در صورت نگاري هند ، زن هندي وقتي كه مي خواهد دست به شرمگاه خود برد تا پوشش آن را نگه دارد، دست چپش را مي برد ، بچه اش در سمت چپ بدن به بر مي گيرد، روي تكه ستوني از ماتورا مادري با پستان چپ به بچه شير مي دهد، به چشم هندي هر سمت بدن استعاره اي داشت ، به چشم يوناني و مصري قديم هم ، زن ايراني چپ و راست را نمي فهمد، نبايد ميان خودمان دنبال آن معاني بگرديم.
برآمدگي بام حوضخانه تكه اي بود از يك تمام. روي اين تكه ، قيدي نداشتم. دست پاچه نبودم ، نگاهي مرا نمي پاييد، من بودم و كاهگل خواهشناك . چيزي بر اين خلوت پاك مشرف نبود ، مگر آبي آسمان.
شبهاي داغ تابستان ، وقتي كه خود آگاهي آدم ذوب مي شد. روي بام مي خوابيديم. و در پشه بند ، دور و ور آب مي پاشيديم ، بروي كاهگل تا ته خوابهايم مي دويد، غرائزي را گيج مي كرد.
كف اطاق آبي ، گفتم ، از كاهگل زرد پوشيده بود ، مربع زرد بود ، در شوبها كاراسيما كاراكتر a مربع است و زرد است . در چين ،قربانگاه خاك كه تلي مربع بود. از خاك زرد پوشيده بود. و زرد در آن ديار رنگ زمين است. رنگ زرد و زمين آسان كنار هم نشسته اند . بزرگي از ميان دوگن ها در گفت و گويي ماندني مي گويد :
" در ابتدا ، لباسها سفيد بود ، رنگ پنبه بود ، پس ، آدمها از پريده رنگي و شبيه پارچه بودن به هراس آمدند، پارچه را به رنگ زعفراني درآوردند. به رنگ خاك ، تا با خاك خود همانند شوند." در شرح زندگي پاتريك مقدس ، نوشته قرن پنجم ميلادي ، اشاره اي است به اين كه موسي هشت رنگ در لباس روحاني هارون نهاد، بايد اين هشت رنگ را ، كه رمز و نقش اند ، در جامه هاي روحاني ما پيدا كنند. پس آمده است : " چون كشيش به رنگ زرد نگاه كند ، در مي يابد كه جسمش چيزي جز خاك و غبار نيست : هيچ غرورري نبايد در دلش پديد آيد " بنا به اساطير Musica مردها را با خاك زرد آفريدند ( و زن ها را با يك گياه ) ، راتناسامبهاوا
(Ratnasambhava)با زمين تطابق دارد ، رنگ سنتي و تمثيلي زمين زرد است. كه در صفاي كامل خود در فلز گرانبها (طلا) و يا در گوهر (ratna) مي درخشد ، و همان كيمياست (cintamani) .
اما زرد، اين رنگ ، به گفته پرتال ، هم نشان پيوستگي به حق بود و هم آيت زنا. به چشم يوناني ، سيب طلا هم كنايه از سازش و عشق بود و هم ناسازگاري و فرجام بد : آتالانتا سيبهاي زرين باغ هسپريد ها را به چنگ آورد. پس تبارش بر باد رفت.
در آيين مسيح ، رنگ زرد ، كه وقتي آيت سرور بود . رنگ رشك و خيانت شد. رنگ لباس يهودا شد در پرده ها ، در گوگول ، رنگ زرد مي ترساند ، از نمايشنامه " شبها در ده" تا " تاراس بولبا" زردي زياد مي شود تا در جلد دوم " ارواح مرده" مصرف زرد به اوج
مي رسد ، در كار اليوت زرد همسايه گناه است :
" Sitting along the beds edge, where
you culled the paper from your hair
On clasped yellow soles of feet
in the palms of both soiled hands."
باشو ، خيلي دور از اليوت ، به همسازي صوت و چشمه صوت گوش مي دهد :
"قناري با صداي زرد فرزندش را مي خواند."
گوته Farbenlehre، كه رنگ را رنج نور مي داند ، درباره رنگ زرد صفت edel و unedel را به كار مي برد ، در جزيره Nias ، لوالانگي
(Lowalangi) كه خداي برتر است و به جهان برتر وابسته است. مظهر نيكي و حيات است. و رنگهايش زرد و طلايي است. در هند دراويدي ، در مراسم آييني ازدواج ، خواهر داماد يك سيني به سر مي برد كه در آن مايعي است زرد : mangaltanni آميزه اي از آب و زعفران و آهك كشته ، رنگ زرد مالگالتاني نشان سرور و كاميابي است. شكوه زرد در سومين روز بارد و تودل (Bardo Thodo) تماشايي است : " در سومين روز ، صورت ناب عنصر خاك چون فروغي زرد مي تابد. همزمان ، از قلمرو زرين جنوب ، شكوه رانتاسامبها واي فرخنه سر مي زند ، با تني زرد فام و گوهري در كف ، بر تخت اسب پيكر ،در آغوش ماماكي ، مادر الهي.
سرچشمه ناب و ازلي ادراك به سان پرتو زرد فام حكمت مساوات مي درخشد..."