بچه ها ميشه يكي زحمت بكشه ليستي از كتابهايي در اين زمينه و سايت ها يا بلاگ هايي در اين مورد چه ايراني چه خارجي درست كنه و اينجا قرار بده ممنون ميشم
بچه ها ميشه يكي زحمت بكشه ليستي از كتابهايي در اين زمينه و سايت ها يا بلاگ هايي در اين مورد چه ايراني چه خارجي درست كنه و اينجا قرار بده ممنون ميشم
(( دون خوان به شاگرد خود همواره گوشزد مي كند كه براي وصول به مقصود و براي سپردن راه كمال، نخستين آموزش همانا از ميان بردن جدال دروني است. ناراحتي ها و نابساماني هاي جسمي و روحي ما مردمان اين قرن، جدال دروني و مكالمه ي اندروني است كه همواره آسايش را، درست در آن موقع كه مي خواهيم آسوده باشيم و كسب نيرو كنيم، از ما مي گيرد. رويدادي در زندگي روزمره ي انسان روي مي دهد، چه خوب و چه بد، اين رويداد خود پايان مي گيرد، ولي در ذهن ما تازه آغاز مي گردد. گرچه سرشت گذشت زمان و خاصيت اصلي آن، اين است كه لحظه هاي زندگي و رويداد هاي آن را، چه خوب و چه بد، به گذشته ها انتقال دهد و به گذشته ها واگذارد، ولي انسان اين قرن، عادت كرده است كه اين لحظه ها را كش دهد و سخت مي كوشد تا آنها را كه طبعا به گذشته ها تعلق دارند، با صرف نيروي ذهني از كيسه ي گذشته ها بيرون كشد و به زمان حال باز آورد و اين درست به هنگامي است كه خود از كار سخت روزانه فراغت يافته و نياز به آرامش دارد. انسان اين قرن گذشته هاي غالبا تلخ را همواره نشخوار مي كند و خود را ناراحت مي دارد و مجالي براي آسايش روح و ذهن خود باقي نمي گذارد. در لحظه ي رويداد، آن رويداد را تحمل مي كند و سپس در لحظات ديگر، در روزها و ماهها و حتي سالها در باره ي آن رويداد تلخ با خود مكالمه و مجادله دروني ايجاد مي كند. جدالي سخت در درون خود بر مي انگيزد كه اگر فلاني چنين گفت، مي بايستي پاسخي چنان داده مي شد و گاه شبي به سحر مي كشد و هنوز اين جدال دروني، اين مكالمه ذهن پايان نيافته است و در سپيده دم، صحنه ي جدال كه تن و روح آدمي است، سخت آشفته و درمانده است. گاهي اين صحنه ي جدال شديدتر از آنچه در واقعيت بوده است در درون آدمي جريان مي يابد و آسايش زندگي را بر هم مي زند و كينه اي دير پاي به وجود مي اورد كه در روح و جان آدمي ريشه مي دواند.بايد اين بگو مگوهاي دروني بر كنار شوند، بايد اين خود خواهي ها و خود بيني ها از ميان بروند تا آسايش حاصل شود.
از اين روست كه دون خوان همواره در صدد شكستن "من" است كه همواره در ميان است. اين "من" همواره حايل ميان من و آسايش من است، حايل ميان من و آگاهي هاي اندروني من است. اين من تا بر نخيزد، من اندروني يا ناخود آگاه كه به مطلق پيوسته است روي نخواهد نمود. دون خوان مي كوشد تا اين من را از ميان بردارد و آن را بشكند.))
همه هنر مراقبه آن است که چطور به راحتی ، شخصیت را ترک کنیم ، به سوی دل بشتابیم ، شخص نباشیم .
همین شخص بودن یا نبودن ، همه هنر مراقبه و همه هنر خلسه معنوی است .
*****
ضمن مراقبه ، تو آهسته آهسته کیفیت جدیدی را در خود احساس می کنی ، زنده بودنی جدید ، زیبایی و ظرافتی جدید ، هوشی جدید که از هیچکس عاریت گرفته نشده ، که در درون تو در حال نشو و نماست . کیفیتی که ریشه اش در وجود توست .
*****
مراقبه پرواز به فراسوی ذهن است . آن را با آرامش ذهنی کاری نیست . مراقبه نهایت و اوج تجربه لذت است .
*****
آدم اهل مراقبه به طرز متفاوتی عمل می کند . مهم نیست چه حرفه ای انتخاب کند ، او کیفیتی از قداست را برای حرفه اش به ارمغان خواهد آورد .
*****
مراقبه نه سفری در فضاست و نه سفری در زمان ، بلکه یک بیداری آنی است . اگر بتوانی همین الان خاموش باشی ، این ساحلی دیگر است .
اگر اجازه دهی ذهن متوقف شود و از کار بیفتد ، این ساحلی دیگر است .
*****
مراقبه موازنه است ، مراقبه پرنده ایست با دو بال : آزادی و عشق .
*****
مراقبه تسلیم است ، نه تقاضا ، مراقبه تحمیل کردن مسیر خود به هستی نیست ، بلکه آرام گرفتن در مسیری است که هستی می خواهد در آن باشی .
مراقبه با دنده خلاص رفتن است .
*****
عشقت را در مراقبه ات و مراقبه ات را در عشقت جاری ساز .
این همان چیزی است که من تعلیم می دهم . این همان چیزی است که زندگی پویا می خوانمش و زندگی مذهبی، زندگی ای پویاست .
*****
مراقبه تابعی است از شاد بودن ، مراقبه همچون سایه در تعقیب انسان شاد است . هر جا که می رود ، هر کاری که می کند ، در حال مراقبه و مکاشفه است . او به شدت متمرکز است .
*****
شادمانی هنگامی روی می دهد که تو با زندگی ات هماهنگ هستی . چنان همساز که هر آنچه انجام می دهی مایه مسرت توست . بعد ناگاه پی می بری که مراقبه در تعقیب توست . اگر عاشق کاری باشی که می کنی ، اگر عاشق طریقه زندگی ات باشی ، آن وقت در حل مراقبه ای . آن وقت هیچ چیز حواست را پرت نخواهد کرد . وقتی چیزها حواس تو را پرت می کند ، این خود نشانه آن است که تو واقعاً به آن چیزها علاقمند نیستی .
*****
مراقبه دارای هیچ چارچوبی نیست : مراقبه پنجره نیست ، در نیست ، مراقبه تمرکز نیست ، مراقبه توجه نیست . مراقبه آگاهی است .
*****
مراقبه چیزی نیست جز سعی در پاکسازی وجود ، سعی در یافتن طراوت و جوانی ، سعی در دستیابی به سرزندگی و هشیاری بیشتر
اوشو
الماس
الماس سنگی است با ظاهر درخشان و دلفریب که به خاطر طرح و نقش و رنگ و ظاهر زیبایش بر تمامی جواهرات ارجحیت دارد . در کتب قدیمی از فوائد و برکات الماس مطالب زیادی وجود دارد . مردم هند تنها به صرف زینت از الماس استفاده نمی کنند ، بلکه عقیده دارند که همراه داشتن الماس باعث شادمانی آنها شده و راحت تر می توانند فکر کرده و مسائل خود را تجزیه و تحلیل نمایند .
معمولاً الماس بی رنگ است ، اما انواع دیگر الماس به رنگهای زرد ، سبز روشن ، زرد مایل به سبز ، سیاه مایل به سبز ، آبی ، خاکستری و سرخ و سیاه نیز موجود است . الماس از کربن خالص تولید می شود و در مقایسه با بقیه سنگ ها ، هیچ سنگی قابلیت برابری با آن را ندارد .
تأثیر الماس روی بدن
حکمای یونانی چنین گویند که مزاج الماس گرم و خشک بوده و درجه کم آن مزاج سرد و خشک دارد . استفاده تعلیق از آن یعنی به صورت گردنبند تقویت کننده قلب است ، در کتاب مخزن الادویه نوشته شده اگر الماس را بر شکم ببندید ، ناراحتی و مشکلات دستگاه گوارش را دور کرده و هضم را آسان می کند ، همچنین معده را تقویت می نماید. اگر بیماران فلج لقوه ، رعشه ، جذام ، جذر ، صرع و کسانی که بیماریهای پوستی دارند در چشمه معدن الماس غسل کرده ، حمام کنند ، بیماریهای آنها درمان می گردد . اگر به شکل مثلث از الماس استفاده گردد بیماری صرع را درمان می نماید . از پودر آن اگر برای دندانها استفاده شود ، دندانها سفید و براق شده و بسیار محکم و سخت خواهد شد ، اما هرگز این کار را نکنید چون الماس زهر خطرناکی است و اگر داخل معده گردد آدمی را هلاک می نماید ، احیاناً اگر با چنین مشکلی مواجه شدید علاج آن استفاده از شیر تازه گاو می باشد تا اینکه بهبودی کامل پیدا کرده ، سپس از ماهی استفاده کنید . الماس یبوست های بسیار سخت را درمان می نماید و برای زیادی عمر و تندرستی بسیار مفید است .
تأثیر الماس روی روح و روان
در کتاب مخزن اکسیر چنین نوشته شده که استفاده از الماس ، بیماری را دور و به جسم آدمی صحت کامل می دهد ترس و خوف را از آدمی دور می نماید ، زنانی که بیماری زنانه دارند اگر الماس را به زانوی خود ببندند ، بیماری از آنها دور می شود ، اگر بر بازو بسته شود بر تمامی دشمنان غلبه و آنان را تباه خواهد نمود ، در میان زن و شوهر محبت ایجاد می کند . استفاده از الماس قدرت اراده را زیاد ، حافظه را قوی و عقل را زیاد می کند . فکر و ناراحتی را از آدمی دور می نماید ، قدرت بدنی را تقویت می کند . کسی که از الماس استفاده کند از حوادثی که در اثر برق به وجود می آید مصون است . بستن آن بر روی معده دل پیچه ، درد شکم و معده را دور می نماید . قلب را تقویت کرده و دفع کننده خوف و هراس می باشد ، سحر و جادو را از آدمی دور کرده و حفاظت می نماید ، زایمان را آسان می کند . در زمان خواب اگر بر روی سر بسته شود خواب و خیالات بد را دور می کند ، هیچ جانور گزنده و موذی به آدمی آسیب نمی رساند .
یاقوت
یاقوت به خاطر رنگ و ظاهر زیبایی که دارد بسیار طرفدار داشته و نگاه را به دنبال خود می کشد .یاقوت بسیار درخشان است طوریکه انسان فکر می کند که در شب چراغ مهتابی روشن است یا که مهتاب می تابد . رنگ آن مانند خون کبوتر سرخ می باشد البته به رنگهای دیگری مانند شرابی و ارغوانی نیز دیده می شود ، اعراب عقیده دارند که زرد ، کبود ، سبز و سفید نیز وجود دارد اما رنگ عمده یاقوت اناری رنگ است .
تأثیر یاقوت روی بدن
حکمای عرب و پارس می گویند که هر کس که یاقوت را به همراه داشته باشد ناراحتی های معده از او دور شده و به مغز طاقت و قدرت می دهد ، اگر از کشته آن استفاده گردد غش ، صرع ، جنون ، طاعون و هیضه شدید درمان می گردد . گردش خون را تنظیم کرده و سموم را از بدن دفع می نماید ، خون را صاف کرده و نبض را کنترل کرده و عادی می سازد . به روح آدمی طاقت می دهد . اگر نزدیک چشم نگاه داشته یا از سرمه آن استفاده کنید تمام امراض و شکایات چشم را دور می سازد ، اگر نزدیک دهان باشد بوی بد دهان را از بین می برد ، به دل استقلال داده و خوف و ترس را از بین می برد .
تأثیر یاقوت روی روح و روان
اضطرابی را که شیطان در دل آدمی قرار می دهد ، دور می سازد . به روح طاقت می دهد . دارنده انگشتری یاقوت به مراد دل خود رسیده و حاجتش برآورده می گردد . حوادث برقی را از آدم دور می سازد . باعث عزت و رفعت آدمی می شود . غم و غصه های گذشته را از یاد آدمی دور می سازد . دشمنان را مغلوب کرده و از بیماری ها انسان را حفاظت می نماید . اگر بر دست راست باشد بیماریهای زنانه را دور می کند . به انسان همت و شجاعت می دهد و خیلی زود حالات بد را از آدمی دور می نماید و نتیجه مطلوب را برای ما به ارمغان می آورد .
فیروزه
فیروزه در بین جواهرات درجه دوم بهترین سنگ می باشد . رنگ داخلی و خارجی آن یکسان بوده و فرقی نمی کند . فیروزه 2 نوع دارد : 1- فیروزه مشرقی که رنگ آن هیچ زمان خراب نمی شود 2- فیروزه مغربی که رنگ آن خراب شده و به سبز تبدیل می گردد . فیروزه به رنگ های آبی ، سبز و سفید وجود دارد .
تأثیر فیروزه روی بدن
فیروزه مفرح معده می باشد . برای سردرد بسیار مفید است . استفاده از سرمه آن برای چشمها بسیار مفید بوده و آن را تقویت می نماید . کسانی که در شب دید خود را از دست می دهند ، استفاده از سرمه فیروزه آنان را درمان می کند . اگر مردمک سفید شده و یا هر مورد دیگری در چشم باشد آن را درمان می کند . استفاده از فیروزه بادفتق درد ریح ، جنون ، درد اعضاء و بسیاری از بیماریها داخلی را درمان می نماید . اگر کشته آن با شهد استفاده گردد ، صرع را درمان ، سنگ کلیه را خارج و بیماریهای طحال را درمان می نماید . یک گرم کشته آن همراه با شراب برای نیش مار و هرگونه مسمویت ، پادزهر می باشد . برای دیگر جانوران موذی و دور کردن سم آنها نیم گرم کافی است .
تأثیر فیروزه روی روح و روان
استفاده از انگشتر فیروزه به قلب آرامش می دهد ، خوف و وحشت را از آدمی دور می سازد ، دشمنان را دور و آدمی را بر آنها غالب می سازد ، انسان را در مقابل حوادث برق حفاظت کرده و نمی گذارد که آدمی در آب غرق گردد ، جانوران موذی و گزنده را دور می سازد و نمی گذارد که آنها به آدمی آسیب برسانند . اول ماه جدید زمانی که به ماه نگاه کردید ، به فیروزه بنگرید ، برکت و دولت برای شخص آورده و او را بی نیاز می نماید . استفاده از آبی رنگ آن مفیدتر است . برای زن حامله مفید و محافظ است . استفاده از آن در آدمی احساس محبت ، عشق ، علم و هنر را ترقی می دهد و برای ترقی در علم و هنر بسیار مفید می باشد . قلب و چشم را تقویت می نماید .
برای ترقی در علم و هنر بسیار مفید می باشد . قلب و چشم را تقویت می نماید . به همراه هر کسی که باشد ، از برق گرفتگی ، غرق شدن ، نیش جانوران موذی ، نظر بد و قتل و کشته شدن در امان است و محفوظ ، با کسانی که مزاج بادی دارند موافق می باشد . فیروزه در اثر تغییرات هوا زمانی درخشنده و زمانی تار و مکدر می گردد. در اثر تغییرات روغن و مشک تیره می گردد .
عقیق
عقیق در میان جواهرات درجه دوم سنگی مشهور است . عقیق درخشنده و دارای چمک بلورین می باشد . معمولاً خاکی ، زرد ، سفید ، سرخ و سیاه می باشد . باقی رنگهای عقیق یا موازی بوده یا دایره وار و یا اینکه دایره ها در مرکز یکی هستند .
تأثیر عقیق روی بدن
در کتب فارسی چنین آمده که اگر کشته عقیق را با آب و یا شربت سیب حل کرده و استفاده نمایید ، جنون ، نکسیر خونریزی معده و دل ، لخته شدن خون ، کثرت حیض ، بیماریهای طحال و بسیاری بیماری دیگر مفید بوده و درمان می سازد . سرمه عقیق ، بصارت را تقویت و چشمها را درخشان می سازد . برای خونریزی لثه بسیار مفید بوده ، آن را بند و دندانها را محکم می سازد . اگر معده شما ضعیف می باشد از عقیق استفاده نکنید یا اینکه به همراه آن مقداری بسد هم مصرف نمایید .
تأثیر عقیق روی روح و روان
اگر کسی از انگشتری عقیق استفاده نماید ، غم و غصه های او دور گشته ، حاجت های او برآورده گشته ، دشمنان از او وحشت کرده و دور می شوند ، و برکت و دولت با او یار می گردد . ترس و خوف را دور کرده ، دل را قوی می کند ، جانوران موذی و سمی دور گشته و آسیب نمی رسانند ، اگر رنگ عقیق سرخ باشد هرنوع خونریزی را بند آورده و زخم را نیز درمان می کند . اگر به همراه عقیق خود مقداری کافور و عنبر داشته باشید ، در پیشگاه حاکم مورد الطاف قرار خواهید گرفت .
روایت های زیادی ، خصوصاً در کتب مذهبی ذکر است که عقیق را نسبت به سنگهای دیگر خصوصاً در مورد آوردن خوش شانسی و برکت و فوائد مالی ، افضل دانسته اند ، استفاده از رنگ سرخ آن ، برکت و دولت آورده ، شما را بر دشمنان غالب و هیچ جانور موذی و سمی نمی تواند به شما آسیب رساند . عقیق جواهری قیمتی نمی باشد ، اما برکت و فوائد مالی به همراه می آورد .
امیتهست
این سنگ از انواع عقیق می باشد . عمدتاً به رنگ ارغوانی وجود دارد که بیشتر به آن بهیکم گفته می شود . ماهیت و خواص آن مانند عقیق می باشد ، فرق آن فقط به دلیل داشتن رنگ آبی و ارغوانی آن است .اما بیشتر به رنگ ارغوانی وجود دارد که در کنار طلا بسیار زیبا و دل انگیز می شود . بر روی آن بیشتر کنده کاری می کنند .
تأثیر آن روی روح و روان
استفاده از این سنگ باد معده را از بین برده و حس ذائقه را در آدمی زیاد می سازد . اعتقاد حکما بر این است برای ترک عادت ناپسند ، بسیار مفید بوده و استفاده از آن کمک بزرگی است برای ترک عادت ناپسند است ، وجه تمسیه نام آن هم صرفاً به همین دلیل می باشد که معنی آن ترک شرابخواری می باشد . بهترین نوع آن رنگ ارغوانی و بنفش آن می باشد . بنابراین هر کس می خواهد عادت یا عادات ناپسند خود را به دست فراموشی بسپارد این جواهر یار و همدم خوبی می تواند برای او باشد . کسانی که کارشان در ارتباط با فلزات است استفاده از این سنگ در کارشان برکت به همراه خواهد داشت .
مشاهدهي هاله
براي مشاهدهي هاله بايد آرامش و تمركز داشته باشيد و چشمان خود را به روش مخصوصي متمركز كنيد. بايد به هاله خيره شويد، نه اينكه به آن نگاه كنيد.
براي تمرين، به نور مطلوب و ملايم نياز داريد ( نه تاريكي ). اين نكته خيلي مهم است كه هيچ نور قوي مستقيماً به چشمان شما نتابد يا منعكس نشود. بهترين حالت اين است كه نور از پشت و بالاي سر شما بتابد. اگر در هنگام تمرين منبعي از نور ( مثلاً يك پنجره كه نور زيادي را وارد اتاق ميكند ) در ميدان ديد شما قرار داشته باشد، شما را گيج خواهد كرد و ديدن هاله را مشكلتر خواهد ساخت. نور يك لامپ صد وات كه از بالا و پشت سر شما بتابد براي تمرين مناسب است.
مشاهدهي هالهي اشياء
مرحلهي اول:كتابي را در كاغذي به رنگ آبي يا قرمز روشن بپيچيد و آن را به عنوان موضوع تمرين به صورت عمودي روي يك ميز به فاصلة حدود 2 متر از خود قرار دهيد. سپس با عقب و جلو رفتن، فاصلهي خود را با موضوع چنان تنظيم كنيد كه آن را كاملاً راست ببينيد. البته حداقل فاصله، نبايد كمتر از 2/1 متر شود. زمينهي پشت موضوع بايد ساده و نسبتاً خنثي باشد. در برابر ديواري با رنگ روشن يا كاغذ ديواري زرق و برق دار به موضوع نگاه نكنيد. اگر رنگ ديوار مناسب كار شما نيست، يك تكه پارچه يا كاغذ با رنگ خنثي را به عنوان پرده روي ديوار آويزان كنيد. براي اين منظور ميتوان از يك ملحفه يا چند برگ كاغذ الگوي خياطي استفاده كرد.
توجه:
- شما كتاب را فقط به عنوان يك پشتيبان و پايه براي كاغذ رنگي به كار ميبريد، يعني آنچه ميخواهيد ببينيد هالهي كاغذ رنگي است نه هالهي كتاب. ميتوانيد به جاي كتاب آجري را در كاغذ رنگي بپيچيد، يا يك تكه كاغذ رنگي را روي ديوار آويزان كنيد.
- هالهي رنگهاي آبي و قرمز، روشنترين و آسانترين هالهها براي ديدن هستند.
- روشني و درجه رنگ هالهي يك رنگ، به سايه و درجهي آن رنگ بستگي دارد. بنابراين تنها از رنگهاي خالص و روشن استفاده كنيد.
- ميتوانيد از هر شيئ داراي رنگ روشن به عنوان موضوع استفاده كنيد: لباسها، قوطيهاي آشپزخانه، اسباب بازيها، يا حتي تكهاي كاغذ رنگي كه به ديوار وصل شود، همه براي اين منظور مناسبند.
مرحلهي دوم: چشمانتان را ببنديد، چند نفس عميق بكشيد و به خود آرامش بدهيد. وقتي كاملاً احساس آرامش كرديد، به طرف موضوع نگاه كنيد. چشمان خود را روي فضاي كنار و پشت موضوع متمركز كنيد و در عين حال روي چيز خاصي متمركز نشويد. به عبارت ديگر، شما به ديوار پشت موضوع خيره ميشويد، اما روي آن تمركز نميكنيد.
نكتهي اصلي اين است كه با آرامش كامل چشمانتان را متمركز كنيد و موضوع را با ديد محيطي خود ببينيد ( منظور از ديد محيطي، بخش محيطي يا كناري ميدان ديد شما است نه گوشهي چشمانتان ).
با ملايمت و آرامش چشمان خود را خيره كنيد. به اين تمركز آرام عادت كنيد، چنان كه در هنگام تمرين، چشمها يا پيشانيتان را منقبض نكنيد. توجه كنيد كه شما بايد با تمركز قوي و در عين حال بسيار آرام و يكنواخت خيره شويد، چنان كه انگار با چشمان باز در رؤيا به سر ميبريد.
هر گاه نياز به پلك زدن داريد اين كار را انجام دهيد، وگرنه چشمانتان دچار انقباض، سوزش و آب ريزش ميشوند. بدون تغيير دادن تمركزتان بطور طبيعي، پلك بزنيد و ذهنتان را مشغول آن نكنيد. پلك زدن تنها باعث خواهد شد كه هاله براي مدت يك يا دو ثانيه ناپديد شود، اما اگر آرامش خود را حفظ كنيد و به تمركز آرام خود ادامه دهيد، هاله دوباره به سرعت ظاهر خواهد شد. يادگيري حفظ تمركز در هنگام پلك زدن طبيعي، بخش مهمي از يادگيري مشاهدهي هاله است.
مرحلهي سوم: پس از اجراي كامل مراحل قبل، چند كتاب را در كاغذهاي رنگي با رنگهاي اصلي متفاوت بپيچيد. هر چه رنگ كاغذ روشنتر باشد، هاله نيز روشنتر و مشاهدهي آن آسانتر است.
هر يك از كتابها را جداگانه مشاهده كنيد و در هر مورد رنگي را كه ميبينيد بنويسيد. كتابها را دو تا دو تا مشاهده كنيد و ببينيد كه چگونه رنگهاي هالههاي آنها بر يكديگر اثر ميكنند. كتابها را جابجا كنيد، آنها را با هم مخلوط كنيد، آنها را روي هم، يا به صورت رديفي كنار هم قرار دهيد و مشاهده كنيد.
مشاهدهي هالهي گياهان
يك گلدان گياه يا چند گل تازه را براي ديدن هالهي آنها مورد مطالعه قرار دهيد. هالهاي كه اطراف آنها ميبينيد يك هالهي زنده است. اثر رنگهاي هالهاي گلبرگها و برگها را بخاطر بسپاريد. سايه رنگ نارنجي كه در اطراف بخشهاي سبز گياهان مانند ساقهها و برگها ميبينيد، مربوط به هالهي رنگ سبز است، همانطور كه در بررسي كتاب سبز، هالهاي به اين رنگ را مشاهده كرديد. رنگهاي گلبرگها، هالهاي به رنگهاي ديگر ايجاد خواهند كرد.
هالههاي زنده، ظريفتر و مبهمترند و بنابراين ديدن آنها كمي مشكل تر از ديدن يك هالهي تك رنگ است. اگرچه با تمرين مشاهدهي هالهي گياهان نيز آسانتر خواهد شد.
هالهي يك درخت را مشاهده كنيد. درختي با اندازهي مناسب انتخاب كنيد، كه بتوانيد آن را بطور مشخص و برجسته در زمينهي آسمان نگاه كنيد. بهترين روش مشاهدهي درخت، اين است كه در ساعات اول يا انتهاي روز در حالي كه خورشيد پشت سر شما است به آن نگاه كنيد. اگر نور خورشيد، يا هر بازتاب قوي ديگر به چشمان شما بتابد، ديدن هالهي درخت بسيار مشكل خواهد شد. هالهي اطراف درخت به مراتب باشكوهتر و قويتر از يك گياه كوچك است. رنگ هالهي يك درخت، نه تنها به رنگ برگها و پوستهي درخت، بلكه به رنگ آسمان نيز بستگي دارد. در يك روز آفتابي، هالهي يك درخت به صورت سايهاي از رنگ آبي به نظر ميرسد. در يك روز ابري هالهي درخت به رنگ خاكستري -كرم ديده ميشود.
فاصلهي مناسب براي ديدن هالهي درخت، بستگي به اندازهي آن درخت دارد. شما بايد بتوانيد تا نوك درخت را بطور كامل در ميدان ديد خود داشته باشيد. حداقل فاصلهي شما از درخت، بايد تقريباً سه برابر بلندي آن درخت باشد.
هالهي يك درخت، بسته به اندازه و قدرت آن درخت ميتواند عظيم باشد. گاهي ميتوانيد در بالاترين قسمت هالهي يك درخت، يك جلوهي فوارهاي مشاهده كنيد، مانند اينكه هالهي درخت، از نوك آن بيرون پاشيده ميشود. دقيقاً مشخص نيست كه چه چيزي اين پديده را ايجاد ميكند، و در مورد هر درختي هم مشاهده نميشود. بعضي معتقدند كه روح درخت يا روح طبيعت كه درون درخت زندگي ميكند اين پديده را ايجاد ميكند. به نظر ميرسد كه بعضي از درختان داراي نوعي شعور و آگاهي هستند، بنابراين ممكن است اين عقيده صحيح باشد.
مشاهدهي هالهي حيوانات
در اين تمرين، از يك حيوان استفاده كنيد: يك سگ، گربه، شتر، گاو، يا هر حيوان ديگري كه در دسترس شما است. حيوان را در هنگام استراحت، مورد مشاهده قرار دهيد. هالهي حيوان ازلحاظ تنوع رنگها مانند هالهي انسان نيست، اما به هر حال مطالعهي هالهي حيوان نيز تمرين خوبي است. به ياد داشته باشيد كه رنگ پشم حيوانات بر رنگ هالهي آنها اثر ميگذارد.
در هالهي يك حيوان، بيماري قابل تشخيص است. همانطور كه هالهي انسان بيماري را نشان ميدهد. بنابراين مشاهدهي هالهي حيوانات، تمرين خوبي براي تشخيص نشانههاي اوليهي بيماري در يك هاله است.
مشاهدهي هالهي انسان
در اين مرحله، ميتوانيد هالهي خود را مشاهده كنيد. اين كار را ميتوانيد در محيط بيرون، در حالي كه خورشيد پشت سر شما است، يا درون خانه در برابر يك زمينهي خنثي انجام دهيد. دست خود را دور از بدن نگهداريد و هالهي دست و ساعد را مطالعه كنيد. همچنين ميتوانيد دراز بكشيد و هالهي پاهاي خود را مشاهده كنيد.
مشاهدهي هالهي ديگران: در آغاز بهتر است هالهي افراد ديگر را در دو مرحله مشاهده كنيد:
مرحلهي اول: از سوژه ( فرد مورد نظر ) بخواهيد كه يك لباس رنگي بپوشد ( نوع لباس مهم نيست ). ميتوانيد از هر رنگي به جز آبي استفاده كنيد ( رنگ آبي را مورد استفاده قرار ندهيد، زيرا اين رنگ غالب ميشود و رنگ زرد تفكر را كه اغلب در اطراف سر ديده ميشود محو و پنهان ميكند. )
ناحيهي گردن بايد برهنه باشد. ابتدا ناحيهي شانه را به همان روشي كه در قسمت مشاهدهي هالهي اشياء شرح داده شد مشاهده كنيد . خواهيد توانست هالهي رنگ لباس را كه در اطراف شانه انباشته و تقويت ميشود به راحتي مشاهده كنيد.
يادتان نرود كه همراه با همهي اين تمرينها ، انجام فعاليت گشايشي ذهني را نيز ادامه دهيد.
وقتي هالهي پيراهن را در اطراف شانه به روشني مشاهده كرديد ، نگاه خود را كمي بالاتر ببريد به طوري كه به فضاي پشت ناحيهي برهنه گردن خيره شويد . هالهي پيراهن را در ميدان ديد خود نگهداريد و ببينيد كه چه رنگهاي ديگري را ميتوانيد اطراف گردن مشاهده كنيد.
اين تمرين شما را مطمئن ميكند كه چشمها و چشم سوم شما هماهنگ با هم عمل ميكنند ، همانطور كه در مورد كتاب اين هماهنگي وجود داشت.
مستقيماً روي گردن سوژه خيره نشويد . هميشه بايد هالهها با ديد محيطي مشاهده شوند. در اين مرحله بايد بتوانيد رنگي كمي متفاوت را بالاي هالهي پيراهن ، در اطراف سر و گردن مشاهده كنيد.
اكنون نگاه خود را كمي بالاتر ببريد بطوري كه خط نگاه شما همسطح با ناحيهي سر باشد . همچنان با آرامش خيره شويد و چيزي را تغيير ندهيد. شما بايد بتوانيد در اطراف ناحيهي سر مقداري رنگ زرد مشاهده كنيد.
وقتي هالهي سر و گردن را مشاهده كرديد، از سوژه بخواهيد مقداري محاسبهي ذهني رياضي انجام دهد يا سخت دربارهي چيزي فكر كند . دقت كنيد كه وقتي سوژه اين كار را انجام مي دهد ، هالهاش درخشانتر ميشود.
مرحلهي دوم: از سوژه بخواهيد كه بعضي از لباسهاي رو را از تن درآورد . ناحيهي برهنهاي از پوست را در برابر يك زمينهي خنثي بررسي كنيد ( به همان روش مشاهدهي هالهي كتاب ) . ناحيهي بالاي بازو و شانه بهترين نقطه براي شروع بررسي است .
در مشاهدهي پوست برهنه ، اولين چيزي كه خواهيد ديد نوري ضعيف و لرزان و مبهم در هوا ، در فضاي كنار پوست است . سپس خواهيد ديد كه هالهي اتري ، از پوست پديد مي آيد . اين هاله مانند دودي به رنگ آبيكمرنگ است كه به پوست متصل ميباشد . هالهاي كه مي بينيد كاملاً مشخص است و بطور طبيعي حدود نيم اينچ (3/1سانتي متر ) قطر دارد.
اگر تمركز خود را حفظ كنيد رنگهاي اصلي هاله، شروع به تشكيل و تمايز خواهند كرد. ابتدا يك نوار باريك رنگي را مي بينيد كه مرز هاله را مشخص ميكند. اين نوار رنگي تا مدت كمي پديدار و ناپديد يا بزرگ و كوچك ميشود . اين قسمت ممكن است نااميد كننده باشد ، اما اگر به كار خود ادامه دهيد مشاهدهي آن آسانتر خواهد شد . نوار رنگي به تدريج بزرگتر ، پهنتر و مشخصتر خواهد شد. اگر تمركز خود را حفظ كنيد، پهناي آن به چند اينچ يا بيشترخواهد رسيد . در ضمن تشكيل رنگ ، ممكن است هالهي اصلي بارها ناپديد و دوباره پديدار شود . علت آن پلك زدن و تغييرات جزئي كانون بينايي است و قابل پيشگيري نيست.
توصيه : روشني هالهي يك شخص تا حدود زيادي به خلق و احساس او بستگي دارد . اگر شخص احساس شادي و سر زندگي داشته باشد ، هالهي اوبسيار قويتر ، بزرگتر و روشنتر خواهد بود . سعي كنيد موسيقي مورد علاقهي شخص داوطلب را پخش كنيد يا براي او چند لطيفه تعريف كنيد و او را به خنده بيندازيد. اين كار انرژي هاله را افزايش خواهد داد و ديدن آنرا براي شما سادهتر خواهد كرد
Last edited by morshed; 17-09-2006 at 15:50.
فعال سازی چشم سوم(اینکارخیلی ساده میباشدوهمه افراد میتوانندانجام دهند)
چشم سوم با اسامي مختلف از جمله چشم معرفت، چشم بصيرت، چشم دل، چشم درون، تيسراتيل و آجنا خوانده ميشود و جايگاه آن در كالبد اثيري و منطبق بر پيشاني در جسم فيزيكي است.
برخي دانشمندان اعتقاد دارند كه چشم سوم محلي براي دريافت ادراكات فراحسي، الهام و اشراق و وسيلهاي براي ارتباط موجودات با يكديگر در جهان هستي ميباشد. از طريق آجنا ميتوان با عوالم و موجودات ماورائي و همچنين با وراي ابعاد مكاني و زماني ارتباط برقرار ساخت. همچنين با كمك آجنا ميتوان هالهها را ديد.
براي رؤيت هاله، لازم است كه تمرينات باز كردن چشم سوم را انجام دهيد، تا چشم سوم خود را تحريك كرده، قدرت گيرندگي آن را افزايش دهيد. اين كار شما را قادر ميسازد كه انرژي اطراف سوژه را دريافت كنيد. البته بدون انجام اين كار هم ديدن هالهي تكرنگها ممكن است، اما اگر چشم سوم شما تحريك و باز نشده باشد، ديدن هالهي يك موجود زنده بسيار مشكل خواهد بود.
به ياد بياوريد كه وقتي خيلي خيلي خسته و كاملاً فرسودهايد چه حالي داريد؟ به ياد بياوريد كه چه احساسي داريد وقتي براي روزها نخوابيدهايد و به سختي ميتوانيد چشمهايتان را باز نگه داريد؟ به ياد بياوريد كه چه احساسي داريد وقتي چشمهايتان دست از تلاش براي بسته شدن بر نميدارند؟ به ياد بياوريد كه چه حالي داريد وقتي كه با چشمهايتان ميجنگيد تا آنها را باز نگه داريد؟
تجسم اين حالتها با تمركز و توجه كامل، در شما احساسي برميانگيزد، مانند اينكه تلاش ميكنيد يك پردهي خيالي سنگين را از پشت چشمهايتان بلند كنيد. در چنين حالتي ماهيچههاي چشمهايتان خوب پاسخ نميدهند، بنابراين كار شما تقريباً بطور كامل ذهني است.
چند لحظه صبر كنيد تا اين حالت را به خوبي مجسم كنيد. كوشش براي باز نگهداشتن چشمان خسته، يك تحريك ذهني قوي در چشم سوم ايجاد ميكند و به تدريج باعث باز شدن آن ميشود. اما چگونه؟
اين فعاليت گشايشي ذهن ، آگاهي جسمي شما را در محل چشم سوم متمركز ميكند. هنگامي كه آگاهي جسمي شما در يك قسمت از بدنتان متمركز ميشود و شما آن ناحيه را تحت نفوذ ذهني خود قرار ميدهيد، كالبد انرژي خود را در آن ناحيه به نحوي پويا تحريك ميكنيد. اگر اين فعاليت ذهني به اندازه كافي ادامه پيدا كند و تلاش ذهني كافي صرف آن شود، چشم سوم شما شروع به باز شدن خواهد كرد.
اگر شما فعاليت گشايشي ذهن را هنگامي كه در حالت آرامش هستيد و موضوعي در ميدان ديد شما قرار دارد ( و بطور مستقيم در حال نگاه كردن به آن نيستيد ) انجام دهيد، ديد هالهاي خودبخود ايجاد خواهد شد.
فعاليت گشايشي ذهن كه در اينجا شرح داده شد، شبيه تكنيكهاي ديداري باز كردن چاكرا است كه توسط اكثر استادان كار با انرژي و پيشرفت قواي ذهني تدريس ميشود. فقط به مراتب قويتر و مؤثرتر است. تمرينهاي ديداري كار با انرژي به تنهايي ضعيف و كند هستند و يادگيري و استفاده از آنها مشكل است.
توصيه: مركز بين دو چشم (روي پيشاني) را به نرمي با ناخن بخارانيد. اين كار به شما كمك خواهد كرد كه اين نقطه را با آگاهي جسماني خود به دقت هدف بگيريد.
آگاهي جسماني خود را به ناحيه بين چشمهاي خود منتقل كنيد. با تمركز كامل از اين ناحيه آگاه شويد. اين ناحيه را به صورت ذهني بالا بكشيد. چنان كه گويي تلاش ميكنيد پلكهايتان را به زور باز كنيد. اما به ماهيچههايتان در اين ناحيه اجازه ندهيد كه منقبض شوند يا به هر صورت ديگر پاسخ بدهند ( اين تلاش كاملاً ذهني است).
احساس خود را به دقت مورد توجه قرار دهيد. تصور كنيد كه چشمهايتان خيلي سنگين شدهاند؛ به آنها اجازه دهيد كه بسته شوند، و چند بار پلكهايتان را بههم بزنيد. توجه كنيد كه براي اين كار از كدام ماهيچهها استفاده ميكنيد.
همين فرمان عضلاني را از طريق آگاهي جسماني ذهن خود در آن ناحيه به كار ببريد، اما ديگر به ماهيچههاي پلكهايتان اجازه ندهيد كه از فرمان اطاعت كنند.
اين كار را دوباره و دوباره تكرار كنيد ( بالا بكشيد، بالا بكشيد، بالا بكشيد… ) چنان كه گويي يك وزنهي خيالي سنگين را از پشت چشمهايتان بلند ميكنيد.
اين كار را بارها تكرار كنيد، اما به خودتان ( يا هيچ يك از ماهيچههايتان ) اجازهي انقباض يا پاسخ ندهيد. اين كار در آغاز كمي دشوار است، اما با كمي تمرين به راحتي در انجام آن مهارت و تسلط پيدا ميكنيد.
اين فعاليت گشايشي ذهني خيلي مهم است. اگر ميخواهيد به روشنبيني و ساير تواناييهاي روحي دست پيدا كنيد، اين تمرين اولين قدم براي يادگيري كنترل چشم سوم است.
در مراحل اوليه ممكن است احساس كنيد كه ناحيه وسيعي از بالاي ابروهايتان را بالا ميكشيد، حتي تمام پيشاني خود را . اين مورد اشكالي ندارد و باز هم ميتواند تأثير لازم را براي باز كردن چشم سوم شما داشته باشد. با تمرين بيشتر خواهيد توانست حوزهي تمركز فعاليت ذهني خود را كاهش دهيد و آن را به ناحيهي بين ابروها ( چشم سوم ) محدود كنيد.
اگر اين فعاليت گشايشي ذهني را ادامه دهيد، چشم سوم خود را تحريك كرده ، آن را فعال خواهيد ساخت. تمركز يكنواخت و آرام شما روي يك شيئ، چشم سوم شما را با انرژي ساطع شونده از آن شيئ هماهنگ خواهد كرد. اين انرژي به مركز بينايي مغز شما ارسال ميشود و در آنجا بعنوان يك تصوير ( يك نوار روشن از نور رنگي ) تفسير ميشود.
توصيه: هر گاه در انجام اين عملكرد گشايشي ذهني، تمركز و تسلط كافي كسب كرده، آنرا بصورت ذهني اجرا كنيد، متوجه خواهيد شد كه وزنهي خيالي پشت چشمهاي شما در يك سمت آسانتر از سمت ديگر بالا كشيده ميشود،كه معمولاً سمت راست آسانتر است. اصولاً اين احساس ناشي از تفاوت بين دو نيمكرهي مغز شما است كه استفاده از يكي به مراتب آسانتر از ديگري است ( نيمكرهي غالب ). اگر اين مورد براي شما ايجاد اشكال ميكند، با يك فعاليت چرخشي ذهني، در جهت چرخش عقربههاي ساعت در ناحيهي بين ابروها، چشم سوم خود را تحريك كنيد. منظور از جهت چرخش عقربههاي ساعت اين است كه صورت خود را به عنوان صفحهي ساعت در نظر بگيريد و جهت صحيح چرخش را با آن بسنجيد. براي اين فعاليت چرخشي نيز از همان فرمان ذهني عضلاني استفاده كنيد كه قبلاً براي باز كردن چشمهاي خسته به كار ميبرديد. اما اكنون آنرا براي چرخش به كار ببريد، چنان كه گويي با حركت چرخشي يك مداد، اين ناحيه را تحريك ميكنيد. بهترين روش اين است كه براي فعال كردن چشم سوم خود تمرين گشايشي اصلي و اين تمرين چرخشي را يك در ميان انجام دهيد. فعاليت گشايشي ذهني به هر حال براي هماهنگ كردن چشم سوم شما با هاله لازم است.
توجه: به ياد داشته باشيد كه همهي اين تمرينهاي محرك انرژي، به آگاهي جسماني موضعي خصوصاً آگاهي موضعي در سطح پوست وابستهاند. براي اينكه اين تمرينها مؤثر باشند، بايد احساس كنيد كه آنها واقعاً اتفاق ميافتند.
درک وتفسیرهاله
هاله، ميداني از انرژي است ( انرژي الكترومغناطيسي و ساير انرژيهاي عاليتر ) كه همهي موجودات زنده را احاطه كرده است، و به عقيدهي بعضي در اطراف همهي ذرات اتمي و موجودات زنده و غير زنده وجود دارد. براي اطلاع افراد شكاك يا علمگرا بايد گفت كه ما خوش شانسيم كه در زماني زندگي ميكنيم كه جديدترين تكنولوژي، ما را قادر به مشاهده و اندازه گيري اين ميدانهاي انرژي ميسازد. تكنولوژي ما آنچه را كه عرفا براي قرنها تعليم ميدادهاند اثبات ميكند. ما ميتوانيم هالهي انسانها را از طريق بينايي يا به روشهاي ديگر درك و تفسير كنيم.
هالههاي ما همواره در حال تعامل با يكديگر و محيط اطراف هستند. هر چه اين تعامل طولانيتر يا كاملتر باشد، تأثير آن بر هالهها بيشتر خواهد بود. به همين علت هالههاي اعضاي خانواده، دوستان قديمي و زوجهاي چندين ساله بسيار مشابه به نظر ميرسد.
انرژي باقيمانده از تعاملهاي هالهاي بر اشياء و مكانها نيز تأثير ميكند و اين تأثير بر آنها نقش ميبندد. مثلاً توجه كنيد كه خانههاي مختلف چه احساسات متفاوتي را در ما بر ميانگيزند. هر خانهاي بسته به اينكه چه كساني در آن زندگي ميكنند، هالهاي مخصوص به خود دارد، و در هر خانه هر اتاقي بسته به اينكه چه كسي در آن زندگي ميكند و ميخوابد، احساس منحصر به فرد دارد. خانهاي كه بيشتر وقتها خالي از سكنه است، خاليتر از خانهاي كه سرشار از زندگي روزانه است به نظر ميرسد، حتي اگر در حال حاضر در خانه دوم هيچ كس نباشد. چنين خانهاي را با اتاق يك هتل مقايسه كنيد.
چنين اتاقي به طور مداوم تحت تأثير تعامل متغير و سطحي انرژيهاي متعدد و متفاوت است. ما باقي ماندهي انرژي خود را در همهي مكانها به جا ميگذاريم. چيزهايي كه ما با آنها تعامل بيشتر يا عميقتري داريم ( مانند لباسها، جواهرات، ماشين، تخت خواب، صندلي مورد علاقه، حيوان خانگي، يا اشياء مورد علاقه ) بيشتر و عميقتر تحت تأثير انرژيهاي ما قرار ميگيرند و اين تأثير بر آنها عميقتر نقش ميبندد. آنچه افراد در هنگام انجام سايكومتري (رواننگري و روانسنجي اشياء) تفسير ميكنند، همين انرژي باقيمانده است. همچنين انرژي باقيمانده از حوادث بسيار سخت و دلخراش است كه باعث ميشود مكاني حالت “ روح زده ” پيدا كند، كه نوعي پارگي در ساختار زمان و مكان، يا دريچهاي به گذشته است.
ما نوعي آگاهي قبلي نسبت به هالههاي ديگران داريم، اگرچه بيشتر اين آگاهي در سطح ناخودآگاه شكل ميگيرد. ما بر اثر مجاورت با بعضي افراد دچار احساس تخليه و فقدان انرژي ميشويم، در حالي كه بعضي ديگر به ما انرژي ميدهند. ما با بعضي افراد احساس سازگاري و هماهنگي ميكنيم، در حالي كه با بعضي ديگر احساس ناسازگاري داريم. هرگاه نوسان انرژي شخصي با ما مشابه يا يكسان باشد، نسبت به او احساس جاذبه ميكنيم، اما با كسي كه روي طول موجي كاملاً متفاوت است، راحت نيستيم. زبان ما انعكاس آگاهي ناخودآگاه ما از تعامل انرژي نهفته در پس اين تجربهها است.
وقتي احساس ميكنيم كه كسي به ما نگاه ميكند ، در واقع از انرژي او كه با ما تعامل انجام ميدهد آگاه ميشويم. اين پديده براي يك روشنبين قابل ديدن است. يكي از اساتيد متافيزيك نقل ميكند كه: من سالها پيش هنگامي كه براي ديدن هالهها شروع به تمرين كرده بودم، نمونه جالبي از اين پديده را تجربه كردم. من منتظر يكي از دوستانم بودم تا با او در يك خانهي بزرگ اشتراكي كه او با حدود يك دوجين دانشجوي ديگر در آن شريك بودند شام بخوريم. در حالي كه با آرامش در آنجا نشسته بودم و اطراف را نگاه ميكردم، متوجه مرد جواني شدم كه وارد اتاق ناهارخوري شد. او به دوست من نگاه كرد كه رويش به سمتي ديگر بود و بشقابش را آماده ميكرد. در اين هنگام من رشتهاي از انرژي به رنگ قرمز تيره را مشاهده كردم كه از شبكهي خورشيدي آن مرد خارج شد، عرض اتاق را طي كرد و ميدان انرژي دوست من را كاملاً احاطه كرد. همين كه اين رشته با هالهي او تماس پيدا كرد، او از حركت باز ايستاد، سپس برگشت و مستقيماً به مرد نگاه كرد، در حالي كه آثار رنجش در چهرهاش ديده ميشد. در اين لحظه رشتهي انرژي ناپديد شد. بعداً كه من آنچه را ديده بودم به دوستم گفتم، او توضيح داد كه آن مرد كسي بود كه به شدت باعث ناراحتي او بود، زيرا همواره او را آزار ميداد. در آن هنگام بود كه من توانستم آنچه را كه شاهد بودم آگاهانه جمع بندي كنم. آن مرد در حال خيال پردازي دربارهي دوست من بود، و من اين خيال پردازي و واكنش دوستم را در سطح ناخودآگاه مشاهده كرده بودم. او به سادگي احساس كرده بود كه كسي به او نگاه ميكند و احساس ناراحتي كرده بود، در حالي كه علت آن را آگاهانه نميدانست، تا وقتي كه برگشته، آن مرد را ديده بود.
همچنين او نقل ميكند كه: اولين هالهاي كه مشاهده كردم، هالهي يكي از استاتيدم در دانشگاه ميشيگان بود. من براي ديدن هالهها سعي نكردم، بلكه اين پديده به صورت اتفاقي برايم رخ داد. من در حالي كه خيلي خسته بودم در يك سالن كنفرانس بزرگ نشسته بودم، روبرويم چند نفر از دانشجويان ظاهراً در خوابي راحت بودند. من در حالت نيمه خسته بودم، آرام و سبكبال. همچنان كه توجهم بين درون و بيرون سرگردان بود، درخششي به رنگ زرد طلايي در اطراف سر استادم شروع به پديد آمدن كرد. هنگامي كه او به طرف جلو به سوي ميكروفون حركت ميكرد و در نور اتاق قرار ميگرفت، ديدن اين درخشش مشكلتر ميشد، اما وقتي او به طرف عقب حركت ميكرد و از روشنايي خارج ميشد درخشش باز پديدار ميشد. وقتي كمي تمركز بينائيم را تغيير دادم، درخشش، روشنتر، بزرگتر و واضحتر شد. شگفت زده شده بودم.
من كه آن زمان اطلاعات چنداني دربارهي هاله نداشتم، نميدانستم كه آيا آنچه ميديدم هاله بود يا نه. سپس شروع به نگاه كردن به اطراف سالن كم نور كردم، و از مشاهدهي هالههاي اطراف سرهاي دانشجويان متحير شدم.
اين تجربه را به اين دليل براي شما بازگو كردم كه بعضي از اجزاي كليدي شرايط ايدهآل براي درك هالهها را مشخص ميكند:
من در حالت مديتيشن (آرامش و سكوت كامل ذهن) قرار داشتم، و بسياري از تجربههاي جالب روحي و معنوي در حالت مديتيشن كسب شدهاند. مديتيشن تكنيك مهمي است كه در تمام جهان براي تكامل روحي و معنوي تجويز ميشود. هنگامي كه شخص گفتگوي بي وقفهي ذهن آگاه را متوقف ميكند، زمزمهها و انرژيهاي ظريف قابل درك ميشوند.
استاد، موضوع اديان شرقي را تدريس ميكرد. نكتهاي كه من در آن زمان به آن توجه نكرده بودم، اين است كه او بدون شك سالها وقت، صرف مديتيشن و تمرين معنوي كرده بود. هر چه شخصي سالمتر و از لحاظ معنوي تكامل يافتهتر باشد، هالهي او بزرگتر و روشنتر خواهد بود. به همين دليل است كه تصوير مسيح، قديسان و ساير افراد پارسا در طول تاريخ با هالههايي در اطراف سرشان نقاشي شده است. هالههاي آنها چنان روشن بوده است كه به آساني توسط هنرمندان و احتمالاً همهي مردم درك ميشده است.
من در آرامشي عميق بودم. ذهن من خالي و آزاد بود و چشمانم روي نقطهي خاصي متمركز نبودند. اين حالت نيمه خلسه بسيار مهم است، مخصوصاً در هنگام يادگيري مشاهدهي هالهها.
استاد من در حال صحبت براي گروه بزرگي از مردم بود. احساسي كه يك شخص هنگام صحبت كردن در برابر يك جمعيت شنونده تجربه ميكند ( چه شادي بخش و چه وحشت زا ) تا حدود زيادي از انرژي عظيم روحي / هالهاي منشاء ميگيرد، كه از طرف جمعيت به واسطهي توجه آنها به طرف گوينده جريان پيدا ميكند. اين جريان انرژي، انرژي يا هالهي گوينده را به شدت تقويت ميكند. آسان ترين هالهها براي ديدن، هاله افرادي است كه در برابر يك گروه به تدريس، اجراي نقش يا صحبت مشغولند. اگر شخص در حال تدريس يك موضوع معنوي باشد مقدار انرژي قابل مشاهده، شگفت آور است.
جالب ترين جلوههاي هالهاي را، من هنگام تماشاي ورود انرژي متافيزيك به بدن يك مديوم (فرد واسط بين زندگان و مردگان) مشاهده كردهام. من عملاً وقوع اين پديده را ديدهام ( هر چند در اين مورد كمي مشكوكم، زيرا تجربههاي خود من در زمينهي ارتباط روحي، متفاوت بودهاند ). من يك مديوم را هم ديدهام كه ميگويد اين پديده عملاً رخ ميدهد و او اطلاعات را از روحي خارج از بدن خود، يا از “ خود برتر ” خود دريافت ميكند. مشاهدهي چنين حالتي خيره كننده است.
Last edited by morshed; 17-09-2006 at 16:04.
در ابتدا ممكن است درخششي به رنگ سفيد مايل به آبي در اطراف سر و بدن سوژه مشاهده كنيد. آنچه ميبينيد كالبد اتري است. كالبد اختري ( يك سطح خارج از كالبد اتري ) جايي است كه درك رنگها آغاز ميشود. هر چه به طرف سطح خارج هاله ميرويم مهارت ما نيز بايد خالصتر شود، زيرا هر چه از كالبد اتري به طرف كالبد اختري / عاطفي، كالبد ذهني و بالاخره كالبدهاي معنوي ميرويم انرژي خالصتر و ظريفتر ميشود. رنگهايي كه در فاصلهي 30 سانتيمتري از بدن ديده ميشوند مربوط به احساسات هستند، 30 سانتيمتر دوم يا همين حدود مربوط به افكار، و بعد از آن مربوط به موضوعات معنوي است.
اطلاعات زير دربارهي رنگها و معاني آنها به عنوان راهنماييهاي كلي براي شما بيان ميشود. به هر حال، در همهي تجربيات شما مخصوصاً در موضوعات روحي / معنوي قضاوت نهايي به عهده قوهي شهود شما است.
رنگمايهها و رنگهاي خالص و ملايم نشانگر انرژي مثبت يا سالم و ناب هستند. هرچه رنگ روشنتر و خالصتر باشد، انرژي مثبتتر است. هر چه رنگ تيرهتر يا سنگينتر باشد، انرژي بيشتر آلوده به منفي گرايي، عدم تعادل يا ترس است. هر رنگ داراي سايههاي ( توناليتههاي ) بيشمار است، بنابراين فريب سادگي ظاهري ليست زير را نخوريد.
رنگ قرمز خالص و روشن در هاله بيانگر تمايل به ماديات است. شخصي كه اين رنگ در هالهي او غالب است فردي ورزشكار يا شهواني، پرشور، با اراده و يا قوي است.
درخششهاي قرمز رنگ اغلب نشانهي خشم، قرمز تيره ( متمايل به آلبالويي ) احتمالاً نشانهي شهوت، و قرمز مات اغلب نشانهي رنجش و ناخشنودي است. در بررسي هاله از لحاظ بيماريهاي جسمي، قرمز اغلب نشانهي تحريك بيش از حد يا التهاب در آن ناحيه است.
نارنجي خالص نشانگر خلاقيت و عاطفه است. اين رنگ اغلب شجاعت و شادي را نشان ميدهد. نارنجي كدر ميتواند نشانهي تكبر و غرور باشد.
رنگ زرد خالص بطور خيلي شايع در اطراف سر مردم ديده ميشود. اين رنگ نشانگر تفكر و خرد است، و وفور رنگ زرد در هاله نشانهي يك فرد انديشمند است. اين رنگ همچنين ميتواند نشانهي شادي و سرزندگي، يا خلق و خوي شاد باشد. زرد ناخالص ميتواند نشان دهندهي مشغلهي شديد ذهني و عدم تعادل فكري، يا شخصي با ذهن بسته، متعصب يا خرده گير باشد.
سبز روشن و خالص نشانگر شفا و رشد است، و اغلب مشخص كنندهي يك شفاگر است. بسياري از پرستاران و شفادهندگان طب جايگزين، اين رنگ را به صورت غالب در هالهي خود دارند. پزشكان نيز ممكن است اين رنگ را در هالهي خود داشته باشند، اما همچنين ممكن است هالهي آنها بيشتر به رنگ زرد به نشانه تفكر تمايل داشته باشد. رنگ سبز نشانهي مهرباني و دلسوزي نيز هست. سبز كدر نشانهي حرص و طمع است.
ممكن است در هنگام مشاهدهي هالهي يك سخنران سايهاي به رنگ زرد - سبز كدر و بيمارگونه ببينيد. اين سايه نشان دهندهي تفكري است كه در خدمت طمع و سودجويي قرار گرفته است و بطور كلي شخصي را نشان ميدهد كه از تفكر خود براي كسب منفعت و برآوردن نيازهاي خود استفاده ميكند. البته نميخواهيم بگوييم كه همهي سخنوران افرادي سودجو هستند، يا سخنوري پيشهي افراد طماع است! به هر حال اگر در هالهي يك سخنران چنين رنگي را مشاهده كرديد بهتر است دربارهي او بيشتر تحقيق كنيد.
توناليتههاي ( سايههاي ) گوناگوني از رنگ آبي در هالهها ديده ميشوند. رنگ آبي بطور كلي نشان دهندهي آرامش، معنويت و پارسايي است، و در هالهي جويندگان حقيقت قابل مشاهده است. رنگ آبي اغلب نشانهي تكامل روحي / معنوي است. آبي فيروزهاي ميتواند نشانگر يك روح پرشور، جوان، ماجراجو و كنجكاو باشد. آبي سلطنتي روشن نشانهي فرد صادق، درستكار و وفادار است. آبي روشن نشان دهندهي قدرت بالاي تجسم و شهود است. رنگ آبي كدر نشانهي افسردگي و تنهايي و همچنين دلهره و نگراني است.
رنگ بنفش و ارغواني در هاله نشانهي روحيهي معنوي يا مذهبي است. بنفش سلطنتي، قدرت رهبري و اراده را نشان ميدهد. بنفش مات نشانهي خودپرستي، تكبر و عقدهي ديگر آزاري ( ستمگري ) است؛ چنين شخصي ديگران را به خاطر ضعفها و خطاهاي ناخواستهشان مورد سرزنش قرار ميدهد.
رنگ صورتي در هاله بطور كلي نشانهي عشق، عاطفه، مصاحبت و يگانگي و علاقه به زيبايي است. صورتي گرم يا سرخ فام ، عاطفه و ازخودگذشتگي واقعي را نشان ميدهد. صورتي كدر ميتواند نشانهي ناپختگي، وابستگي و نيازمندي باشد.
رنگ طلايي نشان دهندهي قدرت، پيشرفت معنوي، ازخودگذشتگي، الهام بخشي و هماهنگي ( هارموني ) است. طلايي رنگي الهي است.
خاكستري به طور كلي نشانهي ترس است. رنگ خاكستري ساير رنگهاي هاله را نيز كدر ميكند و خلوص آنها را ضايع ميسازد. نقرهاي جنبهي مثبت اين رنگ است و نمايندهي انرژيهاي ايزد بانوها ( الههها ) است. رنگ نقرهاي همچنين نشانهي خوشبيني، شهود و بيداري معنوي است.
رنگ قهوهاي اگر زنده و خالص باشد نشانهي تعادل فكري و استقامت است. اين رنگ داراي يك نوسان زميني است. رنگ قهوهاي كدر ميتواند علامت انسداد و اختلال در انرژي باشد.
رنگ سياه ميتواند نشانهي ترس يا نفرت باشد، همچنين نشان دهندهي مشكلات، عدم تعادل و اعتيادها است. البته سياه خالص و براق ميتواند نشان دهندهي حفاظت، رمز و راز يا دانشي باشد كه به طرز عاقلانه حفظ شده است.
رنگ سفيد ميتواند علامت پاكي، خلوص و راستي باشد، اما اين رنگ اغلب تركيبي از رنگهاي متعدد است كه به خوبي درك و يا تفسير نشدهاند. گويهاي سفيد رنگ بالاي شانههاي سوژه اغلب نشانهي نگهبانان معنوي يا فرشتگان محافظ هستند كه در زندگي فرد، مهم و تأثيرگذار هستند.
تركيب رنگها نشان دهندهي تركيب جنبههاي گفته شده است. مثلاً تركيب آبي / سبز ميتواند نشان دهندهي فردي باشد كه از طريق جستجوي معنوي براي حقيقت، در حال بهبود است.
در مشاهدهي هاله، گوش دادن به نداي شهود خود، براي تفسير آنچه ميبينيد مهم است. براي درك آنچه ميبينيد از آن سئوال كنيد و سيستم ادراك خود را بر پايهي تجربيات خود تقويت كنيد.
سلام دوستان
ممنون مي شم در مورد چاكرها و اسمهاي انها مطلب بزارين
يکی از نکات مهم که می تواند ما را در کارهايمان موفق کند . تشخيص مکان های اقتدار می باشد . مکان اقتدار ، مکانی است که ما می توانيم هم انرژی از دست بدهيم و هم انرژی جذب کنيم . و مهمتر از همه اين است که انرژی زمين را در آن مکان بخصوص تشخيص دهيم . چون انرژی روز با شب در آن منطقه کاملا فرق می کند .
سرخپوستها از اين روش برای پيدا کردن کريستال ها و يا حتی گنج استفاده می کردند . که بيشتر اوقات اين کار را بوسيله تکنيک خيره نگاه کردن در شب انجام می دهند . تمرين در شب برای پيدا کردن راه طريقت است . من پيشنهاد می کنم که حتما اين کار را خودتان امتحان کنيد . به نتايج جالبی دست پيدا خواهيد کرد . چون نشانه ها در تمام کره زمين يکی می باشد . که سرخپوستهای اينکا به آنها همزمانی رويدادها می گفتند .
اين کار نياز به انرژی بسيار زيادی ندارد . ولی با اين حال شما می توانيد بوسيله گياهان انرژی بسيار خوبی بدست بياوريد . در کنار گياهان بنشينيد و دستهايتان را بر رويش بگيريد . و يآ اينکه يک دست را بر روی زمين و دست ديگر را بر روی گياه قرار دهيد . روش ديگرش که سرخپوستها بيشتر از اين روش استفاده می کردند ، تکيه دادن به ستون فقرات گياهان و مهمتر از همه درختان می باشد . بايد سعی کنيم که آن درخت را در محيطی که هستيم با دلمان پيدا کنيم . آگاهيمان را با آن درخت يکی کنيم . چون حتی نگاه به گياهان خود انرژی زا می باشد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)