تبلیغات :
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 10 از 19 اولاول ... 67891011121314 ... آخرآخر
نمايش نتايج 91 به 100 از 185

نام تاپيک: احمد شاملو

  1. #91
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    تمثیل

    در یکی فریاد
    زیستن -
    [ پرواز ِعصبانی‌ ِفـّواره ئی
    که خلاصیش از خک
    نیست
    و رهائی را
    تجربه ئی می کند.]
    و شکوهِ مردن
    در فواره فریادی -
    [زمینت
    دیوانه آسا
    با خویش می کشد
    تا باروری را
    دستمایه ئی کند؛
    که شهیدان و عاصیان
    یارانند
    بار آورانند.]
    ورنه خک
    از تو
    باتلاقی خواهد شد
    چون به گونه جوباران ِحقیر
    مرده باشی.
    ***
    فریادی شو تا باران
    وگرنه
    مرداران!

  2. #92
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    مرثیه


    به جست و جوی تو
    بر درگاه ِکوه میگریم،
    در آستانه دریا و علف.

    به جستجوی تو
    در معبر بادها می گریم
    در چار راه فصول،
    در چار چوب شکسته پنجره ئی
    که آسمان ابر آلوده را
    قابی کهنه می گیرد.
    . . . . . . . . . . . .
    به انتظار تصویر تو
    این دفتر خالی
    تاچند
    تا چند
    ورق خواهد زد؟
    ***
    جریان باد را پذیرفتن
    و عشق را
    که خواهر مرگ است.-

    و جاودانگی
    رازش را
    با تو درمیان نهاد.

    پس به هیئت گنجی در آمدی:
    بایسته وآزانگیز
    گنجی از آن دست
    که تملک خک را و دیاران را
    از این سان
    دلپذیر کرده است!
    ***
    نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آفتاب می گذرد
    - متبرک باد نام تو -

    و ما همچنان
    دوره می کنیم
    شب را و روز را
    هنوز را...

  3. #93
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    احمد شاملو
    من بهارم تو زمین
    من زمینم تو درخت
    من درختم تو بهار
    ناز انگشتای بارون تو باغم میکنه
    میون جنگلا طاقم میکنه
    تو بزرگی مثه شب
    اگه مهتاب باشه یا نه
    تو بزرگی مثه شب
    خود مهتابی تو اصلا خود مهتابی
    تازه وقتی بره مهتاب و هنوز
    شب تنها، باید
    راه دوری رو بره تا دم دروازه ی نور
    مثه شب گود بزرگی، مثه شب
    تازه روزم که بیاد
    تو تمیزی
    مث شبنم مثه صبح
    تو مثه مخمل ابری
    مثه بوی علفی
    مثه اون ململ مه نازکی اون ململ مه
    که رو عطر علفا مثل بلاتکلیفی
    هاج و واج مونده مردد
    میون موندن و رفتن
    میون مرگ و حیات
    مث برفایی تو
    تازه آبم که بشن برفا و عریون بشه کوه
    مثه اون قله ی مغرور بلندی
    که به ابرای سیاهی و به بادای بدی می خندی ....

  4. #94
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    سرودی برای مرد روشن که به سایه رفت

    قناعت وار
    تکیده بود
    باریک وبلند
    چون پیامی دشوار
    در لغتی
    با چشمانی
    از سئوال و
    عسل
    و رخساری بر تافته
    از حقیقت و
    باد.
    مردی با گردش ِآب
    مردی مختصر
    که خلاصه خود بود.
    خرخکی ها در جنازه ات به سو‏‎‍ء ظن می نگرد.
    ***
    پیش از آن که خشم صاعقه خکسترش کند
    تسمه از گرده گاو ِتوفان کشیده بود.
    بر پرت افتاده ترین راه ها
    پوزار کشیده بود
    رهگذری نا منتظر
    که هر بیشه و هر پل آوازش را می شناخت.
    ***
    جاده ها با خاطره قدم های تو بیدار می مانند
    که روز را پیشباز می رفتی،
    هرچند
    سپیده
    تو را
    از آن پیشتر دمید
    که خروسان
    بانگ سحر کنند.
    ***
    مرغی در بال های یش شکفت
    زنی در پستانهایش
    باغی در درختش.
    ما در عتاب تو می شکوفیم
    در شتابت
    مادر کتاب تو می شکوفیم
    در دفاع از لبخند تو
    که یقین است و باور است.
    دریا به جرعه یی که تواز چاه خورده ای حسادت می کند.

  5. #95
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    صبوحی


    به پرواز
    شک کرده بودم
    به هنگامی که شانه هایم
    از توان سنگین بال
    خمیده بود،
    و در پکبازی معصومانه گرگ ومیش
    شبکور گرسنه چشم حریص
    بال می زد.
    به پرواز شک کرده بودم من.
    ***
    سحرگاهان
    سحر شیری رنگی ِنام بزرگ
    در تجلی بود.
    با مریمی که می شکفت گفتم«شوق دیدار خدایت هست؟»
    بی که به پاسخ آوائی بر آورد
    خسته گی باز زادن را
    به خوابی سنگین
    فروشد
    همچنان
    که تجلی ساحرانه نام بزرگ؛
    و شک
    بر شانه های خمیده ام
    جای نشین ِسنگینی ِتوانمند
    بالی شد
    که دیگر بارش
    به پرواز
    احساس نیازی
    نبود

  6. #96
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    که زندان مرا باور مباد ...


    که زندان مرا بارو مباد
    جز پوستی که بر استخوانم.
    باروئی آری،
    اما
    گرد بر گرد جهان
    نه فرا گرد تنهائی جانم.
    آه
    آرزو! آرزو!
    ***
    پیازینه پوستوار حصاری
    که با خلوت خویش چون به خالی بنشینیم
    هفت دربازه فراز اید
    بر نیاز و تعلق جان.
    فرو بسته باد و
    فرو بسته تر،
    و با هر در بازه
    هفت قفل ِآهنجوش ِگران!
    آه
    آرزو!آرزو

  7. #97
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    شبانه


    اگر که بیهده زیباست شب
    برای چه زیباست
    شب
    برای که زیباست؟-
    شب و
    رود بی انحنای ستارگان
    که سرد می گذرد.
    و سوگواران دراز گیسو
    بر دو جانب رود
    یاد آورد کدام خاطره را
    با قصیده نفسگیر غوکان
    تعزیتی می کنند
    به هنگامی که هر سپیده
    به صدای همآو از ِدوازده گلوله
    سوراخ
    می شود؟
    ***
    اگر که بیهده زیباست شب
    برای که زیباست شب
    برای چه زیباست؟

  8. #98
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    در میدان


    آنچه به دید می اید و
    آنچه به دیده می گذرد.
    آنچنان که سپاهیان
    مشق قتال میکنند
    گستره چمنی می تواند باشد،
    و کودکان
    رنگین کمانی
    رقصنده و
    پر فریاد.
    ***
    اما آن
    که در برابر ِفرمان ِواپسین
    لبخند می گشاید،
    نتها
    می تواند
    لبخندی باشد
    که در برابر ِفرمان ِواپسین
    لبخند می گشاید
    تنها
    می تواند
    لبخندی باشد
    در برابر« آتش!»

  9. #99
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    شبانه -14


    مرا
    تو
    بی سببی
    نیستی.
    به راستی
    صلت کدام قصیده ای
    ای غزل؟
    ستاره باران جواب کدام سلامی
    به آفتاب
    از دریچه تاریک؟
    کلام از نگاه تو شکل می بندد.
    خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی!
    ***
    پس پشت مردمکان
    فریاد کدم زندانی است
    که آزادی را
    به لبان بر آماسیده
    گل سرخی پرتاب می کند؟-
    ورنه
    این ستاره بازی
    حاشا
    چیزی بدهکار آفتاب نیست.
    نگاه از صدای تو ایمن می شود.
    چه مؤمنانه نام مرا آواز می کنی!
    ***
    و دلت
    کبوتر آشتی ست،
    در خون تپیده
    به بام تلخ.
    با این همه
    چه بالا
    چه بلند
    پرواز می کنی

  10. #100
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    بر سرمای درون


    همه
    لرزش دست و دلم
    از آن بود که
    که عشق
    پناهی گردد،
    پروازی نه
    گریز گاهی گردد.
    ای عشق ای عشق
    چهره آبیت پیدا نیست
    ***
    و خنکای مرحمی
    بر شعله زخمی
    نه شور شعله
    بر سرمای درون
    ای عشق ای عشق
    چهره سرخت پیدا نیست.
    ***
    غبار تیره تسکینی
    بر حضور ِوهن
    و دنج ِرهائی
    بر گریز حضور.
    سیاهی
    بر آرامش آبی
    و سبزه برگچه
    بر ارغوان
    ای عشق ای عشق
    رنگ آشنایت
    پیدا نیست

  11. این کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •