دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم ، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو ، بار دیگر تو
دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم ، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو ، بار دیگر تو
و كار من ز فراقش فغان و شيون بود
كسي كه بي من ماند
كسي كه با من نيست
كسي .... دگر كافي ست
تو چه كردي با من ؟
تو چه كردي با من
كه غريبانه ترين شعر زمين را گفتم
تو چه كردي با من ؟
نگردیم یک تن ازین جنگ باز ....... نداریم زین بدکنان چنگ باز
بر اسپان بکردند تنگ استوار .......... برفتند یکدل سوی کارزار
چو ایشان فگندند اسپ از میان .......... گوان و جوانان ایرانیان
نی ز برای تو به جان بار بلای تو کشم
عشق تو و بلای جان، جان من و وفای تو
باد جهان بی وفا دشمن من ز جان و دل
گر نکنم ز دوستی از دل و جان هوای تو
پره ز روی برفکن زانکه بماند تا ابد
جملهی جان عاشقان مست می لقای تو
و برف آب شد شكوفه رقصيد آفتاب درآمد
من به خوبي ها نگاه كردم و عوض شدم
من به خوبي ها نگاه كردم
چرا كه تو خوبي و اين همه اقرارهاست بزرگترين اقرارهاست
تا صبح
مهمان کوچه های بارانی
خواهم بود
و برگ برگ دفتر غمگینم را
در باران
خواهم شست
آنگاه شعر تازه ام را
- که شعر شهرهایم خواهد بود -
با دست های شاعرانه تو ،
بر دفتری که خالی است .
خواهم نوشت
ای نام تو تغزل دیرینم ،
در باران !
نگه دگر به سوی من چه میکنی؟
چو در بر رقیب من نشسته ای
به حیرتم که بعد از آن فربیها
تو هم پی فریب من نشسته ای
به چشم خویش دیدم آن شب ای خدا
که جام خود به جام دیگری زدی
چو فال حافظ آن میانه باز شد
تو فال خود به نام دیگری زدی
شعر قشنگیه
یک شب هوای گریه
یک شب هوای فریاد
امشب دلم هوای تو کرده است ...
آره قبلا هم شنیده بودمش
Last edited by sise; 22-06-2007 at 02:05.
تنها، به جرمِ بوسه ای عذاب می شوم، بانو
میانِ خشمِ پنجره ها ، قاب می شوم ، بانو
نمانده است ،آتش برای رهایی ، امّا
به دُورِ فانوسِ تنت ، حباب می شوم، بانو
خیس خورده چشمهام ، در چشمهاتُ و بعد
راهی به سمتِ شهرِ آب می شوم، بانو
هم اکنون 5 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 5 مهمان)