تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 104 از 934 اولاول ... 45494100101102103104105106107108114154204604 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,031 به 1,040 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #1031
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    چشمانت را براي زندگي مي خواهم
    اسمت را براي دلخوشي مي خوانم
    دلت را براي عاشقي مي خواهم
    صدايت را براي شادابي مي شنوم
    دستت را براي نوازش
    و پايت را براي همراهي مي خواهم
    عطرت را براي مستي مي بويم
    خيالت را براي پرواز مي خواهم
    و
    خودت را نيز براي پرستش....


  2. #1032
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    مانند یک بهار....
    مانند یک عبور....
    از راه می رسی و مرا تازه می کنی.

    همراه تو هزار عشق از راه می رسد
    همراه تو بهار...
    بردشت خشک سینه من سبز می شود.

    وقتی تو می رسی....
    در کوچه های خلوت و تاریک قلب من ...
    مهتاب می دمد...

    وقتی تو می رسی...
    ای آرزوی گم شده بغض های من...
    من نیز با تو به عشق می رسم...

  3. #1033
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    نمي دانم بذر عشق تو را،

    دستان کدام باغبان در کوير قلبم پاشيد
    که شميم آن، همه ي فاخته ها و لادن ها را مست کرد.
    نمي دانم طراوت کدامين اقاقي را
    پيشکش روياهاي آبي ام کردي
    که کلبه ي ويران شده ي دلم،
    بهشت همه ي پروانه ها شد.
    بگذار در آرامش دريا گونه ات غرق شوم
    و در احساس نقره اي ستاره ات تکثير يابم
    تا شايد از زندگي،
    تبسمي سبز هم نصيب من شود...

  4. #1034
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    شب عاشقان بی​دل چه شبی دراز باشد
    تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

    عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت
    به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد

    ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت
    که محب صادق آنست که پاکباز باشد

    به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن
    که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد

    سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم
    به کدام دوست گویم که محل راز باشد

    چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی
    تو صنم نمی​گذاری که مرا نماز باشد

    نه چنین حساب کردم چو تو دوست می​گرفتم
    که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد

    دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی
    که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد

    قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران
    اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد
    Last edited by دل تنگم; 30-04-2008 at 02:20.

  5. #1035
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    تو را من با زبان بی زبانی دوست می دارم
    و شاید مثل یک دلدار جانی دوست می دارم
    نگاهم کن نگاهت را که در من خانه دارد
    برای لحظه های همزبانی دوست می دارم
    وجودت را وجود بی وجودم سخت محتاج است
    و همسان خدایی آسمانی دوست می دارم
    تو را در خلوتی پنهان تر از آواز باران
    به دور از چشم نااهلان نهانی دوست می دارم
    تو را من با زبان بی زبانی دوست می دارم
    و شاید مثل یک دلدار جانی دوست می دارم
    نگاهم کن نگاهت را که در من خانه دارد
    برای لحظه های همزبانی دوست می دارم
    وجودت را وجود بی وجودم سخت محتاج است
    و همسان خدایی آسمانی دوست می دارم
    تو را در خلوتی پنهان تر از آواز باران
    به دور از چشم نااهلان نهانی دوست می دارم
    تو را ای یوسف پنهان ز سالی سخت طولانی
    برای انتظاری جاودانی دوست می دارم

  6. #1036
    در آغاز فعالیت آرتمیس's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    10

    پيش فرض

    در تو راه می افتم

    و به اندازه ی تمام خیابانها , خیس خواهم شد ,

    از بارانی که قرارمان بود ...

    برای روزهایم , نقشه ای ندارم که بر باد رود ...

    بر باد , همین لحظه هاییست که بی تو

    خاطره خواهد شد .

    * * *

    چند معبد ؟

    چند کتاب مقدس ؟

    چه تعداد پیامبر ؟ برای خدا شدن لازم است؟

    گاهی یک نگاه ساده کافیست , تا کسی الهه تو شود .

  7. #1037
    در آغاز فعالیت آرتمیس's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    10

    پيش فرض

    از اتفاق هم افتادني تري
    بي آن كه بيايي
    حواسم را پرت مي كني ميان چشمهات
    ولي
    دستي به فاصله ام اضافه نمي كني .
    خوابهايم را مي دزدي مي روي روي نيمكتي خالي مي نشيني
    و من برايت
    با تو رفتم بي تو باز آمدم مي خوانم
    بايد از تو دلگير باشم اما نيستم .
    هنوز هم وقتي مي خندي
    جاده ها تا مي خورند و پنجره ام وا مي شود به سويت
    گاهي براي عروسكهايت بخند خب؟ !!!

  8. #1038
    در آغاز فعالیت آرتمیس's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    10

    پيش فرض

    ستاره ها را از آسمان كيش كرده ام
    اسبت را بتازان بيا حالا بيا كه ماه مات است.
    شرط مي بندم جايي روي حرفهايت قدم مي زني
    شك نكن
    بيچاره آن سينه اي كه زده اي هنوز دل ندارد...
    حرفي كه به گردنم انداختي هر كجا باشم گناهكارم مي كند.
    مطمئنن خودت بودي مرض كه ندارم.
    متأسفانه بايد بگويم
    براي پاييزي هم كه آورده اي برگی ندارم...
    چقدر آسمان بغل كنم بر مي گردي ؟!...
    هنوز هم يك مشت نگاهت مرا كه هيچ ، خورشيد را هم از پا مي اندازد.
    ديگر مثل هميشه ها روده ام دراز نمي شود كه ببندم به خاطره ها
    چشم هايم ، اين روز ها را تف مي كند
    كجايي كه گونه هايم را امضا مي كني ؟!...
    تكليف مرا در آسمانها روشن كن ...

  9. #1039
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    مرا ببخش
    ای یار!


    با صورتکی که
    حتی آیینه بازش نمی شناسد
    چگونه به میعادگاه بیایم.

    مرا ببخش

    ای یار!

    دیگر توان آمدنم نیست!
    با چشمانی که ندارم چگونه تو را دیدار توانم!
    با دهانی که نیست چگونه بوسیدنت میسر است!
    برای دوباره دیدنت هیچ ندارم.

    مرا ببخش
    ای صاحب همه چیز!
    ای همه کس!
    ای عزیز!

    هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم،
    بگم فقط مال منی به تو جسارت بکنم

  10. #1040
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض


    نفس مي زند موج ...
    ***
    نفس مي زند موج، ساحل نمي گيردش دست،
    پس مي زند موج .
    فغاني به فريادرس مي زند موج !
    من آن رانده مانده بي شكيبم،
    كه راهم به فريادرس بسته،
    دست فغانم شكسته،
    زمين زير پايم تهي مي كند جاي،
    زمان در كنارم عبث مي زند موج !
    نه درمن غزل مي زند بال،
    نه در دل هوس مي زند موج !
    ***
    رها كن، رها كن، كه اين شعله خرد، چندان نپايد،
    يكي برق سوزنده بايد،
    كزين تنگنا ره گشايد؛
    كران تا كران خار و خس مي زند موج !
    ***
    گر اين نغمه، اين دانه اشك،
    درين خاك روئيد و باليد و بشكفت،
    پس از مرگ ببل، ببينيد
    چه خوش بوي گل در قفس مي زند موج

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •