تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 10 از 11 اولاول ... 67891011 آخرآخر
نمايش نتايج 91 به 100 از 102

نام تاپيک: مقالات علوم اجتماعي

  1. #91
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    اوقات فراغت، پرسشی بی پاسخ


    گرچه گروه قابل توجهی از پژوهشگران «آموزش و پرورش» را متولی اصلی برنامهریزی و نظارت بر طرح اوقات فراغت میدانند اما پیرامون چگونگی تحقق این امر، شرایط، زمان و خصوصیات برنامههای اوقات فراغت و مشکلات کنونی فراروی این مبحث دیدگاه ها و تحلیل های مختلفی وجود دارد. موضوع اوقات فراغت از دو زاویه سختافزاری و نرمافزاری با مشکل مواجه است. در بخش سخت افزار با بحث تعدد مراکز تصمیمگیری روبرو هستیم و در بعد نرمافزاری هم مشکل آن است که کل برنامههای غنیسازی اوقات فراغت در ایران محدود به سه ماه تابستان آن هم به صورت آنی و بدون توجه به نیازهای جامعه است. تکثر در برنامه اوقات فراغت مطلوب است ولی بهتر است برنامهریزی و نظارت را یک سازمان مرتبط انجام دهد.
    همچنین برای سنجش اثربخشی یک برنامه، «نظارت» نیز ضروری است.
    اما چنین نظارتی در بخش برنامههای اوقات فراغت وجود ندارد. در برنامهریزی اوقات فراغت باید چند مساله جانبی مدنظر باشد که در اثربخشی آن خیلی تاثیرمیگذارد.
    در مرحله نخست باید بپذیریم اوقات فراغت از زمانی آغاز میشود که فرد از برنامههای ضروری روزانه فارغ میشود. لذا باید به سراغ برنامههایی رفت که تامینکننده سلامت روحی افراد باشد.
    اینکه برای یک دانشآموز بعد از ۹ ماه درس خواندن، دوباره کلاس بگذاریم و از او بخواهیم هر روز از فلان ساعت تا فلان ساعت به فلان مکان برود و چیزی بیاموزد، اوقات فراغت تلقی نمیشود.
    تحقیقات نشان می دهد زمانی که نظارت نباشد، فعالیت نوجوانان و جوانان به بزه تبدیل میشود. در عین حال این را نیز باید بپذیریم که الگوهای فراغت در جامعه ما منفعل است در حالی که به الگوهای فعال نیاز داریم. اینها مولفههایی است که تصمیم گیرندگان بحث اوقات فراغت باید به آن توجه داشته باشند.
    از سوی دیگر در ایران وقتی نام اوقات فراغت برده میشود، توجه مردم و مسئولان به فصل تابستان سوق مییابد در حالی که باید به موضوع غنیسازی اوقات فراغت در طول سال توجه شود و در فصل تابستان نیز میزان تراکم برنامهها افزایش یابد. نباید این مهم را محدود به فصل تابستان دانست.
    بنابراین، گذران فراغت از اهم امور اجتماعی است. از نظر کیفی، فضای فراغت، همانگونه که عرصه بسیاری از خلاقیتها و آفرینشهاست، میتواند روزنه بسیاری ازآسیبها نیز محسوب شود. زیرا در فراغت است که انسانها به بزهکاری کشیده میشوند. با این همه، مسأله فراغت، مسأله گمشده جامعه ما است. کمتر محققی بدان روی میکند، کمتر کتابی در مورد فراغت نوشته شده است و اگر هم نوشتهای در این مورد باشد، از پختگی لازم برخوردار نبوده و یا فقط در حد نظریه و تئوری باقی مانده است و متاسفانه مسئولان نیز کمتر به آن بها می دهند.
    فراغت، زمانی باز، آزاد، فردی و غیراستاندارد است، از همین روی نیز میتواند بسیار مفید یا بسیار مضر باشد. در بین نظریههای بسیار فراغت، نظریه اجتماعی آن جاذب است. فراغت نه لوکس است، نه بدیهی؛ بلکه زمانی است مفید که می تواند بسیار فعال باشد. جامعه در قبال فراغت، تنها مسئولیت آنی ندارد، بلکه مسئولیتی درازمدت خواهد داشت. باید بتوان آموزش گذران فراغت را از آغاز و در خانواده فراهم ساخت. زمان فراغت و گذران آن همیشه پرهزینه نیست، با آموزش استفاده فرهنگی از زمان فراغت، جامعه میتواند زمینه شکوفایی انسانها را فراهم آورد.
    مفهوم جدید پرکردن فراغت که بسیاری از مسئولان به آن اشارت دارند، هرگز مطلوب نیست. زمان فراغت جایگاه آفرینشهای برتر علمی، هنری و ادبی است؛ بنابراین نباید در اندیشه پرکردن آن به هر قیمت و به هر وسیله برآمد. وظیفه اساسی جامعه، در این حوزه، تعدد فرصتهای مطلوب از یک سو و هدایت نامرئی (با آموزش و پاداش مثبت) از سوی دیگر است، تا انسانها خود شیوه مطلوب فراغت را برگزینند.
    در حوزه فراغت و نحوه گذران آن، مسائل و تنگناهای بسیاری وجود دارد. بعضی از مسائل چنیناند:
    ● خلأ فراغت
    بسیاری زمان فراغت دارند اما نمیدانند چگونه از آن استفاده کنند. جوانان بسیاری را میبینیم که در خیابانها، بیهدف سرگردانند، آنان با چندین مسأله و مشکلات عدیده ناشی از امکانات زیربنایی و روبنایی مواجهند.
    ● کمبود الگوها
    همه تصور میکنند، باید برای گذران فراغت، پول هنگفت داشت؛ در حالیکه چنین نیست. چنانچه الگوهای خوبی فراهم آید و از آغاز (در خانواده) مطرح شود و در زمره عادت زندگی قرار گیرد؛ میتوان با کمترین هزینه، فراغت مطلوب داشت.
    ● نبود امکانات زیربنایی
    مسئولان جامعه در اندیشه، سامان فراغت نبودهاند و امکانات زیربنایی آن را فراهم نیاوردهاند. حداقل امکانات لازم برای گذران فراغت سالم موجود نیست. نتیجه آن است که جوان در معرض آسیبهای بسیاری قرار میگیرد. اندیشه و عمل تبهکاری از روزنه زمان کار کمتر میتواند رخنه کند، زیرا در زمان کار، انواع کنترلهای اجتماعی اعمال میشود، لیکن در زمان فراغت چنین نیست. جامعه، بزهکاری را میبیند و تلاش در درمان آن دارد، لیکن به خاستگاه آن (نبود امکانات فراغتی) نیاندیشیده است.
    ● بیهنجاری
    شیوههای سنتی گذران فراغت مطرود شدهاند (به عنوان مثال، دیگر در قهوهخانهها شاهنامهخوانی نیست، یا مراسم طولانی گذشته در تولد و ازدواج، کاهش یافته است) یا اساساً در جهان جدید قابل اعمال نیستند. شیوههای مدرن و درست نیست اندیشیده نشدهاند.
    ● نبود سنت برنامه ریزی
    هرچند فراغت، به خودی خود امری تاریخی است؛ لیکن جای یافتن فراغت در حوزه عمومی و بسط آن، از پدیدههای جدید به شمار میآید.به رغم آن، هنوز فراغت، در حوزه برنامهریزی وارد نشده؛ حال آنکه پدیدهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و هم روانشناختی است.
    ● نبود همکاری نهادها
    گذران فراغت تنها برعهده دولت نیست و چنانچه چنین باشد، هرگز قرین توفیق نخواهد بود.
    هنوز آگاهی همگانی در این زمینه آنچنان نیست که مدرسه، خانواده و دیگر نهادها همگی در عرصه فراغت وارد شوند و همکاری کنند. نتیجه آن است که فراغت و گذران آن، سامان مناسب ندارد. برخی که بدان میاندیشند، در اندیشه پرکردن فراغت، به جای بارور کردن آن هستند.
    ● ابهام معنایی
    از یک سو پذیرفته میشود که زمان فراغت، زمان آزادی است. بنابراین فراغت امری، فردی است. از سوی دیگر پذیرفته میشود که فراغت نمیتواند صرفاً به میل و به صورت فردی محض تمهید شود. بنابراین مشخص نیست جای آزادی فردی کجاست؟ جای جامعه و برنامهریزی اجتماعی کجاست؟ برخی از خانوادهها، چنان برای فراغت فرزندانشان برنامهریزی میکنند، که جایی برای آزادی فردی باقی نمیماند و برخی چنان فرزندان را آزاد میگذارند که از آن بیسامانی و احیاناً انحراف برمیخیزد.
    ● ویژگیهای اساسی اوقات فراغت
    فراغت موضوعی با چندین ویژگی است:
    ـ از یک سو، پدیدهای اقتصادی است. زیرا، انسانها برای فراغت بسیار هزینه میکنند.
    ـ از سوی دیگر، پدیدهای فرهنگی است. الگوهای فراغت از دل فرهنگ برمیخیزند، بر آن وارد میشوند و بر آن تاثیر می گذارند.
    ـ سوم آنکه، فراغت پدیدهای روانشناختی است. هرکس با توجه به نیازها و مشخصههای روانی بدان روی میکند.
    ـ در نهایت آنکه فراغت، پدیدهای جامعهشناختی است و جامعهشناسان از جهات مختلف به آن روی میکنند.
    فراغت و شیوههای گذران آن از چند لایه تشکیل میشود:
    ▪ فردیت
    از یک سو فرد، دست به گزینش میزند. بنابراین، فراغت او تابع اندیشه، ارزشها، خواستهها و انتظارات اوست. بنابراین، لایه فردیت از گستردگی خاصی برخوردار خواهد بود.
    ▪ جامعه
    درگذران فراغت، جامعه نیز مهم است، چه به طور مستقیم، چه به طور غیرمستقیم و از طریق خانواده؛ بنابراین، الگوهای فراغت در هر جامعه باتوجه به امکانات آن جامعه از یک سو و ارزشهای اجتماعی آن از سوی دیگر متفاوت خواهد بود.
    ▪ جهانی شدن
    الگوهای فراغت در جهان امروز، نه فقط فردی، یا اجتماعی؛ بلکه فراملی است. گذران فراغت امروزه کاری جهانی است.
    بنابراین، الگوهای جهانی فراغت نیز فراهم آمدهاند.
    ● فراغت، کالای لوکس
    اگر محققی در باب سرقت مطالعه کند، میگویند ضروری است و لازمه آن صرف هزینه بالاست، اما مطالعه فراغت را ضروری نمیدانند. به نظر برخی فراغت در زمره تشریفات است. جامعه نیز در قبال آن مسئولیت ندارد. از دیگر سو برخی گمان میکنند که اندیشیدن درباره فراغت و گذران آن کاری باطل و سبک است. هنوز هم در کشور ما بسیاری هستند که تفریح را سبک میدانند.
    بنابراین، باتوجه به آنچه گفته شد، زمان فراغت و نحوهگذران آن از اهمیتی بسیار برخوردار است؛ ابعادی از این اهمیت، به این قرارند:
    ۱) زمان فراغت، جایگاهی مناسب برای ورود آسیبهای اجتماعی است. یک کارمند بانک به موقع پشت میز کار حاضر میشود تا پایان وقت نیز مراجعان در صف ایستادهاند. کوچکترین حرکت او در معرض دیدآنان است. لیکن زمان فراغت زمان باز، فردی و آزاد است. بنابراین، هرکس میتواند آن را به میل در خلوت صرف کند. لذا، بسیار حساس و آسیبپذیر است. به درستی میتوان گفت هیچ مطالعه، آسیبشناختی و اجتماعی بدون مطالعه موضوع فراغت امکانپذیر نیست.
    ۲) همان طور که آمد، از نظر کمی، زمان فراغت، بیشترین جلوه را در حیات آدمیان فعال و شاغل دارد و در مورد افراد مسن یا کودکان، تمامی حیات آدمیان را دربر میگیرد.
    ۳ـ گذران فراغت، تجلیگاه شخصیت آدمی است. بنابراین، نمادی گویا در باب شخصیت است.
    ۴ـ زمان فراغت به عنوان جلوهای از شش تنفسی آدمیان به حساب میآید. در برابر نظام کار زنجیری، زمان دقیق صنعتی و تمامی شاخصهای مدرنیته، زمان فراغت، زمانی است که در آن انسانها احساس آزادی میکنند.
    ۵) زمان فراغت به عنوان زمان باز، در ساختار حیات آدمیان مطرح شده است. آنان با تمدد اعصاب و آرامش حاصل در زمان فراغت به سوی کار باز میگردند.
    ۶) بالاخره، زمان فراغت نه تنها زمان بازتولید ذهن است، بلکه می تواند زمانی بسیار خلاق باشد. اهمیت اصلی فراغت نیز همین است. زمان کار، فراخنای محدود دارد. یک کارمند باید در زمان معینی بیاید و برود؛ کار خاصی نیز مورد انتظار است. و حال آنکه زمان فراغت، فراخنای بسیار گستردهای دارد. فرد می تواند به اعتیاد روی آورد، و دزدی کند یا آنکه عالیترین جلوههای خلاقیت را در زمان فراغت به منصه ظهور گذارد.

  2. #92
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    نوجوانان! سعی كنید خودتان باشید


    جوان بودن خیلی هم سهل وآسان نیست. این سنین همواره با فراز و نشیب ، و تغییرات و تجارب جدید همراه است. همه ی جوانان دوره یا دورانی را طی خواهند كرد كه احساس خوبی نسبت به خودشان ندارند یا احساس افسردگی می كنند. ما همواره بدترین منتقد خود هستیم و به همین دلیل خودمان بهتر از هر كس دیگری می دانیم كه از زندگی چه می خواهیم و چه طور می توانیم به خواسته هایمان برسیم. ما نمی توانیم همواره طبق سفارشات پدر و مادر، مجلات ، تلویزیون و...عمل كنیم ، یا همواره به ما گفته شود كه چطور رفتار كنیم، چطور لباس بپوشیم و.... جامعه ای كه ما در آن زندگی می كنیم در موفقیت ما نقش مهمی دارد، حتی ارزشی هم كه ما برای خود قائل هستیم ریشه در ارزش های فرهنگی جامعه ما دارد. بنابراین عجیب نیست كه بسیاری از نوجوانان سراسر دنیا دچار كمبود اعتماد به نفس هستند و این در حالی است كه دوران نوجوانی و بلوغ مهمترین زمانی است كه علاقه به خود و اعتماد به نفس می تواند در شخصیت یك فرد شكل بگیرد.
    به هر حال كمبود اعتماد و احترام به نفس ، اثر خود را در زمینه های مختلف نشان می دهد:
    ۱ – دروغ گفتن
    این كه نوجوانان به اجبار در مورد خود و توانایی هایشان دروغ می گویند یكی از علائم بارز ضعف شخصیتی آنهاست. شما در دوره ای از خودتان متنفر می شوید پس دور "خود واقعی تان" حصاری می كشید و در كمال ناامیدی شروع به ساختن شخصیت ایده آل خود می كنید. به جای این كه در خواب و خیال و دروغ های خود یك شخصیت ایده آل بسازید سعی كنید "خود واقعی" تان را به آن شخصیت ایده آل هرچه بیشتر شبیه كنید. چرا كه دروغ گفتن در مورد خودتان نه تنها شما را به خواسته هایتان نخواهد رساند بلكه اگر زمانی واقعیت هویدا شوید ، همه ی اطرافیانتان نه فقط به خاطر این كه شما آن چیزی كه گفتید نبودید بلكه به خاطر این كه به آنها دروغ گفته اید از شما فاصله خواهند گرفت.
    ۲ – نیاز به تأیید
    انسان ها وقتی به چیزهایی كه می خواهند نمی رسند، منتظر تأیید دیگران می شوند. این تنها چیزی است كه به آنها اعتماد به نفس می دهد. اتكاء به دیگران و عقیده ای كه آنها نسبت به ما دارند برای اكثر ما بسیار مهم است . چنین حالتی ما را در یك وضعیت سست و ناپایدار قرار خواهد داد. چرا كه دیگران هیچ وقت به اندازه خودمان برای ما نگران نخواهند بود.
    ۳ – تحكم كردن به دیگران
    این حالت یك مثال قدیمی از ضعف شخصیتی است . وقتی احساس بدی در مورد خودتان دارید، دوست دارید شخصیت دیگران را خرد كنید و اگر بالاتر از شما هستند آنها را تا سطح خود پایین بیاورید. در نتیجه سعی می كنید نقاط ضعف اطرافیان را بزرگ جلوه دهید، به هر حال بد نیست بدانید كه این روش چندان موثر نخواهد بود.
    ۴ – افسردگی
    گاهی از اوقات ، افسردگی یكی از نتایج ضعف اعتماد به نفس است ؛ چون احساس بدی كه نسبت به خودتان دارید دید شما را نسبت به جهان تغییر می دهد و طرز فكر شما به طور كلی عوض می شود.
    اما چطور می توان از پس این همه مشكل برآمد؟ چیزی كه باید بدانید این است كه اصلاً سخت نیست:
    ۱ - اولین گام این است كه تصمیم بگیرید به خودتان مثبت تر نگاه كنید و البته كمی هم تلاش كنید.
    ۱. لیستی از چیزهایی كه در خودتان سراغ دارید و به آنها علاقه مندید درست كنید. هیچ وقت نگویید "چیزی نیست كه به آن علاقه داشته باشم" بدانید كه مطمئناً نكات خوبی هم در شخصیت شما پیدا می شود.
    ۲. در این لیست كارهایی را هم كه در آنها مهارت دارید بنویسید و سعی كنید هر روز حداقل یكی از آن كارها را انجام دهید. پس از این ، هر بار به مشكلی برخوردید به لیست خود نگاهی بیندازید تا خود را انسان بی فایده ای ندانید.
    ۳. فكر نكنید همه ی كارهایتان باید مورد تصدیق و قضاوت دیگران واقع شود. شما دوست داشتنی هستید، فردی هستید با همه موفقیت ها و شكستهایتان و بدانید كه همواره در دنیا كسانی هستند كه شما را دوست دارند و به شما احترام می گذارند و همیشه لازم نیست شما انسان كاملی باشید تا مورد علاقه دیگران قرار گیرید.

  3. #93
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    گذرگاهی عجیب


    آسیب‏شناسی شخصیت جوان، بحث بسیار پر دامنه و مهمی است که حتی از شناخت اصل سرمایه‏ی وجود که همان مدت عمر انسان در این دنیاست چیزی کم ندارد؛ به طوری که اگر قدر نعمت جوانی را ندانیم و خوب از آن استفاده نکنیم، تبدیل به نقمت می‏شود. عموم انسان‏ها در هر سن و سالی که باشند همیشه در معرض آفت‏ها و آسیب‏های گوناگون قرار دارند؛ اما در این میان میزان آسیب‏پذیری جوان بیشتر است. دنیا گذرگاه عجیبی است و ما که ناخواسته در این دنیا حضور پیدا کرده‏ایم، خوب است بدانیم که نه آمدن‏مان به این جهان دست خودمان بوده است و نه رفتنمان. پیدایش ما در این دنیا گذرگاهی بین عدم و وجود جاودانه است. مدت عمر ما در این دنیا براساس فلسفه‏ی آفرینش، پیمودن مسیر رشد و کمال با اراده و اختیار برای رسیدن به ارتقای روحی و سعادت همیشگی بوده است. باید بدانیم که چگونه با عزم و اراده از این گذرگاه سخت عبور کنیم تا پیمودن راه، پیوسته با سلامتی و سعادت‏مندی همراه باشد. در این میان، آگاهی ضروری است، زیرا آفت‏های گوناگون و تیرهای بلا از هر سو ما را نشانه گرفته‏اند؛ البته آشنایی با این مسائل نباید جوان را مایوس یا دل زده کند، بلکه باید او را با نشاط، هوشیار و بیدار نگه دارد؛ چه اینکه در این دنیای زیبا و رنگارنگ و دل‏فریب، همه چیز به هم پیوسته و با یکدیگر آمیخته است. شما در جایگاه یک جوان، در حقیقت مشغول تجارت و دادو ستد در این دنیا هستید؛ بنابراین چه خوب است مواظب آنچه می‏دهید و می‏گیرید باشید؛ ببینید در آخر کار چه به دست می‏آورید و چه چیزی از دست می‏دهید! سود می‏کنید یا زیان می‏ببینید؟ توجه داشته باشید که در مقابل جوانی‏ای که می‏‏دهید، چه می‏گیرید.
    بلاها و گرفتاری‏ها در زندگی برای آزمایش و رشد و تعالی انسان است؛ چه این که اگر انسان در خود آمادگی لازم برای دست و پنجه نرم کردن و مقابله با سختی‏ها و استقامت و تحمل در برابر آنها را به وجود آورد، در زندگی، سرافراز و پیروز و سعادتمند خواهد گشت و سختی‏ها و دشواری‏ها برای او نردبان ترقی و تکامل و موجب تعالی روحی وی خواهند شد؛ مهم‏ترین دوران زندگی
    جوانی، درخشان‏ترین دوران زندگی هر انسانی است؛ در عین حال این دوران آفت‏های خاص خودش را دارد که بسیار هم ویران‏گر است و بازتاب و آثارش بسیار گسترده‏تر و شکننده‏تر از دوره‏های بعدی است؛ بنابراین جوان باید این مسئله و دیگر رخدادهای پیرامونی آن را خوب بشناسد. امیرمومنان علی (ع) خطاب به جوان، تعبیرهای مهم و ظریفی دارند که بسیار با اهمیت است. حضرت در نامه‏ی ۳۱نهج‏البلاغه دوره‏ی جوانی و موقعیت جوان را با سه جمله توصیف می‏فرمایند:
    ۱) در تیررس حوادث و گرفتاری‏ها هستی؛
    ۲) هدف بیماری‏ها و امراض گوناگون واقع می‏شوی؛
    ۳) در معرض آسیب‏ها و آماج بلاها قرار می گیری. به بیانی، هر سه تعبیر می‏خواهد موقعیت جوان را نسبت به این آفت‏ها و آسیب‏ها- که برای هر کسی ممکن است پدید آید- روشن سازد و او را به فکر وا دارد تا با چاره اندیشی و ژرف‏نگری خود با مسائل و رویدادهای زندگی، عادی و سطحی برخورد نکند.
    ● پرهیز از بی‏توجهی
    انسان در زندگی نباید بی‏خیال و در برابر محیط اطراف خود بی‏توجه باشد؛ باید روی کارها و انتخاب‏ها و تصمیم‏هایش خوب بیندیشد و با مسائل، عادی برخورد نکند و از این مسئله که همواره شخصیت او در زندگی در معرض تهدیدها و آسیب‏های گوناگون قرار دارد، غافل نباشد، زیرا در این صورت آفت‏ها او را احاطه خواهند کرد و با در هم شکستن او، زمینه‏ی سقوطش را نزدیک می‏کنند.
    ● سلامتی روان
    طبیب روح، توصیه‏هایی برای پیش‏گیری و جلوگیری از آسیب‏های روانی دارد که اگر آنها را مراعات کنیم، از نظر روحی و روانی سالم و متعادل خواهیم بود. آنها سفارش کرده‏اند در مکان‏ها و فضاهای آلوده‏ی صوتی و تصویری و جاهایی که به میکروب گناه آغشته است، رفت و آمد نکنیم و با افراد آلوده دامن، همنشینی نکنیم. سفارش کرده‏‏اند زبان‏مان به ناسزا، غیبت و دروغ آلوده نشود. چشمان‏مان به نظر بازی و نگاه به نامحرم و حرام نیالاید. گوش‏مان به صدای حرام عادت نکند. دستمان به طرف ناپاکی‏ها دراز نشود. شکم‏‏مان به لقمه حرام آلوده نشود و ...
    ● زندگی و موانع
    زندگی مانند میدانی است که درون و پیرامون آن پر از مین‏های کوچک و بزرگ است، عبور از این میدان مین، آداب و مقررات خاص خود را دارد که باید آنها را یاد گرفت. هر کس این مقررات را رعایت نکند خواه ناخواه با این مین‏ها برخورد می‏کند و طبیعتاً، بخشی از وجودش آسیب می‏بیند. بنابراین ضمن آن که باید تقوا پیشه کرد و احتیاط نمود، باید نوع مین‏ها را شناسایی کرد و ابزار و وسایلی که باعث خنثی شدن مین‏ها می‏شود با خود برداشت و با آگاهی کامل و درست، گام برداشت تا باعث نابودی خود و دیگران نشویم.
    ● دشمن کجاست؟
    محیط زندگی پر از خطر است و دشمن در همه جا ایستاده و از همه جا حمله‏ور می‏شود: باید دشمن را شناخت و با عزمی راسخ به مقابله و مبارزه با آن پرداخت و با احتیاط در زندگی گام برداشت تا با آگاهی و تفکر و تدبیر و به کارگیری درست ابزار و وسایل بتوانیم معبری برای عبور باز کنیم و از بین مین‏هایی که پیرامون‏مان کار گذاشته‏اند به سلامتی عبور کنیم و از آفات دشمن در امان بمانیم. این‏جاست که باید کاملاً تمرکز نماییم و حواس‏مان را جمع کنیم؛ چه اینکه دشمن ما سرسخت و قسم خورده است و آگاهانه درصدد حمله به ماست و هر روز با ما سرو کار دارد و ما را در مورد هدف قرار می‏دهد؛ به نحوی که او ما را می‏بیند و ما او را نمی‏بینیم. دشمنان شما به دو دسته‏ی بزرگ تقسیم می‏شوند: داخلی و خارجی؛ دشمن داخلی، نفس‏اماره‏ی شماست که همیشه آماده است شما را به بدی امر کند و حتی دشمن خارجی هم به کمک آن نفوذ پیدا می‏کند.
    جوانی دوره‏ی سخت و در عین حال شیرینی است سعی کنید این دوره را با تلاش به سرانجام برسانید و اجازه ندهید این شیرینی به کامتان تلخ شود.

  4. #94
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    ظهور هویت من در جوان


    جـوان در دوره بـلـوغ بـا بحران فوق العاده ای روبه رو می شود, که ازسه محور او را محاصره کرده است : بحران بیولوژیکی , بحران روحی و روانی ,بحران اجتماعی . در بحران بیولوژیکی , بدن جوان تغییرات زیادی پیدا می کند که با تحریکهای جنسی توام است .
    در وهله اول , جوان باید خود را با این تحولها و تغییرهای جدید جسمی و جنسی سازگاری دهد.
    در بـحرانهای اجتماعی , جوان نیازهای اجتماعی خود را به صورت شرکت در فعالیتهای جمعی و اظهار تعلق به گروه و عضویت در آن برطرف می سازد.
    مساله مهم بحران روحی و روانی , یافتن هویت خود است .
    او تـا بـه حـال تـصـویـر درست و روشنی از خود نداشته , ولی کم کم خود را به صورت یک وجود نوظهور, کشف می کند.
    او بـایـد هـویت دوره های قبلی زندگانی اش را با موقعیت جدیدش , پیوند دهد, در این جاست که هویت فردی اش شکل می گیرد.
    حـالـتهایی را در خود احساس می کند و گاهی هم که تنها می شود به جستجوی سوالهایی چون : من کیستم ؟ جهان پیرامون من چیست ؟ رابطه من باجهان , چگونه است ؟ من کجای عالم هستم ؟ هدف من چیست ؟ من چگونه باید باشم ؟ می پردازد.
    هـمـه این پرسشها بر اثر بروز هویت و آگاهی به خود برای جوان پیش می آید و او را دچار یک نوع نگرانی و سرگردانی می نماید.
    جـوان در جـسـتـجـوی شـخـصیت خود, به این نتیجه می رسد که چیزهایی را که برای او مهم و کارهایی را که برایش ارزشمند است بشناسد همچنین او در پی به دست آوردن معیارهایی است که بتواند براساس آنها رفتار خود و دیگران را مورد قضاوت و ارزشیابی صحیح قرار دهد
    ایـن جـسـتـجـوی ذهـنی , اگر مسیر طبیعی اش را طی کند و بر اساس بینشی صحیح , پاسخی منطقی دریافت دارد, شخصیت فردی و اجتماعی اش درست شکل می گیرد و احساس اعتماد به نفس در وی قوت می یابد در این مرحله است که نقش سازنده و حیاتی دین در توجه دادن وی به سـوی خـدا و مـبـدا کمال و نیز در پرورش روح و روان و شخصیت جوان آشکار می گردد, زیرا به پرسشهای عمیق و ظاهرا ساده که ازضمیرناخودآگاه جوان , سرچشمه گرفته و بعضا در ذهنش طـرح مـی گـردد, پـاسـخ داده مـی شـود و به قلبش ثبات و آرامش بیشتری می بخشد و او را از سرگردانی روحی و روانی , نجات می دهد.
    در این صورت است که شخصیت جوان , شکل و جهت می یابد و با الگوگیری از شخصیتهای بزرگ پـیـشـوایـان دیـنی , اراده اش قوی می گردد,بطوری که با همتی بلند, بزرگترین نیروی دوران زندگی خویش را در راه سازندگی خود و دیگران به کار می اندازد.
    ●ترس در جوان
    تـجربه ها و تحقیقها نشان داده است که اغلب ترسهای موهوم و بی پایه دوران کودکی (مانند ترس از تاریکی و تنهایی و حیوانات وب) در دوره جوانی ازبین رفته و جای خود را به ترسهای جدیدی که مخصوص این دوره است می دهند.
    آن دسته از ترسهای دوره جوانی و نوجوانی که به کارهای مدرسه مربوط می شود به احساس نقص و ناتوانی و زیاده روی در اثبات مقام و موقعیت اجتماعی , مربوط می شوند.
    مـمـکـن اسـت تـنها گفتگوی میان دوستان و یا خویشاوندان و یا مطالعه بعضی از موضوعات یا شنیدن خبرهایی از رسانه ها, اضطراب و پریشانی او راتحریک کند.
    او در هـراس است که مبادا در امتحانها موفق نشود و یا در آینده باشکست روبه رو شود و از عهده انجام تکالیف مدرسه به خوبی برنیاید و موردتحقیر و سرزنش قرار گیرد, می ترسد موقعیت او در کـلاس درس , مـتـزلـزل شـده و مـورد تـمـسخر آموزگارو همکلاسیهایش قرار گیرد و در آن هنگام ,قادر به پاسخگویی نباشد.
    نـوجوان به همان اندازه که دوست دارد, مستقل و دور از والدین زندگی کند, به همان میزان به آنان علاقه مند و وابسته است , بخصوص ترس ووحشتی او را فرا می گیرد که مبادا والدین او بیمار شـده و یـا مـصـیـبـتـی بـرایـشـان پیش آید و یا یکی از آنان را از دست بدهد, همچنین به خاطر وضـع اقـتصادی و مالی خانواده , گاهی جوان در نگرانی به سر می برد, که مبادا فقر و بی چیزی به آنـان روی آورد و گاهی از وضعیت سلامتی خود و بیمارشدن , بیمناک است و یا از این که نتواند در آیـنـده شـغـلـی بـه دسـت آورد و یا عهده دار مسوولیت و کاری بشود, هراس دارد و از جهت اجـتـمـاعـی مـواظـب اسـت که به حیثیت اجتماعی و اخلاقی اش لطمه ای وارد نشود, در چنین شرایطی از روبه رو شدن با واقعیتها, دوری می جوید و از کفایت خود, نگران است .
    بنابراین , ترس و اضطراب از آینده ای مجهول , کمرویی و گریز از موقعیتهای زندگی , پریشانی و افـسـردگـی بـه خـاطر غوطه ور شدن در ناراحتیهای گذشته , همه و همه , شخصیت نوجوان را مـتـزلـزل و او را دچـار نگرانیهای روحی و روانی می کند, در این زمان و موقعیت است که جوان , نـیـازمـندیک پایگاه امن فکری و محل اتکای روحی مطمئن می باشد, تا این که قلب او از دلهره و اضـطـراب درباره آینده و هراس و نگرانی در مورد زمان حال , باز داشته و برای ادامه زندگی به او آرامش بخشد.
    در چنین شرایطی یاد خدا مایه آرامش دل جوان می گردد و با صفای باطنیی که دارد و گرایش مـذهـبـی کـه در فطرتش نهفته است , نقطه امید در قلبش روشن می شود و اضطراب روانی اش کاهش می یابد.
    تجربه , نشان داده است , جوانانی که به خدا ایمان داشته و در حوادث زندگی به او توکل می کنند, تـرس واضـطراب به دلشان راه نمی یابد و همواره در صحنه های زندگی با عزمی راسخ و اراده ای پـولادیـن در بـرابـر حـوادث , پـایداری نشان می دهند, بطوری که اطرافیان را شیفته شجاعت و ابتکارخود کرده و به شگفتی وامی دارند.
    صـحـنـه هـای جنگ در سالهای اخیر, بیانگر این شجاعتهای ناشی از ایمان به خداست , مثلا, یک نـوجوان تازه بالغ , بدون سلاح , چندین نفر از افراددشمن را اسیر کرده و آنان را تا جایگاه نیروهای خودی آورده و تحویل آنان می دهد.

  5. #95
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    جوانی و جوانان


    توجه به موقعیت جوانی و مسئولیتهای جوانان ، محوری است که در سخنان رسول گرامی اسلام به آن دقت شده است. از آن رو که جوانی فرصتی است استثنایی ، برای استفاده بهنیه از آن نیاز به برنامه و تلاش بیشتر احساس می شود. ● فرصت طلایی :
    نخستین نکته در سخنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ، لزوم بهرهگیری و استفاده بهینه از فرصت جوانی است.
    حضرت در حدیثی میفرماید :
    «پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت بشمار : جوانی را پیش از پیری ، سلامتی ات را پیش از بیماری ، بی نیازی ات را قبل از نیازمندی ، فراغتت را پیش از اشتغال و زندگی ات را پیش از مرگت» (نهج الفصاحة ، ح ۳۷۲)
    و در حدیثی دیگر ، رسول گرامی به جای واژه غنیمت ، از واژه مبادرت و سبقت گرفتن برای استفاده صحیح استفاده کرده است و چنین میفرماید : «به سوی چهار چیز پیش از چهار چیز دیگر مبادرت کن ، جوانی ات پیش از پیری ات ، سلامتی ات ، پیش از بیماری ات ، بی نیازی ات پیش از فقرت ، زندگی ات قبل از مرگت» (نهج الفصاحة، ح ۱۰۷۳)
    ● پختگی :
    نکته دیگری در سخنان رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) لزوم پختگی جوان و بهره گرفتن از تجربه های مفید است. حضرت در حدیثی می فرماید :
    «خداوند جوانی را که از خود سبکی و بیخردی نشان نمیدهد ، به دیده نخستین مینگرد.» (نهج الفصاحة، ح ۷۲۹) و در گفتاری دیگر می فرماید :
    «بهترین جوانان شما آن است که رفتار بزرگسالان را داشته باشد و بدترین بزرگسالان شما آن است که رفتار جوانان را داشته باشد»
    (نهج الفصاحة، ح ۱۵۱۴)
    از این احادیث میتوان فهمید که استفاده بهینه از فرصت جوانی و بهرهمندی از تجارب بزرگسالان باید در حدی باشد که در پرتو این تجارب نشانی از خامی و اقدامهای نسنجیده در رفتار جوان مشاهده نشود. پیام حدیث نبوی ، تقلید جوان از رفتار ظاهری بزرگسالان نیست ، بلکه منظور ، برخوردهای پخته و سنجیده و عاقلانهای است که یک جوان میتواند در پرتو بهره وری از تجارب از خود نشان دهد.
    ● احترام به بزرگ تر :
    محور دیگر در سخنان رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) ، اهمیت احترام جوان به بزرگسالان است که افزون بر پیآمد های مثبت دنیوی و اخروی ، زمینه استفاده از تجارب او را فراهم میکند.
    حضرت در حدیثی میفرماید: «هر جوانی که پیری را برای بزرگی سنش گرامی دارد ، خداوند هنگام پیری او کسی را بگمارد که وی را تکریم کند». (نهج الفصاحة، ح ۲۵۶۹)
    پیام این حدیث نبوی نیز توجه جوانان به یکی از وظایفی است که بر عهد دارد. با عمل به این وظیفه که تکریم بزرگسالان است ، جوان به نوعی خود را آماده دوران پیری و چگونگی برخورد دیگران با خود میکند و در پرتو عمل به این وظیفه ، روح او به صورت غیر مستقیم ، احساس لطافت و سبکی میکند و به طور طبیعی از بسیاری از امور نابخردانه و خشونتآمیز خودداری میکند.
    ● فضایل اخلاقی :
    نکته دیگر در سخنان رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) ، ارزشمندی پای بندی جوان به فضایل زیبای اخلاقی است. حضرت در گفتاری می فرماید : «جوان سخاوتمند نیک خو در پیشگاه خداوند از پیر بخیل بد خو محبوبتر است.»
    (نهج الفصاحة ، ح ۱۷۸۸)
    از این حدیث میتوان فهمید که معیار فضیلت ، بهرهمندی از اخلاق خوب است و جوانی با بزرگسالی نقشی در فضیلت ندارد. البته اگر جوان در سنین جوانی پای بند به عبادت باشد ، ار ارزشمندی ویژهای برخوردار است.
    رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیثی میفرماید :
    «خداوند به جوان عبادت پیشه بر فرشتگان مباهات میکند و میگوید : بنگرید به بنده من که به خاطر من از شهوتش چشم پوشیده است» (نهج الفصاحة، ح ۷۳۸)
    از این حدیث میتوان فهمید که شرایط سنین جوانی اقتضای پیروی از تمایلات و شهوات را دارد و اگر جوانی در چنین شرایطی در مسیر بندگی خدا و اطاعت باشد ، آن چنان ارزشمند است که خداوند به او مباهات میکند.
    رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در گفتاری دیگر میفرماید :
    «همانا خداوند جوانی را دوست دارد که جوانی خود را در عبادت و اطاعت او سپری میکند» (نهج الفصاحة، ح ۸۰۰)
    و در حدیثی دیگر حضرت میفرماید :
    «هفت نفرند که خداوند در روزی که سایهای جز سایه او نیست ، آنها را در سایه خویش قرار میدهد. اول ، پیشوای عدالت پیشه است و دوم جوانی است که در عبادت خداوند رشد پیدا کند ...» (نهج الفصاحة، ح ۱۷۳۲)
    ارزشمندی عبادت در سنین جانی را حضرت در سخنی دیگر این گونه تبیین می فرماید :
    «فضیلت جوان عابدی که از آغاز جوانی عبادت کند ، بر پیری که وقتی سنتش زیاد شد ، عبادت کند ، هم چون فضیلت پیامبران بر سایر مردم است.» (نهج الفصاحة، ح ۲۰۵۰)
    از این حدیث میتوان فهمید که موفقیت یک جوان در سنین جوانی و پیروزی او بر تمایلات نفسانی و بندگی او آن چنان ارزشمند است که موقعیت او را چون موقعیت ویژه پیامبران در میان افراد جامعه میکند.
    ● توبه جوان :
    محور دیگر در سخنان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) توجه به ارزشمندی توبه در سنین جوانی است. شرایط جوانی زمینه مناسبی برای سرکشی و طغیان و انحراف است و معمولا انسانها در چنین سنینی بیشتر گرفتار گناه و اشتباه هستند و به همین دلیل ، نیاز آنها به توبه و بازگشت بیشتر است. بر همین اساس ، رسول گرامی میفرماید :
    «خداوند جوان توبه کار را دوست دارد.» (نهج الفصاحة، ح ۷۴۹)
    پیام این حدیث ، امیدوار ساختن جوان است که هر چند ممکن است لغزش هایی در دوران جوانی رخ دهند ، توبه نه تنها راه مبارزه با این لغزشها و جبران خطاهاست. بلکه آنچنان ارزشمند است که جوان توبه کننده محبوب پیشگاه الهی است. این واقعیت را رسول گرامی در حدیث دیگر، این گونه بیان میکند : «توبه نیکو است ولی از جوانان نیکوتر است.»
    (نهج الفصاحة، ح ۲۰۰۶)
    از این تعبیر استفاده میشود که اگر انسان در شرایطی باشد که زمینه اش برای رنگ پذیری و انفعال بیشتر است ، اقدام و مقاومت و پایمردی نه تنها خوب و ارزشمند است ، فضیلت بیشتری نیز دارد ؛ زیرا خارج شدن از جو حاکم و گریز از شرایط فشار نه تنها ارزش که هنر است.
    در حدیثی دیگر، رسول گرامی میفرماید :
    «هیچ چیز نزد خداوند والا از جوان توبه کننده محبوبتر نیست و هیچ چیز نزد خداوند بزرگ از پیری که پایدار بر گناهانش باشد مبغوض تر نیست.» (نهج الفصاحة، ح ۲۶۷۹)
    ● ازدواج :
    محور دیگر در سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ، تأکید بر ازدواج در سنین جوانی است.
    حضرت در حدیثی می فرماید :
    «هر جوانی در آغاز جوانی ازدواج کند ، شیطان او بانگ بردارد که وای بر او ، دین خود را از دستبرد من محفوظ نگه داشت»
    (نهج الفصاحة، ح ۱۰۳۴)
    از این تعبیر میتوان فهمید که ازدواج نقش بسیار تأثیرگذاری در دین داری جوان دارد و یکی از بهترین راهها برای حفظ دیانت اوست.
    نکته دیگری که در این زمینه مطرح است ، اقدام پدر برای ازدواج فرزند در سنین مناسب است.
    رسول گرامی میفرماید :
    «حق پسر بر پدر است که نوشتن و شنا کردن و تیر انداختن به او بیاموزد و جز غذای پاک و خوب به او نخوراند و همین که بالغ شد ، برای او زندگانی تشکیل دهد». (نهج الفصاحة، ح ۱۳۹۴)
    روشن است که سنین جوانی اوج خودنمایی غریزه جنسی است و شاید از تعبیر رسول گرامی که میفرماید :
    «جوانی شعبهای از دیوانگی است و زنان دام شیطاناند.» (نهج الفصاحة، ح ۱۷۹۲)
    ـ به قرینه قسمت پایانی حدیث که زنان را دام شیطان معرفی فرموده است ـ می توان فهمید که منظور از این حدیث ، سنین ازدواج جوان است ؛ یعنی در بلوغ جنسی ، جنون به وجود میآید و باید غرایز جنسی کنترل شود. بهترین راه کنترل و هدایت این غرایز «ازدواج» است.
    از تعبیر رسول گرامی(صلی الله علیه و آله) نیز میتوان فهمید که عدم اقدام مناسب در برابر این غریزه، جامعه را از مسیر عقل و خرد خارج میکند و چنین جامعهای در خطر آسیبهای گوناگون است.

  6. #96
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    جوانی و شکلگیری هویت


    ● مقدمه نوجوانی دوره انتقال از کودکی به بزرگسالی تعریف میشود و دوره جوانی دوره انسجام هویت و مدخل زندگی بزرگسالی است. سنین ۲۰ سالگی و بعد دورهای است که فرد به کمال رشد بدنی خود رسیده تواناییهای شناختی و زبانی و رشد اجتماعی او از کیفیت بالایی برخوردار است و تغییرات روانی مربوط به انسجام هویت وی نیز بسیار برجسته و شوق آفرین است. ورود به زندگی اجتماعی – افتصادی و سازگاری و نقش آفرینی فرهنگی نیز در این سالها رخ میدهد.
    ● ویژگیهای دوره جوانی
    فراغت از تحصیلات دبیرستانی ، گذراندن دوره سربازی برای پسران ، ورود به به بازار کار یا دانشگاه ، ازدواج و تحولات دیگر اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی به تمامی از جمله ویژگیهای رشد دوره جوانی است. این ویژگیهای رشدی سنین ۲۰ تا ۳۰ سالگی را میتوان در ۵ مقوله انسجام هویت ، رشد اجتماعی و فرهنگی ، استحکام اندیشه و جهانبینی ، انتخاب شغل و همسر گزینی و تشکیل خانواده بررسی کرد.
    از آنجا که دوره جوانی زمان تصمیمگیریهای اساسی است و این تصمیمات عموما تاثیر بسیار بزرگی بر تمام زندگی فرد میگذارد، دوره جوانی را باید به عنوان یک دوره جداگانه و پراهمیت در زندگی به حساب آورد. این دوره برای والدین و خود فرد بسیار حائز اهمیت است. به دلیل اهمیت فراوان تصمیمگیریهای دوره جوانی ، مهمترین جنبه دستگاه روانی فرد در این دوره همان رشد فکری و سطح آگاهی اوست. بدون این رشد فکری ، فرد قادر نخواهد بود تفاوتهای اصلی افکار خود با دیگران را دریابد و اندیشههای خود را به صورتی واقعبینانه بررسی و نقد و ارزیابی کند.
    انسجام هویت و رشد فکری دوره نوجوانی و انعطافپذیری افکار باعث میشود که شخص بتواند در کناری قرار بگیرد و به صورتی بیطرفانه به خود به عنوان یک شخص بنگرد. در این صورت او خواهد توانست خویشتن را به عنوان یکی از ابنا بشر ، به عنوان فردی در میان افراد دیگر ، به عنوان یک فرد اندیشمند و به عنوان فرد صمیمی در اجرای نقشهای مختلفی که بر عهده میگیرد، در نظر داشته باشد.
    ● مساله اساسی دوره جوانی
    مشکلترین مساله جوانی در رشد شخصیت و تثبیت هویت این است که فرد نه تنها بخواهد که بزرگسال باشد و در همین جهت برنامهریزی کند، بلکه باید قادر به تشخیص و پذیرش نیروهای متضاد در شخصیت خود نیز بشود و راههای موثرتر کنترل خویش را بشناسد. (حدود ۲۰ الی ۲۵ سالگی). چگونگی تثبیت هویت در جوانی به وقایع مهم در زندگی فرد در این دوره بستگی دارد. به عنوان مثال هویت شغلی و اجتماعی کسی که پس از تحصیلات دبیرستانی به یکی از رشتههای معلمی وارد میشود، با کسی که به یکی از رشتههای مهندسی وارد میشود. متفاوت خواهد بود این هویتهای گوناگون بطور مسلم تاثیرات خود را بر چگونگی سایر جوانب هویت افراد نیز به جای خواهند گذاشت.
    اگر در سالهای کودکی و نوجوانی خانواده بیشترین تاثیر را بر شکلگیری هویت بر عهده داشت، اینک در دوره جوانی ، محیط زندگی اجتماعی و خود جوان نقش اساسی در تثبیت هویت ایفا میکند. به نظر میرسد که تحولات رشد دوره جوانی ، بیش از آنکه نتیجه یک تکامل تعامل میان موجود زنده و محیط باشد، یک مجموعه تغییرات پی در پی متاثر از عوامل محیطی است. امروز کمتر کسی را میتوان یافت که فکر کند رشد شخصیت همراه با کامل شدن رشد بدنی متوقف میشود.
    ● نظریات مرتبط با رشد هویت و جوانی
    دو نظریه متفاوت در این باره بین دانشمندان متداول است: نظریه الگوی هنجاری – بحرانی و دیگری نظریه الگوی زمانی واقعهها. روانشناسان سنتی به الگوی اول و روانشناسان دیگر به ترکیب هر دو الگو با تاکید بر الگوی دوم باور دارند. رشد آدمی بخصوص در سنین بالای ۲۰ سال را نمیتوان به صورت مرحلهای یعنی در چهار چوب الگوی هنجاری-بحرانی تقسیمبندی کرد. به همین دلیل ترجیحا از اصطلاح دوره رشد جوانی ، بزرگسالی پختگی و پیری استفاده میکنیم. تعیین کننده چگونگی رشد در این دورهها وقایع زندگی است که در هر دوره اتفاق میافتد و رشد افراد را با وجود شباهتهای آنان در یک دوره معین از یکدیگر متفاوت میسازد.
    نوع وقایع زندگی و زمان وقوع آنها نقش مهمی در چگونگی تثبیت هویت جوانی دارد. مثلا زمان وقوع ازدواج و چگونگی و ادامه آن ، تاثیر بزرگی بر زندگی روانی فرد میگذارد. و یا موقعیت تحصیلی و شغلی و یا ناکامی در آنها به این ترتیب حوادث محیطی ، در مقایسه با تحولات مرحلهای درونی ، تاثیر بیشتری بر چگونگی هویت فرد در دوره جوانی به جای میگذارد. ساختار هویت در دوره جوانی ، همچنین ، شدیدا متاثر از زمینههای اجتماعی – فرهنگی است. به هر حال ، محتوای هویت فرد هر چه باشد، تثبیت آن عموما در سنین جوانی رخ میدهد. در این دوره معمولا استقلال کامل از والدین و تصمیمگیری شخصی و قبول مسوولیت زندگی حاصل میشود.
    توانایی جوانان برای در نظر گرفتن تمام جوانب مسائل و یافتن دانش نسبتا وسیع درباره هنجارهای اخلاقی و اجتماعی و آگاهی از ضرورت یکپارچه بودن شخصیت بزرگسالی ، زمینههای لازم را برای آنان فراهم میآورد تا به تثبیت هویت و انسجام خود برسند. در این دوره هویت شخصی آنان به صورت باورهای عمومی ، ارزشها و طرح و برنامه مشخص زندگی جلوهگر میشود. آنان هویتی مییابند که حاکی از وقوف به شایستگیهای تحصیلی ، تواناییهای بدنی ، مهارتهای شغلی و باورهای اجتماعی است و نقشهای گوناگون خود در موقعیتهای مختلف را به خوبی میشناسند و با تغییر موقعیتها آنان نیز نقش خود را تغییر میدهند.
    به این ترتیب آنان بطور فزایندهای تواناییهای رفتار بهنجار در شرایط گوناگون وقتی متضاد را از خود بروز میدهند و انطباق استانداردهای مطلوب خود را با واقعیتهای زندگی به عنوان یک وظیفه اساسی در دوره جوانی پیش رویشان قرار گیرد. تثبیت هویت و انسجام خود در بین گروههای مختلف اجتماعی و فرهنگی تا حد زیادی متفاوت از یکدیگر است. تحقیقات مارکوس وکیتایاما نشان میدهد که در فرهنگهایی که بر جنبه استقلال فردی تاکید میکنند، هویت افراد نیز بیشتر حالت فردگرایی ، خودمختاری و اتکای به خود دارد. در حالی که در فرهنگهایی که بر وابستگیهای جمعی تاکید میشود، حالات دیگری از هویت مانند جمع گرایی ، وابستگی ، اتکای به غیر و جامعه محوری مورد نظر جوانان قرار میگیرد.
    این محققان میگویند جوانانی که فرهنگشان بر استقلال فردی تاکید دارد، افرادی متمایز ، پیگیر در هدفهای شخصی ، متمرکز بر اندیشهها و عقاید خویش بار میآیند. اما برعکس جوانانی که فرهنگ آنان بر ارتباط و وابستگی افراد به یکدیگر تاکید میکند، فردی با سعی در سازگاری خود با اهداف دیگران میشوند که یاد میگیرند که در هر مورد ذهن دیگران را بخوانند و خود را بر آن منطبق سازند. این دو نوع هویت باعث میشود که مسائل جوانان متعلق به فرهنگهای مختلف با یکدیگر همانند نباشد.
    در مورد دوم که با تثبیت هویت در میان بیشتر جوانان کشور ما همانندی دارد. فرد آن همه آزاد نیست که هر طور بخواهد فکر کند و یا هرچه را شخصا میپسندد، انتخاب کند و به همین دلیل تثبیت هویت تا حد زیادی متاثر از الگوهای فرهنگی و اجتماعی و خانوادگی است. به جز در میان جوانان طبقات مرفهتر و تحصیل کردهتر که عمدتا بر استقلال فردی خود تاکید دارند.
    در میان اکثریت مردم یعنی در طبقات متوسط و پایین و در بین گروههای سنتی و در میان زنان ایرانی ، تثبیت هویت با استقلال فردی بسیار کمتری همراه است. حد و مرز ایفای نقشهای بزرگسالی در میان گروههای سنتی جامعه از قبل معین شده و جوانانی که از آن محدوده پا فراتر گذارند و در صدد سنتشکنی برآیند، با مشکلات جدی در خانواده و جامعه مواجه خواهند شد. این وضعیت موجب میشود که بیشتر مردم در چهارچوبهای تمرکزگرایی فکری و رفتاری بیندیشند و عمل کنند و الگوهای موجود برای زندگی را لایزال و غیرقابل تغییر بشمارند.

  7. #97
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    بلوغ، و تغییرات شخصیتی عمیق و ماندگار


    نوجوانی دوره ای از زندگی است که نخستین تجارب زندگی در حساس ترین دوران رشد انسان رخ می دهد،آینده نگری، انقلابی گری و شورش، عشق، رابطه جنسی، تحصیل و شغل آینده وتثبیت هویت، همه در این دوران شکل می گیرند. شاید از همین روست که توجه به روانشناسی نوجوانی در دهه های گذشته از اهمیت بیشتری، به ویژه در کشورهایی که جمعیت جوان آنها رو به افزایش بوده، یافته است.
    در ایران براساس آمار رسمی نوجوانان حدود سی درصد از کل جمعیت جوان کشور را تشکیل می دهند.
    این درحالی است که به نسبت این جمعیت نه تنها متخصصان روانشناسی بالینی و مشاوره کافی وجود ندارد بلکه هنوز جایگاه و نقش آنان در فرایند بهداشت روانی نوجوانان به خوبی روشن نشده است.
    در این نوشتار به مرور برخی از مفاهیم روانشناسی نوجوانان می پردازیم:
    ● تعریف بلوغ:
    نوجوانی دوره ای از مراحل رشد انسان است که حد فاصل کودکی و جوانی محسوب شده و مشخصه اصلی آن بلوغ و پدیداری ویژگی های جنسی در فرد است.
    سن آغاز بلوغ با خصائص اجتماعی و فرهنگی، زیست بوم و تفاوت های فردی به ویژه خصائص ارثی در جوامع، شهرها و یا حتی خانواده های مختلف متفاوت است، در سال های اخیر انقلاب ارتباطات نیز به عنوان یکی از عوامل موثر بر بلوغ زود رس مطرح شده است.
    روانشناسان رشد می گویند ارزیابی ها نشانگر آن است که سن آغاز بلوغ بطور کلی از قرن بیستم تا اولین دهه قرن بیست و یکم در چندین مرحله پایین تر آمده است؛ در اوایل قرن بیستم سن آغاز بلوغ در اروپا و آمریکای شمالی بطور متوسط شانزده سال محسوب می شد.
    آغاز بلوغ در دهه شصت به زیر پانزده سال رسید و در دهه نود به چهارده سال و گفته می شود که هم اکنون در اروپا و آمریکا بین دوازده تا سیزده سال است.
    درک صحیح از سن آغاز بلوغ از آن رو دارای اهمیت است که جامعه، خانواده و مدرسه آمادگی لازم را برای برخورد با شرایط حساس و ویژه کودک در این مرحله گذر داشته باشند.
    در ایران تا پیش از دهه پنجاه سن بلوغ شانزده سال برآورد می شد اما در سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷ این سن به زیر چهارده سال رسید، یکی از دلایل اصلی این امر جو انقلابی آن سال ها و مشارکت و گاه پیشگامی نوجوانان درعرصه فعالیت های انقلابی بود.
    با این حال اولین مطالعات گسترده روانشناسی رشد در دهه هفتاد خورشیدی در ایران نشانگر آن بود که میان سن آغاز بلوغ در استان های جنوبی به ویژه خوزستان و استان های شرقی مانند ایلام و کردستان با دیگر استان های کشور تفاوت چشمگیری وجود دارد و سن بلوغ بطور متوسط یک سال تا یک سال و نیم در آبادان زودتر از تهران آغاز می شود.
    این امر علاوه بر آن که موید آن است که در آب و هوای گرمسیری بلوغ زودتر از آب و هوای سردسیر رخ می دهد، تابع شرایط فرهنگی و متغیرهای خاص منطقه مانند جنگ در خوزستان، ایلام و کردستان نیز هست.
    به هر روی پژوهش های روانشناسان ایرانی حاکی است که سن بلوغ برای کودکان در تهران بین سیزده تا چهارده سال است.
    بین دختران و پسران در آغاز بلوغ تفاوت چشمگیری به چشم می خورد، دختران زودتر به بلوغ می رسند و زودتر مرحله بلوغ را به پایان می رسانند ولی پسران ممکن است بیشتر از یک و یا حتی دو سال از دختران در رسیدن به بلوغ عقب بمانند.
    بین طبقات مختلف نیز تفاوت هایی دیده می شود،در طبقه فقیر بلوغ زودتر آغاز می شود، به عبارت دیگر بررسی مجموع تحولات روانی- جسمانی در یک دختر سیزده ساله ساکن جنوب شهر تهران که در خانواده ای کارگری رشد کرده است با دختری که از نظر سن تقویمی با او یکسان است ولی در خانواده ای مرفه درشمال شهرزندگی می کند، در اغلب مواقع نشانگر بروز نشانه های مشخص بلوغ در دختر جنوب شهری است.
    با این حال عواملی چون رسانه ها وگستردگی و در دسترس بودن آنها رفته رفته این تفاوت را به سوی متعادل شدن پیش می برد.
    به عبارت دیگر اگر دختر سیزده ساله ساکن نواحی محروم شهری بنا به شرایط محیطی و اقتصادی با بلوغ زود هنگام روبرو می شود، دختر سیزده ساله ساکن نواحی مرفه نشین شهری به دلیل دسترسی به رسانه های مختلف آماده رویارویی با بلوغ می شود.
    برای آن که سرانجام بدانیم سن آغاز بلوغ که مشخصه نوجوانی است از چه زمانی است به یافته های روانشناسی استناد می کنیم که بیانگر آن است که سن شروع نوجوانی در ایران و بیشتر کشورهای اروپایی از ۱۲ و ۱۳ سالگی شروع و در ۱۸ و ۱۹ سالگی خاتمه می یابد.
    ● ویژگی های نوجوانی:
    برخی از مردم تصور می کنند که نوجوانان دمدمی مزاج، افراط گرا، بی بند و بار، پیرو مد و یا شورشی هستند در حالی که تمام این خصائص بخشی از بحران بلوغ محسوب می شود.
    در واقع نوجوان در این دوران بطور دائمی در حال تغییر و تکامل است از همین روست که ممکن است دیدگاه های متفاوت و متعارض در هر دوران نسبت به موضوعات یکسان از خود نشان دهند و یا حالات روانی متفاوتی داشته باشند، گاهی بسیار پر شر و شور و گاهی آرام و درونگرا.
    درهمین دوران است که نوجوان باید با یکی از مهمترین بحران های روانی زندگی خود رو در رو شود: بحران بلوغ.
    بحران بلوغ، بخشی از خصیصه طبیعی این دوران انقلابی است که اگر نوجوان موفق شد به خوبی با آن رو در رو شود و از پس آن بر آید در مرحله جوانی با مشکلات کمتری روبرو خواهد شد.
    ● نوجوان ویژگی های منحصر به فردی دارد که می تواند آنها را چنین دسته بندی کرد:
    ▪ نوجوان موجودی است:
    - از نظر بدنی در حال دگرگونی و تحول، از لحاظ عاطفی نابالغ، از جهت تجربه محدود؛ از دیدگاه فرهنگی تابع محیط
    - همه چیز می خواهد، اما نمی داند چخ چیز باید بخواهد
    - فکر می کند همه چیز می داند اما چیزی نمی داند
    - تصور می کند همه چیز دارد اما در واقع چیزی ندارد
    - نه از مزایای کودکی بهره می برد نه از امتیازات بزرگسالی
    - در رویا و تخیل زندگی می کند اما با واقعیت رو در روست
    - مستی است هشیار و خوابیده ای است بیدار
    (هاروکس)
    ▪ نوجوان چه می خواهد:
    نیل به آزادی و رهایی از سلطه پدر و مادر: نوجوان برای اثبات هویت و شخصیت خود در صدد اثبات خود است.
    - گرایش به ارتباط با نوجوانان دیگر: یادگیری اجتماعی
    - علاقه به انتخاب شغل و آمادگی برای قبول مسئولیت: آزمون و خطا و استعداد
    - کوشش در راه تامین مالی و استقلال اقتصادی: عدم وابستگی به والدین
    - گرایش به انتخاب همسر و تشکیل خانواده: خیال پردازی و آزمون وخطا
    - آمادگی برای پی بردن به ارزشهای اخلاقی و معنوی: روش حل مشکل
    - آگاهی از محدودیت ها و توانایی های خود و نوجوانان دیگر:برخورد منطقی با رقابت ها و واقع بینی
    - قابلیت پیشرفت در مفاهیم ذهنی و مهارتهای مختلف: کسب تجربه و درک مفاهیم بزرگسالان
    - نیاز به راهنمایی و پیشرفت به سوی کمال: الگوها و تجارب مناسب
    هویگهرست( دکتر محمد پارسا)
    ● انقلاب جسمانی و روانی:
    نوجوانان در طول چند سال بارها تغییر می کنند نه تنها از نظر جسمانی بلکه همچنین از نظر روانی
    دگرگونی های جسمانی و روانی با ترشح غده های جنسی آغاز و با ترشحات سایر غدد نظیر هیپوفیز و فوق کلیوی تکمیل می شود.
    متابولیسم انقلابی، ماهیچه های قوی، رشد استخوان ها، رشد سریع تر ساق های پا به نسبت بالا تنه، حجم قلب به دوبرابر افزایش می یابد که همزمان با بالارفتن فشار خون است
    اما رشد مغز به نسبت دوران کودکی چندان سریع نیست و بسیار ناچیز جلوه می کند؛ میانگین وزن مغز دختران ۱۲۴۴ و پسران ۱۳۷۴ گرم است، اما وزن مغز به خودی خود تاثیر در افزایش هوش بهر ندارد.
    ● بلوغ جنسی:
    در مناطق گرمسیری ممکن است بلوغ دختران از نه سالگی آغاز شود، ولی در سطح جهانی انتظار می رود که دختران بین سنین نه تا چهارده سالگی وارد این مرحله از رشد جنسی شوند.
    در عوض پسران به ندرت ممکن است زودتر از یازده سالگی وارد بلوغ شوند.
    اولین عارضه بلوغ جنسی، تمایل شدید به برقراری رابطه جنسی با جنس مخالف ( یا رابطه جنسی به معنای کلی آن) است.
    در واقع تمایلات نهفته و کمتر متمرکز شده جنسی دوران کودکی در این دوران به طرزی کاملا آشکار بارز می شوند.
    ▪ خصائص اولیه نوجوانی: آلت جنسی، اندام جنسی، تکوین رشد جنسی
    ▪ خصائص ثانویه نوجوانی:موهای بدن،دورگه شدن صدا در پسران، بزرگ شدن سینه و لگن خاصره و باسن در دختران
    ● نشانه های بلوغ در دختران:
    افزایش قد (تا حدود هشتاد درصد تا زمان توقف در حدود ۲۵ سالگی از کل قد)، بزرگ شدن سینه ( تا حدود نود درصد از رشد کامل)، لگن خاصره و باسن( تا حدود هشتاد درصد از رشد کامل) : عادت ماهیانه- پایان رشد بدنی و بلوغ جنسی
    نکته: عادت ماهیانه اغلب همراه با تخم گذاری نیست، افزایش استروژن در بدن دختران گاه تا سه سال طول می کشد.
    ▪ اضطراب عادت ماهیانه:
    عادت ماهیانه ممکن است در برخی موارد با اضطراب در میان دختران همراه شود، در جوامع و خانواده هایی که آموزش جنسی الزامی به نوجوانان ارائه نمی شود، اولین عادت ماهیانه ممکن است با تعبیراتی نادرست از جنسیت، اعتقادات مذهبی و یا احساس طرد شدگی و سردرگمی در دختران همراه شود.
    نوجوان ممکن است تصور کند که عادت ماهیانه که معمولا همراه با خونریزی،درد در آلت جنسی، احساس ضعف و حالات جسمانی ناخوشایند مانند سر درد و یا دل درد است نوعی بیماری است، به ویژه انکه برخی از دختران در این دوران دستخوش اختلالات خلقی ملایم هم می شوند،بی حوصله، گوشه گیر و عصبی و یا بهانه جو و پرخاشگر می شوند.
    تمام این نشانه ها ممکن است نوجوانی که تجربه و یا اطلاعات کافی در باره عادت جنسی ندارد را دچار اظطراب کند.
    ازهمین رو بسیار ضروری است که از پیش برای تجربه عادت ماهیانه دارای آمادگی باشد و بداند که چگونه باید با آن روبرو شود و یا معنای این رخداد در بلوغ برای وی چیست.
    عادت ماهیانه دردناک که با نشانه های درد شدید در مهبل همراه است در برخی از نوجوانان از همان اولین بار بروز می کند با این حال این تجربه که می تواند ناشی از عوامل روانی یا روانی/جسمانی باشد بر روی زندگی آتی و به ویژه خصایص جنسی نوجوان تاثیر بگذارد.
    در برخی موارد ممکن است سبب واکنش افراطی وی به جنسیت و --- شود و او را به دوری گزیدن از جنس مخالف و --- وادارد و یا سبب سردی وبی میلی جنسی وی شود ، که تشخیص و درمان عادت ماهیانه دردناک می تواند از عواقب بعدی آن پیش گیری کند.
    در سالهای اخیر توجه به بروز زمینه های عادت ماهیانه دردناک در نوجوانان بیشتر شده است و تمرکز بسیاری بر عوامل روانی و عواقب آن صورت گرفته است.
    همچنین در مورد عادت ماهیانه تصورات و باورهای مذهبی نیز می توانند مشکل زا باشند، مثلا اگر دختر نوجوان عادت ماهیانه را دورانی بداند که در آن نجس و ناپاک است و از برخی فعالیت های اجتماعی منع شود می تواند تاثیرات منفی در ساختار شخصیت وی بگذارد.
    عادت ماهیانه در دختران سرآغاز توجه جدی تر به جنسیت هم هست، دختران در این سن به نشانه های بلوغ در بدن خود توجه بیشتری نشان می دهند و در واقع بدن خود را کشف می کنند، ساعات بسیاری را به مشاهده اندام خود در آینه می گذرانند و به ویژه به آلت جنسی خود دقت زیادی می کنند، در برخی موارد ممکن است این توجه به جنسیت سبب شود تا اثر تاثیرات محیط خانواده جهت یابی های جنسی نوجوان دستخوش تغییرات ناخواسته ای شود. مثلا در خانواده ای که دختر خانواده را همچون پسر بار آورده اند و یا از وی خواسته اند که نقش های پسرانه را ایفا کند، دوگانگی یا بحران جهت یابی جنسی ممکن است به درازا بکشد و یا سبب در هم آمیختن نقش های جنسی شود.
    ● آموزش جنسی دختران:
    دختران در برخی جوامع کمتر در مورد بلوغ با یکدیگر صحبت می کنند و یا از آموزش های رسمی، آموزش های خانواده و یا یادگیری از رسانه ها در مورد بلوغ برخوردار می شوند از این رو کمتر از پسران از آمادگی برای روبرویی با تغییرات سریع و اظطراب برانگیزی که در بدن خود می یابند، برخوردار می شوند.
    در برخی جوامع مانند ایران ممکن است برخی از دختران در این دوران گوشه گیر، پرخاشجو و به ویژه نسبت به جنس مخالف دوری گزین شوند، خجالتی و یا عصبی به نظر برسند ولی آن چه همه آنها در این دوران تجربه می کنند میل شدید به تجربه رابطه جنسی است که به دلیل شرایط فرهنگی و منع های اجتماعی سبب می شود که اغلب دختران این میل را از طریق “والایش” سرکوب کنند و به فعالیت های دیگر فرهنگی، هنری، علمی و یا ورزشی برای مهار آن روی بیاورند.
    از آنجایی که رابطه با پسران ممکن است از سوی خانواده مخاطره آمیز یا گناه آلود تلقی شود، اغلب این نوجوانان به رابطه با جنس موافق یا خود ارضایی روی می آورند، برخی از مطالعات در ایران نشانگر آن است که میزان دختران نوجوانی که در سنین نوجوانی خود ارضایی می کنند تقریبا یک و نیم برابر پسران است.
    همچنین برخی مطالعات نشانگر تجربه جنسی دختران با همجنسان خود در این سنین است، در واقع در سال ۱۳۷۹ در یک مطالعه در تهران، نود درصد پاسخگویان مونث در باره اولین تجربه جنسی خود گفته بودند که اولین بار با یک دختر دیگر چنین تجربه ای داشته اند.

  8. #98
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    مخاطب شناسی در گفتگو با جوانان


    « با درختی که زند سر به فلک به زبان مه و ابر
    به زبان لجن و سایه و لک
    به زبان شب و شک حرف مزن
    با درختان برومند جوان
    به زبان گل و نور
    به زبان سحر و آب روان
    به زبان خودشان حرف بزن»
    مخاطب شناسی در گفتگو با جوان نکته ای است که نمی توان آنرا نادیده گرفت و متأسفانه بسیاری از مشکلاتی که در نحوه ارتباط گیری با جوان وجود دارد از آن سرچشمه می گیرد. بنابراین لازم است برای پرداختن به موضوع مخاطب شناسی در ابتدا تعریفی از «ارتباط» و «جوان» داشته باشیم.
    در هر «ارتباط» ۴ جزء وجود دارد که عبارتند از:
    ۱) پیام،
    ۲) پیام رسان،
    ۳) پیام گیر
    ۴) واکنش.
    به نظر می رسد در بین این اجزاء، «پیام رسان» از اهمیت ویژه ای برخوردار است و یکی از وظایف و مسؤولیتهای سنگین آن، شناخت روحیات و ویژگیهای «پیام گیر» یا «جوان» است.
    در نحوه و نوع ارتباط با جوان معمولاً دو مشکل عمده وجود دارد: عدم شناخت کافی و لازم از جوان و فاصله گرفتن از او به بهانه تفاوت بسیار زیادی که این نسل با نسل قبلی خود دارد. استاد مطهری در این زمینه می گوید: «ما اول باید درد این نسل را بشناسیم. درد عقلی و فکری، دردی که نشانه بیداری است، یعنی آن چیزی را که احساس می کند و نسل گذشته احساس نمی کرد...»
    جوانی مرحله ای از عمر است که مرز سنی ۱۸ تا ۲۶ سال را در برمی گیرد. این دوره از مهمترین و در عین حال پیچیده ترین مراحل حیات است . جوانی دوران تربیت پذیری است و فرصتی که در آن عقیده و اخلاق ریشه دار شده و فضایل و ملکات انسانی در جوان تثبیت می گردد.
    در ذیل به برخی از ویژگیهای این دوران اشاره می گردد؛
    ۱) مهمترین تعبیری که برای این مرحله به کار می رود تعبیر «شباب» است. شباب در لغت به معنای برافروختگی و زبانه کشیدن است و همه حالات و رفتار جوانان حکایت از برافروختگی و هیجان دارد. جسم، روان، عواطف، احساسات و افکار جوان در کمال رشد و برافروختگی است. که البته این ویژگیها در صورت عدم کنترل، می تواند خطرآفرین باشد.
    امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در روایتی این دوران را به «سکرالشباب» تعبیر فرموده اند. دوران بلندپروازی، امید و آرزوهای دور و دراز، آرمان خواهی، حقیقت جویی و همت های بلند.
    ۲) کنجاوی طبیعی در این دوران به چراجویی مبدل گشته و جوان را به سوی منطقی روشن و استدلالی قانع کننده می کشاند.
    ۳) «جوان» رقیق القلب و فردی پیشتاز است. شور، شوق، عشق و شیدایی او در مرحله ای از توان و رشد است که برای اقدام در دشوارترین امور حاضر به سرمایه گذاری است.
    ۴) جوانی مرحله ای است که فطرت انسان بیدار است و می تواند بسنجد و راه و رسم انسانیت و اخلاق را در پیش گیرد.
    آنچه در بالا بدانها اشاره شد، تنها بخشی از ویژگی های دوران جوانی است که برای برقراری یک ارتباط موفق با جوان باید مدنظر قرار گیرد. حال با توجه به این خصوصیات، نحوه برقراری یک ارتباط موفق با جوان به چه صورت است؟
    به نظر اندیشمندان، بی تفاوتی و سهل انگاری والدین همانقدر آرامش جوان را بر هم می زند که دخالتها و امر و نهی های بیش از اندازه و نابجا. اگر کسی بخواهد جوان را از راه تربیت صحیح و آگاهانه به آزادی، تفکر، استقلال رأی و احساس مسؤولیت فردی و اجتماعی هدایت کند، لازم است در نهایت متانت، بدون دخالت مستقیم و احیاناً تحمیل، او را در راه ناهمواری که در پیش رو دارد همراهی کند . کسانی که در ارتباط مستقیم با جوانها هستند باید بدانند که رشد عقلی و روحی انسان خواه سریع، خواه کند ، خواه با کمک بزرگترها و یا بدون دخالت آنها به همان نسبت پیچیده است که حیات در سیر آفرینش و تبدیل یک کرم ابریشم بی دفاع به یک پروانه ی بلند پرواز...
    نگرانی از آینده سبب یأس و ناامیدی در جوانان می شود. و احساس ناامنی اجتماعی و روانی بوجود می آورد و به این ترتیب ممکن است جوان دچار افسردگی شود. فرد افسرده جامعه پذیر نیست و گرایش به آسیب های اجتماعی دارد، بنابراین ایجاد شادی معقول و منطقی در این افراد مانع از افسردگی و انواع ناهنجاریهای اجتماعی می گردد و در نتیجه باعث افزایش کارآیی می گردد.
    بسیاری از جوانها در زندگی خود هدف مشخصی ندارند، باید به آنان کمک شود که هدفهای خود را انتخاب و برای آن کوشش نمایند و در این راه آموزش مهارتهای زندگی سبب می شود تا بهتر بتوانند با مشکلات و معضلات زندگی های عصر ماشینی مقابله کنند.
    به نظر می رسد آشنایی جوانها با ارزشها به نحوی که خدا ، رسول خدا و انبیاء و علمای جامعه راه را نشان داده اند به خوبی فکرش را به سوی درست اندیشیدن هدایت خواهد کرد.
    در پایان اینکه متأسفانه در اغلب اوقات نه تنها در نحوه ارتباط با جوان بلکه در سایر ارتباطات اجتماعی نیز فراموش می کنیم که «گوش دادن رمز ارتباط است» و خوب گوش دادن را از یکدیگر دریغ می کنیم. شاید کلید طلایی موفقیت در ارتباط با جوان این است که بدانیم «تفاوت نسیم و طوفان در نوع برخورد است.»

  9. #99
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    اصیل زندگی کن


    زندگی بر مبنای ارزش هایی که واقعا به آنها معتقدیم حس اضطراب و ناخوشایندی مان را به حداقل می رساند












    آغوشتان را برای تغییرات باز کنید ولی اجازه ندهید ارزش هایتان پر بزنند.
    دالایی لاما
    ما هر روز با کلی تصمیم گیری مواجه می شویم به عنوان یک پدر، یک همسر و یک حرفه ای و در هر شغلی که باشیم شرایطی تازه را تجربه می کنیم که صبوری، شخصیت و آرامش ذهنمان را در بوته آزمایش قرار می دهد. در این میان چه چیزی می تواند به ما کمک کند؟ما را راهنمایی و دلگرم مان کند؟
    در من ارزش هایم راهنمایی ام می کنند و اولویت ها و واکنش هایم را شکل می دهند. آنها به عنوان نشانگرهایی به من می گویند که آیا زندگی ام در راه درست قرار دارد یا از راهی که مورد نظر من است خارج شده و این نکته بسیار مهمی است که همه ما بر اساس ارزش هایمان درستمان زندگی کنیم.
    وقتی اعمال و رفتار ما براساس ارزش هایمان تراز شده باشند زندگی در حالت کلی اش خوب است و ما احساس خوشنودی، اعتماد و رضایتمندی داریم.
    ولی وقتی رفتارهایمان با ارزش هایمان هم تراز نباشند ما به زودی احساس ناراحتی و پریشانی می کنیم و این احساس ها درون ما رشد خواهند کرد. این احساس های ناخوشایند به ما می گویند که رابطه مان با جهان در حال حاضر با مشکل روبه رو است. ما احساس خالی بودن می کنیم و نمی توانیم هیچ گونه ارتباط درستی با جهان اطرافمان برقرار کنیم. این احساسات می تواند موجب نگرانی ها، اضطراب ها و ناخوشایندی در ما شود. پس لازم و ضروری است که ارزش هایمان را بشناسیم و در این راه تلاش کنیم. چراکه داشتن یک تلاش آگاهانه و سنجیده برای شناسایی ارزش هایی که اضطراب ما را کاهش می دهند باعث بالا رفتن خوشنودی و احساس شخصیت و خودآگاهی در ما می شوند.
    اگر ارزش های شخصی مان را بشناسیم و بدون در نظر گرفتن شرایطی که با آن مواجه هستیم تلاش کنیم، با این ارزش ها زندگی کنیم و به آنها احترام بگذاریم، زندگی سازنده تر و کم دردسرتری را تجربه خواهیم کرد. اما گاهی نمی دانیم ارزش های اصلی زندگی مان کدام است، در حالی که ارزش های کلی در زندگی هر انسانی وجود دارد که مهم ترین ارزش هایی هستند که باید در زندگی مان به آنها عمل کنیم. مثل:
    ▪ تقدیر کردن: صرف کردن لحظه ای کوتاه برای گفتن «متشکرم» یا قدردانی کردن از یک خدمتکار رستوران که برای شما ایستاده نه تنها برای شنونده اش خوشایند است بلکه درونتان را سرشار از این حس خواهد کرد.
    ▪ اعتماد به دیگران: اعتماد هم باعث پیشرفت شما در رابطه هایتان می شود و هم آرامش درونی تان در حالی که شک نابودکننده دنیای بیرون و درون است و یک چیز شگفت انگیز دیگر اینکه اعتقاد مسری است. هر چقدر شما به دیگران بیشتر اعتماد داشته باشید و آنها را باور کنید اعتماد و باورتان به خودتان هم افزایش می یابد.
    ▪ مراقبت: مراقبت از دیگران به همان خوبی که به خودمان توجه می کنیم و از خودمان مراقبت می کنیم به شما اجازه می دهد تا کمک به دیگران را گسترش دهید. وقتی ما برای رسیدگی به دیگران وقت می گذاریم و نشان می دهیم که مراقبت از دیگران برایمان مهم است در اصل ما این واقعیت را نشان می دهیم که هنوز در جهان انسان های خوب زیادی زندگی می کنند.
    ▪ تعهد: تعهد می تواند وفاداری همراه با سرسختی و همچنین شجاعت ما را به خوبی نشان دهد. تعهد ما قولی است که داده ایم و انتظاری است که به وجود آورده ایم. احترام به تعهدات می تواند تفاوت بین رسیدن به چیزهایی که برای ما مهم ترین ها هستند و احساس ناامیدی و شکست را بسازد.
    ▪ شفقت: همه ما جزیی از چیزی هستیم، به نام وضعیت بشر شکی نیست که رنگ پوست های مختلف داریم و در مذهب و سیاست متفاوتیم ولی در نهایت ما هنوز هم به مراقبت از یکدیگر نیاز داریم.
    ▪ همکاری: حتی پیچیده ترین وظایف و مشکلات وقتی با همدیگر دنبال راه حل آن باشیم بسیار ساده تر خواهد شد.
    ▪ تواضع: دفعه بعدی که به یک در رسیدید و کسی ده قدم عقب تر از شما بود فقط چند لحظه صبر کنید و در را برای او چند لحظه نگه دارید. بسیار شگفت انگیز است. کاری که فقط به اندازه پلک زدنی طول می کشد تا چه حد می تواند ارزشی این چنین پایدار ایجاد کند.
    ▪ فداکاری: اهمیتی ندهید که چقدر ممکن است شرایط متفاوت باشد مگر اینکه در شرایط سوءاستفاده جسمی و روحی قرار بگیرید. ادامه دهید و هیچ گاه تسلیم نشوید. من شکست خورده بودن را به بازنده بودن ترجیح می دهم. شکست خورده کسی است که با تمام تلاشش موفقیت را پیدا نمی کند ولی بازنده کسی است که وقتی شرایط سخت می شود تسلیم می شود و کنار می کشد.
    ▪ ایمان: بعضی از روزها از روزهای دیگر بهتر هستند. درست به همین شیوه روابط درونی و ایمان ما با هم متفاوت است. این روزها همه چیز بسیار بدون ثبات و متغیر است ولی اگر همیشه ایمان خود را حفظ کنیم مانند ستونی است که ما را در این موقعیت های لرزان پایدار نگه می دارد.
    ▪ تلاش: مهم نیست که نتیجه اش چه باشد. همیشه تلاش پایدار کردن ارزشمند است، مخصوصا وقتی صحیح و با معنی باشد.
    ▪ بخشش: هدف از بخشیدن، بخشش و عفو کردن فرد خطاکاری که به شما ستم روا داشته نیست بلکه وقتی شما می بخشید، بهتر می توانید گذشته و آنچه که در آن رخ داده، فراموش کنید و دوباره به زندگی بازگردید و ادامه دهید.
    ▪ دوستی: دوستان ما حامی های ما هستند و درخواست های ما را بدون چشمداشت می پذیرند. دوستان ما را در سختی ها یاری مان می دهند و در شادی ها کنارمان هستند.

  10. #100
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    اینقدر نگو من، من، من!


    ۹ آفت ارتباط سالم
























    همدیگر را ملاقات می کنیم، عاشق می شویم و ازدواج می کنیم اما کم کم عشقمان را از بین می بریم و نابود می کنیم...
    بیایید با واقعیت روبه رو شویم: شانس اینکه از یک بیماری صعب العلاج جان سالم به در ببریم، بیشتر است یا شانس اینکه یک رابطه خوب را برای طولانی مدت، سالم نگه داریم؟ در «نفس عمیق» این هفته قصد داریم نشان بدهیم که چگونه «تک صدایی» می تواند یک رابطه را از بین ببرد و چرا به طور غریزی، بیشترمان این خطاها را انجام می دهیم. اگر می خواهید رابطه هایتان را صحیح و سالم نگه دارید، از این ۹ خطای ارتباطی پرهیز کنید.
    ۱) خودبرتربینی
    اگر می خواهید هر نوع رابطه ای را خراب کنید کافی است همیشه به خودتان مطمئن باشید که از همه (مخصوصا از همسرتان) باهوش تر، زیباتر، جذاب تر، شادتر و لایق ترید.
    ۲) فریبکاری
    خیلی از مردم این کار را در ارتباط های خودشان انجام می دهند؛ مخصوصا با افرادی که به آنها بسیار نزدیک هستند. والدین و فرزندان برای هم نقشه می کشند، کارفرماها کارمندان شان را فریب می دهند. همسران بارها همدیگر را فریب می دهند و ... نه تنها فریب های احساسی، بلکه حرف های طعنه دار و تهدید به قهر و ترک کردن را هم باید جزو همین خطای ارتباطی به حساب آورد.
    این رفتارهای منفی که گاهی بی ضرر به نظر می رسند، بیشتر از هر عامل دیگری، روابط را از بین می برند. اگر می خواهید رابطه ای طولانی مدت و موفق داشته باشید، باید یاد بگیرید در مقابل این فریب های پیش پا افتاده مقاومت کنید؛ حتی اگر خودتان را مسوول و محق بدانید.
    ۳) حالت تدافعی داشتن
    طبق تحقیقات متعدد در بین زوج ها، معلوم شد که بیشترین عامل ناراحتی ها و طلاق ها، داشتن حالت تدافعی و مقاومت نشان دادن در برابر انتقاد است. این مقاومت نه تنها مخرب است؛ بلکه چشم دیدن بازخوردهای باارزش را هم برای شما می بندد. برای موفق شدن در روابط شخصی باید با آغوش باز اشتباهات را پذیرفت. بیشتر افراد، حتی زمانی که به وضوح درمی یابند اشتباه از آنها بوده، ترجیح می دهند بگویند تقصیر طرف مقابل است. شما با دفاع همیشگی از عملکردتان باعث می شوید دیگران با شما شریک و همراه نشوند و این مساله رابطه را مخدوش کند. ضمن اینکه این احتمال وجود دارد که بدون شنیدن نقد دیگران، بارها همان اشتباه را تکرار و دیگران را از این اشتباه، خسته و دلزده کنید. بهترین روش برخورد با انتقاد دیگران، نفی کردن یا حتی مقاومت نشان دادن در برابر آن نیست. بهترین راه، این است که مشتاقانه به آنها گوش دهید و عیوب را در خودتان پیدا و اصلاح کنید. سعی نکنید مدام خودتان را اثبات کنید. به جایش تلاش کنید که حداقل به بعضی از حرف های منتقدان اعتبار ببخشید و مشکلات خودتان را رفع کنید.
    ۴) همیشه منتقد بودن
    درحالی که انتقادات سازنده و بازخوردهای مفید آن برای روابط بسیار لازم هستند، زیاد از حد شدن آنها نیز بسیار مخرب خواهد بود. اگر شما دایما از رفتار دوست یا شریکتان انتقاد و او را سرزش کنید، بالاخره باعث رنجشش او خواهید شد و او را از خود دور خواهید کرد. اغلب اوقات، مردم سعی دارند به شدت از دیگران انتقاد کنند و اعتقاد دارند که این کار برای کمک کردن به آنهاست. خیلی از افراد سعی دارند تا دیگران را درست کنند، تغییر بدهند یا آنها را کنترل کنند. آنها دوست دارند دیگران را با تصورات خودشان هماهنگ کنند یا رفتارهایشان را تغییر دهند تا با استانداردهای آنها همخوانی داشته باشند.
    اشتباه دیگر بعضی ها این است که دیگران را مورد قضاوت های انتقادی خود قرار می دهند، به جای اینکه انتقادات شان را مستقیما به آنها بگویند. آنها اشتباهی را از دیگران پیدا می کنند و هر حرکتی از آنها را با خطایشان مرتبط می کنند. این کارشان رفته رفته رابطه شان را از بین خواهد برد.
    ۵) خودخواهی
    یکی دیگر از راه های از بین بردن رابطه ها این است که همیشه خودخواهانه رفتار کنید و سعی کنید به شیوه خودتان عمل کنید. تنها به خواسته ها، نیازها و آرزوهای خود فکر کردن و اول از همه به خود توجه کردن و نیازهای دیگران را نادیده گرفتن، راهی است که مخصوصا خیلی از ازدواج ها را از بین می برد.
    ۶) تقلب
    یک راه دیگر برای از بین بردن رابطه های صمیمانه، متقلب بودن است؛ گفتن مکرر دروغ های مصلحتی، سعی برای خوب نشان دادن خود وقتی عصبانی یا افسرده اید، گفتن اینکه به کسی کاملا اعتقاد دارید وقتی که به او شک دارید و...
    ۷) خیانت
    از یاد بردن قول ها و تعهدهایی که به دیگران داده اید و انجام کارهایی که می دانید همسرتان از آنها رنجیده می شود و گفتن اینکه آن قول ها برای گذشته بوده و حالا همه چیز عوض شده است، یکی دیگر از راه های تضعیف ارتباط های سالم است.
    ۸) کنترل افراطی
    بعضی ها همیشه تلاش می کنند که همسرشان را مجبور کنند مثل خودشان فکر کند یا احساساتی شبیه احساسات آنها داشته باشد. ترساندن همسر از اینکه مقابل شما بایستد یا مخالف شما باشد، از راه های تضعیف ارتباط است.
    ۹) اطمینان افراطی
    مطمئن بودن به اینکه هر کاری که شما می کنید و هر احساس و عقیده ای که درباره همسرتان یا زندگی دارید، همیشه درست و بی نقص است؛ گاهی می تواند برای رابطه تان خطرناک باشد. راهنمایی نخواستن از دیگران و همیشه خود را مطمئن نشان دادن برای اینکه دیگران فکر نکنند شما ضعیف یا احمق هستید، کار اشتباهی است که می تواند برای رابطه سالم شما گران تمام شود.


    ● ۳ عـامـل مـخـرب دیـگـر ارتـبـاطـات
    مسایلی وجود دارند که به روابط آسیب می زنند. بعضی از آنها به حدی می توانند یک رابطه را تحت تاثیر قرار دهند که دیگر قابل برگشت نباشد و در بعضی از اوقات مدت زمانی طولانی باید طی شود تا رابطه به شکل اولیه خود بازگردد. ۳ عامل وجود دارد که مشخصا می تواند روابط را به این شدت تهدید کند:
    ۱) اعتماد: اولین باری که دیوار اعتماد در رابطه ای شکسته شود، دوباره برقرار کردنش خیلی سخت خواهد شد. اگر در رابطه ای دونفره، یکی از طرفین مساله ای ایجاد کند، از آنجا که اعتماد مختل می شود، رابطه آنها دوامی نخواهد داشت و گسسته خواهد شد. گاهی افراد می توانند اعتماد سلب شده را بازگردانند ولی این مساله همیشه در ذهن فرد دیگر به صورت تردید باقی خواهد ماند.
    ۲) مادیات: اگر بخواهید با کسی رابطه ای سالم داشته باشید ولی نظر بسیار متفاوتی درباره مادیات داشته باشید (مثلا اگر یکی از شما پس انداز کردن را لازم و حیاتی بداند و دیگری آن را به هیچ عنوان قبول نداشته باشد)، به علت دور بودن عقایدتان نسبت به مسایلی که همیشه در زندگی مورد توجه است، رابطه تان را خراب خواهید کرد. شما نمی توانید با فردی که درست در جهت عکس شما حرکت می کند، رابطه ای بلندمدت و سالم برقرار کنید.
    ۳) ارزش ها: در یک رابطه دو نفره، طرفین حق دارند در مورد هم و معیارهای اخلاقی شان و درباره غلط بودن و درست بودن و بحق یا ناحق بودن آنها نظر بدهند و نظر بخواهند. اگر ۲ نفر عقایدی متضاد داشته باشند، به علت وجود ۲ هسته متفاوت فلسفی در زندگی، این امر می تواند باعث به وجود آمدن مساله، سوال و در نهایت، سوءتفاهم شود. در جایی که باید اصول و زمینه های شبیه به هم وجود داشته باشد تا ۲ نفر بتوانند آنها را با هم قسمت کنند، روابط خشک جای روابط بااحساس و درک دوطرفه را خواهد گرفت.
    خانه ای که به ۲ قسمت مجزا تقسیم شود، قطعا پایدار نمی ماند. اگر هیچ اتصالیبین طرفین رابطه وجود نداشته نباشد، نگه داشتن و پیش بردن رابطه غیرممکن خواهد بود. اغلب افراد برای فهمیدن تفاوت ها و شباهت هایشان وقت زیادی صرف نمی کنند.











    ترجمه: اعظم ولی قیداری




    روزنامه سلامت (
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    )

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •