ما را به رهش روى نيازست امشب
در بر رخ ما ز عيش بازست امشب
اى صبح! تو دم مزن كه با آن سر زلف
افسانه ما دور و درازست امشب...
ما را به رهش روى نيازست امشب
در بر رخ ما ز عيش بازست امشب
اى صبح! تو دم مزن كه با آن سر زلف
افسانه ما دور و درازست امشب...
روزی که بگذارم دلم
زبانم را از دهانم قرض گیرد
آن روز ، روزی خواهد بود
که
آسـمـان میگرید
زمـیـن میلــرزد و
آفـاق مـیسوزد
پس ای دل سکوت کن
زبان در خور تو بی زبانیست![]()
Last edited by M O B I N; 11-02-2011 at 18:36.
قاصدک حرف دلم را تو فقط میدانی
نامه ی عاشقیم را تو فقط میخوانی
قاصدک هیچکس با من نیست !
همه رفتند , تو چرا می مانی !!؟
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
یه دریا تو چشام دارم
شبم سر ریز بارونه
بدون تو کسی جز من
کنار من نمیمونه
نه همراهی که راهی شه
نه دستی که پناهی شه
نه فانوسی که پایانِ هراس کوره راهی شه..
چشام خیسن، خداحافظ
عزیز من، خداحافظ
دلم خونه، خداحافظ
پشیمونه، خداحافظ...
هــــــــــزار بار دیگر هم
که از شـــــــانه ای به شـــــــــانه ی دیگر بغلتی
این شب صبح نمی شود
وقتـــــــــــی دلت گرفته باشد
منم دشنام پست آفرينش، نغمه ناجور
نه از رومم نه از زنگم ، همان بيرنگ بيرنگم
بيا بگشاي در ، دلتنگ دلتنگم
چــو یار رخت سفر بسته من چه کار کنم...........
..................................................وداع عمــر کنم یا وداع یـــار کنــــم...
هنوز با منــی و جان زبیم هجران سوخت.........
.................................................بگـو پس از تو چه با جان بی قرار کنم
«« اهــلی شیرازی»»
زندگي در گذر حادثه هاست،
گاه تلخ است و گهي شيرين،
دل ما در پس اين تلخي و شيريني هاست،
صاف و صادق كه بماند زيباست........!
رزوهـــــای قشنگــــــم همگــــــی محـــــو شدند
بی تـــــو از سينه من خـــــون می چکــــد جــــای نفس
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)