تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 104 از 469 اولاول ... 45494100101102103104105106107108114154204 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,031 به 1,040 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #1031
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    پيش فرض

    شهریار جون قصد بدی نداشتم.می خواستم دور هم بخندیم.
    من به هیچ عنوان به بچه های P30WORLD جسارت نمی کنم.ولی سوتیات تکه.
    ادامه بده.تاپیکو ترکوندی.

  2. #1032
    پروفشنال Man Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    Holland
    پست ها
    795

    12

    نوكرتم عزيز...
    ايشاا..اون قسمت دومش رو هم فردا مينويسم

    يا حق

  3. #1033
    پروفشنال Man Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    Holland
    پست ها
    795

    12

    خوب دوستان...بنا بر تقاضا,قسمت دوم اون داستان رو هم مينويسم(البته اميدوارم به هبچ خانومي بر نخوره!!).

    آقا,حدود 2 ماه بعدش,توي دانشگاه ما يه پارتي بود.ما هم رفته بوديم كه ديديم اه!!!!اين خانوم هم تشريف دارن با دوستان گرامي.!!!!بچه ها هم قضيه من رو ميدونستن.!!!!(دوستاي خودم).
    خلاصه...ما رفتيم جلو..يه كم سر به سرش گذاشتم و گفتم چرا جيغ نميزني؟تونم گفت نه بابا من از تو خوشم اومده.
    چرا بايد اذيتت كنم.!؟؟؟من هم كه همين رو ميخواستم..گفتم پس بيا بريم بشينم آبكي بزنيم(همون آب و الكل و ...!)واردين كه.
    آقا,اينم بي جنبه بود...پيك 7-8 بود كه افتاد...من هم كلي خنديدم.دوستاش اومدن بلندش كنن...نزاشتم.
    بردمش بيرون از سالن...با دوستاي خودم و دوستاي خودش.
    اونم كه مست بود ديگه....بردمش بيرون...بلايي سرش آوردم كه دوستاش داشتن گريه ميكردن.
    تو جزيياتش نميرم...فقط اينو بگم كه آخر سر...شرتش پاش بود.
    توي يه دايره پر از ت گ ر ي خوابيده بود!!!!!
    آخر سر هم سرش يه داد مشيدم...چنان از خواب پريد كه هرچي خورده بود..از سر ش پريد.!
    دهنشو سرويس كردم.
    البته دسوتاش خواستن زنگ بزمم پليس....كه برو و بكس نذاشتن.

    آره ديگه...كسي كه منو ضايع كنه..اين داستانش ميشه.
    خوش باشين.

    يا حق

  4. #1034
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    ميبينم كه شهريار جان و عمو سينا دارن غوغا ميكنن تو تاپيك
    خدا خيرتون بده
    اگه بدونيد چقدر ثواب داره ملت رو بخندونين
    موفق باشيد

  5. #1035
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    6

    نقل قول نوشته شده توسط Man Hunter
    آره ديگه...كسي كه منو ضايع كنه..اين داستانش ميشه.
    خوش باشين.
    يا حق
    شهریار جون کولاک کردی.منم مثل تو اگه کسی منو از روی قصد و غرض ضایع کنه
    یارو رو .............
    دمت گرم.ردیف بود.

  6. #1036
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    اگه سوتی قبليمو خونده باشيد اين همونی که گفتم بعد تعريف ميکنم آقا
    ما وقتی رسيديم هتل مدير باز ما رو از بقيه بچه ها جدا کرد و برد
    تو اتاق خودش ما خيلی ضد حال خورديم و برگشتيم بهش گفتيم مگه
    ما رو آوردی گونتانامو اونم يه نگاه به ما کردو گفت همينه که هست
    منم تو دلم گفتم يه بلا سرت ميآرم تو تاريخ بنويسن آقا شب که شد يه
    سری از اين پيرمرد پيرزن ها هم اومدن هتله ما از طرفه يه کاروان بودن
    شامو که خورديم من الکی گفتم ميخوام برم بيرون زود برميگردم
    به يه بدبختی اجازه داد رفتيم تو سطح شهرو يه مشت سيگارتو و کپسولی خريديم بعدم
    امديم هتل و من يواشکی رفتم تو اتاق رفيقم اينا که يه ظبت اورده بودن خدايی عجب
    چيزی بود ديگه شروع کردم اين طرقه ها رو انداختن از قضا اون پيرمرد پيرزن ها هم
    تو طبقيه ما بودن ما که چند تا از اينا بيشتر ننداخته بوديم ديديم حال چند نفر از اينا خراب شد
    و مدير هتلم سرو کلش پيدا شد گفت چتونو يه چند تا فهشم داد من مثلا برايه مسخره بازی
    قاطی کردم گفتم ريدم تو اين هتلتون امديم سگ دونی اثلا عشقم کشيده انداختم حرفيه
    هيچی کل کل بازی شروع شد گفت همين حالا همتون ميندازم بيرون منم گفتم
    بروهرغلطی ميخوای بکن آقا اين رفت به مدير ما گفت که بايد تخليه کنی
    مديره هم اومد پايين عقدهاشو سر ما خالی کنه هيچی ما هم از همه جا بی خبر داشتيم فحشه .... به مديرمون
    ميداديم که آره مرديکه اين همه پول گرفته ما رو اورده اينجا معلوم نيست چقدر
    پول کشيده بالا که نگو اين مديره پشته ما بود داشته هميه حرفايه ما رو شنود ميکردی
    هيچی ديگه يه دفعه ديدم يه چيزی خوردم پشت سرم اول فکر کردم مدير هتله
    اومديم يه مشت بزنم تو صورتش که ديدم همه زدن زير خنده و آقا مديره خودمونه
    بعد کلی چرتو پرت گويی گفت بزار برسيم تهران تکليفتو روشن ميکنم
    دانش آموزی که شاگرد اول باشه ولی ادب نداشته باشه من نميخام
    هيچی ديگه اون شب ما رو از هتل انداختن بيرون و ما ها رفتيم يه هتله ديگه
    و آقا مديره به خاطر کاره ما 200 هزار تومن پيدا شد و همون جا قسم خورد که ديگه منو هيچ جا نبره

  7. #1037
    Banned x-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    HoTeL CaLiFoRnIa
    پست ها
    881

    پيش فرض

    اينو يكي تعريف ميكرد:
    تو مترو بوديم...يه زنه بغل دست من نشسته بود يه نينيه دختر داشت!
    بعد يه چندتا ايستگاه يه زنه ديگه اومد يه ني ني پسر داشت و نشست جلو ما!

    اين ني نيه (دختره) شروع کرد به اين يکي ني نيه بيا بيا کردن!
    البته با اشاره دست!
    همه شروع کردن خنديدن....منم خندم گرفته بود بر گشتم بلند بهش گفتم يه 10 سال ديگه صبر کن همچين بياد بپره ر و ت که حال کني!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


    مامانه نزديک بود يه خفه شوي لايت به سمتم بفرسته!!!
    ولي خيلي خوفناک بود...ديگه تا برسم چشامو بستم که هيچ کدوم از مامانارو نبينم!!

  8. #1038
    Banned x-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    HoTeL CaLiFoRnIa
    پست ها
    881

    پيش فرض

    ديروز يكي از دوستامون اومده بود خونه امون . يك عدد labello (مخصوص تَرَك لب) رو ميز بود.
    اينم اين رو برداشت گفت : " آره منم يكي از اينا خريدم يك بار استفاده كردم . ولي
    ديدم فايده اي نداره . همون وازلين كارم رو بهتر راه مي اندازه "
    بعدش خودش : " راستي ساختموني كه داشتين مي ساختين به كجا رسيد ؟ "

  9. #1039
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط x-boy
    اينو يكي تعريف ميكرد:
    تو مترو بوديم...يه زنه بغل دست من نشسته بود يه نينيه دختر داشت!
    بعد يه چندتا ايستگاه يه زنه ديگه اومد يه ني ني پسر داشت و نشست جلو ما!

    اين ني نيه (دختره) شروع کرد به اين يکي ني نيه بيا بيا کردن!
    البته با اشاره دست!
    همه شروع کردن خنديدن....منم خندم گرفته بود بر گشتم بلند بهش گفتم يه 10 سال ديگه صبر کن همچين بياد بپره ر و ت که حال کني!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


    مامانه نزديک بود يه خفه شوي لايت به سمتم بفرسته!!!
    ولي خيلي خوفناک بود...ديگه تا برسم چشامو بستم که هيچ کدوم از مامانارو نبينم!!

    مرسي اينكي يه خورده نمكي تر بود

  10. #1040
    پروفشنال Man Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    Holland
    پست ها
    795

    12

    نقل قول نوشته شده توسط x-boy
    اينو يكي تعريف ميكرد:
    تو مترو بوديم...يه زنه بغل دست من نشسته بود يه نينيه دختر داشت!
    بعد يه چندتا ايستگاه يه زنه ديگه اومد يه ني ني پسر داشت و نشست جلو ما!

    اين ني نيه (دختره) شروع کرد به اين يکي ني نيه بيا بيا کردن!
    البته با اشاره دست!
    همه شروع کردن خنديدن....منم خندم گرفته بود بر گشتم بلند بهش گفتم يه 10 سال ديگه صبر کن همچين بياد بپره ر و ت که حال کني!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


    مامانه نزديک بود يه خفه شوي لايت به سمتم بفرسته!!!
    ولي خيلي خوفناک بود...ديگه تا برسم چشامو بستم که هيچ کدوم از مامانارو نبينم!!
    ايوللللللللللل....اين خيلي باحال بود.ايشا.. اون روز كه داشتيم ميرفتيم بيرون همگي..بيا به هم كلي سوتي بديم!!!

    يا حق

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •