زان يار دلنوازم شكريست با شكايت
گر نكته دان عشقي بشنو تو اين حكايت
زان يار دلنوازم شكريست با شكايت
گر نكته دان عشقي بشنو تو اين حكايت
تا چند زنم به روی درياها خشت / بيزار شدم ز بتپرستان و کنشت
تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه
هر چند که رنگ و بوی زيباست مرا / چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
ای خالق هر قصه من این منو این تو
بر ساز دلم زخمه بزن این منو این تو
هر لحظه جدا از تو برام ماهی و سالی
با هر نفسم داد میزنم جای تو خالی
منم عاشق ناز تو كشیدن
بخاطر تو از همه بریدن تنها تو رو دیدن
منم عاشق انتظار كشیدن
صدای پا تو از كوچه شنیدن تنها تو رو دیدن
تو اون ابر بلندی كه دستات شفای شوره زاره
تو اون ساحل نوری كه هر موج به تو سجده میاره
تو فصل سبز عشقی كه هرگل بهارو از تو داره
اگه نوازش تو نباشه گل گلخونه خاره
تو آخرین كلامی كه شاعر تو هر غزل میاره
بدون تو خدا هم تو شعراش دیگه غزل نداره
بمون كه شوكت عشق بمونه كه قصه گوی عشقی
نگو كه حرمت عشق شكسته تو آبروی عشقی
...
يک چند به کودکی به استاد شديم / يک چند ز استادی خود شاد شديم
پايان سخن شنو که ما را چه رسيد / چون آب برآمديم و چون باد شديم
معاشري خوش و رودي بساز ميخواهم
كه درد خويش بگويم به ناله بم و زير
بر آن سرم كه ننوشم مي و گنه نكنم
اگر موافق تدبير من شود تقدير
...
روزيست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد / ابر از رخ گلزار همی شويد گرد
بلبل به زبان پهلوی با گل زرد / فرياد همي کند که می بايد خورد
در ذهن پرستوها تو دورتر از دوري
دانم كه به خوش نامي پاينده و مشهوري
در حسرت ديدارت تا كي بنشينم من
تو مثل شب يلدا طولاني ومغروري......
...
ياران موافق همه از دست شدند / در پای اجل يکان يکان پست شدند
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)