دل برکم چیزی بگو
به من كه از گريه پرم
به من كه بی صدای تو
از شب شكست ميخورم
دلبركم چيزی بگو
به من كه گرم هق هق ام
به من كه آخرينه
آواره هاي عاشقم
چيزي بگو كه آينه
خسته نشه از بی كسی
غزل بشن گلايه ها
نه هق هق دلواپسی
می بینم بازار ترانه داغه
دل برکم چیزی بگو
به من كه از گريه پرم
به من كه بی صدای تو
از شب شكست ميخورم
دلبركم چيزی بگو
به من كه گرم هق هق ام
به من كه آخرينه
آواره هاي عاشقم
چيزي بگو كه آينه
خسته نشه از بی كسی
غزل بشن گلايه ها
نه هق هق دلواپسی
می بینم بازار ترانه داغه
یا ز لبت کنم طلب قیمت خون خویشتن..... یا به تو واگذارم این جسم به خون تپیده را
کودک اشک من شود خاکنشین ز ناز تو ....... خاکنشین چرا کنی کودک نازدیده را؟
چهره به زر کشیدهام، بهر تو زر خریدهام ........ خواجه! به هیچکس مده بندهی زر خریده را
گر ز نظر نهان شوم چون تو به ره گذر کنی ...... کی ز نظر نهان کنم، اشک به ره چکیده را؟
گر دو جهان هوس بود، بیتو چه دسترس بود؟ ...... باغ ارم قفس بود، طایر پر بریده را
جز دل و جان چه آورم بر سر ره؟ چو بنگرم ...... ترک کمین گشاده و شوخ کمان کشیده را
خیز، بهار خونجگر! جانب بوستان گذر . تا ز هزار بشنوی قصهی ناشنیده را
بله فقط خواننده کم داریم
خواهش!!به به ابی
ممنون یزدان جان
يزدان سابق!!
گيج كنوني!!
ای دیر بدست آمده بس زود برفتی
آتش زدی در منو چون دود برفتی
یکی را دوست میدارم ، همان کسی که مرا آرام کرد و معنی دوستی را به من
آموخت…
اینک که من با او هستم معنی واقعی دوست داشتن را فهمیدم …
او مثل ابر بهار زود گذر نیست ،
او برایم مانند یک آسمان است که همیشه بالای سرم می باشد…
آسمانی که زمانی ابری می شود چشمهای من هم از دلگیری او بارانی می شود…
آری ، تو برایم مانند همان آسمانی
یکی هست که قراره رو صداش سرمایه گذاری بشه
خبرش می کنیم
دوست من دوست داره با دوست تو دوست بشه
تو دوست داری با دوست من که دوست داره با دوست تو دوست بشه دوست باشی؟
Last edited by ramyar.v; 22-06-2007 at 12:39.
یکی را به بر ارغوانی سلب. . یکی را به تن خسروانی ردا
ز اصحاب بستان که یکسر بدند ...... برهنه تن و مفلس و بینوا
به دست یکی بست زیبا نگار ........ به پای یکی بست رنگین حنا
بیاراست بر پیکر سرو بن ...... یکی سبز کسوت ز سر تا به پا
برافکند بر دوش بید نگون ....... ز پیروزه دراعهای پربها
بسی ساخت بازیچه و پخش کرد .. به اطفال باغ از گل و از گیا
به دست یکی پیکری خوب چهر ...... به چنگ یکی لعبتی خوش لقاچ
واه واه اونی که می گی که امتحان داره
عین شمر دشه نمی شه باهاش حرف زد
چه خوش گفت فردوسی نامدار
که رحمت بر او تربت خاک باد
فکر کنم غلط نوشتم!!
تن سعدی تو گور لرزید
ياد تو هر ترو قلب من مي كوبه
سهم من از با تو بودن غن تلخ غروبه
غروب هميشه واسه من نشوني از تو بوده
برام يه يادگاري جز اوچيزي نمونده
هنگام فرودین که رساند ز ما درود؟ .... بر مرغزار دیلم و طرف سپیدرود
کز سبزه و بنفشه و گلهای رنگ رنگ ....... گویی بهشت آمده از آسمان فرود
دریا بنفش و مرز بنفش و هوا بنفش ........ جنگل کبود و کوه کبود و افق کبود
جای دگر بنفشه یکی دسته بدروند ........ وین جایگه بنفشه به خرمن توان درود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)