تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 104 از 506 اولاول ... 45494100101102103104105106107108114154204 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,031 به 1,040 از 5059

نام تاپيک: تجربیاتی که داشتید و می تونه به بقیه توی زندگی کمک کنه اینجا بیان کنید(نقل قول ممنوع)

  1. #1031
    داره خودمونی میشه Ali™'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    46

    پيش فرض

    ماشاالله واسه این همه تجربه !

    ========================

    دشمنی که می دونه در مقابل شما هیچ کاری نمی تونه انجام بده و شکست خورده، واسه ضربه زدن به شما از راه دوستی وارد میشه ! فلهذا بدون معطلی درخواست دوستی چنین افرادی رو رد کنید.

    [چنین مضمونی در گلستان سعدی هم ذکر شده و حتما در زندگیتون چنین واقعه ای رخ می دهد.]

  2. 14 کاربر از Ali™ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1032
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    اگه برنامه ریزی کردید که کاری رو سر وقت معینی انجام بدید سر وقت انجام بدید.چون اگه سر وقت انجام ندید مطمئن باشید اون کار رو درست انجام نمیدید و ناتمام میمونه

  4. 10 کاربر از hamid_diablo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1033
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,601

    پيش فرض

    تو هر کاری هستید...ممکنه فلان روش کاری یا فلان جنس اسم های مختلف داشته باشه...سعی کنید همه اسم ها و اصطلاحات رو یاد بگیرید ...به درد می خوره حتما!

  6. 8 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1034
    ناظر انجمن عکاسی و دوربین های دیجیتال و فیلم برداری و میکس و مونتاژ Переклад не's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    پست ها
    3,909

    پيش فرض

    دیشب کلی تو جمع کم اووردم .بحث اطلاعات عمومی بود .واقعا اصلا از یادم نمیره.حالا بعد از مرگ سهراب رفتم کلی کتاب متاب پیدا کردم تا بخونم و خودمو بالا بکشم .تازه تو مصاحبه ی ورودی یه اداره ای کارخونه ای چیزی هم به درد میخوره.
    اینم جدید ترین تجربه ی تلخ من
    سعی کنید زیاد کتاب بخونید.عیب نداره که رمان هم بخونید ممکنه اطلاعات عمومی رو بالا نبره اما املا و نگارش و کلا ادبیات موجود تو اون متن رو تقویت میکنه

  8. 11 کاربر از Переклад не بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #1035
    كاربر فعال اتومبیل، متفرقه، سبک زندگی MOHAMMAD_ASEMOONI's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زمین پهناور خدا (أرضُ اللّٰه الواسعة)
    پست ها
    9,750

    پيش فرض

    سلام

    خاطره بنده از بچه ای که تو ماشینم به دنیا اومد :

    زمان : ساعت یک صبح تابستونِ 1370

    مکان : یکی از خیابونهای شیراز

    بنده داشتم از جشن عروسی یکی از دوستان برمیگشتم خونه .

    خیابونها خلوتِ خلوت .

    یهو از دور دیدم یه نفر وسط خیابون وایساده و داره دست تکون میده که وایسم .

    در یک لحظه هزار و یک فکر به سرم زد . برم یا وایسم . بابا پا بذار رو گاز و فرار کن اگه وایسی ده نفر که قایم شدند یکدفعه میریزند سرت و یک فصل کتک حسابی و بعد هم جیبات رو میزنند و ماشین رو هم بر میدارند و دِ برو که رفتیم . بعدش یه عمر حسرت میخوری که چه کار احمقانه ای کردی وایسادی . اصلاً اینموقع شب تو شهر این یارو وسط خیابون چکار میتونه داشته باشه جز اینکه دزده ؟

    اما نه , شاید بنده خدا واقعاً مشکلی داره .

    خدایا چکار کنم ؟ وایسم یا فرار کنم ؟ خودت راهنمائی کن .

    همه ی این افکار مثل برق از ذهنم گذشت . بهش خیلی نزدیک شده بودم .

    دستش خالی بود . یه کم خیالم راحت شد چون اگه چماقی چیزی تو دستش بود دیگه شکی نمیموند که دزد هست .

    دور و بر رو نگاه کردم تا مطمئن بشم کسی پشت درختها قایم نشده باشه و بریزند سرم .

    تمام شیشه ها رو آوردم بالا و درها رو هم قفل کردم .

    به قیافه اش نمیخورد آدم شروری باشه . با دوست اشاره میکرد که وایسم .

    وسط خیابون نگه داشتم و پام رو کلاچ بود و از پیاده رو ها فاصله ی زیادی داشتم تا اگر حمله کردند بتونم فرار کنم به موقع .

    پنجره رو به اندازه دو انگشت باز کردم .

    اومد جلو گفت : آقا تو رو خدا کمکم کن . زنم حامله هست داره میزاد . تو رو خدا کمکم کن برسونمش بیمارستان . الان ده دقیقه ست اینجا هستم هیچ کس نگه نمیداره .

    با حالت گریه حرف میزد .

    من همش دور و بر رو نگاه میگردم که یکدفعه نریزند رو سرم از چپ و راست .

    خدایا چکار کنم ؟ یعنی راست میگه ؟ اگه در رو باز کردم و سوار شد و با چاقو من رو زد چی ؟

    بهش نگاه کردم هنوز داشت التماس میکرد .

    با خودم گفتم امشب یا ثوابِ بزرگی برام ثبت میشه یا شبِ آخر زندگیمه !!!!

    تصمیمم رو گرفتم , خدایا توکل به خودت .

    در رو باز کردم تا سوار بشه . قفل در راننده رو هم باز کردم تا اگر خواست چاقو در بیاره در رو باز کنم و فلنگو ببندم .

    هنوز داشت التماس میکرد با حالت گریه .

    آقا تو رو خدا زود باش زنم خیلی حالش بده , بچه ی اولشه میترسم بمیره .

    دیگه سوار شده بود و حرفاش هم خیلی تاثیر گذاشت رو بنده . دیگه همه چیز رو فراموش کردم و شدم راننده ی اورژانس !!!! هر چه بادا باد .


    خونتون کجاست ؟ تو همین کوچه . کوچشون هم مثل بیشتر کوچه ها بی چراغ و تاریک بود !!!

    پا رو گذاشتم رو گاز . بنده تو خیابون بی دست انداز هم همیشه یواش میروندم اما تو اون موقعیت حتی تو چاله چوله های کوچه هم با سرعت روندم .

    بالاخره رسیدیم جلو در خونشون دیدم زنش دم در رو زمین افتاده . دیگه 100% مطمئن شدم که کلکی در کار نیست . زنش چنان آه و ناله ای میکرد که بیا و ببین . تا زنش رو دم در دید گریه اش گرفت . خیلی متاثر شدم .

    خدایا خودت کمکمون کن به موقع برسیم بیمارستان .

    کمکش کردم زنش رو سوار ماشین کنه و گازش رو گرفتم برا بیمارستان .

    بیست سال گذشته اما صدای آه و ناله ی زنش هنوز تو گوشمه . خدا کمک , دارم میمیرم دیگه نمیتونم تحمل کنم , أشهد أن لا اله الا الله , أشهد .... شوهرش گریه میکرد و میگفت خدا نکنه قربونت برم , الان میرسیم بیمارستان .

    من فقط یادمه نه عبور ممنوع حالیم بود نه چهار راه نه چراغ قرمز نه هیچ چیز دیگه فقط داشتم با سرعت 110 -20 تا رانندگی میکردم . میترسیدم زنه بمیره از درد .

    دو سه خیابون قبل از بیمارستان دیگه شروع کرد به جیغ و فریاد زدن . شوهرش هم گریه میکرد و میگفت تحمل کن قربونت برم الان میرسیم .
    من میدونستم هیچ کاری جز تند روندن ازم بر نمیاد . اما وقتی شروع کرد به جیغ و فریاد خیلی ترسیدم گفتم الان میمیره که یک دفعه ....

    یک صدایِ آشنا اما غیر منتظره همه چیز رو عوض کرد .... اوووووووَوَوَوَ

    بچه به دنیا اومد , تو ماشین بنده .

    حالا زنه صداش آروم شد و بچه ماشین رو گذاشته بود رو سرش .


    نمیدونستم بخندم یا بترسم یا نگران باشم ؟؟!!!

    پاک هنگ کرده بودم .

    رسیدیم بیمارستان . چند تا بوق زدم . دو پرستار اومدند بچه رو با چیزهائی که بهش آویزون بود بردند .

    جرأت نداشتم سرم رو برگردونم عقب رو نگاه کنم . بعد صندلی چرخدار آوردند زنه رو هم بردند . شوهرش از بنده تشکر کرد و معذرت خواهی کرد و گفت باید بره همراشون .

    گفتم تشکر لازم نیست برو سریع همراشون مراقب باش بهشون خوب رسیدگی کنند . دوید رفت تو بیمارستان .

    سرم و گذاشتم رو فرمون و گفتم خدا رو شکر . انگار خلبانی که بعد از کلی تلاش و فرود اضطراری سالم رسیده باشه زمین .


    یه نگاه به صندلی عقب انداختم . واااااای همه جا غرقِ خون بود .

    دیگه نمیشد کاریش کرد . خدا رو شکر که هم مادر و هم بچه هر دو سالم بودند .

    تو راه برگشتن به خونه اصلاً باورم نمیشد که اینا حقیقت داشت . انگار خواب بودم .

    خدایا عجب شبی بود امشب . راستی راستی یه بچه تو ماشین بنده به دنیا اومد . یه نگاه به صندلیِ عقب که پر از خون بود انداختم . اما یکدفعه ....

    یکدفعه یاد یه چیزی افتادم و قاه قاه خندیدم .

    هاهاها..... هاهاها..... وای خدا مردم از خنده

    میدونین از چی اینقدر خندم گرفته بود ؟؟؟

    از اینکه "2" نفر سوار شدند " 3 " نفر پیاده شدند



  10. #1036
    آخر فروم باز yashgin128's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,369

    پيش فرض

    هر وقت باهاتون تماس گرفتن معمولا 95 درصد با شما کار دارند و 4.9 دهم درصد هم با شما کار ندارند و جویای احوال شما هستند که همین عده احتمالا در اینده با شما کار خواهند داشت و اون 1. دهم درصدی که باقی می مونه یه فرصت خوبه برای ما که از بد شانسی همه رو جواب میدیم ولی همین 1. رو جواب نمیدیم و فرصت می پره.
    این روز ها ازهر 20 تا تماس برای من 19 تاش با من کار دارم .من مشکلی با راه انداختن کار مردم ندارم بلکه مشکل اینه که همین ها وقتی برای کاری باهاشون تماس میگیری معمولا بهونه میارن و کارتونو راه نمی اندازن.
    --------------------------------------------------
    جناب aQoa این که دیگه نقل قول نیست که بخوای پاکش کنی.

  11. 12 کاربر از yashgin128 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #1037
    Super Moderator Ezel's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,298

    پيش فرض

    جناب aQoa این که دیگه نقل قول نیست که بخوای پاکش کنی.
    جناب آکوا نقشی در پاک کردن پست شما ندارند ، بلکه فقط و فقط وسیله ی اطلاع رسانی هستند /

    یادآوری :

    هرگونه نقل قول و نقد تجربیات دیگران در این تاپیک = حذف پست /

    ممنون از توجه دوستان /

  13. 3 کاربر از Ezel بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #1038
    آخر فروم باز Erfan.B's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    1,284

    پيش فرض

    مي دونيد مي شه با آدم ها متفاوت برخورد كرد! مي شه هم بد بود هم خوب! مي شه جور ديگه اي ديد با طرز نگاهي بهتر ، مي شه گاهي زاويه ي ديد رو تغيير داد ، آره مي شه آدم ها رو با 2 روش امتحان كرد! يا باهاشون مثل چاقو باشي يا مثل يك تشك : نرم...! مي شه داد زد و مخاطب رو تا انتهاي وجود خرد كرد ؛ مي شه با احترام با اون صحبت كرد و به زيبايي حق رو به نفع خويش از مخاطب گرفت ، همه ي اين ها رو مي شه از 2 روش و از 2 زاويه ي ديد انجام داد : خوب بودن يا بد بودن ، ولي واقعاً انسان ها (شايد هم فقط آدم هاي 2 پا!) مستحق كدوم روش هستن؟ اگه خوب باشي قطعاً بدي مي بيني و اگه بد باشي خوبي به چشمت نمياد! تجربه ي من مي گه خوب باشم حتي اگه بدي مي بينم خيلي بهتر از اينه كه بد باشم ولي يك ذره از خوبي رو هم نبينم...

  15. 5 کاربر از Erfan.B بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #1039
    آخر فروم باز شـیـفــو's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    تهران | Tehran
    پست ها
    2,174

    پيش فرض

    دوستان رو موبايلتـون يه برنامه ضبط مكالمات خودكار نصب كنيد تا اگه سر يه قرار طرفتون زد زيرش بتونيد حرفتون رو ثابت كنيد .
    من از وقتي گوشيم زو عوض كردم اينكارو كردم و تا الان بيشتر از 5 بار به دردم خورده ، اما قبلا كه گوشي داغوني داشتم هميشه از نداشتن همچين امكاني اذيت ميشدم .

  17. 9 کاربر از شـیـفــو بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #1040
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    با رفتار و سخنانت باعث نشو که دیگران فکر کنند که از تو بهترند!!

    سعی کن زیاد دردودل نکنی با دیگران.حتی اگه مادرت بود!!

  19. 14 کاربر از hamid_diablo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •