تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 103 از 129 اولاول ... 3539399100101102103104105106107113 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,021 به 1,030 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #1021
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض وقتی حافظه پیر میشود...

    به کاهش توانایی فرد در فراگیری موضوعات جدید یا کاهش توانایی در به یاد آوردن دانسته های قدیم می گویند اختلال حافظه. در این مقاله با علل ضعف حافظه در دوران سالمندی و عوامل تشدیدکننده این مشکل آشنا می شوید.
    در درجه اول باید بدانیم که در افراد سالمند طبیعی که مبتلا به هیچ بیماری شناخته شده ای نیستند نیز ممکن است درجاتی از ضعف حافظه وجود داشته باشد. از طرف دیگر، در افراد سالمند مبتلا به بیماری های تحلیل برنده مغز و اعصاب مثل آلزایمر نیز اختلالات حافظه وجود دارد. همین طور در سالمندان مبتلا به افسردگی نیز اختلالات حافظه و شناخت دیده می شود. بنابراین اگر اختلال حافظه در فرد سالمند به میزانی باشد که موجب بی کفایتی او در گرداندن امور زندگی روزمره اش شود، باید ما را به فکر بیماری هایی بیندازد که اختلال حافظه و شناخت ایجاد می کنند.
    ● علل طبی ضعف حافظه
    ۱) سمی بودن داروها: گروهی از داروها باعث تغییر در توانمندی شناختی فرد و حافظه وی می شوند و یا اینکه قادرند اختلال شناختی جزیی موجود را تشدید کنند. برخی از داروهای آرام بخش، داروهای فشارخون، داروهای ضداسید معده، داروهای ضدالتهاب، کورتیکواستروییدها، داروهای ضدپارکینسون و بسیاری دیگر جزو این دسته از داروها هستند. سالمندان، به عوارض سمی بودن داروها بیشتر از جوانان و بزرگسالان حساس هستند زیرا به علت بروز تغییراتی در سطح چربی های بدن و سوخت وساز داروها، مقدار این داروها در خون و سیستم اعصاب مرکزی آنان بالاتر است و حتی با مصرف مقادیر غیرسمی دارو نیز گاهی علایم سمی را بروز می دهند.
    ۲) اختلال ناگهانی سطح هوشیاری (دلیریوم) این نقص موقت و برگشت پذیر در عملکرد مغز که خود را به شکل اختلال در عملکردهای شناختی نشان می دهد، به علل گوناگونی ایجاد می شود. علل ساختمانی مغز، موارد مربوط به سوخت وساز بدن، موارد ایجاد سمیت و علل روانی از جمله دلایل بروز دلیریوم است. این اختلال سطح هوشیاری، مختص سالمندان نیست و در هر سنی امکان بروز آن وجود دارد. سالمندان مبتلا به زوال عقل نیز زمانی که دچار عفونت، ضعف خون رسانی، کمبود اکسیژن، کم آبی و... می شوند، در معرض ابتلا به این اختلال هستند. همچنین بی هوشی عمومی و جراحی نیز از دیگر موارد رفتن به فاز دلیریوم است. اختلال شناخت، ناتوانی در انجام تمرکز فکر و کاهش دامنه توجه از علایم مشخص این اختلال به شمار می رود.
    ۳) افسردگی: در حدود ۱۵ درصد از افرادی که از نقص حافظه شکایت دارند و یا قادر به انجام وظیفه در سایر عملکردهای شناختی خود نیستند، زمینه افسردگی دیده می شود. اندازه گیری وضعیت حافظه در سالمندان مبتلا به افسردگی در مقایسه با سالمندان طبیعی، تفاوت فاحش و قابل توجهی ندارد و این اختلال حافظه با درمان افسردگی برطرف می شود و دایمی نیست.
    این سالمندان افسرده که مبتلا به زوال عقل نیستند، عموما دچار نقص در سرعت و توجه هستند. به طور مثال در هجی کردن یک کلمه به طور معکوس دچار مشکل هستند و سلیسی گفتار کلمات پشت سر هم از یک نوع مقوله را از دست داده اند، مثلا نام بردن نام حیوانات پشت سر هم. فرد سالمند در مقایسه با افراد طبیعی بیشتر به خاطرات منفی گذشته خود رجوع می کنند اما از نظر به یاد آوردن خاطرات با افراد طبیعی تفاوتی ندارند. اجرای کار در افراد افسرده، به ویژه کارهایی که نیاز به تلاش دارند، نسبت به افراد طبیعی بدتر است و احتمالا مربوط به انگیزه کمتر افسردگان نسبت به افراد طبیعی است. افراد افسرده در بحث های رو در رو بهتر عمل می کنند و حتی در مسایل پیچیده و مشکل نسبت به موضوعات ساده، نتایج بهتری را نشان می دهد. بعضی از علایم و نشانه های افسردگی ممکن است با علایم و نشانه های زوال عقل مشابهت داشته باشد مثل کاهش توانایی در تمرکز فکر و یا قطع ارتباط با جامعه یا اختلالات خواب اما باید بدانیم که همگی این علایم در افسردگی با درمان صحیح آن برطرف می شود.
    ۴) بیماری های طبی و عمومی: بیماری هایی مثل بیماری های حاد و مزمن تنفسی، بیماری نارسایی کبد و بیماری های غدد درون ریز مثل کم کاری تیرویید و پرکاری پاراتیرویید از آن جمله اند. توجه داشته باشید که بیماری های تیرویید در سالمندان به شکل غیرمعمول تظاهر می کند و گاهی با علایمی مثل کم خوابی، فراموشی، کاهش تمرکز حواس، ضعیف شدن حافظه و یا خستگی، خواب آلودگی و کوفتگی همراه می شود.
    ۵) فقر ویتامین ها و مواد مغذی: کمبود ویتامین ها و ریزمغذی ها موجب بروز اختلالات شناختی می شود رژیم غذایی ناصحیح و یا استفاده نکردن از برخی از مواد غذایی در سالمندان و کمبود ویتامین ها و ریزمغذی ها گاهی به صورت یک عامل ثانویه بروز می کند که می تواند به علت سوءجذب این مواد در دستگاه گوارشی و یا دفع بیش از حد آنها از بدن به دلیل یک بیماری اولیه به وجود بیاید.
    Last edited by aligol172; 30-06-2011 at 13:23.

  2. 4 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1022
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض اعتیاد خرج کردن!

    لغت نامه "اعتیاد" را راهی برای وقف کردن و رها کردن خود به چیزی از روی عادت و میل شدید، رفتاری که عملکرد یک عمل حیاتی را خراب می کند، و پیشرفت مضر تعریف می کند. اعتیاد باعث می شود حس توازن و عقلانیت خود را از دست بدهید. در همه نوع اعتیاد، اشتیاق و میل شدید برای لذت و خشنودی آنی ـ برای رسیدن به احساس لذت، قدرت، و رها شدن از مشکلات ـ و پافشاری بر نادیده گرفتن نشانه های رفتاری دراز مدت و خودویرانگر.
    اگر دچار اعتیاد خرج کردن هستید، کنترل خرید کردن برای شما کاری دشوار است و هرچقدر هم که خرید کنید باز هم برایتان کافی نیست. فروشگاه ها و مراکز خرید یک جذابیت آهن ربایی برایتان دارند. همیشه گرانترین هدیه ها را می دهید. خریدهایتان نشان می دهد که چقدر درمورد همه برندهای و مارک های اجناس مختلف اطلاعات دارید. وقتی با دوستانتان برای غذا خوردن به رستوران می روید، این شما هستید که همیشه برای حساب کردن صورتحساب اصرار دارید، چه بتوانید از عهده آن بربیایید، چه نتوانید.
    باوجود عواقب منفی که این مشکل برای شما دارد—مثل احساس گناه، قرض یا احساس خجالت درمورد خریدهایتان—باز هم دست از اینکار برنمی دارید و خود را در مرکز خرید دیگری مشغول خریدن چیزهایی که واقعاً به آن نیاز ندارید می یابید. معمولاً درمورد اینکه چقدر خرج کرده اید دروغ می گویید (به خودتان و نزدیکانتان)، برچسب های قیمت را از روی اجناسی که خریده اید می کنید و همیشه برای راست و ریست کردن هزینه های ماهانه تان مشکل دارید.اعتیاد خرج کردن تلاشی برای خریدن "خوشبختی" است—برای مورد تحسین قرار گرفتن، احساس قدرت کردن، دور کردن احساسات مشکل دار مثل شک به خود یا ناامیدی ازخود—و می توانند به خراب کردن هر چیزی که برایتان عزیز بود منجر شود.
    ● چطور به یک رفتار معتاد می شویم؟
    فرستنده های شیمیایی هستند که انتقال دهنده های عصبی یا نوراترانسمیتر نامیده می شوند و کارشان انتقال ارتباط بین مغز و سایر قسمت های بدن است. وقتی عصبی، مضطرب و نگران هستید، جریانی از اپینفرین که تحریک کننده ترس است در بدنتان تولید می شود. وقتی اتفاقی می افتد که حس خوبی به شما می دهد (مثلاً وقتی چیزی می خرید) جریانی از نوروترانسمیترهایی که سروتونین نامیده می شوند در شما پیدا شده و احساسی خوب به شما می دهند.
    اعتیاد خرج کردن رفتاری در شما ایجاد می کند که یگدفعه باید همان لحظه چیزی بخرید. پرداخت پول برای خرید یک جنس احساسی بسیار خوب به شما می دهد و باعث می شود مقدار کافی از آن سروتونین در بدنتان تولید شود. یک خرید هیچوقت برای شما کافی نیست. می خواهید آن احساس سرخوشی را دوباره و دوباره تجربه کنید، به همین خاطر باز بیرون می روید و چیزی می خرید.
    با رفتار خودتان مسموم شده اید. تنها چیزی که در دنیا برایتان مهم است این است که بتوانید به این خرج کردن هایتان ادامه دهید. چون خریدن چیزهای جدید احساس خیلی خوبی نسبت به خودتان، زندگیتان و همه چیز در شما ایجاد می کند. درست همانطور که تعریف اعتیاد می گوید، شما خودتان را وقف رفتاری کرده اید که از روی عادت و میل شدید انجام می شود و عملکردهای حیاتی را تخریب می کند.
    ● چرا اعتیاد به خرج کردن؟
    اعتیاد به خرج کردن یک نشانه یا بهتر بگوییم، یک چراغ قرمز هشدار از احساسات بسیار عمیقی در شماست که سعی در پنهان کردن آن دارید. افراط در خرید به شما کمک می کند آن احساسات مشکل ساز حداقل برای مدتی روی نشوند. هربار که سعی می کنید این رفتار اعتیادآمیز خود را کنار بگذارید، یا حسی ناخوشایند و ترس مواجه می شوید. بااینکه به خودتان قول داده اید که باید خرج کردن هایتان را کمتر کنید، اما برای از بین بردن آن حس ناخوشایند محبور می شوید باز چیز دیگری بخرید.
    اما چه احساساتی است که اینقدر بد است که شما را به خودویرانگری می رساند؟ شاید از این می ترسید که به آن اندازه ای که می خواهید جذاب یا موفق به نظر نرسید. احتمال این وجود دارد که ترس شما از این ناشی می شود که فکر می کنید خودِ واقعیتان موجودی دوست داشتنی نیست. یااز این می ترسید که ظاهرتان که اینقدر برای زیباییش تلاش کرده اید، از بین برود و دیگران ببینند که پشت آن ظاهر زیبا چه در فکر شماست: اینکه شما یک فرد متظاهر و شکست خورده اید.
    وقتی دچار اعتیاد خرج کردن باشید، آنچه که واقعاً می خواهید بخرید این است که مورد علاقه و توجه دیگران قرار بگیرید و اسیر آن حس شک و ناامیدی به خود نشوید. مهم نیست که چقدر پول داشته باشید چقدر موفق باشید یا چه موقعیت احتماعی داشته باشید، این درون شماست که احساس خالی بودن و پوچی می کند. وقتی پول خرج می کنید، آن دره خالی و عمیق درونتان کمی پر می شود و حتی به مدتی خیلی کوتاه احساس می کنید که در اوج دنیا هستید.
    ● از کجا بدانید که دچار اعتیاد خرج کردن هستید؟
    انکار یکی از مولفه های اعتیاد است. برای اینکه بفهمید دچار اعتیاد خرج کردن هستید یا نه باید عادت های خرید خود را صادقانه بررسی کنید: چقدر و چند مدت یکبار خرید می کنید؟ خرید کردن های شما چه خسارتی به حساب پس اندازتان، کارتان، خانواده تان، و زندگی شخصی خودتان وارد می کند؟ و مهم تر اینکه، چه احساسات ترس یا ناامنی را می خواهید با خرید کردن بپوشانید؟
    تشخیص اینکه به این اعتیاد دچار هستید اولین و بزرگترین قدم برای بهبودی است. اگر احساس می کنید که خرج کردن مشکلاتی برای شما ایجاد می کند، می توانید نزد مشاور روانشناس رفته و با او مشورت کنید. به همراه مشاور می توانید ببینید چه چیزی شما را به خرید کردن ترغیب می کند و چطور عادت های خرید شما بر کیفیت زندگیتان تاثیر می گذارد و روابط شما را با نزدیکانتان شکل می دهد و درمورد خودتان چه احساسی پیدا می کنید.
    رفتاری های اعتیادآور قابل درمان هستند. اگر واقعاً می خواهید عادت خرید کردن خود را متوقف کنید، مشاوره و روانشناسی بیشتری کمک را به شما می کند و به شما یاد می دهد که چه رفتارهایی را جایگزین آن کنید و مهارت های کنار آمدن با این مشکل رانیز به شما معرفی می کند.
    Last edited by aligol172; 30-06-2011 at 13:24.

  4. 4 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1023
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض چگونه فکر دیگران را بخوانیم؟

    آیا مایلید به افکار کسی که کنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجهه شده باشیم می توانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت کردنشان نیز بشناسیم اما این شناخت در مواجهه حضوری با دانستن بسیاری از حالات اثبات شده در علم روانشناسی بهترین شناخت را نسبت به دیگران برایمان به ارمغان می اورد. اکنون با توجه به نکات ارائه شده میتوانید از روی هر یک از حالات زیر افکار آنها را بخوانید:
    قابل ذکر است در علوم انسانی این موارد صد در صد مطلق نیست و نسبی می باشد از این رو عواملی همچون فرهنگ در رفتارها تأثیر بسیار زیادی دارد از این رو در هنگام مطالعه موارد ذیل تفاوت های فرهنگی و عامل جنسیت را در نظر داشته باشید
    قابل ذکر است در علوم انسانی این موارد صد در صد مطلق نیست و نسبی می باشد از این رو عواملی همچون فرهنگ در رفتارها تأثیر بسیار زیادی دارد از این رو در هنگام مطالعه موارد ذیل تفاوت های فرهنگی و عامل جنسیت را در نظر داشته باشید
    ▪ خوددار
    اگر شخصی دستهایش را پشت کمر خود قفل کند این امر نشان میدهد که وی خود را بشدت کنترل کرده است . دراین حالت او سعی دارد خشم یا احساس نا امیدی را از خود دور کند. این فرد در واقع نشان میدهد که از اعتماد به نفس بسیار بالایی برخوردار است و میتواند در حالات مختلف بر خشم یا ناامیدی خود غلبه کند . در این حالت بهتر است با این فرد به آرامی ارتباط برقرار کرد
    ▪ تدافعی
    اگر انگشتان دستها به بازو گره خورده باشد این حالت نشان دهنده حالت تدافعی در برابر حمله غیر منتظره و ناگهانی یا بی میلی برای تغییر چهره شخص است. اگر انگشتها مشت شده باشند حالت بی میلی شدیدتر است در این حالت بهتر است با ارامش با شخص مورد بحث برخورد شود تا کم کم از حالت تدافعی خود خارج شده و ارتباطی زیبا را شروع کند
    ▪ متفکر
    گره کردن دستها به دسته های صندلی نشان میدهد که شخص سعی دارد احساس خود را مهار کند اما قفل کردن قوزک پاها به یکدیگر حالت تدافعی است این حالت شاید بیشتر در مسافران مظطرب هواپیما به هنگام پرواز و فرود دیده شود.
    بسیاری از افراد این حالت را به نوعی رسیدن به تصمیمی بزرگ میدانند اما روانشناسان بالینی میگویند که حتی اظطراب نیز نشانه تفکر فرد است
    ▪ دقیق
    وقتی شخص انگشت سبابه خود را روی صورت و بقیه دستش را بصورت گره کرده در پایین صورتش قرار میدهد یعنی که فرد مورد نظر بسیار دقیق است. این حالت نشان میدهد که شخص با دقت زیاد به صحبت های شما گوش میدهد و یک یک کلمات شما را می سنجد و در عین حال در چهره او حالت انتقادی نیز به چشم میخورد اما این انتقاد جنبه دوستانه دارد و شاید بیشتر به منظور برقرار یک ارتباط بین دو نفر است
    ▪ دودلی
    انگشتهای گره شده زیر چانه و نگاه خیره نشان دهنده حالت تردید و دو دلی است . او به صحبت های شما و صحت گفته هایتان تردید میکند . در این حالت ممکن است آرنج روی میز قرار گرفته باشد به گفته برخی از روان شناسان نگاه خیره همیشه نشانه دو دلی است چرا که ثابت قدم و محکم بودن نگاه انسان را نیز مصمم و با اراده می سازد. شاید چون از نگاه شما تردید و دودلی آشکار است دیگران برای قدم جلو گذاشتن و دوست شدن با شما ترید دارند
    ▪ بی گناه
    دستهایی که روی سینه قرار گرفته باشند بهترین نمونه برای حالت بی گناهی و درستکاری است. این حالت به عقیده اکثر روانشناسان اثر باقیمانده ای از شکل سوگند خوردن است که در آن دست را روی قلب قرار میدهند. حالت تواضعی که در این عمل وجوددارد میتواند به شما بگوید که این فرد به رغم آنکه خود به بی گناهیش اذعان دارد ولی نمیداند چگونه آنرا به اثبات برساند و در عین حال بسیار مایل است تا دوست صمیمی برای بیان آنچه در قلبش میگذرد داشته باشد
    ▪ مطمئن
    دستهایی که به کمر زده میشود در مردها نشان دهنده آن است که فرد به آنچه میگوید اعتقاد و اعتماد کامل دارد. خانمها هنگامی که دست خود را به کمر میزنند نشان میدهند که به آنچه میگویند اطمینان دارند. اما در هر دو مورد این حالت به ما میگوید که فرد به هر حال احساس اطمینانی در گفته ها و رفتار خود دارد که میتواند به سادگی این شرایط را به دیگری نیز منتقل کند
    ▪ مرموز
    دستهای مشت شده در زیر چانه نشان میدهد که شخص نظریاتش را پنهان میکند و به شما اجازه می دهد تا صحبت خود را تمام کنید. آنگاه زمانیکه حرفهای شما پایان یافت در کمال آرامش به شما و نظریات شما حمله میکند. شگرد جالبی است. شخص ابتدا اطمینان شما را جلب میکند و سپس در نهایت آرامش به شما میگوید که شما و نظریاتتان را قبول ندارد
    ▪ ظاهر ساز
    در این حالت شخص آرام بنظر میرسد اما این آرامش پیش از توفان است این حالتی است که بیشتر روسا بخود میگیرند تا خود ر ا بگونه ای به زیر دستان نزدیک کنند و در عین حال جاذبه و جذابیت آنها نیز کم نشود. ظاهرسازی معمولا از آن دسته حالتهایی است که در بیشتر افراد دیده میشود ولی نوع آنها با یکدیگر متفاوت است . اما به هر حال حالت خوبی از یک فرد برای شروع یک ارتباط محسوب نمیشود
    ▪ مالکیت
    قرار دادن پاها روی هر چیز ( روی صندلی میز سکو و …) نشانه حالت مالکیت است. در یک میز گرد تنها رئیس اجازه دارد چنین حالتی داشته باشد و از این طریق آرامش خود را نشان دهد. روان شناسان این حالت را حالت مالکیت میدانند که در نهایت به عقیده فرد مورد نظر به موفقیت وی در کارها منجر خواهد شد
    ▪ اعتماد به نفس
    تکیه زدن به صندلی درحالتیکه دستها پشت سر قفل شده نشان دهنده اعتماد به نفس قوی است . اگر شخصی در این حالت صحبت میکند به گفته های خود اعتماددارد و اگر به صحبت های شما گوش میدهد به خود زحمت ندهید ا و خود همه ماجرا را میداند.

  6. 4 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1024
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض هیپنوتیزم و ناظر پنهان!

    در این لحظه که این متن را می خوانید خوابید یا بیدارید؟
    پرسشی واضح است همه ی ما تفاوت بین خواب و بیداری را می دانیم تفاوت میان هشیاری و نا هوشیاری.
    البته از ناهشیار آگاهی زیادی نداریم و ناهشیار همچنان در طی قرون متمادی در سایه و ابهام قرار گرفته است البته خود هشیار نیز جنبه ی خصوصی دارد چرا که لحظه ای توجه خود را به مطلبی معطوف می کنیم و لحظه ای دیگر غرق اوهام و خیال می شویم در کل هشیاری طیف گسترده ای است از یک حواسپرتی ساده تا گم گشتگی و تحریفات ادراکی ناشی از مصرف دارو می تواند باشد .
    هیچیک از حالتهای دگرگون هشیاری به اندازه ای هیپنوتیزم بحث انگیز نبوده است ، هیپنوتیزم که زمانی سحر و جادو به حساب می آمد امروزه موضوع بررسی های دقیق علمی قرار گرفته است و همانند سایر حوزه های روانشناختی دارای مجهولات بسیاری است .
    در هیپنوتیژم ، کسی که علاقه و آمادگی همکاری دارد (و تنها چنین اشخاصی در اکثر موقعیتها قابل هیپنوتیزم شدن می باشند )بخشی از کنترلی را که بر رفتار خود دارند به هیپنوتیزم کننده واگذار می کنند و تحریفاتی را در واقعیت می پذیرند .
    برای ایجاد چنین حالتی هیپنوتیزم کننده از روشهای مختلفی می تواند استفاده کند می توان از روشهای آرامش دهی استفاده کرد یا حتی در حالت فعالیت شخص را به خواب هیپنوتیزمی برد البته توجه بفرمایید خواب در اینجا جنبه ی استعاره ای ست چون شخص واقعا به خواب نمی رود و همچنان به صدای هیپنوتیزم کننده گوش می دهد به عنوان مثال در تحقیقی از هیپنوتیزم شدگان خواسته شد با دوچرخه های ثابت آزمایشگاهی رکاب بزنند و در همان حال افزایش نیرو به آنان تلقین شد این آزمودنیها به اندازه ی کسانی که به شیوه ی آرمیدگی هیپنوتیزم شده بودند پاسخدهی مثبت داشتند .
    تغییرات زیر از مشخصات حالت هیپنوتیزم است :
    برنامه ریزی متوقف می شود و شخص مایل نیست خودش کاری انجام دهد و منتظر تلقینات هیپنوتیزم کننده می شود
    توجه گزینشی تر از معمول می شود شخصی که به او گفته می شود فقط به صدای هیپنوتیزم کننده گوش دهد تمام صداهای دیگر را ناشنیده می گیرد
    تخیلات غنی به آسانی بر انگیخته می شود ممکن است شخص فکر کند در زمانی و مکانی دیگر در حال تجربه های دیگری است
    واقعیت آزمایی کاهش می یابد و تحریف واقعیت پذیرفته می شود شخص هیپنوتیزم شده ممکن است بی چون و چرا تجربه های موهومی را بپذیرد
    تلقبن پذیری افزایش می یابد ، اصولا هیپنوتیزم شدن شخص منوط به این است که شخص تلقین پذیر باشد اما اینکه تلقین پذیری افزایش می یابد خود موضوع بحث بر انگیزی است البته مختصری افزایش هست اما نه چنان که دیگران تصور می کنند
    در اغلب موارد فراموشی پس هیپنوتیزمی دیده می شود کسی که بسیار هیپنوتیزم پذیر باشد با دریافت دستور همه یا قسمتی از وقایع جلسه را فراموش می کند و با صدور علامتی که قبلا تعیین شده همه ی خاطرات جلسه را به یاد می آورد
    با هیپنوتیم می توان در افراد پاسخ های حرکتی ایجاد کرد مثلا به شخص تلقین شود که دستش خشک شده و شخص عملا نخواهد توانست دست خود را حرکت دهد یا اگر حرکت دهد بسیار سخت این کار را انجام خواهد داد .
    در هیپنوتیزم می توان از توهمات مثبت و منفی استفاده نمود توهمات مثبت یعنی صدای یا چیزی که وجود ندارد را شخص ببیند و توهمات منفی یعنی چیزی که وجود دارد و قابل درک است را شخص درک نکند از توهمات منفی می توان برای مهار درد استفاده نمود مثل سوختگی یا شکستگی نه آنکه درد به کلی متوقف شود بلکه آن را می توان کاهش داد .
    بسیاری از تغییرات رفتاری مورد نطر را می توان از طریق تلقینات پس هیپنوتیزمی ایجاد نمود و حتی بسیاری از توهمات را نیز می توان ایجاد نمود بطور مثال به آزمودنی گفته شده بعد از بیدار شدن از حالت هیپنوتیزم خواهد دید که خرگوشی در دست دارد و آن را نوازش می کند و خرگوش می پرسد:
    « ساعت چند است ؟ »
    دیدن و نوازش خرگوش برای بسیاری از آزمودنی ها امری عادی است اما زمانی که متوجه می شوند وقت را دارند اعلام می نمایند شگفت زده می شوند و سعی می کنند رفتار خود را توجیه کنند :
    « راستی ببینم کی از من ساعت را پرسید؟ شاید بی معنا باشد اما مثل اینکه خرگوش از من پرسید اما خرگوش که حرف نمی زند !!!!!!!»
    و اما مفهومی که در محافل روانشناسی امروزه بحث برانگیز می باشد و برای خود من بسیار فابل تامل و تعمق می باشد مفهوم ناظر پنهان می باشد دکتر هیلگارد متوجه شد:
    در بسیاری از افرادی که هیپنوتیزم می شوند بخشی از ذهن که خارج از حیطه ی آگاهی است ظاهراٌ نوعی نظارت کلی بر تجارب او دارد یافته به شرح زیز است :
    « دکتر هیلگارد در شرایطی شگفت انگیز موفق به کشف دو فرایند هیپنوتیزم شد در کلاس برای نمایش عملی هیپنوتیزم ، آزمودنی مجرب و تصادفاٌ نابینایی را ،انتخاب کرده بود .
    هیلگارددر آزمودنی ، ناشنوایی ایجاد کرد و به او گفت زمانی قادر به شنیدن خواهی شد که دستی بر شانه ات گذاشته شود .
    آزمودنی که تماس خود را با جهان خارج از دست داده بود ، حوصله اش سر رفت و شروع کرد به فکر کردن درباره ی چیزهای دیگر .
    هیلگارد به شاگردانش نشان داد که این آزمودنی از پاسخدهی در برابر صدا و صحبت به کلی ناتوان است ، اما بعد این سوال پیش آمد که آیا آزمودنی واقعا تا این اندازه که فکر می کنیم فاقد پاسخدهی است ؟
    هیلگارد با صدای آرامی از آزمودنی پرسید :
    « با اینکه در حالت ناشنوایی هیپنوتیزمی هستی ، ممکن است چیزی در وجود تو هنوز قادر به شنیدن باشد ؟اگر چنین است ، لطفا انگشت سبابه ات را بلند کن »
    و در برابر حیرت حاضران و حتی خود آزمودنی هیپنوتیزم شده انگشت وی بلند شد .
    در این موقع آزمودنی اظهار داشت می خواهد بداند قضیه چیست ؟ هیلگارد دستی بر روی شانه ی آزمودنی گذاشت تا بتواند بشنود و به وی قول داد که بعداٌ ماجرا را توضیح خواهد داد، در عین حال از آزمودنی پرسید که آیا چیزی به خاطر می آورد یا نه .
    آزمودنی توضیح داد تنها چیزی که به خاطر دارد این است که همه جا سکوت بود بعد حوصله اش سر رفت و شروع کرد به فکر کردن درباره مسئله آمار ، و آنگاه احساس کرد انگشت سبابه اش بلند شد و بنابراین ، خواست علت را بداند .
    سپس هیلگارد به آزمودنی گفت :
    « می خواهم از آن قسمت از وجودت که به من گوش داد و موجب شد انگشت سبابه ات حرکت کند گزارشی بشنوم »
    و اضافه کرد که خود آزمودنی قادر به شنیدن گفته های خودش نخواهد بود ، معلوم شد که این بخش دوم از آگاهی آزمودنی تمام آنچه را که اتفاق افتاده بود شنیده و می تواند آن را گزارش دهد .
    هیلگارد برای توصیف این شاهد مستقل ، استعاره مناسبی یافت « ناظر پنهان » (هب ، ۱۹۸۲،صفحه ی ۵۳ )»
    ملاحظه میکنیم که استعاره ی ناظر پنهان به یک ساختار ذهنی اشاره دارد که بر تمام رویدادها نظارت دارد از جمله رویدادهایی که شخص هیپنوتیزم شده هشیارانه از آن آگاه نیست وجود ناظر پنهان در بسیاری از آزمایشها تایید شده هیلگارد و همکارانش این پدیده را با تجارب روزمره ی زندگی مقایسه می کنند که شخص دقت خود را میان دو تکلیف تقسیم می کند مانند رانندگی و صحبت کردن بطور همزمان ، یا ایراد سخنرانی و همزمان با آن ارزیابی کیفیت سخنرانی خود .
    کیست این پنهان مرا در جان و تن
    کز زبان من همی گوید سخن؟
    این که گوید از لب من راز کیست
    بنگرید این صاحب آواز کیست
    در من اینسان خودنمایی می کند
    ادعای آشنایی می کند
    کیست این گویا و شنوا در تنم؟

  8. 4 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #1025
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض رانندگی شما نشانه شخصیت شماست!

    از قبولی در دانشگاه که بگذریم، شاید یکی از رویاهای هر جوان ۱۸ساله ای،گرفتن گواهی نامه باشد....
    طبق قانون، هر فردی پس از رسیدن به سن قانونی، در صورت داشتن شرایط لازم می تواند در امتحان رانندگی شرکت کند و در صورت قبولی در این آزمون، مجاز به رانندگی در شهر و جاده های خارج از شهر خواهد بود. اما گواهی نامه فقط توانایی فیزیکی راندن ماشین را در افراد تایید می کند. البته در این آزمون، قوانین راهنمایی و رانندگی هم مورد پرسش قرار می گیرند اما هیچ ضمانتی برای اجرای آنها وجود ندارد. در واقع، برای راننده شدن، داشتن توانایی فیزیکی فقط نیمی از ماجراست و بخش مهم تر آن به درک صحیح از فرهنگ رانندگی برمی گردد. هر راننده ای باید قادر باشد احساسات و هیجانات خود را کاملا کنترل کند تا باعث بروز مزاحمت برای دیگران، راه بندان و تصادف نشود.
    آمارها نشان می دهد که رانندگان ۱۶ تا ۱۹ساله مقصر اصلی در اکثر تصادفات کوچک و بزرگ هستند. جوانان زیر ۱۸ سال تقریبا ۵/۲ برابر دیگران باعث تصادفات منجر به مرگ می شوند. اما آیا نداشتن مهارت و تجربه کافی در رانندگی عامل همه این حوادث است؟ طبق نظر کارشناسان، عوامل مهم دیگری هم به جز نداشتن مهارت لازم و کافی در این مساله دخیل هستند؛ مثلا سوء مصرف الکل و موادمخدر یکی از مواردی است که در جوانان بیشتر از سایرین وجود دارد.
    رانندگی نیازمند دقت و تمرکز کامل راننده است و جوانانی که چنین موادی را مصرف کرده اند قادر به رانندگی صحیح نیستند. طبق آمارها بسیاری از تصادفات مرگبار به خاطر همین عدم هوشیاری رخ می دهد. علاوه بر آن خصلت خطرپذیری و انجام رفتارهای نمایشی در جوانان باعث می شود این گروه سنی در معرض موقعیت های خطرناک بیشتری قرار بگیرند. از اینها که بگذریم، اساساً قدرت قضاوت صحیح هنگام حوادث ناگهانی در جوانان کمتر است. به همین خاطر تصادفات هولناک همیشه در کمین این گروه سنی است. روان شناسی رفتارهای متفاوت رانندگان حین رانندگی
    برخی خصوصیات رفتاری به طور ژنتیکی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند اما بعضی خصوصیات هم به دلیل الگوبرداری ، مخصوصا الگوبرداری از شخصیت والدین، شکل می گیرد. برخی از مهم ترین این قبیل عوامل عبارتند از:
    ▪ الگوبرداری از والدین: الگوبرداری از شخصیت والدین به مرور زمان و با شکل گیری شخصیت هر فرد به طور تدریجی به وجود می آید؛ مثلا اگر پدر یا مادر خیلی تهاجمی و یا بی توجه به سایر ماشین ها رانندگی کنند، احتمالا این نوع رفتار در فرزند آنها هم شکل می گیرد اما این عادت های غیرطبیعی و زشت قابل پیشگیری و حتی قابل درمان هستند. در واقع، هر فرد باید رفتارهای حین رانندگی افراد خانواده و دوستان نزدیک خود را به طور مرتب بررسی کند و ببیند آیا رفتارهای غلط آنها روی خود او هم تاثیر داشته است؟ اگر چنین باشد فرد باید به طور فعال و آگاهانه این رفتارها را در خود ریشه کن کند. یعنی نباید از روی عادت و به شکلی کورکورانه بزرگ ترها را الگوی رانندگی خود قرار داد.
    ▪ خودفراموشی: وقتی کسی گواهی نامه می گیرد و پشت ماشین می نشیند، هنوز تجربه و مهارت کافی برای رانندگی در مسیرهای شلوغ و طولانی را ندارد و چون این فرد هنوز خیلی مضطرب است، احتمالا باعث ایجاد راهبندان یا پایین آوردن سرعت بقیه ماشین ها در خیابان می شود. فرهنگ صحیح رانندگی حکم می کند که اگر در خیابان با چنین راننده هایی مواجه شدید، صبور باشید؛ بوق نزنید؛ سبقت ناگهانی نگیرید و خلاصه، اضطراب راننده تازه کار را بیشتر نکنید. خلاصه، دفعه اولی را که خودتان پشت فرمان نشسته بودید، از یاد نبرید.
    ▪ واکنش بیش از حد: کنترل هیجان ها یکی از ارکان اصلی فرهنگ صحیح رانندگی است. رانندگانی که در پاسخ به اشتباهات کوچک و بزرگ سایر رانندگان، واکنش های تند و عجیبی نشان می دهند، قدرت تسلط بر احساسات و هیجان های خود را ندارند؛ مثلا تصور کنید در حال رانندگی کردن در بزرگراه هستید که راننده ماشین کناری بدون هیچ هشدار و علامتی به سرعت از سمت راست شما سبقت می گیرد. شما مجبور می شوید ناگهان ترمز بگیرید. واکنش غلط در این جا این است که شما هم سعی کنید با بوق زدن ممتد با استفاده از نور بالای ماشین به این راننده بفهمانید که عصبانی هستید. حتی بعضی افراد در چنین موقعیت هایی با سبقت گرفتن ناگهانی و ترمز گرفتن جلوی راننده خطاکار خشم خود را نشان می دهند که البته این کار در اکثر موارد باعث بروز تصادف می شود.
    ▪ برداشت غلط از توانایی های خود: اکثر جوانان زیر ۲۵ سال تصور درستی از موقعیت های خطرناک ندارند و به نظر آنها این موقعیت ها چندان هم خطرناک نیست و گمان می کنند آنها توانایی برآمدن از پس چنین موقعیت هایی را دارند. اصولا شور و هیجان جوانی باعث می شود فرد، خود را شکست ناپذیر تصور کند. حتی خیلی از آنها پس از تصادفاتی که صد درصد مقصرند هم حاضر به قبول واقعیت نیستند و تقصیر را گردن بدی جاده، خرابی ماشین یا هر چیز دیگری می اندازند.
    ▪ قهرمان بازی در آوردن: در اکثر فیلم ها و سریال های تلویزیونی صحنه هایی وجود دارد که قهرمان فیلم با سرعت بیش از حد رانندگی می کند، سبقت می گیرد، کارهای نمایشی عجیب انجام می دهد و بعد هم صحیح و سالم از ماشین پیاده می شود. حتی در تبلیغاتی که برای معرفی ماشین های جدید ساخته می شود حداکثر سرعت ماشین، قدرت ترمز گرفتن ناگهانی، قدرت لاستیک ها هنگام سبقت گرفتن و بسیاری نکات تبلیغاتی دیگر به شکلی اغراق آمیز نمایش داده می شوند. هر فرد بالغی باید متوجه باشد که هدف این فیلم ها فقط جذب بیننده است و در زندگی عادی چنین قهرمان بازی هایی تاوان سنگین خواهد داشت. در ضمن وقتی ماشینی جدید به بازار روانه می شود کمپانی سازنده آن برای فروش بهتر باید هر نوع حقه تبلیغاتی را به کار گیرد. نشان دادن این قابلیت ها مجوزی برای استفاده روزمره از آنها نیست.
    ▪ قضاوت های اطرافیان: ممکن است یکی از همین راننده های بی فرهنگ دوست نزدیک شما باشد. به خاطر داشته باشید که هیچ وقت تحت تاثیر قضاوت چنین افرادی قرار نگیرید، حتی اگر آنها شما را مسخره کردند باز هم بدون کمربند ایمنی رانندگی نکنید. هرگز خواب آور پشت ماشین ننشینید و در واقع یاد بگیرید که روی موضع خود پافشاری کنید چون شما هستید که کار درست را انجام می دهید.
    Last edited by aligol172; 18-03-2011 at 19:32.

  10. 4 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1026
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض رازهای دست دادن

    شخصیت شما و رازهای دست دادن معمولاً هیچکس به ما چگونه دست دادن را یاد نمی دهد. اما اگر دقت کرده باشی خانم ها و آقایان به اشکال متفاوت دست می دهند. حتی این تفاوت ها در شغل ها و شخصیت های مختلف و وضعیت های روحی متفاوت قابل مشاهده است.معمولاً هیچکس به ما چگونه دست دادن را یاد نمی دهد. اما اگر دقت کرده باشی خانم ها و آقایان به اشکال متفاوت دست می دهند. حتی این تفاوت ها در شغل ها و شخصیت های مختلف و وضعیت های روحی متفاوت قابل مشاهده است. هنگامی که خانم ها می خواهند احساسات صادقانه خویش را به خصوص در مواقع بحرانی زندگی نسبت به خانم های دیگر ابراز کنند، با یکدیگر دست نمی دهند بلکه دست های فرد مقابل را به نرمی در دست های خود گرفته و با حالت چهره، همدردی عمیق خود را بیان می کنند.
    اگر کف دست فردی در دست دادن، روی دست فرد دیگری قرار بگیرد، نشان دهنده تمایل بر تسلط و اعتماد به نفس او و همچنین علاقه به کنترل رابطه از سوی او دارد، برعکس اگر کف دست فردی زیر قرار بگیرد، نشان دهنده تمایل آن فرد به تحت تسلط بودن و واگذاری حق تصمیم گیری شخصی به فرد مقابل است. همچنین وقتی فردی در موقع دست دادن دست خود را بالاتر از حد معمولی (در حد کمر) قرار داد نشان از تکبر و رئیس مآبی آن قرار دارد.
    اما به نظر می رسد خانم ها این رفتار را فقط برای ارتباط با همجنسان خود انتخاب کرده اند. از نحوه دست دادن افراد می توان بسیاری از خصوصیات کلی یا لحظه ای آنها را با دقت زیادی تشخیص داد. کف دست عرق کرده و خیس نشان دهنده دلهره و نوعی هیجان غیرعادی است. اگر کف دست شما زیاد عرق می کند، به احتمال زیاد شخصیت نگران و مضطربی دارید. به خاطر داشته باشید که اگر اینگونه اید حتماً دستهایتان را قبل از دست دادن با دیگران خشک کنید. حتی بعضی بیماری ها نیز در کف دست های شما علائمی ویژه ایجاد می کنند.
    در بیماری پرکاری غده تیروئید کف دست ها مرطوب و گرم می شود و در اضطراب و اختلالات هراسی کف دست ها مرطوب و سردند. سست و شل دست دادن بیانگر شخصیتی سرد، درون گرا و احتمالاً متکبر است. بیش از حد محکم دست دادن نیز به همین اندازه ناراحت کننده و خارج از عرف است به ویژه در نخستین ملاقات ها باید از هر دوی آنها بپرهیزیم. وقتی با کسی دست می دهید دقت کنید که دست او روی دست شما قرار می گیرد یا زیردستانتان؟ اگر کف دست فردی در دست دادن، روی دست فرد دیگری قرار بگیرد، نشان دهنده تمایل بر تسلط و اعتماد به نفس او و همچنین علاقه به کنترل رابطه از سوی او دارد، برعکس اگر کف دست فردی زیر قرار بگیرد، نشان دهنده تمایل آن فرد به تحت تسلط بودن و واگذاری حق تصمیم گیری شخصی به فرد مقابل است. همچنین وقتی فردی در موقع دست دادن دست خود را بالاتر از حد معمولی (در حد کمر) قرار داد نشان از تکبر و رئیس مآبی آن قرار دارد.
    ● اما دست دادن با شغل افراد نیز ارتباط دارد.
    به طور مثال بسیاری از ورزشکاران هنگام دست دادن نیرو و قدرت خویش را کنترل می کنند، در نتیجه به آرامی دست می دهند. هنرمندان چیره دست و ماهر، نوازندگان و جراحان نیز مراقب دست های خود بوده و به آنها حساس اند و در محافظتشان می کوشند. دست دادن دیپلماتیک هم خاص سیاستمداران است که این از خصوصیات بارز آمریکاییان است. این نوع دست دادن به ویژه طی مبارزات انتخاباتی توسط کاندیداها و یا ملاقات های رسمی سران و وزیران دیده می شود. شکل معمول آن گرفتن شانه یا بازو با دست چپ هنگام دست دادن، امری معمول است. تهنیت و درود دو دوست قدیمی به این شکل پذیرفتنی است، اما برای بسیاری از افراد در مواجهه با کسانی که آشنایی چندانی با آنان ندارند، این گونه دست دادن ناخوشایند است آنان این امر را به عنوان حرکتی تظاهرآمیز و ریاکارانه تلقی می کنند اما هنوز بسیاری از سیاستمداران به انجام این عمل اصرار می ورزند.
    کف دست عرق کرده و خیس نشان دهنده دلهره و نوعی هیجان غیرعادی است. اگر کف دست شما زیاد عرق می کند، به احتمال زیاد شخصیت نگران و مضطربی دارید.
    همچنین آداب و رسوم دست دادن در کشورها و فرهنگ های مختلف متفاوت است. فرانسوی ها درست مثل ما در هنگام ورود و خروج با یکدیگر دست می دهند. ولی آلمانی ها تنها یک بار با هم دست می دهند.
    برخی از آفریقایی ها پس از هر بار دست دادن بشکن می زنند که حاکی از رهایی و آزادی است. مردم برخی از کشورها هم دست دادن را خوب نمی دانند. آمریکایی ها خیلی محکم دست می دهند که احتمالاً از رقابت های سنگین جسمی مانند کشتی سرخ پوستان نشأت گرفته است. پیچیده ترین شکل دست دادن را سیاهان آمریکایی دارند که عملاً شامل چند عمل پیچیده است.
    دست دادن شکل تکامل یافته ای از ارتباطات غیرکلامی است که طی سالیان سال به نمادی جهانی در ارتباطات بدل شده است. مثلاً بالا نگه داشتن دو دست که دلالت بر همراه نداشتن سلاح می کرده است، بعدها به درود و تهنیت و صلح طلبی در بدو خوشامد بدل شده است. رومی ها با الهام از این عمل دست بر سینه می گذاشتند. آنها حتی به جای دست دادن، بازوهای هم را می گرفتند. دست دادن امروزی نشانه ای از خوشامدگویی و پذیرایی است.تماس کامل دو کف دست، بیانگر صمیمیت و حاکی از یکرنگی و یکی بودن است.
    Last edited by aligol172; 30-06-2011 at 13:24.

  12. 4 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1027
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض ۱۰ نکته برای افزایش تمرکز

    ممکن است برایتان واضح و آشکار باشد که چیزهایی که موجب حواسپرتی شما می شوند، تمرکزتان را بر هم می زنند اما آیا برای از بین بردن آنها اقدام کرده اید؟نوشتن برنامه روزانه ممکن است به کارهایتان نظم و ترتیب دهد اما آیا کمکتان می کند که کارهای بیشتری را به انجام برسانید؟ نظم و سازماندهی کارها اهمیت زیادی دارد اما آنچه واقعاً به آن نیاز دارید داشتن تمرکز است. یعنی اینکه بتوانید بنشینید و چندین ساعت عمیقاً روی کارتان تمرکز کنید. نیم ساعت کار متمرکز خیلی مفیدتر و کارآمدتر از یک روز تمام با حواسپرتی است.
    در زیر به ۱۰ نکته برای ایجاد تمرکز عمیق اشاره می کنیم:
    ۱) سروصداها را قطع کنید.
    ممکن است برایتان واضح و آشکار باشد که چیزهایی که موجب حواسپرتی شما می شوند، تمرکزتان را بر هم می زنند اما آیا برای از بین بردن آنها اقدام کرده اید؟ می دانم وسوسه انگیز است که صدای زنگ هشدار ایمیل های رسیده یا IM یاهو مسنجر را روشن بگذارید و به آنها پاسخ دهید اما در آخر خواهید دید که اینکار فقط تمرکز شما را بر هم زده است.
    متمرکز شدن کامل حداقل ۱۵ دقیقه زمان می برد. اگر هر ۵ دقیقه حواستان به جایی پرت می شود مزمئن باشید که اصلاً نخواهید توانست روی کارتان تمرکز کنید. ایمیل هایتان را در یک زمان برنامه ریزی شده انجام دهید. از اطرافیان هم بخواهید که وقتی مشغول کار روی این پروژه هستید مزاحمتان نشوند.اگر لازم است که به تلفن ها فوراً پاسخ دهید، کارتان را برای زمانی برنامه ریزی کنید که شرکت کمتر شلوغ باشد.
    ۲) ساختار محیطتان را اصلاح کنید.
    محل کارتان تاثیر زیادی در توانایی شما برای تمرکز کردن دارد. سعی کنید رو به در، تلفن یا پنجره ها که ممکن است موجب حواسپرتی شما شوند بنشینید تا به این ترتیب بتوانید هر از گاهی نیم نگاهی به آنها داشته باشید.
    ۳) اهدافتان را مشخص کنید.
    قبل از اینکه کارتان را شروع کنید باید هدفتان را دقیقاً مشخص کنید. اگر مطمئن نیستید که نتیجه نهایی چه خواهد شد، این گم گشتگی متمرکز شدنتان را غیرممکن می کند. پس قبل از اینکه کار را شروع کنید، یک تصویر اجمالی از ساختار کار در ذهنتان تجسم کنید.
    ۴) پروژه های بزرگ را تقسیم بندی کنید.
    کارهای بزرگ که نقطه شروع و پایان مشخصی ندارند تمرکز را برهم می زنند. اگر لازم است که روی پروژه بزرگی کار کنید، مسیری برای شروع مشخص کنید. اگر توالی کارها مشخص نباشد تمرکز کردن روی کار سخت خواهد شد. چند دقیقه زمان بگذارید و نه تنها نتیجه نهایی بلکه ترتیب انجام کارها و مراحل آن را نیز برنامه ریزی کنید.
    ۵) قوانین را بدانید.
    باید ببینید برای انجام کاری که پیش رو دارید از چه قواعد و رهنمودهایی باید پیروی کنید. کیفیت کار باید در چه سطحی باشد؟ چه استانداردهایی را باید دنبال کنید؟ چه محدودیت هایی دارید؟ مثلاً اگر می خواهید برنامه بنویسید باید ببینید که چقدر دستور لازم دارید، از چه کارکردهایی می خواهید استفاده کنید و چه انعطاف پذیری لازم است. اگر می خواهید مقاله ای بنویسید، درمورد طول مقاله و سبک نوشتار آن تصمیم بگیرید. اگر قوانین کارتان از همان ابتدا مشخص نباشد، بعدها که در طول پروژه به آن بر بخورید، تمرکزتان را بر هم خواهند زد.
    ۶) فرجه تعیین کنید.
    وقتی تلاش بر ایجاد تمرکز است، تعیین فرجه هم مزیتهایی دارد و هم معایبی. ایجاد فرجه باعث می شود که از کارهای اضافی پرهیز کنید و سرعت کارتان را بالا ببرید. مثلاً اگر برای طراحی یک لوگو فقط یک ساعت به خودتان زمان بدهید، مطمئناً لوگویی که طراحی می کنید بسیار ساده خواهد بود و از طرح های شلوغ دوری خواهید کرد.
    معایبی که می توانید تعیین فرجه داشته باشد این است که باعث می شود بیشتر نگران زمان باقیمانده تان باشید تا خود کار. در موارد زیر تعیین فرجه پیشنهاد می شود:
    ▪ زمان محدود است. مثلاً فقط یک روز برای انجام کاری که معمولاً هفته ها زمان می برد وقت داشته باشید. با تعیین فرجه دیگر کارهای غیرلازم را انجام نخواهید داد.
    ▪ وقتی ممکن است به راحتی هدف نهایی را فراموش کنید. اگر کارتان طوری است که می تواند به شکل ها و ایده های جدید گسترش پیدا کند، برای اینکه آنرا تحت کنترل درآورید، فرجه تعیین کنید.
    ▪ برای جلوگیری از تعویق کار. اگر نگران این هستید که کار را دیر آماده کنید، برای صرفه جویی در وقت می توانید فرجه برای خود تعیین کنید.
    ۷) موانع کار را بشکنید.
    موانع زمانی ایجاد می شوند که به مشکلی در کار برمی خورید. این مسئله ممکن است وقتی ایده هایتان ته می کشد یا تمرکزیتان برهم می خورد اتفاق بیفتد. با طرح ریختن روی یک تکه کاغذ این موانع را از میان بردارید. نوشتن افکار و ایده هایتان باعث می شود حتی اگر خسته شوید باز هم تمرکزتان را حفظ کنید.
    ۸) خودتان را جدا کنید.
    اگر می خواهید کارتان درست و به موقع انجام شود، تارک دنیا شوید و خودتان را از بقیه آدم ها جدا کنید. اطرافیان موجب بر هم خوردن تمرکزتان می شوند، مگر اینکه کارتان مرتبط با آنها باشد. یک محل خصوصی برای خودتان ایجاد کنید و تا کارتان تمام نشده، با هیچکس حرف نزنید. می توانید روز در اتاق متذکر شوید که کسی مزاحمتان نشود.
    ۹) عقل سالم در بدن سالم است.
    آنچه می خورید تاثیر زیادی در تمرکز شما دارد. مطمئناً کسی که مست سر کار می رود نمی تواند انتظار داشته باشد که بتواند روی کار خود تمرکز کند. اگر کم خوابی داشته باشید، بیش از حد از محرک هایی مثل کافئین استفاده کنید یا غذاهای پرحجم و چرب بخورید، قدرت تمرکزتان پایین خواهد آمد. سعی کنید تا می توانید عادات ناسالم را در خود از بین ببرید و مطمئن باشید که بعد از یک ماه تغییر شگرفی در سطح انرژیتان پدید می آید.
    ۱۰) صبور باشید.
    مطمئناً وقتی سر کاری می نشینید میل زیادی پیدا می کنید که مدام بلند شده و کار دیگری انجام دهید. اما باید بدانید که اگر صبور باشید مطمئناً خیلی خوب می توانید روی کارتان تمرکز کنید و کار را سریعتر به پایان برسانید. بدون داشتن کمی صبر، جریان کار راه نخواهد افتاد.
    اگر به تمرکز قوی نیاز دارید، بین ۹۰ تا ۱۲۰ دقیقه را پیشنهاد می کنیم. اگر کمتر از این زمان باشد وقت زیادی را برای شروع کردن تلف خواهید کرد.

  14. 4 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1028
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jul 2004
    پست ها
    118

    پيش فرض

    منتظر مطالب جدیدتون هستم، لطفا ادامه بدید.

  16. این کاربر از 0511 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #1029
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض درمان کمرویی کودک

    کمرویی یک اختلال رفتاری است که از کودکی آغاز می شود و در احساس فرد از خود و محیط اطراف تأثیر منفی ایجاد می کند. کمرویی، یک صفت فردی است که به خاطر ترس، احتیاط کاری و نداشتن اطمینان حاصل می شود. فرد کمرو هوشیارانه از مواجهه با افراد یا چیزهای مشخص یا انجام کاری همراه آنان بیزار است و در گفتار یا کردار خود ملاحظه کار، از ابراز وجود بیزار و به طور محسوسی ترسو است. ممکن است فرد کمرو کناره گیر، بی اعتماد و مشکوک باشد. فرهنگ لغت، کمرویی را به عنوان ناراحت بودن در حضوردیگران تعریف می کند و به طور کلی شرایط پیچیده ای است که آثار مختلفی از ناراحتی مختصر تا ترس بی مورد از مردم و روان رنجوری حاد بر جای می گذارد. دکتر «محبوبه مفتاحی» روان شناس تربیتی در این باره به سؤالات ما پاسخ می دهد:
    ● علل کمرویی در کودکان چیست؟
    کمرویی علل مختلفی دارد، بعضی از آن ها از این قرار است:
    ▪ وجود فرد کمرو در خانواده مثل پدریا مادر کمرو و الگوگیری کودک از او
    ▪ تحقیر کودک در خانه و مدرسه
    ▪ برچسب کمرویی بر کودک زدن و تلقین کمرویی به او
    ▪ مقایسه کودک با دیگران
    ▪ داشتن توقع بیش از حد از کودک
    ▪ تجارب منفی کودک در موقعیت های مختلف
    ▪ نقل مکان های مکرر خانواده
    ▪ ترتیب توالد
    ▪ طلاق یا مرگ یکی از والدین
    ▪ آرمان گرایی والدین و یا جامعه
    ● راه های پیشگیری ازکمرویی در کودکان را بیان کنید؟
    بیشتر اوقات خجالت هنگامی در طفل ایجاد می شود که او در زندگی خانوادگی خود تکیه گاه مطمئنی نمی یابد تا با اطمینان و اعتماد به آن، شخصیت خویش را ثبات بخشد. همین کمبود باعث می شود که کودک شما از تجربه کردن وقایع تازه و عجیب برحذر باشد. ممکن است شما اظهار کنید که «من چند فرزند دارم، اما چرا فقط این یکی کمرو شده است؟» توجه داشته باشید حتی در یک خانواده که نحوه تعلیم وتربیت درآن یکسان است همه افراد بهره یکسانی از آن نخواهند برد پس اگر متوجه کمرویی فرزند خود شدید، به هیچ وجه او را با فرزندان دیگر مقایسه نکنید. هم چنین نباید رفتار و کردار او را تایید کنید به طور مثال بگویید: «آفرین چه دختر ساکتی»! و یا «او بچه بسیار خوبی است، همیشه گذشت می کند». بدانید که کودک شما مثل شاخه نورس وتری، دردستان قدرتمند شماست. پس با فرزند خود در کمال دقت و ظرافت رفتار کنید زیرا کمرویی و یا برعکس اعتماد به نفس او، در خانواده شکل می گیرد.
    ● از کودک توقع انجام چه کارهایی را باید داشته باشیم؟
    سعی کنید انجام کارهایی را از کودک درخواست کنید که می دانید از عهده آن ها بر می آید به طور مثال اگر در دوره ترس های کودکانه است از او نخواهید که در استخری از آب بپرد و یا به زیرزمین تاریک برود و در جمع نیز او را به تدریج با افراد ناآشنا، رو به رو و آشنا کنید و انتظار نداشته باشید که به سرعت با همه ارتباط برقرار کند.
    ● آیا والدینی که زیاده از حد نگران فرزند خود هستند باعث بروز کمرویی در او می شوند؟
    اگر ترس و نگرانی شمادر مورد فرزندتان زیاد از حد باشد، ناخودآگاه این ترس را به کودکتان نیز منتقل می کنید و اگر این روش را ادامه دهید، امکان عمل و ابتکار را از او می گیرید. سعی کنید همه چیز را از قبل برایش آماده نسازید بلکه به او کمک کنید تا بتواند در برابر موقعیت هایی که احتمال خطر در آن می رود عکس العمل مناسبی نشان دهد. در ضمن سن و سال او را از یاد نبرید و او را به انجام کارهای ساده تشویق کنید که از هر عامل دیگری در تصحیح رفتارش مناسب تر است. به کارهای کودک خود بها بدهید و بدانید که او در حد توان خود توانسته کارهایی هر چند کوچک را انجام دهد. نکته مهم آن است که او به خود و به نیروی خود اطمینان پیدا کند و نتایج کارهای خویش را بسنجد. تجربه اندوزی فعلی اوست که اساس رشدش را در آینده فراهم می کند. ازگفتن جملات هشدار دهنده مثل «مواظب باش» و یا «حواست را جمع کن» خودداری کنید و به جای این القائات منفی، محیط او را از عوامل خطرزا تخلیه کنید.
    ● آیا تولد نوزاد جدید هم در کمرویی اثرگذار است؟
    تولد نوزاد جدید همواره با واکنش های خاصی از جانب کودک بزرگ تر همراه بوده است. تنهاراه درمان در این موقعیت عبارت است از سهیم کردن او در مراقبت از نوزاد و بدترین روش آن است که مانع از دست زدن او به نوزاد بشویم. به خصوص در روزهای اول تولد در مقابل کودک ارشد به ناز و نوازش نوزاد نپردازیم و این کار را در غیاب کودک بزرگ تر انجام دهیم.
    ● ترس کودک از مدرسه تا چه حد در کمرویی او مؤثر است؟
    ورود به مدرسه را دروازه داخل شدن به اجتماع فرزندتان بدانید و هر ترس و تردیدی را از دل دور کنید. کودک را با تنبیه های احتمالی در مدرسه نگران نکنید و توجه داشته باشید که کودک در صورتی این گام های نخستین را با موفقیت برخواهد داشت که والدین با عقل و تدبیر، او را آماده این کار ساخته باشند. سعی کنید او را به حال خود واگذارید تا تجارب تلخ و شیرین این ایام را خود تجربه کند و بیش از حد نگران او نباشید.
    ● چگونه می توان به کودک در شناخت خودش و محیط اطرافش کمک کرد؟
    باید به کودکان در کشف هر چیز جذب کننده ای که در وجودشان هست کمک کنید و از امروز به تعریف کردن از فرزند خودتان به خاطر تمام چیزهای جذب کننده ای که در اعمال و وجود او می یابید، بپردازید و در ضمن عرصه برخوردهای کودک را با محیط خارج گسترش دهید و شرایطی به وجود آورید که کودکان نحوه استفاده از معلومات کودکان دیگر را، به عنوان یک منبع فرا بگیرند، از یکدیگر کمک بخواهند و به یکدیگر کمک کنند. علاوه بر آن بازی ها و اسباب بازی هایی که به ۲ بازیکن یا بیشتر نیاز دارند باید برای تقویت بازی اشتراکی در دسترس باشد.
    ● پرورش کودک غیر مستقل و وابسته چه مضراتی دارد؟
    اگر فرزندان یا شاگردان خود را به این دلیل که بهتر می توانید آنان را تحت کنترل یا سازماندهی در آورید، تشویق به وابستگی می کنید باید بدانید که وابستگی مانند شکلات کشی است، هرچند مزه آن خوب است اما همیشه در آخرکار، به دندان شما می چسبد و مشکل آفرین می شود.پس حس قبول مسئولیت را در کودکان خود تقویت کنید و به کودکان یاد بدهیدکه مسئول کارهای خودشان باشند. کودکان را تشویق کنید که در مقابل دیگران نیز مسئول باشند، البته نه فقط در کمک کردن به افراد سالمند برای عبور از خیابان بلکه در کمک کردن به خواهران و برادران در انجام کارهای خانه، کمک به شما در زمان ناراحتی یا کمک به هم کلاسی هایی که نیازمند یاری هستند.
    ● آیا می توان گفت کودکانی که از شکست می ترسند، کمروتر هستند؟
    بله و به همین دلیل باید بروز برخی اشتباهات را مجاز بدانید و بگذارید کودک با صرف وقت کافی متکی به نفس تر شود. کودکان کمرو به دلیل اضطراب ناشی از شکست در کار یا انجام نادرست عملی از انجام هر کاری می ترسند. به کودکان بیاموزید به استقبال مخاطرات حساب شده بروند و شکست خود را قبول کنند.
    ● کمرویی در تک فرزندها و کودکانی که فرصت زیادی برای ارتباط با دیگران ندارند، چگونه باید کنترل شود؟
    باید ترتیبی بدهید که کودکان به هنگام تنهایی باخودشان راحت باشند. تنهایی، زمانی که به عنوان ابزاری برای برقراری ارتباط با خود و افزایش خلاقیت انتخاب می شود، می تواند تجربه ای مثبت باشد. این به آن معناست که باید مکان هایی اختصاصی و اوقاتی فردی در اختیار کودک شما حتی اگر تک فرزند نیست، قرار داده شود و هم چنین به آن معناست که زندگی کودک را نباید با فعالیت های گروهی برنامه ریزی شده پر کنیم. بنابر موقعیت می توان کودکان را به انجام فعالیت های انفرادی مانند خرید کردن یا رفتن به موزه و سینما با کودکان بزرگ تر تشویق کرد تا از میزان وابستگی آن ها به والدین و ترس از حاضر شدن در جمع کاسته شود.
    ● چه توصیه ای برای والدین کودکان کمرو دارید؟
    سعی کنید فرزندان خود به خصوص فرزندان کمرو را قدری بیشتر نوازش کنید. تماس جسمانی باعث می شود که کودک احساس طرد شدن نکند. این کار احساس رضایت را در او ایجاد می کند و واقعیت وجودی او را مورد تأیید قرار می دهد. البته والدین باید بدانند که دستورالعمل هایی که ذکر شد بسیار ساده و عملی است با این حال اگر باز هم احساس کردید که فرزند کمرویی دارید، هرگز مایوس نشوید و خود را نبازید، بهترین کار این است که کار را به کاردان بسپارید و از کارشناسان متخصص کمک بخواهید. در ضمن سعی کنید که رفتارتان کاملا طبیعی باشد در این صورت کودکان هم آرامش خاطر پیدا می کنند و روند درمان به سرعت پیش خواهد رفت.

  18. 3 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #1030
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض برون گرایی و درون گرایی

    برون گرایی و درون گرایی اصلا چی هستند؟ برون گرایی به چه دردی می خورد؟ درون گرایی به چه درد می خورد؟

    ● بیا بیا بیرون بیا!
    شما جزء کدام گروه هستید؟ از آن برون گراهای دو آتیشه که اصلا و ابدا با تنهایی حال نمی کنند یا از آن درون گراهای خفن که فقط در گوشه عزلت خودشان خوشند؟ یا شاید هم مثل بیشتر مردم جنس شخصیتتان میانه رو بود؟ به هر حال، احتمال اینکه نمره شما دقیقا وسط ماجرا باشد خیلی کم است و به احتمال زیاد، شما به یک طرف قطب درون گرایی یا برون گرایی تمایل دارید. در این شماره می خواهیم یک تعریف دقیق کارشناسی از این دو واژه دهان مالی شده بدهیم، انواع ریزتر برون گرایی و درون گرایی را بگوییم و برویم سراغ کاربردهایی که دانستن جنس شخصیت دارند. تا به حال فکر کرده اید که می شود رشته تحصیلی، شغل، محل زندگی و کلا سبک زندگی خودمان را براساس ویژگی های شخصیتمان بچینیم؟ این شما و این هم همه آن چیزهایی که می خواستید درباره برون گرایی و درون گرایی بدانید اما یا حال پرس و جو کردن را نداشتید یا کسی دم دستتان نبود که از او بپرسید.
    ● برون گرایی و درون گرایی چی هستند؟
    درباره واژه هایی که زیادی در دهان مردم می افتد، معمولا سوء تفاهم خیلی زیاد است؛ درست مثل آن جمله معلم زبان های کار درست که می گویند: «درس دادن به کسانی که تلفظ یا گرامر را غلط آموخته اند دو برابر زحمت دارد؛ اول یک بار باید آن تلفظ یا گرامر غلط را از ذهنشان بیرون کنی و بعد دوباره تلفظ و گرامر درست را یادشان بدهی». چون که احتمالا دانسته های شما درباره برون گرایی و درون گرایی هم مثل همان تلفظ های غلط است، اول باید این کلمه ها را دوباره در ذهنتان معنی کنید.
    ● درون گرایی یعنی چه؟
    کسی که اولین بار خیلی مفصل و منظم درباره درون گرایی و برون گرایی فکر کرد، روانشناس مشهوری بود به اسم یونگ. او می گفت درون گراها کسانی هستند که وقتی درمقابل جهان بیرون قرار می گیرند، دودل و منفعل می شوند. درون گراها معمولا آدم های توداری هستند که خودشان را بروز نمی دهند. آنها از احساسات و هیجان هایشان فقط برای دوست های معدود خیلی صمیمی حرف می زنند. برای همین اگر یک فرد دروان گرار ببینید، با اینکه حس می کنید دارید آدم مودبی را تماشا می کنید اما اگر او را نشناسید، فکر می کنید، با آدم بی اعتنایی مواجه شده اید. برخلاف آن چیزی که فکر می کنید، برای درون گراها فردیت داشتن خیلی مهم نیست، آنها اتفاقا اگر عضو گروهی شوند کاملا خودشان را با آن گروه یکی و یگانه می دانند. آنها مشابهت را بیشتر از تفاون دوست دارند. برون گراها همیشه درون گراها را به خیالباف بودن، احساساتی بودن، عجیب و فریب بودن و ذهنی گرایی متهم می کنند.
    ● برون گرایی یعنی چه؟
    برون گراها کلا در دنیای بیرون سیر می کنند. آنها دوست دارند که سرخوش، اجتماعی، رقابت جو، سریع و واقع گرا باشند. برای آنها هر چیزی که شفاف تر و مشخص تر باشد بهتر است. آنها ابهام را تحمل نمی کنند. غیر از این، برخلاف درون گراها، برون گراها عاشق فردیت هستند. آنها دلشان می خواهد که با دیگران فرق داشته باشند و این فرق داشتن را ابراز کنند. برای همین است که برون گراها خیلی رقابت جو، مستقل و حتی پرخاشگر هستند. یک آدم برون گرا گاهی حتی اشتباه قبلی خودش را نمی پذیرد و با لجاجت می خواهد حرفش را به کرسی بنشاند. درون گراها برون گراها را به پرحرف بودن، سطحی بودن، پرخاشگر بودن و بی توجهی به دیگران متهم می کنند. جالب اینجاست که با وجود همه این اتهام های متقابل، در ۴۰ سالگی معمولا آدم ها به طرف مقابل شخصیتشان می چرخند: برون گراها، درون گرا می شوند و برعکس.
    فرق بحران ۴۰ سالگی با آن بحران این است که در ۳۰ سالگی آدم بیشتر به انتخاب هایش شک می کند؛ انتخاب های مثل انتخاب همسر، انتخاب شغل یا انتخاب رشته تحصیلی. اما در ۴۰ سالگی که به قول یونگ ظهر زندگی است آدم حتی درمورد عمیق ترین ویژگی های شخصیتی اش هم تردید می کند.
    ● برون گرایی؛ انواع و اقسام
    آدم ها در برخورد با جهان از چهار ابزار استفاده می کنند؛ از فکرشان، از حواس پنجگانه شان، از شهودشان و از هیجان هایشان. اگر می خواهید دقیق تر فرق این چهار ابزار را بفهمید، فردی را تصور کنید که کنار یک رودخانه ایستاده است. اگر در او عاطفه و هیجان مسلط باشد محور زیبایی رودخانه می شود. اگر تحت تسلط حواس خود باشد رودخانه را همان طور که هست می بیند بی آنکه احساسی نسبت به آن داشته باشد، درست مثل اینکه دارد عکس یک رودخانه را می بیند. اگر اندیشه به او مسلط باشد، سعی می کند رودخانه را از نظر علمی مثلا از لحاظ زمین شناسی بررسی کند و بالاخره اگر شهودگرا باشد، رودخانه را رازی از طبیعت تلقی می کند که معنای عاطفی عمیقی در آن پنهان است.
    ▪ برون گرای متفکر
    برون گراهای متفکر،منطقی، واقع بین و متعصب هستند. آنها دقیقا مطابق با مقررات جامعه عمل می کنند. آنها احساسات و هیجان های خودشان را سرکوب می کنند و به همین خاطر ممکن است آدم های خشک و سردی به نظر برسند. آنها دانشمندان خوبی می شوند زیرا تمرکز آنها بر آگاه شدن از دنیای بیرونی و استفاده از قواعد منطقی برای توصیف کردن آن است. روان شناسان می گویند بیشتر انگلیسی ها و فرانسوی ها برون گرای متفکرند. ژنرال دوگل فرانسوی نمونه این جور تیپ های شخصیتی است.
    ▪ برون گرای حسی
    آدم های برون گرای حسی، هم لذت جو هستند و هم سازش پذیر؛ یعنی هم دوست دارند که از دنیا و مافیها لذت کسب کنند و هم آنقدر به تجربه های جدید اشتیاق دارند که با هر شرایطی می سازند.
    ▪ برون گرای احساساتی
    برون گراهای احساساتی، همان طور که از اسمشان برمی آید، عاطفی، حساس و معاشرتی هستند. معمولا زنان بیشتر در این تیپ شخصیتی قرار می گیرند تا مردان. برون گراهای احساسی با هیجان هایشان با دنیا ارتباط برقرار می کنند و نه با افکارشان. آنها بیش از حد به باورها و انتظارات دیگران حساسند. درعین حال آنها به راحتی با شما صمیمی می شوند و روی هم رفته آدم های معاشرتی و سرزنده ای هستند. می گویند مردم مالزی، فیلیپین و ترکیه برون گرای احساساتی هستند.
    ▪ برون گرای شهودی
    برون گرای شهودی همان طور که از اسمشان برمی آید، آدم های خلاقی هستند. آنها فرصت ها را به خوبی کشف می کنند؛ به همین خاطر در کسب و کار و البته در سیاست آدم های موفقی هستند. آنها براساس حس ششم تصمیم گیری می کنند؛ به همین خاطر ممکن است تصمیم گیری هایشان خیلی فوری به نظر برسد. می گویند آمریکایی ها بیشتر برون گرای شهودی هستند، نمونه اش هم توماس ادیسون.
    ● درون گرایی؛ انواع و اقسام
    درون گراها هم مثل برون گراها براساس همان چهار ابزار مواجهه شان با دنیا تقسیم بندی می شوند؛ یعنی یا حسی هستند یا احساسی یا شهودی یا متفکر. یک آدم درون گرا با مختصاتی که در صفحه قبل گفتیم را تصور کنید. حالا همین آدم را بگذارید کنار رودخانه و همه چیزهایی که در مقدمه بخش «برون گرایی، انواع و اقسام» گفتیم را در ذهنتان کپی پیست کنید.
    ▪ درون گراهای متفکر
    اسمش رویش است دیگر؛ درون گرای متفکر؛ کسی که دوست دارد یک گوشه بنشیند و نظریه از خودش تولید کند. آنها دوست دارند بیشتر خودشان را بشناسند تا دیگران. ضمنا چون که درون گرا هستند با دیگران خوب کنار نمی آیند و نمی توانند درست باورهایشان را به دیگران منتقل کنند و این افراد به جای احساسات بر فکر تاکید دارند و از قضاوت عملی ضعیف برخوردار هستند. دیگران می گویند آنها آدم های یکدنده، عزلت گزین، متکبر و بی ملاحظه ای هستند. روان شناس بین فرهنگی می گویند مردم آلمان، هند، فنلاند و دانمارک جزو نوع شخصیتی درون گرای متفکر هستند. نمونه آدم های درون گرای متفکر هم سقراط و کانت می باشند.
    ▪ درون گرای شهودی
    درون گراهای شهودی هم تماس کمی با واقعیت دارند. این افراد، ژرف اندیش، خیال پرداز، کناره گیر و بی اعتنا به مسائل عملی هستند. معلوم است که با این توصیف ها دیگران آنها را خوب درک نمی کنند. آنها عجیب و غریب و نامتعارف به نظر می رسند و در کنار آمدن با زندگی روزمره و برنامه ریزی برای آینده مشکل دارند. می گویند در روسیه درون گرای شهودی زیاد پیدا می شود.
    ▪ درون گرای احساسی
    درون گراهای احساسی تفکر منطقی ر سرکوب می کنند. این افراد هیجان عمیقی دارند ولی از ابراز علنی آن خودداری می کنند. آنها مرموز و دست نیافتنی به نظر می رسند و به ساکت بودن، متواضع بودن و بچگانه بودن گرایش دارند. آنها به احساسات و افکار دیگران اهمیت زیادی نمی دهند و منزوی، سرد و از خود مطمئن به نظر می رسند. مردم به این آدم ها می گویند «تودار». می گویند اعراب درون گرای احساسی هستند.
    ▪ درون گرای حسی
    درون گرای حسی، منفعل، آرام و جدا از دنیای روزمره به نظر می رسند؛ انگار ساکن جزیره ای هستند که دنیای روزمره هیچ ربطی به آنها ندارد. جالب اینجاست که این آدم ها خیلی خوشبین هستند و فکر می کنند آدم های دور و برشان همه کارهایشان خیرخواهانه است. جالب تر اینجاست که آنها از لحاظ زیبایی شناختی حساسند و خودشان را در قالب یک اثر هنری ابراز می کنند. می گویند ژاپنی ها و اتریشی ها، سوئدی ها، نروژی ها و سوئیسی ها درون گرای حسی هستند. موتزارت نمونه یک درون گرای حسی است.
    ● دانستن درباره نوع شخصیت به چه درد می خورد؟
    ▪ هرکسی را بهر کاری ساختند
    شاید سوال کنید که «خب، گیرم که ما دانستیم که شخصیتمان از کدام نوع است، خب، که چی؟». در این صورت باید خدمتتان عرض شود که دانستن درباره برون گرایی و درون گرایی در چند زمینه خیلی مهم زندگی کابرد دارد. این چند مورد به تفکیک خدمتتان عرض می شود:
    ۱) انتخاب رشته تحصیلی: شما که از حالا شروع کرده اید به خواندن کنکور سال بعد، خوب است یکی از عوامل انتخابتان را بگذارید همین نوع شخصیت. آدم های درون گرا با رشته هایی مثل ادبیات، بعضی از رشته های هنر و بعضی از رشته های آزمایشگاهی حال می کنند. یک آدم درون گرا هیچ وقت نمی تواند با درس های روزنامه نگاری یا علوم اجتماعی حال کند. برعکس، آدم های برون گرا با رشته های اکتیو بیشتر حال می کنند. مهندسی های پردردسر، روان شناسی، علوم اجتماعی، انواع رشته های پزشکی، مددکار اجتماعی و روزنامه نگار رشته هایی هستند که برون گراها خیلی با آنها حال می کنند.
    ۲) انتخاب شغل: در مملکت ما که معمولا براساس رشته تحصیلی آدم ها سرکارشان نمی روند، برای همین انتخاب شغل را جدا گذاشتیم. شما ممکن است آدم درون گرایی باشید و بر سر یک کار برون گرایانه هم گذاشته شوید. اما چیزی که معلوم می کند که در شغلتان پیشرفت می کنید یا نه، جوربودن شغل با جنس شخصیتتان است. آدم های برون گرا با شغل هایی که بیشتر با مردم سر و کار دارد، حال می کنند. فروشندگی، کار در بازار، کار در مطبوعات، کارهای درمانی، کارهای فرهنگی و خلاصه هرچی شغل شلوغ وجود دارد، راست کار برون گراهاست. برعکس، درون گراها حتی اگر در رشته ای برون گرایانه هم تحصیل کرده باشند، سراغ شق های درون گرایانه اش می روند؛ مثلا کسی که معماری خوانده، بیشتر دوست دارد که کشیدن نقشه در خلوت را تجربه کند تا اداره یک شرکت شلوغ معماری را.
    ۳) ازدواج: برون گراها با درون گراها نمی سازند و برعکس. لطفا چرت و پرت هایی مثل اینکه «همسر آینده من باید مکمل من باشد» را کنار بگذارید و دنبال مشابه خودتان بگردید. توی جلسه خواستگاری هم تست شماره قبل را ببرید بزنید، ببینید به هم می آیید یا نه!

  20. 2 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •