وفا نكردي و كردم خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم بريدي و نبريدم
مهرداد اوستا
شب خوش
وفا نكردي و كردم خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم بريدي و نبريدم
مهرداد اوستا
شب خوش
من به هنگام شكوفايي گلها در دشت
باز برخواهم گشت
تو به من مي خندي
من صدا مي زنم :
” آي باز كن پنجره را “
پنجره را مي بندي ...
حمید مصدق
یکی نیست بگه به تو
تویی دنیام
یکی نیست بگه به تو
باهات میام
یکی نیست, که بگه
فقط تورو میخوام
من فقط تورو میخوام
ببخشید تازه اومد بله از اخوان ثالث بود
محبوب دلم ز من جدايي تا كي؟
من در طلب و تو بي وفايي تا كي؟
سلمان هراتي
اينبار ديگه واقعا شب خوش
یک شب دلي به مسلخ خونم کشيد و رفت
ديوانه اي به دام جنونم کشيد و رفت
پس کوچه هاي قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشيد و رفت
***
ای ادمها-ای ادمهایی مه با خوشحالی بر پای کیبورد خود در پشت این شیشه دروغین میخندید یک نفر اینجا با چشمهایی قرمز دارد میساپرد جان...!!!
تشويش هزار «آيا»، وسواس هزار «اما»،
کوريم و نميبينيم، ورنه همه بيماريم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکيده و بيباريم
دردا که هدر داديم آن ذات گرامي را
تيغيم و نميبريم، ابريم و نميباريم
چطوری ممد جان!
Last edited by sise; 25-06-2007 at 00:05.
هنوزم
میشه قربانی این وحشت منحوس نشد
هنوزم
میشه تسلم شب و اسیر کابوس نشد
میشه باز
سنگر از ترانه ساخت و به قرق سر نسپرد
هنوزم
میشه عاشق شد و از ستاره مایوس نشد
دل سپردن رمز قفل اين حصار تو به تو نيست
با تو بودن بهترينه ! اما ختم جستجو نيست
اونور ديوار شب باش ! تا من از تو ما بسازم
انعكاس اين ترانه ‚ آخرين آواز قو نيست
بايد بري تا بتونم اين شب رو نقاشي كنم
طعم گس نيشاي اين عقرب رو نقاشي كنم
بايد بري !دوس ندارم شب به تو چپ نگاه كنه
دوس ندارم دستاي شب ‚ صورتت رو سياه كنه
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
خیام
اینجایم؛بر تلی از خاکستر
پا بر تیغ میکشم
و به فریب هر صدای دوردستمال سرخ دلم را تکان میدهم
***
بلبل طبعم<<رهی>>باشد ز تنهایی خموش---نغمه ها بودی مرا تا همزبانی داشتم
Last edited by mohammad99; 25-06-2007 at 00:18.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)