خب دوستان یک ماجرای جدید رانندگی براتون تعریف کنم (برای شما ماجرای رانندگی برای من 1.تجربه 2. بدبختی!)
در تاریخ 89/10/5 (روز نحس نامگذاری کردم) ماشین مربوطه پراید 89 (پراید لعنتی، خدا سازنده هاشونو... کنه!)
اعصابم خیلی داغون بود (چراییش خصوصیه!
.gif)
) ساعت تقریبا 4،5 عصر داشتم از خیابون اصلی به فرعی دور میزدم دیدم که کمی شلوغه (چونکه اعصابم رو 100 درجه فارنهایت بود) بنابراین زرنگی کردم و از بغل ماشین های لایی کشیدم و داشتم واسه خودم به فرعی میپیچیدم که ماشینو نمیدونم چجوری پیچوندم که درست افتاد جوب بزرگی که چندتا میله کلفت داشت
.gif)
و این بر درجه عصبانیتم افزود! ماشینو از جوی لعنتی در اوردم و درست اومدم طرف خونه وقتی اومدم خونه به ماشین نگا کردم تازه به عمق تصادف پی بردم!!!
طوری کوبونده بودم که حالم به هم میخورد وقتی ماشینو میدیم! بهرحال چند ساعت خونه موندم اما از بی توجهی و بدون مشکل و بی اساس ماشیتو اینطوری کرده بودم حرص میخوردم تا اینکه گفتم ماشینو بردام برم سر محل همون تصادف ببینم درست چجوری و چطور و کجای اون جوب ماشینو زدم که اینطوری شد. تا اینجا مشکل با 200، 300 تومن حل میشد که فدای سرم...
اما وقتی اومد خیابون (با اعصاب داغون) عین روانیا شده بودم... خودمم وقتی حالا فکر میکنم اصلا نمیدونم چرا در این حد عصبی شده بودم!
خلاصه اومدم خیابونای اصلی که طبق معمول شلوغن درست تو چندمین زیر گذری که داشتم رد میکردم یه ماشین سمند محکم ترمز کرد که ترمز اونا هم که ABS هست این شدت ترمز اصلا به چشم نمیومد منم پامو تا آخر رو پدال ترمز فشار دادم که لاستیکا زمین کشیده شدن و بعد با صدای تگ کوبوندم به سمند!!!... امدم پایین دیدم اون هیچیش نشده، خودشم گفت من هیچیم نشده میخوای من برم، گفتم نه بذار افسر بیاد (به این فکر نکردم که افسرم بیاد مقصر منم که از پشت بهش زدم!!!) خلاصه به توافق رسیدم و اون رفت بعد از اینکه تموم شد اومدم به راهم ادامه دادم (بازم دست بردار نبودم!) داشتم میرفتم با سیستم عصبی اتصالی! که دیدم خیابون شلوغه منم حوصله آروم آروم رفتن پشت ماشینارو نداشتم... یه میانبر زدم و از خیابون اصلی پیچیدم خیابون فرعی که آروم بود. (که ای کاش هیچ وقت به اونجا نمیرفتم.... ای کاش...
.gif)
)
و حالا بدبختی ها شروع می شود!!!
پیچیدم کمی اومده بودم که یه صدای انفجار مانند شنیدم، بعد بیهوش...!!!
.
.
.
.
به هوش که اومدم همه جارو سیاه دیدم که یواش یواش همه چی واضح شد.... اومدن در شاگرد و باز کردن و منو از ماشین در آوردن اومدم پایین دیدم اوه ه ه ه ه ه....... چه کردم، چه شده...
.
.
.
محکم رفتم زیر یه مینی بوس (اویکو)!
یعنی مدل تصادف، حین تصادف، لحظه تصادف و چگونگی وقوع تصادف رو نه دیدم و یا اصلا یادم میاد!!!
فقط اینو میدونم برای لحظه ای اصلا در حال خودم نبودم+صدای موسیقی (ترجیها موسیقی سبک ترنس
.gif)
) هم تا ته بالا برده بود (که اصلانم خوشم نمیاد تو ماشین صدای ضبط بالا باشه و اصلا هم از اینجور افراد نیستم اما اون روز همه چی استسنا شده بود...
خلاصه کنم که ماشین بشدتی له شده که اصلا به تصادف خیابونا شبیه نیست!!! انگار با سرعت 100، 120 درست و بدون ترمز رفتم زیر مینی بوس و اما خدا نمیدونم یا منو خیلی دوست داره یا اینکه من خدا رو... به این علت که من کمربندمو بسته بودم (البته من همیشه کمربند میبندم) و خدا رحم کرد که اگه نبسته بودم الان اینجا این ماجرا رو بهتون تعریف نمیکردم و ننه بابام منتظرم چهلم مراسمم بودن!!! با اینکه ماشین بیشتر از طرف راننده له شده و صندلی هم که کاملا از جاش شکسته رفته عقب و سینه و فرمان ماشین هم که تغییر مکان دادن و در سمت راننده هم که کاملا داغون شده! اما من هیچیم نشده بود
.gif)
بجز اینکه چی رفته بود درست از ناحیه زیر چشمم خون میومد+ دستم+پام که همه سرپایی تو بیمارستان حل شد.
ماشینو طوری کوبیدم که سقف ماشین هم تقریبا 20% داغون شده...
نتیجه تجربی: هیچ وقت، هیچ وقت با عصبانیت رانندگی نکنید، هیچ وقت صدای موسیقی رو تا آخر بالا ندید که اگه عصبی باشید واویلا و اگه در در حالت طبیعی باشید که جو گیری و بازم واویلا و.....
حالا تصادف اولی با 200 تومن فوقش 300 تومن حل میشد اما عصبانیت + بی توجهی باعث چنین مشکلی شد که حالا ماشین بیشتر از 3 میلیون خرج گذاشته رو دستم اونم برای ماشینی مثل پراید که حتی ارزش نداره یه گرون هم خرجش کرد، که بازم ملالی نیست خدا نظر کرده زنده موندم هرکی میاد ماشینو میبینه میگه تو چجور زنده موندی!