ليه اسمع كلامه و احلم معاه و انشد ليه
چرا من باید به حرفایش گوش بدهم و رویاهایم را با او ببینم و همراه با او باشم
فجأة الغرام يطلع كلام عشمني بيه
و ناگهان عشق برای او کلمه ای می شود کهبتواند به وسیله آن به من خیانت کند
و مين عارف أكيد قابل غرام تاني
و چهکسی می داند احتمالاعشق دیگری را ملاقات کرده است
و ايه تاني هواه مخبيه
وعشق باردیگر او را در خود پنهان کرده است
ليه أرضى بعذاب قلبي اللي داب منعشقي ليه
چرا باید به آزار و اذیت قلبم که درعشق او سوخت و آب شد راضیباشم
أيام جميلة في عمرنا و هانت عليه
چه روزهای زیبایی که با هم گذراندیم واو همه را به باد فنا سپرد
حرام ينسى اللي كان بيننا و ينساني
گناه دارد کهتمام چیزهایی که بین ما بود و من را فراموش کند
و انا بس اللي افكر فيه
درحالیکه من فقط به او فکر می کنم
بستناك
انتظارت را می کشم
وبتمنى اعيش العمر كله حبيبي معاك
و آرزو دارم که تمام عمرم را در کنار تو زندگیکنم عزیزم
و مش عارفة
و نمی دانم
ده امتى الشوق يخلي هواك يتمناك
کهچه زمانی دلتنگی, تو را مجبور می کند که دوباره عشقت من را بخواهد
مشناسياك
هنوز فراموشت نکردم
وفي بعادك ليالي احلم باني بعيش وياك
و دردوری از تو شبها رویای با تو زندگی کردن را می بینم
نسيت كل اللي بينا ازاي وبعت هواك و بعت هواك
چگونه توانستی تمام چیزهایی که بین ما بود را فراموش کنی وعشقت را بفروشی
ياه فاتت ليالي صبرت فيها و خدت ايه
آه که شبهایی رابا صبر و تحمل سپری کردم و در مقابل چه چیزی به دست آوردم
غير الفراق اللي أنتقبلته و عشت فيه
غیر از جدایی که تو به آن راضی شدی و تو با آن زندگی کردی
و غاب عني و فراق و حبيبي شئ تاني
و از من دور شد و جدایی و عشقم چیز دیگریاست
عذاب مش بالكلام احكيه
نمی توانم رنج و دردم را با حرف نشان بدهم
ايه معنى الحياة بعدك حاعيشها و احتاج لأيه
بعد از تو زندگی که منخواهم داشت چه ارزشی دارد و دیگربه چه چیزی نیازدارم
لو عالسؤال في اليوم بقولمية ألف إيه
اگر ناچار باشم که سوالی را در طول روز بیان کنم صد هزار بار خواهمپرسید چرا
سنين فاتت و لسه عيونه وحشاني و مش بنساه
سال های طولانی سپری شدو هنوزدلم برای چشمانش تنگ شده است و فراموشش نکردم