تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 10 از 27 اولاول ... 6789101112131420 ... آخرآخر
نمايش نتايج 91 به 100 از 268

نام تاپيک: خواندنی هایی در مورد خوانندگان ايران

  1. #91
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض



    ویگن و آیلین ویگن



    بچه ها بزرگ می شوند ...بچه ها سری تو سرها پیدا می کنند ...پدرها پیر می شوند ...ویک روز همه چیز جابجا می شود ...یکی میرود .یکی می آید .

    به این عکس نگاه کنید .ویگن است .روی دست او یک بجه ملوس ،معصوم و بی خبر از همه جا ذوق کنان می خندد .بابا هم از این شادی « دلبندش » لحظه زیبایی را می گذراند .این کوچولو آیلین است ...دختر ویگن

    خوب خالا نگاه کنید به عکسی که آیلین یک دختر جوان وتودل برو ،ویک ستاره نسبتا ---- شده ...اما نباید فراموش کرد که آیلین هنوز هم روی دست بابا نشسته .آخرمگر نه این است که آیلین به شهرت و محبوبیت ویگن تکیه کرده است ومگر نه اینست که حتی در اعلانات فیلم هایی که آیلین بازی می کند .اینطور می نویسند که باشرکت آیلین ویگن ...خودمانیم ،باید پدرهایی که سالهای عمرشان را برای بدست آوردن شهرت ویا اعتبار می گذرانند وبهرحال یکی از این دو یا هردو را برای بچه هایشان به میراث می گذرانند گفت خسته نباشی بابا .

    اطلاعات هفتگی /۱۳۵۳


    نوشته شده توسط محمد آدينه

  2. #92
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



    مصاحبه BBC با دی جی علی گیتور

    درود و سلام. من DJ Aligator هستم و اين مصاحبه رو هم از سوئد انجام ميدم.

    اسم واقعیت چيه؟

    اسم اصلی من علی هست. علی مواسات.

    پس اسم Aligator رو هم از اين اسم گرفتی؟

    بله، دو تا اسم رو قاطی کردم. يکی Ali که اسم خودم هست و کلمه Aligator که در

    انگليسی معنی سوسمار ميده.

    ساخت آهنگ Whistle Song که يکی از معروف ترين آهنگ های تو هست به چند سال پيش

    بر می گرده؟

    من اين آهنگ رو در فروردين ماه سال ۱۳۷۹ بيرون دادم.

    سبک کارت چيه؟

    بعضی ها ميگن سبک کار من Techno يا Trance هست. اما من خودم ميگم سبک کارم

    Club Music يا Dance Music هست.

    بچه کجای ايران هستی؟

    من در تهران به دنيا اومدم. در خيابان شريعتی نزديک پل سيدخندان. اتفاقاً يک

    پارکی هم اونجا بود به نام " کوروش" که بچگی هام هميشه می رفتم اونجا و بازی

    می کردم.

    مثل اينکه معروف شدنت توی اروپا و دنيا توی دوران کودکيت و همون سيدخندان

    خودمون ريشه داشته، درسته؟

    بله درسته. من از ده سالگی کار موسيقی رو شروع کردم. يادمه تولد ده سالگی ام

    از پدرم يک "ملوديکا" کادو گرفتم. انقدر عاشق اين ساز شدم که هر وقت آهنگی رو

    گوش می کردم، نيم ساعت بعدش می تونستم اون رو بزنم! بعد ديگه کارم انقدر خوب

    شده بود که من رو توی عروسی و جشن تولد در و همسايه ها می بردند که من اونجا

    براشون ملوديکا بزنم.

    درس موسيقی هم خوندی؟

    بله. خواهر من در دانمارک زندگی می کرد و من هم برای ادامه درسم وقتی از

    ايران خارج شدم به دانمارک رفتم. اونجا درسم رو توی دانشگاه موسيقی شروع

    کردم. حدود ۴ تا ۵ سال طول کشيد که تونستم رهبری موسيقی ( يا همون دکترای

    ( موسيقی ) رو بگيرم. ۱۵ سال دانمارک زندگی کردم و بعد از اون به سوئد اومدم.

    من در رشته موسيقی کلاسيک تحصيل کردم.

    پس چی شد که رفتی توی کار موسيقی الکترونيک؟

    وقتی توی دانشگاه موسيقی درس می خوندم وضع مالی خوبی نداشتم و سه جای مختلف

    کار می کردم. اون موقع دستگاه هايی مربوط به موسيقی اجاره کرده بودم که بايد

    پول اونها رو در می آوردم! شايد در ماه فقط چيزی در حدود ۴۰ تا ۵۰ پوند توی

    جيبم می موند.

    يکی از کارهايی که انجام می دادم پيتزا فروشی بود، صبح ها هم روزنامه پخش می

    کردم و بعضی وقت هام توی کارخونه کار می کردم! من هر کاری می تونستم می کردم

    چون خيلی دوست داشتم اين رشته رو ادامه بدم.

    چند وقت بعد يکی از دوستام به من گفت اگر می خواهی بيشتر پول در بياری، برو و

    در يک ديسکو در کپنهاگ (پايتخت دانمارک) کار کن. چون اونها به يک DJ احتياج

    دارند. من هم همين کار رو کردم و کار خودم رو توی اين ديسکو شروع کردم.

    تو ديسکو موسيقی های ديگران رو پخش می کردم. توی همين کار کم کم به موزيک های

    Club، Trance علاقمند شدم. از اون به بعد هر وقتی که می تونستم برای خودم

    آهنگ درست می کردم. من توی يک اطاق دانشجويی زندگی می کردم که به اندازه ۲۰

    متر مکعب بود. من حتی زير Mixer می خوابيدم، يعنی تشکم زير Mixer بود چون

    انقدر اطاق کوچيک بود که نصف اون رو فقط دستگاهای موسيقی من گرفته بود.

    DJ يعنی چی؟

    DJ مخفف کلمه Disc Jockey هست که توی جشن ها يا کلوپ ها آهنگ های مختلف پخش

    می کنه. اما DJ های الان مثل DJ های قديم نيستند. الان اينها برای خودشون يک

    ستاره شدند. من جاهايی ميرم و DJ هايی ديدم که وقتی برنامه اجرا می کنند حدود

    ۶۰ تا ۷۰ هزار نفر فقط ميان که اون DJ رو ببينند!

    حالا چرا اسم تو شد DJ Aligator ؟

    من دکترای موسيقی دارم و هر کسی هم نميدونه که من اين مدرک رو دارم و اکثراً

    فکر می کنند من فقط يک DJ هستم! اما کمپانی ضبط من زمانی که می خواستم اسم

    انتخاب کنم، گفت چون تو رو به عنوان يک DJ می شناسند بهتره اسم خودت رو DJ

    Aligator بگذاری.

    خودت چه جوری با اين مسئله کنار اومدی؟

    من گفتم حالا که وارد اين کار شدم، فعلاً همه من رو به عنوان DJ بشناسند. اما

    شايد بعداً اون رو عوض کردم! ولی فعلاً به اين اسم عادت کردم.

    برای خيلی ها جالبه که تو موسيقی کلاسيک کار کردی اما رفتی تو سبک ديگه ای

    مثل Club Music و به اين سبک آهنگ درست می کنی. اين تغيير چه جوری به وجود

    اومد؟

    من در دانشگاه بايد از روی نت های موسيقی ديگران مثلاً پيانو می زدم. بعد از

    چندين سال که اين کار رو کردم خسته شدم. به خودم گفتم چرا من بايد بشينم و نت

    های ديگران رو جلوم بذارم و آهنگ های اونها رو بزنم! دوست دارم که آهنگ هام

    رو خودم بنويسم. وقتی هم شروع به کار DJ کردم عشقم به اين سبک موسيقی خيلی

    زياد شد.

    چه جوری شد که آهنگ Whistle Song يا همون (موسيقی سوتی) رو درست کردی؟

    يک شب در ديسکو که آهنگ اجرا می کردم چند نفر دختر و پسر رو ديدم که همه دور

    گردنشون سوت بود. اونها شروع کردند با آهنگ سوت زدن. من هم همون جا اين فکر

    به سرم رسيد که چرا يک آهنگ درست نکنم با سوت؟ فرداش اين آهنگ رو شروع کردم

    به ساختن و در چهار پنج ساعت تمومش کردم. هفته بعد هم توی همون ديسکو آهنگ

    خودم رو گذاشتم و ديدم که همه خوششون اومد و شروع کردند به رقصيدن! اونجا بود

    که فهميدم اين آهنگ شانس بزرگی برای معروف شدن داره. آدم سمجی بودم. اومدم

    توی استوديو و خودم ۱۸۰ تا CD کپی کردم و اين CD ها رو به تمام دوستام که DJ

    بودند دادم. بعد از دو هفته اين آهنگ توی دانمارک شماره يک شد.

    من رکورد پرفروش ترين آهنگ سال ۲۰۰۰ رو با اين آهنگ توی دانمارک دارم. اين

    آهنگ حتی از طرف شرکت (EMI) هم بيرون اومد و خيلی گرفت. دو سال بعد در سال ۲۰۰۲

    يک آقايی اين آهنگ رو در انگلستان گوش داد. اين آقا خودش شرکت پخش موسيقی

    داشت و اين آهنگ رو بيرون داد. همون روز پخش از اين آهنگ ۵۰ هزار نسخه به

    فروش رفت و باعث شد که من در انگلستان در جدول رده بندی موسيقی شماره ۵ بشم.

    يعنی حتی بالاتر از Britney Spears و Backstreet Boys ! بعدها از من دعوت

    کردند که در لندن و در برنامه Top Of The Pops که يکی از بزرگترين شوهای دنيا

    هست هم شرکت کنم.

    The End.....................................The مصاحبه BBC با دی جی علی گیتور

    درود و سلام. من DJ Aligator هستم و اين مصاحبه رو هم از سوئد انجام ميدم.

    اسم واقعیت چيه؟

    اسم اصلی من علی هست. علی مواسات.

    پس اسم Aligator رو هم از اين اسم گرفتی؟

    بله، دو تا اسم رو قاطی کردم. يکی Ali که اسم خودم هست و کلمه Aligator که در

    انگليسی معنی سوسمار ميده.

    ساخت آهنگ Whistle Song که يکی از معروف ترين آهنگ های تو هست به چند سال پيش

    بر می گرده؟

    من اين آهنگ رو در فروردين ماه سال ۱۳۷۹ بيرون دادم.

    سبک کارت چيه؟

    بعضی ها ميگن سبک کار من Techno يا Trance هست. اما من خودم ميگم سبک کارم

    Club Music يا Dance Music هست.

    بچه کجای ايران هستی؟

    من در تهران به دنيا اومدم. در خيابان شريعتی نزديک پل سيدخندان. اتفاقاً يک

    پارکی هم اونجا بود به نام " کوروش" که بچگی هام هميشه می رفتم اونجا و بازی

    می کردم.

    مثل اينکه معروف شدنت توی اروپا و دنيا توی دوران کودکيت و همون سيدخندان

    خودمون ريشه داشته، درسته؟

    بله درسته. من از ده سالگی کار موسيقی رو شروع کردم. يادمه تولد ده سالگی ام

    از پدرم يک "ملوديکا" کادو گرفتم. انقدر عاشق اين ساز شدم که هر وقت آهنگی رو

    گوش می کردم، نيم ساعت بعدش می تونستم اون رو بزنم! بعد ديگه کارم انقدر خوب

    شده بود که من رو توی عروسی و جشن تولد در و همسايه ها می بردند که من اونجا

    براشون ملوديکا بزنم.

    درس موسيقی هم خوندی؟

    بله. خواهر من در دانمارک زندگی می کرد و من هم برای ادامه درسم وقتی از

    ايران خارج شدم به دانمارک رفتم. اونجا درسم رو توی دانشگاه موسيقی شروع

    کردم. حدود ۴ تا ۵ سال طول کشيد که تونستم رهبری موسيقی ( يا همون دکترای

    ( موسيقی ) رو بگيرم. ۱۵ سال دانمارک زندگی کردم و بعد از اون به سوئد اومدم.

    من در رشته موسيقی کلاسيک تحصيل کردم.

    پس چی شد که رفتی توی کار موسيقی الکترونيک؟

    وقتی توی دانشگاه موسيقی درس می خوندم وضع مالی خوبی نداشتم و سه جای مختلف

    کار می کردم. اون موقع دستگاه هايی مربوط به موسيقی اجاره کرده بودم که بايد

    پول اونها رو در می آوردم! شايد در ماه فقط چيزی در حدود ۴۰ تا ۵۰ پوند توی

    جيبم می موند.

    يکی از کارهايی که انجام می دادم پيتزا فروشی بود، صبح ها هم روزنامه پخش می

    کردم و بعضی وقت هام توی کارخونه کار می کردم! من هر کاری می تونستم می کردم

    چون خيلی دوست داشتم اين رشته رو ادامه بدم.

    چند وقت بعد يکی از دوستام به من گفت اگر می خواهی بيشتر پول در بياری، برو و

    در يک ديسکو در کپنهاگ (پايتخت دانمارک) کار کن. چون اونها به يک DJ احتياج

    دارند. من هم همين کار رو کردم و کار خودم رو توی اين ديسکو شروع کردم.

    تو ديسکو موسيقی های ديگران رو پخش می کردم. توی همين کار کم کم به موزيک های

    Club، Trance علاقمند شدم. از اون به بعد هر وقتی که می تونستم برای خودم

    آهنگ درست می کردم. من توی يک اطاق دانشجويی زندگی می کردم که به اندازه ۲۰

    متر مکعب بود. من حتی زير Mixer می خوابيدم، يعنی تشکم زير Mixer بود چون

    انقدر اطاق کوچيک بود که نصف اون رو فقط دستگاهای موسيقی من گرفته بود.

    DJ يعنی چی؟

    DJ مخفف کلمه Disc Jockey هست که توی جشن ها يا کلوپ ها آهنگ های مختلف پخش

    می کنه. اما DJ های الان مثل DJ های قديم نيستند. الان اينها برای خودشون يک

    ستاره شدند. من جاهايی ميرم و DJ هايی ديدم که وقتی برنامه اجرا می کنند حدود

    ۶۰ تا ۷۰ هزار نفر فقط ميان که اون DJ رو ببينند!

    حالا چرا اسم تو شد DJ Aligator ؟

    من دکترای موسيقی دارم و هر کسی هم نميدونه که من اين مدرک رو دارم و اکثراً

    فکر می کنند من فقط يک DJ هستم! اما کمپانی ضبط من زمانی که می خواستم اسم

    انتخاب کنم، گفت چون تو رو به عنوان يک DJ می شناسند بهتره اسم خودت رو DJ

    Aligator بگذاری.

    خودت چه جوری با اين مسئله کنار اومدی؟

    من گفتم حالا که وارد اين کار شدم، فعلاً همه من رو به عنوان DJ بشناسند. اما

    شايد بعداً اون رو عوض کردم! ولی فعلاً به اين اسم عادت کردم.

    برای خيلی ها جالبه که تو موسيقی کلاسيک کار کردی اما رفتی تو سبک ديگه ای

    مثل Club Music و به اين سبک آهنگ درست می کنی. اين تغيير چه جوری به وجود

    اومد؟

    من در دانشگاه بايد از روی نت های موسيقی ديگران مثلاً پيانو می زدم. بعد از

    چندين سال که اين کار رو کردم خسته شدم. به خودم گفتم چرا من بايد بشينم و نت

    های ديگران رو جلوم بذارم و آهنگ های اونها رو بزنم! دوست دارم که آهنگ هام

    رو خودم بنويسم. وقتی هم شروع به کار DJ کردم عشقم به اين سبک موسيقی خيلی

    زياد شد.

    چه جوری شد که آهنگ Whistle Song يا همون (موسيقی سوتی) رو درست کردی؟

    يک شب در ديسکو که آهنگ اجرا می کردم چند نفر دختر و پسر رو ديدم که همه دور

    گردنشون سوت بود. اونها شروع کردند با آهنگ سوت زدن. من هم همون جا اين فکر

    به سرم رسيد که چرا يک آهنگ درست نکنم با سوت؟ فرداش اين آهنگ رو شروع کردم

    به ساختن و در چهار پنج ساعت تمومش کردم. هفته بعد هم توی همون ديسکو آهنگ

    خودم رو گذاشتم و ديدم که همه خوششون اومد و شروع کردند به رقصيدن! اونجا بود

    که فهميدم اين آهنگ شانس بزرگی برای معروف شدن داره. آدم سمجی بودم. اومدم

    توی استوديو و خودم ۱۸۰ تا CD کپی کردم و اين CD ها رو به تمام دوستام که DJ

    بودند دادم. بعد از دو هفته اين آهنگ توی دانمارک شماره يک شد.

    من رکورد پرفروش ترين آهنگ سال ۲۰۰۰ رو با اين آهنگ توی دانمارک دارم. اين

    آهنگ حتی از طرف شرکت (EMI) هم بيرون اومد و خيلی گرفت. دو سال بعد در سال ۲۰۰۲

    يک آقايی اين آهنگ رو در انگلستان گوش داد. اين آقا خودش شرکت پخش موسيقی

    داشت و اين آهنگ رو بيرون داد. همون روز پخش از اين آهنگ ۵۰ هزار نسخه به

    فروش رفت و باعث شد که من در انگلستان در جدول رده بندی موسيقی شماره ۵ بشم.

    يعنی حتی بالاتر از Britney Spears و Backstreet Boys ! بعدها از من دعوت

    کردند که در لندن و در برنامه Top Of The Pops که يکی از بزرگترين شوهای دنيا

    هست هم شرکت کنم.

    The End
    Last edited by Venus; 05-03-2007 at 21:04.

  3. #93
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض



    مجتبی کبیری


    دروغكي‌ عاشق‌ نشو كه‌ عاشقي‌ راستي‌ مي‌خواد
    قول‌ و قراراي‌ قديم‌ نگو كه‌ يادت‌ نمي‌ياد
    علاقمندان‌ زيادي‌ را جمع‌ كرد.
    - آقاي‌ كبيري‌ متولد چه‌ سالي‌ هستيد؟
    كبيري‌: در دهم‌ مرداد ماه‌ 1340 به‌ دنيا آمدم‌و ديپلم‌ اقتصاد دارم‌.
    - چرا خوانندگي‌ را انتخاب‌ كرديد؟
    كبيري‌: از سال‌ 66 به‌طور حرفه‌اي‌ وارددنياي‌ پرهياهوي‌ موسيقي‌ شدم‌، ولي‌ به‌ واسطه‌اينكه‌ هر كسي‌ به‌ فراخور حرفه‌اش‌ احساسات‌خاصي‌ دارد، من‌ نيز احساس‌ مي‌كردم‌ نبايدآلبومي‌ را وارد بازار كنم‌، آن‌ زمان‌، زماني‌ نبود كه‌مجتبي‌ كبيري‌ وارد عرصه‌ خوانندگي‌ شود پس‌بايد صبر مي‌كردم‌ تا سال‌ 79-80 كه‌ براي‌آينده‌ كاري‌ برنامه‌ ريزي‌ كردم‌...
    - براي‌ اين‌ جريان‌ منتظر چه‌ اتفاقي‌ بوديد؟

    كبيري‌: مردم‌ ما بايد با موسيقي‌ پاپ‌ بيشتر آشنامي‌شدند تا شرايط براي‌ حضور آلبوم‌ جديد وايده‌ من‌ مهيا مي‌شد اگر به‌ خاطر داشته‌ باشيد اكثرموسيقي‌ آن‌ زمان‌ 8 و 6 بود، خب‌ مردم‌ هم‌استقبال‌ مي‌كردند و موسيقي‌ كه‌ مي‌بايست‌موسيقي‌ پاپ‌ را بهتر معرفي‌ كند ساخته‌ نشده‌ بود،به‌ نظر من‌ آن‌ زمان‌ شعرها مفهوم‌ الان‌ را نداشت‌ وخوانندگان‌ اهميت‌ زيادي‌ به‌ ترانه‌ نمي‌دادند...
    - به‌ خاطر اينكه‌ ما ترانه‌ سرا مانند امروزنداشتيم‌...
    كبيري‌: چون‌ الان‌ مردم‌ داراي‌ درك‌ بالايي‌ ازموسيقي‌ شدند و خيلي‌ خوب‌ تميز مي‌دهد بين‌ كارخوب‌ و كار ضعيف‌.
    - چه‌ زماني‌ استارت‌ كار را زديد؟
    كبيري‌: با بررسي‌ دقيق‌ شرايط و آشنا شدن‌ باآدم‌هاي‌ حرفه‌اي‌ موسيقي‌، برنامه‌ ريزي‌ دقيقي‌را انجام‌ دادم‌، بعد منتظر شدم‌ تا يك‌ اتفاق‌ خوب‌در جهت‌ مثبت‌ رخ‌ دهد، آنچه‌ كه‌ مردم‌ دوست‌داشتند و حرف‌ دلشان‌ بود، به‌ دنبال‌ يك‌ موضوع‌خوب‌ اجتماعي‌ بوديم‌، موضوعي‌ كه‌ همه‌ مردم‌ درته‌ قلب‌هايشان‌ به‌ آن‌ معتقدند ولي‌ بيان‌ نمي‌كنند،شكر خدا نتيجه‌ كارمان‌ را هم‌ به‌ خوبي‌ دريافت‌كرديم‌; از عشق‌ و عاشقي‌هاي‌ آدم‌ها گفتيم‌، ازدوري‌ها و نزديك‌ شدن‌ها، هنوز به‌ دنبال‌سوژه‌هاي‌ جديد و ناب‌ هستم‌.
    - در همان‌ كار اول‌ دستمزد تلاش‌ها و سال‌هازحمت‌ را گرفتند؟
    كبيري‌: در آلبوم‌ اول‌ و دوم‌ اتفاقات‌ بدي‌ رخ‌داد چون‌ پخش‌ موسيقي‌ به‌ آدم‌ حرفه‌اي‌ نيازدارد، هر كس‌ حرفه‌اي‌ نبوده‌ و بدون‌ شناخت‌وارد اين‌ حيطه‌ مي‌شود بايد سريع‌ كناره‌گيري‌كند، بر حسب‌ اتفاق‌ با كساني‌ مواجه‌ شدم‌ براي‌همكاري‌ كه‌ حرفه‌اي‌ نبودند و تنها به‌ صرف‌ كسب‌در آمد با كبيري‌ها رفتار ناشايستي‌ كردند، بنابراين‌آلبوم‌ اول‌ و دوم‌ براي‌ من‌ حكم‌ ماكت‌ را دارد،تازه‌ از اين‌ به‌ بعد به‌ فكر تهيه‌ آلبوم‌ حرفه‌اي‌هستم‌.
    - آلبوم‌ اول‌ (معركه‌) چطور جمع‌ شد؟
    كبيري‌: براي‌ توليد آلبوم‌ اول‌ با افرادي‌ از قبل‌آشنايي‌ داشتم‌ مثل‌ آقاي‌ كشتكار و قدياني‌، با اينكه‌همواره‌ معتقدم‌ در يك‌ آلبوم‌ نبايد از يك‌آهنگساز استفاده‌ شود چون‌ آن‌ فرد احساسات‌ ونظر خود را بر آهنگ‌ها اعمال‌ خواهد كرد، بلكه‌از چندين‌ نفر به‌ حال‌ براي‌ هر ترانه‌ يك‌ آهنگسازاما در آلبوم‌ معركه‌ تنها دو آهنگساز با من‌ همكاري‌داشتند با تمام‌ اين‌ تفاسير خيلي‌ خوب‌ جواب‌ داد،حتي‌ بيش‌ از حد انتظار، بعد از آن‌ مي‌خواهيم‌كارهاي‌ شكيل‌تر و بهتري‌ را وارد بازار كنيم‌. باز باهمان‌ آقاي‌ كشتكار همكاري‌ كرديم‌ و آلبوم‌ دوم‌را نيز توليد نموديم‌.

    - اشعار آلبوم‌ دوم‌ از چه‌ كسي‌ بود؟
    كبيري‌: اشعار اين‌ آلبوم‌ از خانم‌ حيدرزاده‌گرفته‌ شد.
    - اين‌ همكاري‌ ادامه‌ خواهد داشت‌؟
    كبيري‌: والا چند روز پيش‌ در يك‌ مجله‌خواندم‌ كه‌ مجوز ايشان‌ باطل‌ شده‌، خب‌ با اين‌روال‌ در آينده‌ همكاري‌ نخواهيم‌ داشت‌.
    -انگيزه‌ اولتان‌ براي‌ خواندن‌ چه‌ بود؟
    كبيري‌: اولين‌ انگيزه‌ من‌ حسم‌ بود، دوست‌داشتم‌ اين‌ حس‌ را به‌ مردم‌ منتقل‌ كنم‌.
    - شباهت‌ صدا به‌ آن‌ خواننده‌ لس‌آنجلسي‌هيچ‌ انگيزه‌اي‌ را در شما ايجاد نمي‌كرد؟
    كبيري‌: مردم‌ ما چون‌ خيلي‌ عاطفي‌ هستندصداهاي‌ بم‌ و آرام‌ را دوست‌ مي‌دارند، صداهاي‌آرام‌ خب‌ هم‌ حس‌ را بهتر منتقل‌ مي‌كند و هم‌آرامش‌ خاصي‌ را به‌ شنونده‌ القا مي‌كند، انگيزه‌من‌ فقط همين‌ بود يعني‌ داشتن‌ صداي‌ آرام‌ و بم‌براي‌ انتقال‌ حس‌.
    - آيا شما صداي‌ آن‌ خواننده‌ را مي‌پسنديد؟

    كبيري‌: صداي‌ ايشان‌ را دوست‌ دارم‌، ولي‌هركس‌ در جايگاه‌ خودش‌ كار ارائه‌ مي‌دهد.
    - در سال‌هاي‌ ابتدايي‌ كه‌ موسيقي‌ پاپ‌ دركشور آزاد شد، بسياري‌ از خوانندگان‌ با تقليدصداي‌ خوانندگان‌ قديمي‌ توليد آلبوم‌ كردند.خب‌ اين‌ جريان‌ همه‌ راخسته‌ كرده‌ بود، اما شمابعد از سال‌ها از اين‌ مسئله‌ با صدايي‌ شبيه‌ آمديدولي‌ كارهاي‌تان‌ متفاوت‌ بود.
    كبيري‌: كار من‌ تقليدي‌ نبود، چون‌ تنها زنگ‌صداي‌ من‌ به‌ آن‌ خواننده‌ شباهت‌ دارد، من‌هميشه‌ مواظب‌ بوده‌ و هستم‌ كه‌ دوباره‌ اين‌ذهنيت‌ پيش‌ نيايد كه‌ از كسي‌ تقليد كنم‌، حالا مردم‌اين‌ زنگ‌ صدا را دوست‌ دارند وبا همين‌ صدامي‌شود كارهاي‌ خوب‌ و ارزشمندي‌ را توليد كرد.
    - چه‌ سازي‌ تدريس‌ مي‌كنيد؟
    كبيري‌: در زمينه‌ آهنگسازي‌ البته‌ خيلي‌ كم‌فعاليت‌ مي‌كنم‌، پيانو و كيبورد، تدريس‌ مي‌كنم‌.
    - آلبوم‌ سوم‌ چه‌ زماني‌ آماده‌ خواهد شد؟
    كبيري‌: شعرهاي‌ خيلي‌ خوبي‌ حتي‌ فراتر از دوآلبوم‌ قبلي‌ (معركه‌ و ساز مخالف‌)، چون‌ مدت‌شش‌ ماه‌ است‌ كه‌ به‌ دنبال‌ جمع‌آوري‌ شعر هستم‌،اما نمي‌توانم‌ زمان‌ دقيقي‌ را براي‌ توليد آلبوم‌مشخص‌ كنم‌.
    - از بين‌ آنها ترانه‌ها چيزي‌ را براي‌ آلبوم‌بعدي‌ انتخاب‌ كرديد؟
    كبيري‌: هنوز خير، جالب‌ است‌ بدانيد خيلي‌عزيزان‌ از خارج‌ از كشور برايم‌ شعر فرستادند.
    _ پل‌ ارتباطي‌ داريد؟
    كبيري‌: نه‌ متاسفانه‌
    - پس‌ اين‌ اشعار چطور به‌ دست‌ شما رسيده‌است‌؟
    كبيري‌: ببينيد چه‌ انگيزه‌ قوي‌ براي‌ اين‌ كارداشتند، تعدادي‌ از دوستانم‌ كه‌ در لس‌آنجلس‌زندگي‌ مي‌كنند، مي‌گفتند در همان‌ لس‌آنجلس‌در خيلي‌ از ماشين‌هاي‌ ايراني‌ كارهاي‌ شما وجوددارد،به‌ نظر من‌ اين‌ يك‌ افتخار است‌، نه‌ به‌ صرف‌اين‌ كه‌ صداي‌ من‌ شبيه‌ است‌، تنها به‌ دليل‌ بيان‌ وانتقال‌ حس‌ و آهنگ‌ها اين‌ اتفاق‌ حتي‌ در آن‌سوي‌ مرزها افتاده‌ است‌. ما اين‌ جا هيچ‌ رنگي‌ جزرنگ‌ خود نداريم‌، ولي‌ آقايان‌ در آن‌ سو رنگ‌بازي‌ مي‌كنند.
    - از قبل‌ كسي‌ به‌ شما پيشنهاد مي‌كرد كه‌ حالاكه‌ صدات‌ به‌ آن‌ خواننده‌ شبيه‌ است‌، مي‌تواني‌بخواني‌؟
    كبيري‌: بله‌، اتفاقا خيلي‌ از خواننده‌هاي‌ خوبي‌كه‌ در آن‌ حاضر هستند اين‌ صحبت‌ را مي‌كردند،اما من‌ به‌ اين‌ چيزها فكر نمي‌كردم‌ بلكه‌ منتظرزماني‌ بودم‌ تا مردم‌ همه‌ نوع‌ آهنگ‌ و ترانه‌ راگوش‌ كرده‌ باشند.
    - مجتبي‌ كبيري‌ داراي‌ چه‌ شخصيتي‌ است‌؟
    كبيري‌: ارتباط بسيار خوبي‌ با مردم‌ برقرارمي‌كنم‌ از كودك‌ پنج‌ ساله‌ تا فرد هشتاد ساله‌ خيلي‌خوب‌ مي‌توانم‌ انتقال‌ حس‌ كنم‌ و از هر موضوعي‌به‌ سادگي‌ نمي‌گذرم‌ به‌ خصوص‌ كارهايم‌، واقعابرايشان‌ زحمت‌ مي‌كشم‌، آدم‌ بسيار حساسي‌ هستم‌و در نهايت‌ با جديت‌ كار مي‌كنم‌.
    - به‌ نظر شما ساخت‌ هر نوع‌ شعرو آهنگي‌ به‌نفع‌ موسيقي‌ پاپ‌ است‌؟

    كبيري‌: خيلي‌ از عزيزان‌ مي‌آيند و دوست‌دارند كار كنند، ولي‌ تجربه‌ ندارند و درست‌نمي‌دانند كه‌ بايد براي‌ توليد آلبوم‌ چه‌ مراحلي‌ رابايد طي‌ كند. خب‌ مسلما كاري‌ كه‌ تفكري‌ نداشته‌باشد و از روي‌ تفريح‌ ساخته‌ شود ارزش‌ وماندگاري‌ كاري‌ كه‌ مدت‌ها برايش‌ زحمت‌ كشيده‌شده‌ و با برنامه‌ ريزي‌ دقيق‌ توليد شده‌ را نداردمثل‌ اين‌ كه‌ هيچ‌ كس‌ گل‌ خداداد عزيزي‌ به‌استراليا را فراموش‌ نمي‌كند، اما اين‌ گل‌ فرق‌بسياري‌ دارد با گلي‌ كه‌ به‌ پاي‌ يك‌ مهاجم‌مي‌خورد و اتفاقي‌ به‌ تور دروازه‌ مي‌چسبد،اميدوارم‌ شبكه‌هاي‌ داخلي‌، موسيقي‌ را هم‌ تحت‌پوشش‌ قرار بدهند و ميزگردهاي‌ و بحث‌هامفيدي‌ در اين‌ خصوص‌ برگزار كننند تا هر كه‌ وارداين‌ هنر مي‌شود بداند كه‌ بايد از كجا شروع‌ كرده‌و چه‌ مراحلي‌ را طي‌ مي‌كند. امروز مي‌بينيد كه‌چقدر كار غيرمجاز وارد بازار شود...
    - اين‌ كار خيلي‌ راحت‌ صورت‌ مي‌گيرد...؟
    كبيري‌: به‌ خاطر اين‌ است‌ كه‌ بايد بر اي‌ ترانه‌بعداز آن‌ براي‌ آهنگ‌ و...مجوز بگيرند و به‌ خوبي‌واقف‌ هستند و شايد هم‌ مجوز نگيرد با تمام‌ اين‌تفاسير معتقدم‌ اين‌ يك‌ اتفاق‌ خوب‌ است‌ تا مردم‌كار بدو خوب‌ را از هم‌ تشخيص‌ دهند آن‌ زمان‌ارزش‌ يك‌ كار خوب‌ بالاتر خواهد رفت‌.
    - از آخرين‌ كنسرت‌ بگوييد، استقبال‌ چطوربود؟
    كبيري‌: آخرين‌ كنسرت‌ درشهرستان‌ كرج‌ بوددر مجموعه‌ انقلاب‌ كه‌ خوشبختانه‌ استقبال‌ خيلي‌خوبي‌ شد، شب‌ اول‌ پنج‌ هزار، شب‌ دوم‌ هفت‌هزار بليت‌ فروخته‌ شد.
    - چرا در تهران‌ كنسرت‌ اجرا نمي‌كنيد؟
    كبيري‌: از شهريور ماه‌ قرار بود در تهران‌اجراي‌ كنسرت‌ داشته‌ باشم‌ در يكي‌ از كاخ‌هاي‌نياوران‌ يا سعدآباد، هماهنگي‌ لازم‌ هم‌ انجام‌ شداما متاسفانه‌ نتوانستيم‌ مجوز مكان‌ كنسرت‌ رادريافت‌ كنيم‌.
    - چه‌ سالي‌ زندگي‌ مشتركتان‌ را تشكيل‌ داديد؟
    كبيري‌: سال‌ 1375 با دختر دلخواهم‌ازدواج‌ كردم‌.
    - و حاصل‌ اين‌ ازدواج‌؟
    كبيري‌: يك‌ دختر پنج‌ ساله‌ به‌ نام‌ مهرنوش‌
    - به‌ كار شما علاقه‌ نشان‌ مي‌دهد؟
    كبيري‌: اكثر آهنگ‌هايم‌ را حفظ است‌ و به‌خوبي‌ هم‌ اجرا مي‌كند.
    - شما برايش‌ مي‌خوانيد ؟
    كبيري‌: در منزل‌ كه‌ فرصتي‌ پيش‌ نيامده‌ اما درماشين‌ همراه‌ با CD همخواني‌ مي‌كنم‌.
    - از همسرتان‌ بگوييد؟
    كبيري‌: خانم‌ بسيار خوب‌ و مهرباني‌ است‌ كه‌خيلي‌ خوب‌ با نوع‌ كار و ارتباطم‌ با مردم‌ كنارآمده‌، خوبي‌ حرفه‌ ما ارتباطات‌ اجتماعي‌ خاصي‌را مي‌طلبد كه‌ شايد خيلي‌ها نتوانند قبول‌ كنند و باآن‌ كنار بيايند ولي‌ شكر خدا در اين‌ چند سالي‌ كه‌طرفداران‌ زيادي‌ را جمع‌ كردم‌ هيچ‌ خدشه‌اي‌ رابه‌ زندگي‌ شخصي‌ام‌ وارد نكرده‌ و تمام‌ اين‌جريان‌ را مديون‌ همسر وفادارم‌ هستم‌. او براي‌من‌ و طرفدارانم‌ احترام‌ زيادي‌ قائل‌ است‌.
    - با عشق‌ ازدواج‌ كرديد يا عاقلانه‌؟
    كبيري‌: من‌ تمام‌ كارهايم‌ را با عشق‌ انجام‌مي‌دهم‌، خب‌ در اين‌ مسئله‌ با اهميتي‌ بالا چطورمي‌توانستم‌ وجود عشق‌ را در نظر نگيرم‌؟! من‌ باعشق‌ رفتم‌ جلو و آرام‌ آرام‌ در زندگي‌ قرار گرفتم‌و هم‌ دوش‌ و همراه‌ همسرم‌ تا امروز زندگي‌مان‌ راجلو برده‌ايم‌.
    ايشان‌ از شما انتقاد هم‌ مي‌كند؟
    كبيري‌: انتظارات‌ ايشان‌ اينست‌ كه‌ تمام‌ مسائل‌منتقل‌ شود، من‌ نيز براي‌ اثبات‌ حسن‌ نيت‌ واحترامي‌ كه‌ برايش‌ قائل‌ هستم‌ تمام‌ آهنگ‌هايم‌ رابه‌ همسرم‌ تقديم‌ مي‌كنم‌.
    - معمولا كدام‌ يك‌ از كارهاي‌تان‌ را زير لب‌زمزمه‌ مي‌كنيد؟
    كبيري‌: اگه‌ راهم‌ اين‌ روزا از تويه‌ كم‌ دوره‌ببخش‌
    تو زندگي‌ آدم‌ يه‌ وقتا مجبوره‌ ببخش‌.
    از شعر (منو ببخش‌)

  4. #94
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض

    85 ، يك سال خـــــوب بـــراي بنيـــــاميـــن




    (بنيامين بهادري) خواننده خوبي است كه در همان اوايل سال 85 با آلبوم 85، خود را به دنياي موسيقي معرفي كرد، گرچه پيش از آن، تعدادي از ترانه‌هاي بنيامين بهادري به صورت غيرمجاز روانه بازار شده بود... به هر حال بنيامين با ترانه (دنيا ديگه مثل تو نداره) به اوج شهرت رسيد؛ ترانه‌اي كه حتي پاي او را به كنسرت در اروپا هم باز كرد و او براي ايرانيان مقيم سوئد، كنسرتي چند ساعته در استكلهم برگزار كرد... آلبوم 85 او چنان پرفروش شد كه ما را به ياد سال قبل از آن
    و آلبوم (غريبه) فريدون آسرايي انداخت...
    (دنيا ديگه مثل تو نداره) در زمان خود زمزمه تمامي علاقه‌مندان به موسيقي شد... در پايان سال 85 بد نيست كه يك‌بار ديگر گذري به زندگي او داشته بنيامين فعاليت هنري خود را با سرودن شعر آغاز كرد. 14 ساله بود كه اولين شعرش را سرود.
    19 ساله بود كه نواختن گيتار را آغاز كرد و از اين رو با آهنگ‌سازي آشنا شد. او مي‌‌گويد: آهنگسازي را از خوانندگي بيشتر دوست دارد. آنهايي كه آخرين آلبوم مرحوم ناصر عبداللهي با عنوان ماندگار را شنيده‌اند به‌طور حتم اولين ترانه آن با نام (منو ببخش) را به ياد دارند، آهنگ‌ساز اين ترانه كسي نيست جز بنيامين...بنيامين در رابطه با سال 85 مي‌گويد: در سه، چهار سال اخير، سال 85 يكي از بهترين سال‌هاي زندگي‌ام بود، سالي كه به نظر من خيلي دير گذشت، سالي كه كارهاي هنري‌ام با اقبال عمومي مواجه شد و خدا را شكر كه به من محبوبيتي عاري از غرور داد، اميدوارم در سال 86، اين امانت‌داري را حفظ كنم و خداوند به من كمك كند كه حافظ خوبي باشم و به تلاشم اضافه كنم.
    وي اضافه مي‌كند: اقبال عمومي از من نسبت به تجربه‌اي كه در اختيار داشتم، بسيار قابل توجه بود.وي در رابطه با محسن رجب‌پور مي‌گويد: بدون اغراق وي يكي از موفق‌ترين مديران موسيقي كشور است و خوشحالم كه بخش دردسرساز كار من، برعهده وي است، خيلي هنرمندها دغدغه زيادي دارند، اما محسن رجب‌پور توانست با استفاده از تجربيات گرانبهاي خود، خاطر مرا آسوده كند.
    وي در مورد فعاليت‌هاي خود در سال 86 مي‌گويد: در حال آماده كردن آلبوم جديد خود هستم كه به احتمال زياد در اواسط سال جديد آن را به بازار مي‌فرستم، ترانه‌هاي اين آلبوم كه هشت يا ده قطعه است به مانند آلبوم قبلي‌ام توسط فريد احمدي سروده شده و آهنگسازي آن برعهده خودم و تنظيم آن توسط پيام شمس صورت گرفته است.
    و اما كنسرت... بنيامين مي‌گويد: درسال جديد شركت ترانه شرقي در تدارك كنسرت‌ در چندكشور اروپا يي،امريكا و كانادا براي من به همراه گروه آريان است، توري كه در دبي به پايان خواهد رسيد. بنيامين اميدوار است كه سال 86، براي تمام ملت ايران سال خوبي باشد.

  5. #95
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    علیرضا افتخاری مهیاری در روز دهم فروردین ماه هزارو سیصد و سی و هفت در شهر هنر ؛ اصفهان دیده به جهان گشود . وی از همان کودکی بسیار خوب و رسا می خواند .

    استاد نخست ایشان ؛ استاد طباطبایی نوازنده ی روشندل ویولون بودند که به پیشرفت افتخاری کمک های شایانی نمودند.به طوری که صفحاتی از افتخاری در نوجوانی توسط شرکت رویال در استودیو طنین ضبط شد.

    اما وقتی در 14 سالگی نزد استاد تاج اصفهانی ؛ افتخار شاگردی نصیبشان شد , استاد ایشان را از خواندن و ضبط صفحه بر حذر داشتند و یادگیری کامل ردیف ها را از وی خواستند.

    افتخاری با پشتکار و علاقه خاصی فرموده های استاد را آویزه ی گوش خود می کرد و سعی می کرد که بیشترین بهره را از وجودشان ببرد .

    استاد تاج اصفهانی علاوه بر منابع عظیم قرنها موسیقی ایرانی ؛ دارای منش های اخلاقی نیکویی هم بودند که زبانزد خاص عام است و یکی از آموخته های تاج به تمامی شاگردانش در وهله ی اول همین منش های اخلاقی بود.

    شاگردی استاد بزرگی چون تاج اصفهانی نقطه عطفی در زندگی هنری افتخاری بود به طوری که افتخاری موفقیت هایش را مرهون استاد تاج می داند و از ایشان همیشه به احترام و نیکی یاد می کند .

    در سال 1357 با حضور بزرگانی نظیر دکتر صفوت ؛ دکنر فروغ ؛ استاد شهنازی ؛ استاد تجویدی و ... در آزمون باربد موفق به کسب رتبه نخست گردید.

    « استاد شهنازی دستش را روی دوشم گذاشت و فرمود که مواظب خودت باش تو دیگر خواننده ی این کشور شدی. من هم زانو زدم و دست ایشان را به احترام بوسیدم. »

    اینها خاطرات افتخاری از آن دوران است .

    در سال 1360 که استاد تاج به دیار باقی شتافتند؛ افتخاری به نزد استاد دادبه رفت . استادی که علی رغم اینکه استاد معروفی در زمره موسیقی ایران نبود، اما دارای گوش و هوش موسیقایی قوی بود و سهم به سزایی در احیای دشتستانی داشت .

    استاد دادبه با افتخاری آواز و دو بیتی محلی و نیز صدا سازی کار کرد .

    افتخاری در سال 63-62 آلبوم آتش دل را به یاد استادش ؛ تاج اصفهانی خواند . در حالی که در سنین جوانی بود.

    وی در همین سالها نزدبزرگانی نظیر استاد کسایی و استاد شهناز و استاد شجریان هم کسب علم می کرد به طوری که در مورد استاد کسایی نقل قولی از افتخاری در زیر آمده است :

    « روزی با استاد کسایی سه گاه کار می کردیم و استاد از اول سه گاه ؛ خیلی تشنه بودند اما تا آخر سه گاه این عطش پابرجا بود و همچنان ادامه می دادند.»

    افتخاری در سالهای اولیه دهه شصت ؛ اجراهای خصوصی نیز به همراه اساتیدی نظیر : کسایی ؛ بدیعی ، بیگجه خانی و شهناز داشتند . البته این آثار تک نسخه ای هستند و هیچگاه منتشر نشدند.

    در سال 64-63 با آوازی به نام قصه گیسو در ماهور و با نی کیانی نژاد در فیلم امیر کبیر صدای ایشان از تلویزیون پخش شد.

    افتخاری بعد از آتش دل بنا به فرموده مرحوم پدر ، تا سه سال نخواند و بعد از سه سال با موافقت آن مرحوم کارهایی نظیر راز و نیاز با استاد حسین علیزاده و مهروزان با استاد کیانی نژاد را اجرا نمود.

    اواخر دهه شصت با کنسرت های پیاپی در کشورهای مختلف مصادف بود و از این کنسرت ها می توان به کنسرت راه ابریشم در 28 شهر و کنسرت آلمان (مقام صبر به همراهی استاد مشکاتیان) و ... اشاره کرد .

    در یکی از همین کنسرت ها در ونکور کانادا شایعه بمب گذاری در سالن سبب شد که ایشان به مدت 6 ساعت بدون امکانات صوتی در فضای آزاد برنامه اجرا کند که خود افتخاری هم از 6 ساعت خواندن پیاپی هنوز متعجب است آن هم بدون امکانات صوتی !

    افتخاری در سال 69-68 در ژاپن با عارفی آشنا می شود که در پی این آشنایی به ختن چین نزد ایشان رفته و در آنجا عرفان و سلوک عرفانی را تجربه می کند . به طوری که در بازگشت ؛در آثارش تحول پیدا می کند و احساساتش در حین خواندن کاملاً تغییر می کند .

    ناگفته نماند که افتخاری اولین کسی بود که بعد از انقلاب ، اشعار حافظ را به صورت ترانه و تصنیف خواند . تصانیفی نظیر : روز هجران ، نفس باد صبا و ...

    در اوایل دهه هفتاد با ارائه آثاری نظیر نازنگاه ، نیلوفرانه ، سروسیمین ، یاد استاد و ... تبدیل به چهره ای شناخته شده در نزد مردم گردید.

    در همین سالها در برنامه تماشاگه راز به همراهی اساتیدی نظیر جلال ذوالفنون ، بهزاد فروهری ، شهریار فریوسفی و ... به ارائه آثاری بداهه خوانی و نیز قطعات ضربی نمود که نمونه ای از این آثار در آلبوم مستانه و شب عاشقان بعدها عرضه شد .

    در اواخر دهه هفتاد نیز کنسرت ها از سر گرفته شد اما این بار در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی که نمونه ای از این کنسرت ها ، کنسرت لندن است که آلبوم آن اخیراً منتشر شده است .



    منبع : وبلاگ علیرضا افتخار

  6. #96
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض



    ايرج بسطامي : خواننده


    در گوشه و كنار مملكت . مرواريدهاي درشت و درخشاني وجود دارند كه در پوسته سخت و استخواني صدف ها پيچيده شده اند و كسي از آن ها خبر ندارد يا در صدد كشف و صيد آنان نيست . يكي از اين مرواريد هاي گرانبها . ايرج بسطامي است كه توسط هنرمند ارجمند و با ارزش پرويز مشكاتيان صيد و پس از زدودن زنگال . مي رود كه در جايگاه رفيع هنر و بلنداي موسيقي اصيل و سنتي ايران جاي گيرد . البته اگر همكاري اين عزيزان و گروه پر ارج عارف ادامه يابد كه اميدواريم همچنان ادامه يابد و شاهد آثار با ارزش و بزرگ ايشان باشيم . ايرج بسطامي با صداي رسا و باز و بسيار گرمي كه دارد يك شبه ره صد ساله را پيموده و خودش در اين باره مي گويد :

    (( موسيقي در خانواده من ريشه اي عميق دارد و غير از صداي خوش كه موروثي است . پدرم با موسيقي آشنايي تام دارد و مرحوم يداله بسطامي عمويم به رديف ها و گوشه ها و مقام هاي موسيقي ايران آشنايي و مهارت كافي داشت و او كه مشوق من در موسيقي و فراگيري آن بود و هر چه در اول . من از موسيقي ايران اندوخته ام از ايشان بوده و خود را مديون وي مي دانم . ولي متاسفانه او در اوائل انقلاب فوت شد ( سال 1357) و از اين واقعه تاسف بار بي اندازه دلتنگ و ملول گرديدم و براي اين كه بتوانم در روحيه خود تغييراتي بدهم به تهران آمدم و در اين شهر بود كه با خيلي از استادان موسيقي و تعليم آواز آشنا شدم كه در راس ايشان . هنرمند شايسته و ارجمند پرويز مشكاتيان بود . ايشان با دلسوزي و عطوفت ومهرباني بسيار اجازه داد كه از منبع فياض و الهام بخش و سرشار از ذوق و هنرشان كسب فيض نمايم و هم اكنون هم با گروه عارف كه به سرپرستي و رهبري اين هنرمند والا . اداره مي شود , افتخار همكاري دارم )) .

    ايرج بسطامي آذر , در سال 1336 در شهرستان بم ( از توابع كرمان ) شهري در حاشيه كوير در خانواده اي هنردوست و هنرپرور متولد و پرورش يافت و از هشت سالگي زير نظر عموي هنرمند خويش يداله بسطامي كه در نواختن تار چيره دست بود با موسيقي آشنا و فراگيري آن را آغاز كرد و پس از فوت عموي خود به تهران آمد و مدت ها رديف هاي استادعبداله خان دوامي وسيد حسين طاهرزاده را كاركرد و آموخت , سپس نزد هنرمند شايسته و ارجمند محمدرضا شجريان رفت و مدت 5 سال از محضر و راهنمايي وي بسيار بهره گرفت و خيلي نياموخته ها در آواز را آموخت و مدتي نيز به خدمت شادروان غلامحسين بنان در آمد و از مصاحبت او ارشاد مي شد .

    ايرج بسطامي , از سال 1353 همكاري خود را با تلويزيون كرمان آغاز كرد و چند آهنگ از ساخته هاي عموي خود را اجرا كرد كه بسيار مورد توجه و با استقبال مواجه گشت .

    وي معتقد است (( علم و تكنيك به خصوص هنر . هديه اي است براي بشر كه در طول تاريخ تكوين يافته و به اوج رسيده است . بنابراين ذكر نام استاداني كه تحت نظر آنان تعليم گرفته , تضييع حقوق سايرين است و آنچه امروز در موسيقي ايران موجود است از نكيسا و باربد و رامتين گرفته تا آن نوازنده و موسيقيدانان گمنام دور افتاده روستايي مجموعا تلاش همگي آنهاست كه موسيقي ايران را ساخته اند , منتها هر كدام در جاي و مكان خود خدمت كرده اند و او خود را مديون همه مي داند , او نوازندگان و خوانندگان گمنام صحراها دشت ها و روستاها را كه حامل انتقال سينه به سينه موسيقي ايران بوده اند , در تكامل خود , داراي همان نقشي مي داند كه استاد مستقيم و بلاواسطه معلم وي داشته , لذا خود را مديون همه موسيقيدانان و هنرمندان اين هنر مي داند )).

    ايرج بسطامي آذر , از صدايي با سوز و هيجان , احساس و اوج و فرود , تكنيك و بيان صحيح شعر و تحرير ها بهره مند و با كمك و همكاري گروه عارف مي رود كه يكي از بهترينهاي آواز موسيقي اصيل و سنتي ايران شود و اولين نواري كه از وي ضبط شد (( افشاري مركب )) بود كه در روي سن تالار
    وحدت (رودكي) اجرا گرديده است . ديگر نواري در دستگاه (( شور )) واجراي آهنگ خوب و جالب ((موسم گل)) كه به سرپرستي هنرمند ارجمند محمدرضا درويشي با اركستر بزرگ مجلسي اجرا شد.

    وي با همكاري گروه عارف ، غير از پرويز مشكاتيان كه رهبري اركستر را به عهده دارد ، اردشير كامكار (( كمانچه)) ، بيژن كامكار (( دف و ضرب و رباب )) ،كيوان ساكت (( تار )) ، كوروش بابايي (( كمانچه ))، محمد علي كياني نژاد (( ني )) ،سيامك نعمت ناصر (( تار )) ،محمد فيروزي (( عود )) ، پيروزي نيا (( عود )) ، بهرام ساعد (( تار و تار باس ))، حميد متبسم (( تار )) ، تا كنون كنسرت اي فراواني جهت هرچه بيشتر شناساندن موسيقي سنتي ايران ، به مناسبت جشنها و اعياد مذهبي و ملي در سراسر كشور و در خارج از كشور، در ممالك : فرانسه ، آلمان ، آمريكا ، كانادا ،انگلستان ، سوئد و دانمارك بر پا گرديده شركت داشته است .

    :ايرج بسطامي در زلزله بم در گذشت:

    ايرج بسطامي خواننده موسيقي ايراني در سال ۱۳۸۳حادثه زلزله «بم» درگذشت.
    به گزارش «ميراث خبر»، «ايرج نعيمايي»، رييس خانه موسيقي ضمن اعلام اين مطلب گفت: «خواهر ايرج بسطامي در تماسي با خانه موسيقي خبر درگذشت ايرج بسطامي را اطلاع داد؛ و به تمام اهالي موسيقي تسليت گفت.»
    همچنين وي با اشاره به اين كه جشنواره موسيقي نواحي امسال برگزار نخواهد شد گفت: «اين جشنواره تا اطلاع ثانوي برگزار نخواهد شد. ما پيشنهاد مي دهيم بودجه اين جشنواره براي كمك به زلزله زدگان بم اختصاص پيدا كند، اما اين بودجه در اختيار ما نيست كه خودمان اين كار را انجام دهيم. انجمن موسيقي به زودي كنسرت هايي به نفع زلزله زدگان برگزار خواهد كرد.»

  7. #97
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض




    امين الله رشيدي

    امين الله رشيدي در طلوع يكي از روزهاي ارديبهشت ماه 1304 شمسي در روستاي زيبا و مصفاي راوند كاشان از پدري كشاورز و مادر شاعرزاده و شاعر منش (دختر اديب بيضائي كاشاني)متولد شد.در چهار ماهگي او را به كاشان آوردند و تحصيلات ابتدائي و متو سطه را در آنجا به پايان رساند و بلافاصله پس از پايان تحصيل در يكي از دفاتر اسناد رسمي كاشان مشغول كار شد.او در ضمن تحصيل ، نقاشي قالي ايراني را نزد استادان آن زمان، آقايان:محمد دبير الصنايع و حسن نقشپور اراكي فرا گرفت و در زماني كوتاه تا مرحله ي طراحي و ابتكار پيش رفت و در حين نقاشي نيز با مقدمات نوازندگي تار نزد نقشپور نامبرده كه تار را در نهايت شيريني مي نواخت ،آشنا شد و در سال 1325 به تهران نقل مكان يافت.

    رشيدي با موسيقي به اصطلا ح كلا سيك (رديف آواز ايراني )از راه شنيدن صفحات قديم گرامافون و خوانندگان دهه 1320 راديو ايران آشنا گرديد و در اوائل ورود به تهران چند گاهي در كلاس هاي شبانه هنرستان موسيقي (تالار وحدت كنوني )اصول نت خواني را نزد آقاي موسي معروفي و يكي دو ماه نيز در كلاس موسيقي مسعود معارفي و تئوري آواز را نزد دكتر مهدي فروغ در هنرستان نامبرده آموخت و با يادگيري نت،تار را رها كرد و از آن پس نت آهنگ هايي را كه مي ساخت بدون استفاده از ساز بروي كاغذ مي آ ورد. در سال 1328 رشيدي از طريق استاد گرانقدر موسي معروفي به آقاي عليمحمد ميثاق ،رهبر يكي از اركسترهاي راديو ايران معرفي شد و از همان سال به عنوان خواننده وآهنگساز فعاليت خود را در راديو آغاز نمودو اولين بار ترانه (رنج جدايي)از ساخته هاي زنده ياد موسي معروفي را در مايه افشاري با اركسترنامبرده در راديو اجرا كرد و همزمان،مدتي نيز در برنامه هاي موسيقي ارتش (كه شب هاي جمعه ساعت هفت و نيم بعد از ظهر از راديو ايران پخش مي شد) در اركستر به سرپرستي هنرمند گرامي علي تجويدي مي خواند و در چند برنامه راديويي محمد بهارلو نيز شركت نمود.در سال 1336 شمسي با دختري از كاشان ازدواج نمود كه حاصل آن دو فرزند دختر و پسر (افسانه وصبا)است كه آنان نيز از ذوق موسيقي بهره يي بسزا دارند.در سال 1344 بنا به مقتضيات شغلي از راديو استعفا داد و اين داستان تا ثر انگيزي دارد كه در اينجا مجال گفتن آن نيست.

    رشيدي در مدت فعاليت در راديو ايران در حدود 100 آهنگ ساخت كه شعر بعضي از آن ها را نيز خود مي سرود (براي نمونه شعر ترانه ي دريا )اما بيشترين شعر آن آهنگ ها را شاعران گرانمايه ،آقايان :تورج نگهبان ،بيژن ترقي ،مهرداد اوستا ،فريدون مشيري ،رضا ثابتي ،نظام فاطمي،ابوالقاسم حالت ،نواب صفا،عبداله الفت ،پرويز وكيلي و غيره سروده اند و اكثرا به سيله اركسترهاي شماره ي 1و2 راديو ايران با نوازندگي و همكاري هنرمندان ارجمند آقايان : حبيب اله بديعي ،پرويز يا حقي،مهندس همايون خرم ،عباس شاپوري ،محمد مير نقيبي،انو شيروان روحاني ،ولي اله البرز،ياوري،حدادي و ديگر عزيزان و با نظارت و سرپرستي استادان :مشير هما يون شهردار و حسينعلي ملاح ضبط و پخش شده است. شيوه ي رشيدي در خوانندگي و آهنگسازي ،مرز ميان سنت و نوگرايي مي باشد و به قول خودش حد وسط را انتخاب كرده است او مي گويد : " اگراين ميانه روي و اعتدال در تمام امور دنيا جاري بود چهره ي جهان و زندگي خيلي زيباتر و مطبوع تر از آنچه تاكنون هست مي بود " .

    رشيدي در شاعري و نويسندگي و نقد نيز دستي دارد و مقالاتي از او در مطبوعات سالهاي قبل به چاپ رسيده كه آخرين آنها نقدي است بركتاب ( شعر نو از آغاز تا امروز ، تاليف محمد حقوقي از انتشارات مؤسسه فرانكلين ) كه در شماره 10سال 52 مجله وحيد چاپ شده و اكنون نيز سفرنامه يي به نام ( از كاشان تا كاناري ) آماده براي انتشار دارد . رشيدي درباره موسيقي كلاسيك و رديف آواز كه سينه به سينه به ما رسيده و تا اين زمان حفظ شده و خوشبختانه كاملترين آن به وسيله شادروان استاد موسي معروفي به صورت نت در آمده است ،نظرياتي دارد،منجمله معتقد است كه در اجراي آوازها ،به شرط حفظ اصالت ايراني و به خصوص تلفيق آن با شعرپارسي بايد شيوه يي نو ايجاد كرد و از تكرار مكررات آن هم به طور گسترده امساك نمود و همچنين او،نسبت به كلمات والا و ارزشمند (هنر )و (هنرمند)كه دست اندركاران و به تبع ايشان مردم عادي بدون ضابطه و بي محابا ،به هر چيز و هر كس اطلاق مي كنندودست و دلبازانه مي بخشند،وسواس و حساسيتي خاص دارد.او به اعتبار قول بزرگان و هنرشناسان مي گويد:"هنر يعني خلاقيت و هنرمند يعني خلاق و آفريننده .بنابراين اگر در يك اثز هنري (اعم از شعر و موسيقي و نقاشي و غيره)ابتكار و نوآوري به چشم نخورد،به اين معني كه اگر در قطعه شعري يك مضمون نو و در آهنگي حتي يك ملودي جديد و زيبا نتوان پيدا كرد،اين ديگر هنر نيست و صاحب چنين آثاري مستحق لفظ(هنرمند)نه.و بر همين منوال بر چسب كلمه(هنرمند)بخواننده يا نوازنده يا صاحب اثر ديگري كه فاقد شيوه يي نو و ابتكاري و مستقل در كارشان باشند،جايز نيست .بايد به اين مجريان ماهر و مسلط و چيره دست هنرآفرين گفت و با اطلاق كلمه ي (استاد)از آنان تقدير كرد و ارجشان را پاس داشت!"اين هم نمونه يي از اشعار رشيدي با نام هنري(آشنا) .



    "افسانه وجود"

    آوخ كه شام تيره محنت سحر نداشت
    نخل اميد و شاخه هستي ثمر نداشت
    بر ما هماي فرو سعادت گذر نكرد
    از حال دل بجز من و دل كس خبر نداشت
    رفتيم گر ز دست،كسي را خبر نشد
    مرديم گر ز درد،به قلبي اثر نداشت
    جز اشك چشم و خون دلم در ميان نبود
    گويي كه خوان هستي از اين بيشتر نداشت
    كي مي نهاد بار مصائب به دوش ما
    گردون بنا تواني ما گر نظر نداشت
    نازم به سخت جاني اين جان بي شكيب
    كز من به جان رسيد و ز من دست بر نداشت
    اين يافت زيب هستي و آن شد سوي عدم
    افسانه وجود حديثي دگر نداشت
    از زندگي چو مرگ سيه مي گريختم
    بر چهره گر نشان و صفاي هنر نداشت
    ديدي كه آخر اين دل دير(آشنا)ي من
    در دامي اوفتاد كه راه مفر نداشت؟
    Last edited by Venus; 02-04-2007 at 15:09.

  8. #98
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض

    گاهی مواقع ترانه های فیلم، باعث ماندگاری یک فیلم می شود

    گنج قارونگاهی مواقع ترانه های فیلم، باعث ماندگاری یک فیلم می شود. یعنی در واقع یاری ترانه و فیلم است که سبب ماندگاری اثر می شود. یکی از این فیلمها، سلطان قلبها محصول 1347 می باشد. تهیه کننده فیلم، محمدعلی فردین است که خود به همراه آذر شیوا، حبیب الله بلور و لیلا فروهر ایفاگر نقش در فیلم بوده است. آهنگساز فیلم، انوشیروان روحانی متولد تهران در سال 1318 است. برای شناخت انوشیروان روحانی همین بس که گفته شود که مردی برای تمام فصول بهترین وصف برای وی می باشد. ترانه های روحانی در همه حوزه ها بوده و تقریباً همه خوانندگان نیز با وی کار کرده اند. روحانی از آن دسته موسیقیدانانی است که برای ملودی ارزشی فوق العاده قائل است. وی اعتقاد فراوان دارد که اگر ملودی ایراد داشته باشد بهترین آهنگسازی ها هم نمی تواند ترانه را نجات دهد.

    اولین نسخه اجرای ترانه سلطان قلبها با صدای عارف و عهدیه در همان سال 1347 ضبط شد ولی بعدها هر دو خواننده در آلبوم هایشان این اثر را بطور جداگانه اجراء کردند. عارف در سال های پس از انقلاب، مقیم کالیفرنیا شد و هنوز به کار خوانندگی اشتغال دارد. اما عهدیه در این سالها چندان فعال نبوده و مدتهاست که با شوهر و فرزندانش در اسپانیا زندگی می کند. هر چند که شنیده شده که خانم عهدیه قصد دارد تا فعالیت خود را در زمینه موسیقی سنتی افزایش دهد. عهدیه از معدود خوانندگانی است که به چند دلیل عمده (مانند تنالیته صدا، احتمالاً فرم دندانها و تمرینات فوق العاده) حروف و هجای کلمات و اشعار را به بهترین و زیباترین شکل ادا می کند و کارش از این نظر به قول معروف حرف ندارد. برای تقریب به ذهن مطلب ذکر این نکته خالی از لطف نیست که در میان خوانندگان امروزی موسیقی سنتی، حسام الدین سراج در ادای کلمات و تلفظ حرف و مخارج حروف، سرآمدتر از دیگران است.

    شعر سلطان قلبها از محمدعلی شیرازی است که عاشقانه ای بسیار ضعیف و ابتدایی است ولی به لطف ملودی زیبا و تنظیم فنی انوشیروان روحانی، ماندگار شده است. البته دکتر شیرازی نیز خود شاعر چندان مطرحی نیست ولی از جمله آثار وی که ماندگارتر است می توان به چرا نمی رقصی و قد و بالای تو را بنازم که هر دو با صدای سیمین غانم تصنیف شده، اشاره کرد. روحانی در سال های پس از انقلاب ترانه های خود را به اروپا برد و بسیاری از آنها را به ارکسترهای اروپایی سپرد که از جمله اقدامات جالب وی، سپردن آهنگ سلطان قلبها به ارکستر سمفونیک پراگ بود که با همان ملودی و به زبان انگلیسی و با صدای دو خواننده امریکایی در سال 1996 اجرا شد.



    سلطان قلبها

    آهنگساز: انوشیروان روحانی

    شاعر: محمد علی شیرازی

    دستگاه: بیات اصفهان

    اجرای مشترک عهدیه – عارف در سال 1347 در استودیو میثاقیه و اجرای های متعدد بعد توسط هر دو خواننده



    یه شب یه روز یه ماه یه سال

    یه عمره که می گردم بعدها چو کبوتر بی پر و بال می رم همه جا

    یه روز دیدم گم شد جونم دور افتاد از آشیونم

    بی خونه مونم سرگردونم بیا به خدا



    سلطان قلبم کجایی کجایی

    رفتی که بر من به شادی گشایی

    دروازه های بهشت طلایی

    اما صد افسوس

    رفتی و برد از کفم زندگانی

    عشق و امید مرا در جوانی

    رفتی کجا ای که دردم ندانی

    دردم ندانی



    قربون برم اون خدا را خدا را

    لطفش به هم می رسونه دلا رو

    حل می کنه رحم او مشکلارو

    شکرت خدایا



    گذشته دیگه گذشته گذشته

    این فتنه ها بازی سرنوشته

    شکرت خدایا که حالا دیگه بهشته

    کاشونه ما

    گذشته ها گذشت بیا بیا که بگیم شکرت خدا

    که به هم رسوند دل ما را شکرت خدایا

    اگه یه روز این آسمون با من و تو شد نامهربون

    نمونده امروز از آن نشون

  9. #99
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



    مهستی شوهرش را برای دریاقت عنوان شوهر نمونه سال کاندیدا می کند





    - الو ، خانم مهستی تشریف دارند ؟

    - خودم هستم ،سرکار؟

    سلام خانم ،بنده خبرنگار زن روز هستم ،چه عجب منزل هستید و ما توانستیم شما را پای تلفن پیدا کنیم

    - خب چکار کنم .شغلم ایجاب می کند که زندگی پرجنب و جوش و پرفعالیتی داشته باشم ،تازه خوب شد امروز تلفن کردید ،چون دیشب از شمال برگشتیم و جند روز دیگر برای اجرای برنامه باید به آبادان بروم ،بعد از بازگشت از آبادان هم تصمیم دارم با دختر سه ساله ان « سحر » ومادرم به اروپا نزد شوهرم بروم ،بعد همه با هم برای استراحت یکماهه به جنوب فرانسه خواهیم رفت .

    - خوشا به حالتان ،حق دارند که به صاحبان صدای خوب می گویند « حنجره طلایی » چون واقعا یک حنجره خوب طلا ساز است !

    - ای بابا ،با این همه کار و فعالیت میخواهید در طول سال یکماه هم نتوانیم به مسافرتی برویم .من اگر اهل پول و طلا بودم میتوانستم با آواز خواندن در کاباره ها درآمد بیشتری داشته باشم .

    - شوخی کردم ،بعکس معتقدم هنر مندانی که غالبا برای اجرای برنامه به مسافرت می روند ،بحق باید گهگاهی هم بخاطر استراحت و تفریح شخصی چمدان سفر ببندند ،گفتید شوهرتان در حال خاضر در اروپا زندگی می کند ؟

    - در اروپا زندگی نمی کند ،برای رسیدگی به کارهای شخصی اش حدود یکماه می شود که به اروپا رفته است .

    - ببخشید ایشان شوهر اولتان هستند ؟

    - میخواستید شوهر چندم من باشد ؟

    - این جسارت مرا ببخشید ،ولی در همه جای دنیا هنرمندان متهم به ازدواج های مکرر و طلاق های پی درپی هستند !

    - من تصور می کنم هنرمندانی که از همسرانشان جدا می شوند غالبا تاریخ ازدواج شان مربوط می شود به قبل از شهرتشان و بعد از کسب شهرت و موفقیت خود را از همسری که در زمان گمنامی انتخاب کرده اند زیادتر می بینند و اکثرا آن ظرفیت گذشت لازم را برای سازش با او در خود پیدا نمی کنند .اینست که اختلافاتی میانشان بروز می کند و بالا می گیرد وبه طلاق می انجامد ،من خوشبختانه همسرم را بعد از آنکه به شهرت رسیدم انتخاب کردم و انتخابم انتخابی آگاهانه و موفقیت آمیز بوده است .

    - به شما بخاطر انتخاب درست و موفقیت آمیزتان تبریک میگویم . ولی با اجازه تان دلیلی را که علت اصلی طلاق هنرمندان ذکر کرده اید جز در موارد نادری صادق نمیدانم .زیرا تعداد هنر مندانی که پس از کسب شهرت و موفقیت ازدواج کرده اند و طلاق گرفته اند آنقدر زیاد است که خودبخود تحلیل و توجیه شما را نفی می کند

    - بهرحال من آنچه در این مورد بفکرم رسید گفتم و شخصا ضامن ازدواج و طلاق کسی نیستم ،در مورد خودم و همسرم نیز با اطمینان میتوانم به شما بگویم که سخت نسبت بهم علاقه مندیم و قول میدهم محبت احترام آمیزی که میان ما وجود دارد تا آخر عمر حفظ خواهد شد .شوهر من « کورس ناظمیان » آنقدر خوب و آقاست که اگر یکبار دیگر مجله زن روز تصمیم بگیرد به انتخاب شوهر نمونه سال بگیرد .من اورا به عنوان بهترین شوهر معرفی خواهم کرد و اطمینان دارم حتما برنده خواهد شد

    - ...





    مجله زن روز / شماره 335 / سال 1350

  10. #100
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض



    جواد یساری: حالا ترانه‌های مرا می‌گویند موسیقی پاپ

    جواد یساریمصاحبه در نوروز 85- سال‌ها است سوژه خیلی از تیپ‌هایی که یک جورهایی می‌خواهند فاصله فکری خود را از عموم جامعه نشان بدهند «جوادیت» است. به ‌قول این تیپ آدم‌ها، جوادها نسل جوان‌هایی هستند که شلوارهایشان هنوز ساسون‌دار است، کفش مشکی ورنی پاشنه تخم‌مرغی پا می‌کنند و کاپشن خلبانی تن‌شان می‌کنند. موتور سیکلت هوندا سوار می‌شوند و پیکان‌های سفید یخچالی با شیشه‌های دودی و آینه‌های دراز و شاسی‌خوابیده دارند. به خانم‌ها می‌گویند آبجی و عرق سگی می‌خورند و حسن شهرستانی و جواد یساری گوش می‌کنند. واقعا نمی‌شود فهمید که در فرهنگ عامه، «جوادیت» کی شکل گرفته و یا از کی این عنوان به گردن تیپ خاصی از جامعه افتاده است؟ بعضی می‌گویند عنوان‌اش ریشه در خاست‌گاهش، یعنی «کوچه جوادیه» تهران دارد. گر چه اگر سری به این محله بزنی، زیاد از این تیپ‌ها می‌بینی. اما نمی‌شود این تیپ را محدود به یک محله کرد.

    به هر حال بعضی‌ها که این جواد بودن یا به نقلی «جوات» بودن را بهانه خوبی برای تمسخر دیگران و البته تثبیت شخصیت خود می‌دانند، زیاد به پر و پای این تیپ‌ها می‌پیچیدند که به موقع در یک گزارش مبسوط به آن خواهیم پرداخت. اما همین قدر بس که بسیاری از همین «جوات» ها اهل مرام‌اند و معرفت و یک پایه خصلت‌هایشان مردانگی است. حتا در شکل و قالب جوادی.

    با هر کدام از این تیپ‌ها صحبت که می‌کردم، در بین خواننده‌ها از جواد یساری یاد می‌کردند. این مصاحبه‌ای است با جواد یساری که البته به‌قول دوست پزشکی که حداقل ظاهرش جوات نیست: جواد یساری را وقتی توی حس‌اش باشی گوش کنی، وسط ترانه‌هاش چیزهای خوبی پیدا می‌کنی.

    این یک مصاحبه است با خواننده‌ای که بیشتر نماد یک قشری از جامعه چند رنگ ماست.



    هتل ساندراس، طبقه اول، کاباره کوچینی در دبی، ساعت ۶ بعد از ظهر:

    کسی در لابی هتل به دنبالم می‌آید و مرا به محل قرار راهنمایی می‌کند. جواد یساری مردی است با سبیل‌های پهن و صدایی کلفت که از همان ابتدا احساس می‌کنی رفتارش ‌مرامی است. به دیگران که آنجا نشسته‌اند تعارف می‌زند که بجایش مصاحبه کنند. او خیلی مراقب است که با زنی عکس نگیرد و حرف ناجوری از او پخش نشود. رفتار و اخلاق‌های خاص خودش را دارد، سر قرارش به موقع می‌رود و خیلی اهل قول و قرار است.

    کاباره کوچینی را روز اول محمد خردادیان بعد از این که حکم تبعیدش به ایران لغو شد در دبی راه انداخته است. این کاباره را امروز کسی به نام حاج احمد می‌گرداند. اگر چه چهره‌اش مثل حاج آقاهایی که ما در ولایتمان می‌شناسیم نیست، اما به هر حال حاج احمد است.

    پیشنهاد می‌کند شب جا برایم رزرو کند. آبادانی است و گرم، اما فرصت نیست که بخواهم تا شب کاباره کوچینی باشم....



    می‌شه خودتونو کامل معرفی کنید؟

    من جواد یساری مازندرانی هستم. چون گفتین کامل خودتو معرفی کن. متولد ۱۳۳۳، الان هم در خدمت شما هستم.



    آقای یساری شما از کی می‌خونید؟

    من از سال ۵۲ شروع کردم. البته منظورم پنجاه و دو ایرونیه که با قبلش روی هم نزدیک چهل سالی می‌شه.



    اولین آهنگی که خوندین یادتون می‌یاد چی بود؟

    بله. پول سیاه یا راه بازه و جاده دراز.



    تو ایران فقط تا قبل از انقلاب خوندین؟

    من تا قبل از انقلاب پنج تا کاست دادم بیرون که آخرینش هم سپیده دم بود که بعدش انقلاب شد و دیگه نخوندم.



    اما کارای شما خیلی جنبه‌های ناجوری نداشت، چرا مجوز خوندن ندارید؟

    والله تهران که اجازه خوندن به من ندادن، فعلا بدون دلیل که ممنوع الصدا هستم. خیلی هم خواهش کردم دلیل بیارین، چیزی نگفتن. لابد مصلحت‌شون ایجاب می‌کنه که من نخونم. در حالی که من کارام همه خانوادگی بوده. من عین این جوونا بلد نبودن از اون جور کارا بخونم.

    من تو اون زمونا یه آهنگی خوندم به نام بچه‌ها. موقعی که این آهنگ در آمد، خیلی‌ها نامه نوشتن به مجله جوانان که ایشون کیه که این آهنگ رو خونده، ما می‌خوایم صورت ایشونو ببینیم. زن و شوهرا زنگ می‌زدن و می‌گفتن باهم آشتی کردیم، بچه‌مون الاخون والاخون بوده با این آهنگ زندگیمون دوباره شروع شده. رفتم جوانان، اون موقع رئیس‌اش آقای اعتمادی بود (خدا حفظ اش کنه هرجا هست). گفت صد هزار تا نامه اومده از بچه‌ها. این آهنگ بچه‌ها چیه؟ براش گذاشتم، گریه کرد. از اون روز که این آهنگ رو تو تاتر پارس لاله‌زار می‌خوندم، خونواده‌ها هم می‌یامدن. روزای قشنگی بود. این بچه‌هایی که پدر مادارشون آشتی کرده بودند می‌یامدن بالا ماچم می‌کردن.



    خیلی‌ها می گن آهنگ‌های شما از نسل موسیقی کوچه و بازاره، نظر خودتون چیه؟

    ما هم از گندم ری شدیم و هم از خرمای بغداد. نه اون دوره می‌ذاشتن تو رادیو برنامه داشته باشیم، نه این دوره. اسمی هم که می‌تونستن رو ما بزارن این کلماتی بود که باهاش تقریبا مارو کوچیک کنن. روح نعمت‌الله آغاسی شاد. ایشون کاری کرده بود که رادیو تلوزیون التماس می‌کرد که بیاد و نرفت.

    همین که انقلاب شد همین آقایون سطح بالایی رادیو تلوزیون اونور آب، شروع کردند آهنگ‌های مارو خوندن. دیگران هم مثل خانم مهستی سپیده دم منو خوندن و زنده یاد سوسن دو تا از آهنگ‌های منو خوند، شهرام صولتی هم که دوست ماست، یکی دیگه از آهنگامو خوند. بعد دیدم خیلی از اینهایی که برای ما می‌گفتن، همونا رو خوندن منتها اسم آهنگ‌هاشون رو گذاشتن مردمی (پاپ). به نظر من هنرمند باید مردمی باشه. فکر می‌کنم این از همه بهتره.



    ترانه سرای شما کیه؟

    همشو استاد سعید مهناویان محبت می‌کردند، سپیده دم مال سعید خوشرو بود اما بیشتر شعرام مال آقای مهناویان بود.



    خودتون ترانه هم می‌گید؟

    نه من خوندنو دوست دارم.



    چی شد سراغ خوندن آمدید؟

    چه سوال قشنگی. من اون زمونا کشتی‌گیر بودم. خیلی علاقه داشتم تو مردم باشم. با کشتی موفق نشدم، پاهام ایراد پیدا کرد، الان هم آرتوروز دارم، پاهام خیلی ناراحته. بعد یه ته صدایی داشتیم، با حسن شهرستانی غزل خوندم. شنیدم هلنده یا سوئده، با کامیون کار می‌کنه. خلاصه از غزل خوندن شروع کردم که دوستای آهنگ‌ساز آمدن دنبالمون که بعد شروع کردیم به آهنگ خوندن. اولیش هم از علی نودوست اجرا کردم. بعدش استاد بدر و بعد اگر موفقیتی هم دارم از سعید مهناویان بود.



    اون آهنگ اول یادتون هست؟

    ساده می‌خونم براتون: من دلمو می‌دم برای خودت. خودت می‌دونی و خدای خودت. دلی که دادم پس نمی‌گیرم دیگه... این آهنگ بود. الان مورد پسند امروزه‌ای‌ها نیست. اونا کار نو می‌خوان.



    الان کجا می‌خونید؟

    هتل سندراس می‌خونم، تو میدون عبدالناصر، کاباره کوچینی. روز اول اینجا رو آقای خردادیان شروع کردند که منم در خدمت‌شون بودم، بعد هم دوستان عزیز دیگه که آمدند. تقریبن اینجا یه چهار ماه و یه شیش ماه خوندم و الان هم تا عید خدمت‌شون هستم.



    فضای دبی چه جوریه؟

    خیلی بوی ایران رو می‌ده. خیلی ایرانی اینجا هست. احساس نمی‌کنم که زیاد غریبم. همه دوستان میان حال و احوال می‌کنن، اون استقبالی که می‌کنن بیشتر برام ارزش داره و روحیه به من می‌ده.



    شده کسی برای دیدن شما و تجدید خاطرات از ایران اینجا بیاد سراغتون؟

    اینا همه با همین خاطرات میان اینجا، بچه‌ها، بر مزار مادر، سپیده دم که جاودان موسیقی شد و تو کتاب موسیقی به نام من ثبت شد. بالاخره خواننده‌شون بودم. من دوست دارم ببینم جوونا چی می‌گن. الان کارای قدیم‌ام رو که دوتا سی‌دی امروزیش کردم و دوباره خوندم، انگار می‌کنم که خود منم هفده، هجده ساله شدم. همین جوونا میان سراغم.



    این جوونا چقدر می‌شناسنتون و از گذشته کاریتون خبر دارن؟

    همش می‌گن بابام تو رو دوست داره، بابام دربارت گفته. مامانم گفته بچه‌ها رو خوندی ... خودشون بیشتر از زبون بابا ننشون صحبت می‌کنند. گفتم، غیر از این دوتا سی‌دی که با تصویره، هیچکسی منو به صورت نمی‌شناسه. اما تا فامیلی منو می‌گی، می‌پرسن چه کاره فلانی هستی، فکر نمی‌کنن من جواد یساری هستم.

    اون موقع یه عکس بدون روتوش کوچولو می‌زدن. روی هم رفته یه مقداری تقریبا خواننده گمنامی هستم.



    چون اینجا می‌خونید؛ ایران که بر می‌گردید مشکلی براتون پیش نمی‌یاد؟

    نه خیر. تا حالا با من کار نداشتن. معمولا من عجیب تو خودمم. جای شلوغ نمی‌رم. این هتلی که من اینجا زندگی می‌کنم، شاید اتاقش دوازده سیزده متر باشه، اندازه حموم خونه من. اما یهو می‌بینی سه روز بیرون نیامدم، اما به موسیقی علاقه‌مندم. دوست دارم هر شب میکروفن دستم باشه. عشقه دیگه. پدر عشق بسوزه که خیلی خانمان‌سوزه.



    شما شغل دیگری هم دارید؟

    بله. من اصلا بچه میدان شاپور سابقم که الان شده وحدت اسلامی. خیابون مهدی خانی مغازه دارم. چهل ساله که کار اصلیم لوازم منزله.



    اگه بخواهید یه حرف به مردم بزنید چی می‌گید؟

    والا برای گفتن خیلی چیزا هست. اما اگر بخوام خلاصه بگم؛ می گم: هم‌ دیگر رو سفت داشته باشین.
    Last edited by Venus; 31-03-2007 at 00:49.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •