دیگر دیر شده استــــــــــــ
حتـــی ساعت هــــم
دیر رسیدنت را قبــــــــول ندارد
دیگر دیر شده استــــــــــــ
حتـــی ساعت هــــم
دیر رسیدنت را قبــــــــول ندارد
باز هم انتخابات !
باز هم سوسو زدن رنگهــــــــــا !
نقابـــــــــی به صورتــــــــ میزنم
تا نبینند غمـــــــــم را
اما نقاب هم به این حقـــــــــه میخندد
تو سمت تو
من سمت من
جدایی این استــــــ
به همین سادگیـــــ
ای همه لذت کودکی ام
خاطره ای خوش ازت دارم
هـــــــــــــی...Mario با توام !!
گاهی حس نمیکنم هستی
شاید نفس شدی
آرام و بی صدا
روزها فکــر میکردم فقط من تنهام
اما بعد ها دیـــدم ...
نیمکت هم بدون من تنهاستــــــــ ...
او رفت
اما نمی دانستــــ
در پس ثانـــیه ها ...
این بغض استــــ که احساســــــم را خـــط خطی میکند ...
غمگینــــم
از جنس دروغهــــــای مردم اهل شهـرم !
میترســــــــم
از جنس ترسهای پرنده های شهرم !
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)