تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 102 از 233 اولاول ... 252929899100101102103104105106112152202 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,011 به 1,020 از 2330

نام تاپيک: بخشي زيبا از كتابي كه خوانده ام

  1. #1011
    آخر فروم باز Payan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    شهر تو...
    پست ها
    1,376

    پيش فرض

    دیشب وقتی خواست سفره بیاندازد، حاجی از دستش گرفت، گفت «وقتی من می‌آم، تو باید بنشینی. من دوست دارم تو از دنیا هیچ سختی نکشی»

    نیمه پنهان ماه 2

  2. 2 کاربر از Payan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1012
    آخر فروم باز Payan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    شهر تو...
    پست ها
    1,376

    پيش فرض

    گردنش را راست گرفت و با غرور گفت «محال است تو شهید شی» و زیر چشمی نگاهش کرد؛ حاجی کنار علاء الدین نشسته بود و آستین‌هایش را می‌کشید پائین. دسته نازکی از موهایش که از آب وضو خیس بود چسبیده بود به پیشانیش و به صورتش حالتی بچگانه می‌داد پرسید چرا؟ گفت:
    برای اینکه تو همه کس منی پدرم، مادرم، برادرم... خدا دلش نمی‌آد همه کس آدم رو یکجا از او بگیره.

    نیمه پنهان ماه2

  4. 5 کاربر از Payan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1013
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    چیزهای مهم هیچ وقت نمی میرند و نابود نمی شوند



    تربیت اروپایی

  6. #1014
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    هر چیزی که آدم به اش معتقد است و به خاطرش حاضر است جانش را فدا کند بالاخره یک روزی به قصه و افسانه بدل می شود .



    تربیت اروپایی

  7. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #1015
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    - ازشان متنفرم . دلم می خواهد همه شان را بکشم .
    - یک تنه که نمی شود همه را کشت .
    - دلم می خواهد ازمایش کنم . دلم می خواهد برای شروع کار ، یکیشان را بکشم .
    - ارزشش را ندارد . بالاخره یک روزی خودشان می میرند .
    - آره ، اما در این صورت نمی دانند برای چه مردند . دلم می خواهد بدانند چرا می میرند . من پیش از آنکه بکشمشان به شان می گویم چرا آنها را می کشم .




    تربیت اروپایی

  9. 4 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #1016
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    - معلوم است تو دیگر مرا دوست نداری .
    - چطور می توانی این حرف را بزنی ؟ چرا ؟
    چون که غصه می خوری . وقتی کسی را دوست داشته باشی ، هرگز غمگین نمی شوی .




    تربیت اروپایی

  11. 4 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #1017
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    اشک راه خیال را نمی بندد ، بلکه به آن میدان می دهد .



    تربیت اروپایی

  13. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #1018
    آخر فروم باز Payan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    شهر تو...
    پست ها
    1,376

    پيش فرض

    گفت: «فعلا این حرفها را بذار کنار که من امشب یواشکی اومده ام خانه. اگه فلانی بفهمه کله ام را می‌کنه» و دستش را مثل چاقو روی گلویش کشید. بعد گفت «بیا بشین اینجا، با تو حرف دارم» نشستم. گفت« تو میدونی من الان چی دیدم؟» گفتم نه. گفت«من جداییمون رو دیدم» به شوخی گفتم تو داری مثل بچه لوس ها حرف میزنی. گفت«نه تاریخ رو ببین. خدا هیچ وقت نخواسته عشاق، اون‌هایی که خیلی بهم دل بسته اند، با هم بمونند.»

    نیمه پنهان ماه 2

  15. 2 کاربر از Payan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #1019
    آخر فروم باز Payan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    شهر تو...
    پست ها
    1,376

    پيش فرض

    خبر را داخل مینی‌بوس از رادیو شنیدم.

    داد زد؟ ناله کرد؟ جیغ کشید؟نفهمید! فقط چیزی از دلش کنده شد. در گلویش جوشید. مصطفی زد زیر گریه و همه خیره خیره نگاهش کردند. چندتا از زن‌های مینی بوس شانه‌های او را که به اصرار می‌خواست وسط جاده پیاده شود، گرفتند و نشاندند و او دوباره داد زد. این بار اشک هم آمد، گفت«نگه دارید! مگه نشنیدید؟ شوهرم شهید شده.»

    نیمه پنهان ماه 2

  17. این کاربر از Payan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  18. #1020
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    تنها یک چیز است که به حساب می آید : تنها نماندن .



    رختکن بزرگ

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •