل كنترل پروازها است - يعني همه چيز در جايي تعيين مي شود كه ما به آن دسترسي نداريم - اگر هم به آنجا برويم ، چيز زيادي سردرنمي آوريم . فقط افراد داخل برج مراقبت هستند كه از علل و چگونگي فرود و پرواز هر هواپيما مطلع هستند، چراها وتوضيحاتي در مورد مسير حركت هر كدام آنها در برج مراقب وجود دارد. ما به عنوان انسان بايد بپذيريم كه حق ورودبه برج مراقبت آسماني را نداريم ، به ما عطا نشده تا از همه چيز سر در بياوريم و علل اوليه همه چيز را بفهميم . مانمي دانيم فلاني چرا مرده است ، چرا اين تصادف اتفاق افتاد، چرا اين جدايي ايجاد شد و چرا اين گذرها از بيابان درزندگي من ؟ من اعتقاد دارم زماني كه با سكوت خدا مواجه مي شويم ، سكوتي كه در زمان سختي به ما تحميل مي كند،الزاما نبايد احساس گناه يا ياس بكنيم . بهتر است فكرهايي از اين قبيل را كه :"اگر مسيحيان بهتري بوديم و به خداوندنزديكتر، او همه اسرار خود را به ما بازگو مي كرد." كنار بگذاريم . اين دنياي سكوت ، انساني را كه به جهت احساس امنيت نياز به درك مسائل دارد آزار مي دهد. اين سكوت عقل انسان را به چالش مي طلبد. انسان در مواجهه با سكوت خداي بي انتها به محدوديت خود و نوع بشر پي مي برد. در آنجا است كه فضايي براي تجلي ايمان به خدا به وجودمي آيد. نيچه فيلسوف معروف مي گويد:"اگر چراها را بدانم ، همه چگونه ها را مي توانم تحمل كنم ." اين سكوت ما را هرچه بيشتر به ايمان به حاكميت خدا در زندگيمان دعوت مي كند. در اينجا ايمان از ما دعوت مي كند بپذيريم كه شب ،ظلمت نيست و سكوت به مفهوم طرد شدن يا عدم حضور خدا در زندگي ما نيست . ايوب بر خلاف ابراهيم پاسخي نمي يابد، او هيچ وعده و قولي از جانب خدا دريافت نمي كند. حوادث وحشتناكي همانند مرگ عزيزان ، بيماري و رنج او را احاطه مي كند، او با سكوتي دردناك روبرو مي شود. دسته اي از مفسران معتقدند كه اين سكوت چهل سال طول كشيد. گذشته از اين ايوب ناگزير است با سخنان غير موجه دوستان نيز دسته و پنجه نرم كند. آنها مي كوشيدند باپاسخهاي ظاهرا منطقي خود اين سكوت را بشكنند. ايوب به آنها گفت :"چه بهتر بود كه سكوت مي كرديد." و چه صحبتهايي كه درباره ايوب هاي زمانه نمي شود. چه سخنان بي پايه اي كه اغلب از ترسي كه سكوت ايجاد مي كند وهمچنين از ترس روبرو شدن با خويشتن ناشي مي شوند. ابراهيم بعد از آزمايش سكوت ، دلبند خود را باز يافت ، درحاليكه ايوب بعد از تحمل آزمايش دلبندان خود را باز نمي يابد. درست است كه خدا فرزندان ديگري به او مي بخشد،ولي ما مي دانيم كه يك فرزند هرگز نمي تواند به طور صد در صد جاي فرزند ديگري را بگيرد، به عبارتي هر گلي بويي دارد. ايوب داغ سكوت را تا به آخر متحمل شد، با اين حال كتاب مقدس به ما مي گويد كه ايوب در اين تجربه گناه نكرد.

    ايوب در مقابل سكوت الهي ساكت نمي ماند. او حرف مي زند، فرياد مي كند، خشم خود را ابراز مي كند و ازسياه بختي خود به خدا مي گويد. ايوب ياد مي گيرد كه نمي توان از همه چيز خدا سر در آورد. او در اين تجربه درمي يابد كه خدا به تصويري كه خودش ايجاد كرده است محدود نمي شود. ما در سكوت ها وكشمكش هاي دروني خويش اغلب آرامش الهي كه مافوق فهم (بشر) است را تجربه می كنيم ، در شب سكوت ، همان سكوتي كه Jean|de|la|croix از آن ياد مي كند. ايوب مي گويد:"و من مي دانم كه ولي (فديه دهنده ) من زنده است ، و[در ايام |]آخر، بر زمين خواهد برخاست ."(ايوب 25:16). سكوت هاي خدا در زندگي ما كشمكش دروني به وجودمي آورند. اگر چه اين سكوت ها براي ما كه در جامعه ارتباطات زندگي مي كنيم كمتر قابل تحمل است ، اما ما معتقديم كه سكوت خدا به مفهوم عدم حضور خدا نيست . كشمكشي كه خدا ما را در آن قرار مي دهد، زماني براي يك تحول عميق شخصي است . اين مساله را با سكوتي كه مسيح بر صليب تجربه كرد خاتمه مي دهيم . به ياد داشته باشيم كه اواين سه نوع سكوت را تجربه كرد. او اين سكوت ها را تجربه كرد تا ما نيز در سكوت هاي خود تنها نباشيم بلكه او در كنارما قرار بگيرد.
    Last edited by linker; 09-04-2006 at 14:19.

  8. #1048
    Banned linker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    IrAn-tEhRaN-p30wOrLd
    پست ها
    1,749
    Last edited by linker; 09-04-2006 at 14:18.

  9. #1049
    Banned linker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    IrAn-tEhRaN-p30wOrLd
    پست ها
    1,749

    پيش فرض فريدون مشيری آسمان كبود

    بهارم دخترم از خواب برخيز،

    شكر خندي بزن شوري برانگيز.


    گل اقبال من اي غنچه ناز ،


    بهار آمد تو هم با او بياميز .


    بهارم دخترم آغوش وا كن ،


    كه از هر گوشه گل آغوش وا كرد .


    زمستان ملال انگيز بگذشت ،



    بهاران خنده بر لب آشنا كرد .


    بهارم دخترم صحرا هياهوست ،


    چمن زير پر و بال پرستوست .


    كبود آسمان همرنگ درياست ،


    كبود چشم تو زيبا تر از اوست .


    بهارم دخترم نو روز آمد ،


    تبسم بر رخ مردم كند گل .


    تماشا كن تبسم هاي او را ،


    تبسم كن كه خود را گم كند گل .


    بهارم دخترم دست طبيعت ،


    اگر از ابرها گوهر ببارد ،


    وگر از هر گلش جوشد بهاري ،


    بهاري از تو زيبا تر نيارد .


    بهارم دخترم چون خنده صبح ،


    اميدي مي دمد در خنده تو،


    به چشم خويشتن مي بينم از دور ،


    بهار دلكش آينده تو .

    ***

  10. #1050
    آخر فروم باز armin_goooodboy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    پست ها
    2,364

    پيش فرض

    سلام
    لینکر جان واقعا ممنون
    خسته نباشی
    یه خواهش
    من دنبال دیوان رهی معیری میگردم
    میتونی پی دی اف اینو واسم پیدا کنی؟
    ممنون

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •