تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 100 از 638 اولاول ... 509096979899100101102103104110150200600 ... آخرآخر
نمايش نتايج 991 به 1,000 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #991
    پروفشنال seied-taher's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    Vainglory
    پست ها
    778

    پيش فرض

    100 درصد آدما روح معنوی زنده ای دارند....

    یه شعر دوت شاعرم گفته که مطلعش اینه اگر اجازه داد میخوام بگذارم تا از شاعرای معاصر هم اسمی برده بشه.
    تخلص شعریش = دربه در
    ای ساده ترین مشکل پیچیده من....نمناکترین ابر گل دیده من

  2. #992
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    کاری های زیادی می شود کرد
    با مردی که جان می دهد
    با گلی که تباه می شود
    با سکه ای که بر زمین می غلتد

    و بازنمی ایستد از غلتیدن.

    سلام...

    فوق العاده بود
    _______________________________

    گوش دادم

    در خیابان وحشت زده ی تاریک
    یک نفر گویی قلبش را
    مثل حجمی فاسد
    زیر پا له کرد

    در خیابان وحشت زده ی تاریک
    یک ستاره ترکید

    گوش دادم...

  3. #993
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    به گزارش هواشناسي تو مي آيي

    سونامي

    ترنادو

    نمي دانم اسمت را چي بگذارند

    هيچ کاسه و کوزه اي را هم بهم نمي ريزي

    گرد و خاک مي کني تا

    دل من را ببري

    تو فکر کردي مگر چند کيلو است

    اين صاحب مرده خراب شده

    به گزارش هوا شناسي هوا ناجوانمردانه زيباست

    و من منتظر تو ام

    دکمه هاي پالتو ام را باز گذاشته ام

    چشمهايم را بسته ام

    و لبهايم نيمه باز

    دستهايم کمي تا قسمتي مي لرزد

    و اين بغض هاي پراکنده دارند جمع مي شوند تا هجوم بياورند به هنجره

    قسمت توست انگار

    وگرنه هوا شناسي از اين گزارش ها زياد داده

    مادر باد نزاييده بود طوفاني که .....

    و من چه کل کل مي کردم برايش

    نيست در شهر نگاري که دل ما ببرد

    حالا تو داري مي رسي

    رسيده اي

    و سينه ام حالا چه سبک است

    شانه طوفان چقدر گرم است چقدر محکم

  4. #994
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    خانم ها، آقايان!
    اينجا تهران است
    مركز شايعه هاي مسموم شبانه روزي
    پايتخت عفونت هاي مزمن شهروندي
    بخش سرايت مراقبت هاي كشنده كه اضطراب، سرگيجه و استفراغ را هويت ما كرده اند
    اينجا تهران است
    در تهران هردقيقه يك نفر
    پشت خطوط اشغال بيمارستان ها جان ميسپارد
    در تهران هردقيقه يك نفر با واقعيت تصادف مي كند
    در تهران جنين سقط شدهء دختران فراري
    در توالت هاي عمومي پيدا مي شود

    اينجا تهران است
    در تهران زنان خانه دار
    نفرت هايشان را درپاشويهء آشپزخانه ها بالا ميآورند
    در تهران مردان مجرّد
    بيماري هايشان را درشال گردن دراز خيابان ميپيچند
    آنها مدام چترهاي عطسه شان را باز و بسته ميكنند
    و در باجه هاي مخابراتي انتظار ميكشند
    اينجا تهران است
    در تهران بكارت مانند هر كالاي ديگري خريد و فروش مي شود
    در تهران آمبولانس هاي پير با پرستارهاي جوان ميخوابند
    و مغز تلفن ها زنگ ميخورد
    زنگ ميخورد زنگ مي خورد

    اينجا تهران است
    در تهران شما ميتوانيد
    با مصرف چند گرم قرص خواب آور،
    براي هميشه از شرّ يك آينده پردردسر خلاص شويد
    يا با يك تماس كوتاه رايگان،
    خود و خانواده تان را بيمهء ابوالفضل كنيد
    اينجا تهران است
    خانم ها، آقايان!
    به شهر تهران خوش آمديد

  5. #995
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    نجوا (1383 ... تهران )

    .............

    آنکه بي صدا بشکسته عهد ........... گوشه اي آرام بنشسته چند
    نازک آراي تن خورشيد را ........... تاج قيصر بيرق جمشيد را
    پيچک بشکسته بر ديوار دوست ......... اين پريشان چهره از احوال اوست
    زنده اما بي امان در کار مرگ ......... مرده اما مي زند بر خاک چنگ
    بي صدا و بي نفس از يک بهار ......... شب زده در فسون هر غبار
    ميزند بر گردنش هر روز دار ......... مي کند جان اينچنين در مرگ زار
    مانده از رونق و از شور و قرار ........ به نجواي درون گفت اينک اين هوار

    ......................
    ......................
    ......................
    ......................

    شرح حالش از ترانه رسته است........ بي نشان و آرزو در خفا بنشسته است

    پريشان گفته ام نا باور از او ........ مانده ام اما سخت تنها تر از او
    از اینکه رد پای شعر هایتان را می بینم خوشحال می شوم... شعر زیبایی بود..تبریک می گم...

    کار زیبایی بود
    ممنون از نظرتون.....نه گرامی از من نیست...دفتری دارم که گاه اشعار را به دلخواه خود انتخاب می کند..گاه از دلم..گاه از قلم

    برقرار باشید

  6. #996
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    به گزارش هواشناسي تو مي آيي



    سونامي

    ترنادو

    نمي دانم اسمت را چي بگذارند

    هيچ کاسه و کوزه اي را هم بهم نمي ريزي

    گرد و خاک مي کني تا

    دل من را ببري

    تو فکر کردي مگر چند کيلو است

    اين صاحب مرده خراب شده

    به گزارش هوا شناسي هوا ناجوانمردانه زيباست

    و من منتظر تو ام

    دکمه هاي پالتو ام را باز گذاشته ام

    چشمهايم را بسته ام

    و لبهايم نيمه باز

    دستهايم کمي تا قسمتي مي لرزد

    و اين بغض هاي پراکنده دارند جمع مي شوند تا هجوم بياورند به هنجره

    قسمت توست انگار

    وگرنه هوا شناسي از اين گزارش ها زياد داده

    مادر باد نزاييده بود طوفاني که .....

    و من چه کل کل مي کردم برايش

    نيست در شهر نگاري که دل ما ببرد

    حالا تو داري مي رسي

    رسيده اي

    و سينه ام حالا چه سبک است

    شانه طوفان چقدر گرم است چقدر محکم
    لطیف و عاشقانه


    خانم ها، آقايان!

    اينجا تهران است
    مركز شايعه هاي مسموم شبانه روزي
    پايتخت عفونت هاي مزمن شهروندي
    بخش سرايت مراقبت هاي كشنده كه اضطراب، سرگيجه و استفراغ را هويت ما كرده اند
    اينجا تهران است
    در تهران هردقيقه يك نفر
    پشت خطوط اشغال بيمارستان ها جان ميسپارد
    در تهران هردقيقه يك نفر با واقعيت تصادف مي كند
    در تهران جنين سقط شدهء دختران فراري
    در توالت هاي عمومي پيدا مي شود

    اينجا تهران است
    در تهران زنان خانه دار
    نفرت هايشان را درپاشويهء آشپزخانه ها بالا ميآورند
    در تهران مردان مجرّد
    بيماري هايشان را درشال گردن دراز خيابان ميپيچند
    آنها مدام چترهاي عطسه شان را باز و بسته ميكنند
    و در باجه هاي مخابراتي انتظار ميكشند
    اينجا تهران است
    در تهران بكارت مانند هر كالاي ديگري خريد و فروش مي شود
    در تهران آمبولانس هاي پير با پرستارهاي جوان ميخوابند
    و مغز تلفن ها زنگ ميخورد
    زنگ ميخورد زنگ مي خورد

    اينجا تهران است
    در تهران شما ميتوانيد
    با مصرف چند گرم قرص خواب آور،
    براي هميشه از شرّ يك آينده پردردسر خلاص شويد
    يا با يك تماس كوتاه رايگان،
    خود و خانواده تان را بيمهء ابوالفضل كنيد
    اينجا تهران است
    خانم ها، آقايان!

    به شهر تهران خوش آمديد
    عجب... حقیقتی عریان

    دوست گرامی... زندگی در همین تضادها خلاصه است...
    ____________________________________________


    در حيرت از اين مباش كه چرا،
    سحرها‏، ميل به برخاستنت نيست ‏
    و ميل به راه رفتن ‏، دويدن ‏، جهيدن ‏، و خنديدن ...
    در حيرت از اين همه دل مردگی، بي حوصلگی، دل تنگی، خستگی و فرسودگی نباش ...
    در حيرت از اين نباش
    كه نمی توانی زير لب زمزمه كنی، آواز بخوانی
    و به آوازهای ديگران گوش بسپاری،
    برانگيخته شوی
    به شوق و شور بيايی
    گريه كنی
    فريادهای شادمانه بركشی
    مِهرمندانه و راضی، به ديگران
    - به دختران و پسران جوان
    به لبخند های شيرين
    و اشک ريختن ِ پُرمعنايشان -
    نگاه كنی
    و در حيرت از اين كه
    عظمت كوه ها را ادراك نمی كنی
    شوكت رودخانه ها را
    لطافت مهتاب را
    رويا آفرينی ابرها را
    دشت ها
    كوير ها
    گل ها
    پرنده ها
    و نگاه های پنهانی را ...
    و زيبای خيال انگيز باران،
    برف،
    نسيم،
    جاده،
    و جنگل را ...
    عزيز من !
    عشق را قبله نكردی تا پرواز را ياد بگيری
    شادمانه گريستن را
    به تمامی ديدن، شنيدن، بوسيدن،
    لمس كردن را ...
    رابطه ای زنده و پويا با اشياء برقرار كردن را
    به نيروی لايزال تبديل شدن را
    نه فقط به فردا
    به هزاران سال بعد انديشيدن را
    نه فقط به مردم يك محله، يك شهر، يك سرزمين
    بل به انسان انديشيدن را ...
    عزيز من !
    آخر عاشق نشدی
    تا برای بودن، رفتن، ساختن، خواندن،
    جنگيدن، خنديدن، رقصيدن
    و خوب و پر شكوه مُردن دليلی داشته باشی ...
    آخر عاشق نشدی عزيز من !
    چه كنم؟
    چه كنم كه نخواستی،
    يا نتوانستی
    به سوی چيزی كه اعتباری، شكوهی،ظرافتی، لطفی، ملاحتی، عطری،
    و زيبايی يگانه ايی دارد،
    پلی از ابريشم هزار رنگ عشق بسازی
    و بند بازانه آن پل ابريشمی را بپيمايی ...
    چه كنم ؟
    از عشق سخن بايد گفت،
    هميشه از عشق سخن بايد گفت.




  7. #997
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    نگاه کن که ببینی شبیه هیچ شدم من
    دو مو، دو تای مجعّد، دو زلف پیچ شدم من

    ترانه پشت نگاهت، غزلسرای لبم شد
    و سرمه ریزی چشم تو آفتاب شبم شد

    مرا به عشوه بخوان و بکش مرا به کرشمه
    به عکس سیب صدایم در آب قرمز چشمه

    به قطره های اناری که دانه دانه چکیده
    به شاخه ای که از آن سبزی جوانه چکیده

    برقص دورِطلوع ِ سپیدگاه ستاره !
    به چرخ های فراوان، به دورهای دوباره...

    به هلهله، به هلاهل، به گریه های مردّف
    به شوکران عروسی، به حجله های پر از دف

    بگو چگونه بنوشم تو را که ساغر عشقی ؟
    تو حرف اوّل حسّی ، تو حرف آخر عشقی
    Last edited by دل تنگم; 15-05-2008 at 03:11.

  8. #998
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    از اینکه رد پای شعر هایتان را می بینم خوشحال می شوم... شعر زیبایی بود..تبریک می گم...
    شما همیشه به بنده لطف داشتین
    بسیار ممنون
    .................................................. ..............................

    و اما عشق... (1385 ...تهران)

    دختر رويايي من

    ............. با کم همسفري

    جور زمان همره ما

    .............شرم منو آه مني

    مونده نشون منو تو

    ........... رو تک درخت با وفا

    سرمه ي ناز چشم تو

    ...........شسته غبار از دل ما

    سنگ بي سنگيني ما

    .......... مرده تموم زحمتاش

    پير اگه پير کور اگه کور

    .......... رفته صداي قدماش

    رسم منو تو بعد از اين

    .......... موندنو پر گشودنه

    تا بدونن اين آدما

    ......... عشق مارو زيبا ميکنه

  9. #999
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    مي نويسم (شايد)
    تو بخوانش (حتما)

    آخرش سودش چيست؟
    تو بگو: فرقش چيست؟

    اين همه بيماري!
    اين همه بيزاري!
    شب به صبح بيداري!

    كار من اين روزها
    شده ماتم كاري !
    (حتما) اين سهم من است،
    زندگي وهم من است،
    (شايد) اين خزان عمرم باشد،
    عشق تو زجر گناهم باشد

    (حتما) اين آخر آغاز من است،
    يك سقوطي پي پرواز من است!
    (شايد) اين زمزمه تنهايي است،
    بي خبر گذشتن از هرجايي است!

  10. #1000
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    هزار سال ...
    هزار سال نوریست...
    دریچه ی نگاهم به رویت بسته است
    تقویم دیوار دو روز ورق می خورد ...٫چرا؟!
    چه سخت بر من گذشته ای...

  11. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •