هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی ........ کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد ........ دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینه سکندر جام می است بنگر ........ تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند ..... ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود ..... ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
سلام
من اومدم.. اجازه هست؟