تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: کدامیک از دلایل زیر را عامل اصلی کاهش ازدواج میدانید ؟

راي دهنده
726. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • مسائل مالی و آینده ی مبهم

    579 79.75%
  • مهریه

    112 15.43%
  • عدم اعتماد به جنس مخالف

    195 26.86%
  • از بین رفتن اعتقادات

    86 11.85%
  • سایر دلایل

    151 20.80%
Multiple Choice Poll.
صفحه 100 از 328 اولاول ... 509096979899100101102103104110150200 ... آخرآخر
نمايش نتايج 991 به 1,000 از 3272

نام تاپيک: چرا ازدواج میکنم / نمیکنم ؟

  1. #991
    داره خودمونی میشه رستگار15's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2012
    محل سكونت
    قلب مادرم
    پست ها
    234

    پيش فرض

    امان از ریا و تظاهر!
    بابا تو که عروسیت عند فخر فروشی و دنیا گراییه ،زیارت عاشورا به کمرت بخوره!
    خرج میکنی بکن چرا به اسم دین ...................................

  2. 3 کاربر از رستگار15 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #992
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    135

    پيش فرض

    مطالب صفحه هاي قبل رو مي خوندم مبني بر اينکه مورد مناسب براي ازدواج پيدا نميشه. من 28 سالم تموم شده و من هم تا چند ماه پيش مي گفتم محاله کسي با شرايطي که مد نظر من هست پيدا بشه. اخلاقيات من ، روحيات من، علاقه هاي من و ... اما مي خوام اينو بگم که همه چيز رو به خدا بسپاريد، يکي گيرتون مياد که خودتون کف مي کنيد! بعضي از دوستان در اينجا که قبلاً هم لطف کردن و من رو راهنمايي کردن شايد يه مقداري در جريان کار من باشن، من دختري رو پيدا کردم که خدا ايشون رو تراشيده براي من! يعني خودم هنوز تو کفم که مگه ميشه؟ بعضي وقتها شک مي کنم که نکنه دارم خواب مي بينم!
    اصلاً اينطوري فکر نکنيد که همه دختراي امروزي لوس و نونور هستن، بله شايد درصد قابل توجهي اينطوري باشن و من هم تا قبل از اين همينطوري فکر مي کردم ولي الان نظرم کامل عوض شده، هنوز هم هستن دخترايي که در عين جوان بودن و کم سن و سال بودن عاقل هستن، مثل يک زن بالغ فکر مي کنند و تو رويا سير نمي کنن! البته برعکسش هم هست که من خودم کلي سراغ دارم، دختر 30 ساله اي که هنوز تو کف گلزاره! انگار که دختر بچه دبيرستانيه!
    ولي هيچ وقت نا اميد نشيد، براي مرد زود دير نميشه در نتيجه اميدوار باشيد و از خدا بخوايد، خيلي زودتر از اون چيزي که فکرش رو بکنيد و خيلي بهتر از اون چيزي رو که مي خوايد به شما ميده، مطمئن باشيد.

  4. 5 کاربر از Poisonman بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #993
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض

    اون هایی که دارن نوش جونشون ولی نه دیگه اون طوری!
    اگه خیلی دلشون میخواد ظاهرسازی کنن میتونن یکی از اون سکه ها رو کمک کنن به افراد مستحق یا لااقل به مردهایی که به خاطر مهریه در زندان زندگی میکنن!!!!! شاید زندگیشون بیمه بشه ( با دعای خیر مردم ) بعد برن پزش رو بدن
    با این کارها افراد متوسط جامعه شدید اذیت و سرخورده میشن. قشر ضعیف که جای خود دارد


    # آقای آسمونی جو برگشت به مشکلات مالی لطفا راه حلتون رو ارائه بدید.

  6. 2 کاربر از hamed29 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #994
    Banned
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    1,252

    پيش فرض

    مطالب صفحه هاي قبل رو مي خوندم مبني بر اينکه مورد مناسب براي ازدواج پيدا نميشه. من 28 سالم تموم شده و من هم تا چند ماه پيش مي گفتم محاله کسي با شرايطي که مد نظر من هست پيدا بشه. اخلاقيات من ، روحيات من، علاقه هاي من و ...
    اصلاً اينطوري فکر نکنيد که همه دختراي امروزي لوس و نونور هستن، بله شايد درصد قابل توجهي اينطوري باشن و من هم تا قبل از اين همينطوري فکر مي کردم ولي الان نظرم کامل عوض شده، هنوز هم هستن دخترايي که در عين جوان بودن و کم سن و سال بودن عاقل هستن، مثل يک زن بالغ فکر مي کنند و تو رويا سير نمي کنن! البته برعکسش هم هست
    .
    ولي هيچ وقت نا اميد نشيد، خيلي بهتر از اون چيزي رو که مي خوايد به شما ميده، مطمئن باشيد.
    تمام این قسمت از حرفای دوستمون لایک داشت (شکلک برای لایک یا تشکر نداریم ، غیر از اونی که گل و کلاه زمستونی داره ! و خیلی هم جاگیره ! )
    دوستان عزیز یکی از دغدغه های افراد ( چه دختر چه پسر ) قبل از ازدواج همین تفکر و دغدغه هایی هست که شما الان دارید (در مورد انتظراتتون از طرف مقابل ) ولی درست بعد از اینکه ازدواج کردید نظرتون فرق میکنه
    واقعا به این هم امید داشته باشین که ممکنه شریک زندگی گیرتون بیاد که اصلا فکرش رو هم نمیکردید و چنان زندگی خوب و عاطفی داشته باشین که اصلا دیگه به یاد دوران مجردی هم نیافتید
    Last edited by مصطفی; 14-01-2013 at 16:17.

  8. 5 کاربر از مصطفی بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #995
    آخر فروم باز amirkhan_0o0's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    تو لباسم!!
    پست ها
    1,603

    پيش فرض

    دوستان من فکر می کنم فقط خودم همین مشکل رو داشته باشم. اما دیدم مثل من کم نیستند. به نظر من ازدواج ترمز پیشرفت آدم رو می کشه. حس تملک خانوم ها نسبت به آقایون به شدت آدم رو محدود می کنه و من با ازدواج کردنم یه دختر دیگه رو هم بدبخت می کنم. حتی اگه از لحاظ مالی کامل باشم.

  10. 2 کاربر از amirkhan_0o0 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #996
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی PLAΨMID's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,883

    پيش فرض

    دوستان من فکر می کنم فقط خودم همین مشکل رو داشته باشم. اما دیدم مثل من کم نیستند. به نظر من ازدواج ترمز پیشرفت آدم رو می کشه. حس تملک خانوم ها نسبت به آقایون به شدت آدم رو محدود می کنه و من با ازدواج کردنم یه دختر دیگه رو هم بدبخت می کنم. حتی اگه از لحاظ مالی کامل باشم.
    ازدواج ميتونه باعث پيشرفت هم بشه . بستگي به خود آدم و طرف مقابلش داره . ديدم كه دو طرف با ديپلم ازدواج كردن ، بعد از دو سه سال يكيشون پزشكي قبول شد و يكيشون هم فوق ليسانس گرفت .

  12. 7 کاربر از PLAΨMID بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #997
    آخر فروم باز amirkhan_0o0's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    تو لباسم!!
    پست ها
    1,603

    پيش فرض

    ازدواج ميتونه باعث پيشرفت هم بشه . بستگي به خود آدم و طرف مقابلش داره . ديدم كه دو طرف با ديپلم ازدواج كردن ، بعد از دو سه سال يكيشون پزشكي قبول شد و يكيشون هم فوق ليسانس گرفت .
    من منظورم از پیشرفت صرفا درس خوندن نیست.
    درسته البته درس خوندن هم به نوعی پیشرفت محسوب می شه.
    بگذارید من تراوشات ذهن معیوبم رو بریزم بیرون:
    خوب! من الآن ارشد الکترونیک دارم. توی یه خانواده معمولی زندگی می کنم. و می خوام ان شالله (بعد از یه سری اتفاقات ) یه شرکت تأسیس کنم. تاسیس شرکت یعنی یه زندگی پر فراز و نشیب. یعنی ریسک. اصلا امکان داره بخوام برم توی یه روستایی توی کرمان یا 1000 کیلومتر اونور تر یا اصلا عراق یه کارهایی انجام بدم. آیا به نظرتون دختری می تونه با من ازدواج کنه و این مسائل رو تحمل کنه. بحث احتمالات رو نمی گم. چون خودم به این مسئله اعتقاد دارم که غیر ممکن، غیرممکنه!
    بحث سر لایف استایل هست. نمی دونم چرا الان خانواده های که دختراشون حاضرن با همچین شرایطی کنار بیان، از لحاظ اجتماعی با ما کفو نیستند. یعنی این که عواملی رو که من برام مهمه و می خوام همسرم طبق اونها باشه و محدودیت هایی رو که من دارم اینقدر زیاده که محال می دونم کیس مناسبی رو بتونم. پیدا کنم. یه نکته دیگه که من رو از زنها فراری می کنه، حس حسادت، تملک، توقع بیش از حد، حساسیت های بیش از حد و... خانوم ها بسیار بیشتر از عاطفه و محبتی هست که خانوم ها توی زندگی میارن. البته نمی دونم چرا احساس می کنم کشور های پیشرفته تر حسادت و تملک و توقع زنهای ایرانی رو نداشته باشند، گرچه احتمالا عاطفه خانوم های ایرانی رو هم ندارند. به هر حال من هنوز به این نتیجه نرسیدم که برم سراغ ازدواج.


  14. این کاربر از amirkhan_0o0 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #998
    آخر فروم باز halflife g's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    دور دور دور....
    پست ها
    2,868

    پيش فرض

    من منظورم از پیشرفت صرفا درس خوندن نیست.
    درسته البته درس خوندن هم به نوعی پیشرفت محسوب می شه.
    بگذارید من تراوشات ذهن معیوبم رو بریزم بیرون:
    خوب! من الآن ارشد الکترونیک دارم. توی یه خانواده معمولی زندگی می کنم. و می خوام ان شالله (بعد از یه سری اتفاقات ) یه شرکت تأسیس کنم. تاسیس شرکت یعنی یه زندگی پر فراز و نشیب. یعنی ریسک. اصلا امکان داره بخوام برم توی یه روستایی توی کرمان یا 1000 کیلومتر اونور تر یا اصلا عراق یه کارهایی انجام بدم. آیا به نظرتون دختری می تونه با من ازدواج کنه و این مسائل رو تحمل کنه. بحث احتمالات رو نمی گم. چون خودم به این مسئله اعتقاد دارم که غیر ممکن، غیرممکنه!
    بحث سر لایف استایل هست. نمی دونم چرا الان خانواده های که دختراشون حاضرن با همچین شرایطی کنار بیان، از لحاظ اجتماعی با ما کفو نیستند. یعنی این که عواملی رو که من برام مهمه و می خوام همسرم طبق اونها باشه و محدودیت هایی رو که من دارم اینقدر زیاده که محال می دونم کیس مناسبی رو بتونم. پیدا کنم. یه نکته دیگه که من رو از زنها فراری می کنه، حس حسادت، تملک، توقع بیش از حد، حساسیت های بیش از حد و... خانوم ها بسیار بیشتر از عاطفه و محبتی هست که خانوم ها توی زندگی میارن. البته نمی دونم چرا احساس می کنم کشور های پیشرفته تر حسادت و تملک و توقع زنهای ایرانی رو نداشته باشند، گرچه احتمالا عاطفه خانوم های ایرانی رو هم ندارند. به هر حال من هنوز به این نتیجه نرسیدم که برم سراغ ازدواج.

    من در مورد دو قسمت از حرفاتون تجربه دارم در نتيجه نظر ميدم(با اجازه) :


    اينكه ميگيد ازدواج جلوي پيشرفت رو مي گيره....بله حرفتون درسته البته بستگي داره به كارش اگه مثلا ميخواهي يه كارمند بشي يا يه بازاري ساده... ازدواج خيلي جلوتو نمي گيره
    ولي اگه مثلا ميخواي بري يه شهر غريب و در مقاطع بالاتر كه هميشه ذهنت مشغوله تحصيل كني يا يه كار خاصي انجام بدين ازدواج اونو به خطر ميندازه....به نظر من هميشه اول موقعيت كاري و اجتماعيتون رو تثبيت كنيد بعد ازدواج كنيد

    در مورد حسادت و توقع و تملك هم درسته در خانومها بيشتر از آقايون ولي تو خيلي هاشون تو حد نرمال زنانه هست و نميشه همه خانوما رو به يه چشم ديد


    در مورد كشورهاي خارجي هم اگه زندگياشون يه ويژگي مثبت داشته باشه همين سرشون تو كار خودشون بودن و حس به مال اندوزي توشون خيلي كمتر و همين مورد يكي از دلايل موفقيت هاي كاري و زندگيشون هست

    .

  16. 5 کاربر از halflife g بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #999
    آخر فروم باز amirkhan_0o0's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    تو لباسم!!
    پست ها
    1,603

    پيش فرض

    البته این رو بگم که من تک پسرم و چندخواهر دارم. و چون پسر کوچیک خانواده هستم. تا یه مدتی(نوجوونی ) خونمون حرم سرا بود و قبل از ازدواج اونها دوستاشون همیشه توی خونه ما بودند. این چیزها من رو یه مقدار زیادی بد بین کرده.
    اما خوب چیزهای وحشتناکی هم در مورد ما ایرانی ها هست. که ازدواج فشار این چیزها رو زیاد می کنه. که می تونه توی ترجیح برخی خانوم ها به خرید خانه و وسایل در مقابل مسافرت اروپا و امریکا، مال اندوزی های افراطی و افزودن به سرمایه های مادی در مقابل سرمایه های معنوی تجلی پیدا کنه

  18. #1000
    آخر فروم باز isbn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    3,106

    پيش فرض

    به نظر من ! اول آدم باید به خودش اعتماد کنه بعد جلو بره و به قولی به اجبار و به حرفهایی مثل اینکه عزیزم سن ازدواجت داره تموم میشه گوش نده البته اگر چه که توی کشور ما به خاطر خیلی مسائل به نوعی این چیزی که بهش میگن سن ازدواج بالا رفته اما بازم من میگم که نه آدم باید اول به خودش اعتماد کنه ببینه چند چند هست برای مثال من موافق این هستم که یه پسر و یا یک دختر قبل ازدواج آداب و اصولا روش صحبت کردن با جنس مخالف رو تجربه کرده باشه ! حالا به مسائل هجوش کاری ندارم ولی در حد آداب معاشرت چیزی بدونه که وقتی برای ازدواج پا پیش گذاشت بتونه با اعتماد به نفس حرف بزنه و نوع بیان رو بلد باشه ! و بعد دیگه قضیه ببینه که ظاهر پسند هست ؟ چند درصد !؟ آیا ممکنه بعد ازدواج لطمه ای به زندگیش بزنه این ظاهر پسندی؟ ! و اگه میبینه که خوب ظاهر براش مهم هست آیا میتونه کسی رو پیدا کنه که با سلیقش جور باشه و در عین حال اخلاقم داشته باشه ؟! که مشکل اصلی ما جووناست الان ! که به قولی میگن (( من تورا دوست دارم تو دیگری را و او کسه دیگری را ! و اینگونه است که همه تنهاییم ))
    برای مثال پسر خاله خودم که سنش الان 29 هست به اجبار مادرش 2 بار اقدام کرد مورد اول ظاهر پسند و در عین حال درخواست پول و امکانات داشت که خوب پسر خالمم توی انجامش یکم مشکل داشت و بهم خورد مورد دوم تا پای عقد پیش رفت اما اونم با شروع بحث مالی و در عین حال مشکلات خانوادگی مادر عروس و بیماری ایشون ( روانی ) بهم خورد ! اینا باعث شد این جوون نامید شه و برگرده بگه ما که بریدیم شما برید بدوزین ! اینم یه نمونه از اجبار تلقی کردن ازدواج که حتی باعث نامیدی هم میشه البته مشکل پسر خاله من رو میشه به پای نبود پدر و تکیه مادرش به اون هم دونست وگرنه هنوزم میدونم پسرخالم دوست داره که ازدواج کنه کیه که نخواد !؟

    خلاصه کلام اینکه باید دوست داشتن قبل ازدواج باشه نه بعدش و اعتماد به خودمون که بعدا پشیمونی نیاره و اگر حتی 1 درصدم حس خطر کردیم باید کناره گیری کنیم . کسی که مثل خود من ظاهر پسند هست و خودشم کم نمیدونه پس باید برای موردی که میخواد صبر کنه یا پیش میاد یا نمیاد خدا عالم هست ! به نظر من تنهایی کشیدن بهتر از ازدواج سر اجبارو نیاز روحی و جسمی ! این مهم ترین موضوع و دلیل برای ازدواج هست بخش مالی تو پله های بعدی هست ( اگرچه که معمولا اونی که تو بخوای اون تورو نمیخواد ) ولی بازم روی این موضوع باید پا فشاری کرد که تن به نیاز و اجبار ندیم که باعث بدبختی خودمون و یه آدم دیگه بشیم آها اینم یادم نره بعضی جاها شده دیدم میگن که بابا دختره هلاک پسره هست ولی از پسره پرسیدم میگه ولی من دوستش ندارم نمیگم بده من دوستش ندارم ولی حس میکنم دوست داشتن اون یک طرفه بتونه زندگیم رو محکم کنه و حتی شاید باعث شه حرف من بیشتر برو داشته باشه ! منظورش این بود که هر وقت حرفی بزنه به یادش میارم که من ازت بهترم ! این دیگه ناجور ترین نوع فکری هست که میشه کرد و خانمانسوز تر از این نیست که طرفین بگن من از اون سر ترم پس میزنم تو سرش .
    پس اینجا باید بگیم دوست داشتن دو طرفه نیاز هست .

    تو کل بحثم اگه نگاه کنید کلمه عشق نمیبینید برای این بود دلم نمیاد وقتی که شده یک سمبل دیگه به زبون بیارمش
    ممنون
    Last edited by isbn; 14-01-2013 at 20:39.

  19. 3 کاربر از isbn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •