شايد نفهميدي كه من بي اون كه تو چيزي بگي / سپردمت دست خدا كه بي خداحافظي نري
غصه ي راهم رو نخور / شايد همينجا بمونم
شايد به مقصد رسيدم / خودم فقط نميدونم
شايد نفهميدي كه من بي اون كه تو چيزي بگي / سپردمت دست خدا كه بي خداحافظي نري
غصه ي راهم رو نخور / شايد همينجا بمونم
شايد به مقصد رسيدم / خودم فقط نميدونم
حالـــــــم انـــدر ره بی پایان
چــــون آدمی سرگردان است
نـــه چراغیســـت در آن پــایــان
هر چـــه از دور نمایـــان است
شـــاید آن نــــقطه ی نورانــی
چشــم گرگــــان بیابان است !
![]()
Last edited by Traceur; 15-02-2011 at 04:04.
خيلي ممنون واسه هرچي كه آوردي به سرم / خيلي ممنون ولي من هيچوقت ازت نميگذرم![]()
ای اخرین دریچه ی زندان عمر من
ای واپسین خیال شبح وار سایه رنگ
از پشت پرده های اشک خویش
با یاد دلفریب تو بدرورد می کنم
یادت می آید رفتـــه بــــودی خبر از آرامــش آســــمان بیاوری؟
(میدانم ....خوب میدانم که یادت نیست)
روز و شبم سیاه شد و،همنفس نماند
بی تو برای همنفسی هم ،نفس نماند
جاییکه اشـک هم غم دل کم نمی کند
حتی برای گریـه و شیون،هوس نماند
ناگهان... چه زود دیر می شود!
حرفهای ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود
آی
.... ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان چقدر زود ، دیر می شود
لبخند كه مي زنم پيدايم مي كني
باران مي بارد، تو از كنارم مي گذري
فرياد نمي كشم كه بازگردي
مي دانم امشب اين آسمان تاب ماه را ندارد
لبخند مي زنم،
فراموش مي كنم..
Last edited by sara_girl; 15-02-2011 at 15:24.
دارم خسته میشم ، دارم کم میارم
همش بد آوردن ، شده روزگارم
نمیبینی اشکامو که نم نم
میریزن رو گونه ی من از غم
رو به روم درای بسته
منو یه بغض که تو گلوم سد بسته
آه ...
چشماي مونده به راه و شب تنهايي ماه / يه دل بي سرپناه و من و خونه
ساعت هاي قرن خواب و اين منه بي تو خراب ويادت هرگز نميمونه ... آه ...يادت هرگز نميمونه ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)