تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 10 از 13 اولاول ... 678910111213 آخرآخر
نمايش نتايج 91 به 100 از 125

نام تاپيک: فـــردا

  1. #91
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    دیدنتـــــ ...

    داد بر تنــــم واجبــ کرد... .

    مرگ هـــــماره با من عجیــــن شد...

    هنـــگامی که با صــدای سکوت هم خانه بــــودم ،

    ســـرد اما آتشـــــین شـــد دلم...،

    ســـرد از تو و آتشین از احســــاس... .

    احســـاسی سپـــــید از تبســــم ؛

    و چون ذغالــــی از آنِ آتشـــی روشـــن..

    ثانــــیه ها در بر بادی می پیچنــــد

    بر ســـرم شـــکاف می زننــد

    دســـــتانم را کــــرخ و

    قلبــــم را میــــان این آتــــش خود ســــاخته می ســـــوزانند

    نفس میان خاکستـــــــرِ دل بازمانده ؛

    جهان بر دل سنگیــــنی می کنــــد ... .

    وای از فراموشــــی .... .

    خــــدایا لا اقـــــل تو مـــرا از خود جـــدا مکــــن ... .

    که تــــــو مرا بـــــس .

  2. 5 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #92
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض




    می روم از این دیار

    به وادی دور

    جایی

    بدور از شهر

    دور از آبادی

    از هیاهو

    بدور از حیات و

    از تفکـــر

    دیاری از جنس
    شــــــقایق

    همجنس
    قاصدک

    از جنس
    بهــــــــار

    سرزمینی پر ز
    نـــــــــور

    خالی از وجـــــود

    دیاری بر بالای وهم ،ســـــــوار

    بر دیوار باران ،پـــر

    بر سر سکوتِ اشک ، لرزان

    بر شانه های استوارم ،تکـــــیه زده

    و سرزمینی بر بال خیال ها ، ســــــوار

    و پیاده از حقیقت

    جایی از کشتی امواج ،دووووور

    و پشت سکانِ لبخــــــــند

    و بدور از نقـــاب و

    در حجم سبـــز خاطــــــره .

    همانند پروانه ای پر کشیده از پیــــله ای تنــــگ .

    با دو بالی از فرشته و

    با دلی خالی از رنج و دلتنگی

    به سمت جایی پر از عشـــــق ِ ناب ِ آفرینــــــــش... .

  4. 5 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #93
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض دلِ کاغذی ...





    چشمــانم می سوزد از اشک

    می بارد از غــم ...

    از دردی کوچــک اما عمـیق ...

    و در این سیاهچـاله ی فرسوده ی دل ،

    تبل می زند ...

    در سرم وهـم ،سـروری می کند ...

    در خلاءِ آسمـان ،پر از تنفسـم و

    در این گرانشِ سنگیـنِ زمین ،به بی وزنی رسیده است احسـاسم ؛

    و دل ،در آتشین قفس خود آب می شود ...

    قلبـم آکنـده از نـ گـ فـ تـه ها...

    از فکـرهای توخالی...

    چشمـانم از بند بادبادکـی آویزان ؛

    به دستـانِ تو خیره شده...

    تا اوجِ آسمـان خراشِ فهمِ تو ،

    دل از من جدا نکـردی ...

    دلم لرزید و مرد طوفانی آمـد ...

    آسمـان دست دراز کرد و مرا از دستانت جدا کرد ...

    و تو...

    در نگاه به آسمان ،در وهـمِ پرواز بادبادک ،غـــــرق شدی...

    و من اینک ،آزاد از دستانی تب دار و

    نگاهی سست از پرواز ،

    بر فراز شاخه ها ایستاده ام...

    با دلی کاغذی و

    پیمانی استوار بر دوش بادها ...

  6. 7 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #94
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    گذشــــتم و پر شـــدم ز دیروز /
    شکستــــ این بغض دیریــــنه ام امروز

    **
    سپیــــده زد ز افـــق ،ماه دوباره شد /
    مهــــدیِ زمان متولـــــد شد امروز






    شـــــــاید این جمعه بیاید...
    شـــــــاید این جمعه بیاید...
    شـــــــاید این جمعه بیاید...
    شــــــــــاید...

  8. 8 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #95
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    پر می شود دلم از شعرِ وجودت ، گاهی
    خالــــی از حسِ حضورت ، گاهی

    **
    می رسد فرصتـــــــــِ پروازِ دلم
    پرگشوده دلم از شورِ رسیدن ، گاهی

    **
    قلب از این همه دلتنگیِ من خسته ولی
    می نشیند سر کوچه رو به کویت ، گاهی

    **
    سرد و رنجور و دمی با تب و تاب است انگار
    می تپد در دلِ من شمــــع وجودم گاهی

    **
    شعله ور ،خانه بدوش و خالی از رنگِ حیات
    سر به غم می نهد این دل ،خالی از دم ،گاهی

    **
    سفره ی خاطره ها باز شده تا سرِ شهر
    می کند یادی دلم ،از تب سرخم ،گاهی

    **
    می روی از سر دیوارِ بلندِ احساس
    لا اقل یاد بکـــن از دلِ ما هم ،گاهی
    Last edited by Йeda; 26-06-2013 at 22:53.

  10. 7 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #96
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    دفترم پر از گلایه

    پر از هیـــچ

    پر از وهــم

    سایه ها در تاریکی

    بر سرم هجــوم می آوررند

    سیاه ترینشان از آنِ توست

    دیوار ها تا لب جان بالا آمده اند

    امواج همــوار ولی پر از ابهام

    من گیــج از خاطرات

    در ساحل بی آبی قدم می گذارم

    پاهایم سست

    قدم بر دوش نسیمی محکم

    و با دستانی از جنسِ خنکای صبح

    به سمتِ تلاطم دریا در حرکتـــم

  12. 7 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #97
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    ساحل ،در آرامــش ،در تفــکر ،

    در وهـــم ،در سخــنی از موج

    از رویایی بی سرانجــام...می گویــد

    جزر از پسِ مد فرود می آید

    و من در حلال امــواج ، کمین کرده ام

    خنکای ساحل بر عمق نفس توان می زند و

    مرغ ماهــی خوار پیامــی آشنــا به همراه دارد

    سکــوتـی پر از هوا و بی تنفــس

    در پسِ لحظه های تو خالی دلــم می نشیند

    و با هر موجی دو چندان می شود...

    می خواهم بمانم برای همیشـــه

    در طبیعتــی معصوم و بی کینه

    در این خیالِ دلنشین و بی منت

    و بدور از وجود...

    خداحافظ حقیقت بی جان

    خداحافظ رویای دروغین

    پیش به سوی خیال مبهمِ دریایـــــی

  14. 6 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #98
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض


  16. 8 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #99
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض بی اختیار...

    در این دالان پر پیچ و خم با حسی مجازی و سرد...
    در این دنیای حقیقی وارد شدم
    بی اختیار
    و به سمت مرگ قدم می گذارم...
    نه عاشقانه نمی خوانم
    از تو نمی گویم
    کاش تو هزاران بار می رفتی...
    تو با اختیار رفتی
    و من بی اختیار به این زندگی اجباری می گریم
    خدایا...
    بگو در کجای این سرنوشت سهیمم؟
    و این انگ بی اختیار زیستنم تا کجا با من است؟
    تنفس ،راه ،اشک چشمانم ...حتی رفتنت
    همه بی اجازه از من در این مسیر گام بر می دارند و
    من کاش لا اقل در بازگشتت اختیار داشتم...
    نه تنها به امید فردایی زنده ام
    که بی اجازه و نا خواسته آفتابش بر زندگی ام بتابد...
    سکوت شب امانم نمی دهد..
    دوباره از چه بخوانم؟؟؟؟
    Last edited by Йeda; 06-07-2013 at 10:47.

  18. 9 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #100
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    چیستـــ این دلِ تنــگِ تو چیست که با من است؟
    این همه تصــویرِ تو چیست که تا ابد با من است؟

    می کشــم من رخِ تــو در آب و ســراب
    می شود در آیینه ی حال و این چه سرابیســت که با من است؟

    هر شب که سر به بالین خاک می نهم ،می دهم قسم
    به خدای بالا سرم ،که این چه کابوسیست که هر شب با من است

    من سر به دیوار غم تکیه می دهم ،تو بر بهــارِ انتظار ،خنـــده می کنی
    ما در سکوتــــ سرد ،جان داده ایم ،پس این ندای نابــــــــ ، چیستــــ که با من استــــ

    در این سکوتــــِ بی شتاب و مرگــــِ وار ،حتی کبوتری به آشیان نمی پرد
    من می پرم ز بوم ِ گنبدِ کبـــود ،پس این دو بالِ بی جان چیستــــ که با من استـــــ

    من در غــروب و تو در شــوقِ هبــوط کردنی
    من در فکر تو ام و این چه تصویریستــــ که با من است

    چشــــمان سردِ تو از ابتـــدا ،تَــر نبـــود
    نمیدانم این حس خیانت چیستـــ که با مـن است

    در انتظار سکوتِ دیگری از جانب تو ام
    پس این باران صدایت ،چیستــــ که با من است

    تو هـــیچ بـــودی و من در پــیِ هیچ
    پس این حس عاشقانه ،چیستــــ که با من است

    من در رهِ این حسِ بـــی کران با تو ام ،تو در رهِ یک حــسِ عاشقانه می پــــری
    من سر به سکوت بی انتها ی انتظار ،پس این نگاهِ غریبانه چیستــــ که با من است

    دوباره منتظـــــــر و دوباره در عبـــــــــور
    مانده ام که این روحِ دریده چیستــــ که با من استـــــ

    تو رفتـــــه بودی از کهکـــــــشان معرفتــــــــــ
    پس این مترسکــــِ بی دل چیستـــــ که با من استــــــ

  20. 8 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •