تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشين درياب
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشين درياب
بر در شاهم گدایی نکته ای در کار کرد
گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
در کوچه باد میاید
کلاغهای منفرد انزوا
در باغهای پیر کسالت میچرخند
و نردبام
چه ارتفاع حقیری دارد .
نگران نباش
اینا همون 1 %
جیگرتو شب خوش
دل از نظر تو جاودانی گردد / غم با الم تو شادمانی گردد
گر باد به دوزخ برد از کوی تو خاک / آتش همه آب زندگانی گردد
دوید مادر و در چشمهای او نگریست
- «سلام...» بعد در آن بازوان خسته گریست
که تشنه است کویری که در تنش دارد
که هفت سال و دو ماهست که عطش دارد
- « کدام سِحر کدامین خزان اسیرت کرد
کدام برف به مویت نشست و پیرت کرد
که هفت سال غم انگیز بی صدا بودی
چقدر خواندمت امّا... بگو کجا بودی؟!
منم![]()
ياد بگذشته به دل ماند و دريغ
نيست ياری كه مرا ياد كند
ديده ام خيره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد كند
ابجی مژگان چرا این خانومه یخ زده!!!!
جون من بیاید این اواتور شمایل رو بیخیال شید
در وصل زاندیشهی دوری فریاد ......... در هجر زدرد ناصبوری فریاد
افسوس ز محرومی دوری افسوس ......... فریاد زدرد ناصبوری فریاد
--------
سلام محمد جان
دادا یخ نزده که اینا مثلا تلالو صورتشه
دارای جهان نصرت دين خسرو کامل
يحيی بن مظفر ملک عالم عادل
عجب
ولی من از تلالو مصنوعی خوشم نمیاد
شب خوش
لالي نجوا وار فواره ئي خرد
که بر وقفه خواب آلوده اطلسي ها
مي گذشت
تا سال ها بعد
آبی را مفهومی ناگاه از وطن می دهد
امير زاده اي تنها
با تکرار چشم هاي بادام تلخش
در هزار آينه شش گوشي کاشي .
محمد جان فکر نکنی راحت می ذاشتمش در بری ها
چون شلوغ بود دیگه نیومدم
وگرنه باید تا اخر شب اواتارت دختر می شد ( شوخی)
یا من بک حاجتی و روحی بیدیک / عن غیرک اعرضت و اقبلت علیک
مالی عمل صالح استظهر به / الجات علیک واثقا خذ بیدیک
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)