تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 10 از 11 اولاول ... 67891011 آخرآخر
نمايش نتايج 91 به 100 از 110

نام تاپيک: شهریار

  1. #91
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    این شعر استاد رو خیلی دوست دارم !

    گله عاشق


    آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس

    آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس
    گله ئی کردم و از یک گله بیگانه شدی
    آشنایا گله دارم ز تو چندان که مپرس
    مسند مصر ترا ای مه کنعان که مرا
    ناله هائی است در این کلبه احزان که مپرس
    سرونازا گرم اینگونه کشی پای از سر
    منت آنگونه شوم دست به دامان که مپرس
    گوهر عشق که دریا همه ساحل بنمود
    آخرم داد چنان تخته به طوفان که مپرس
    عقل خوش گفت چو در پوست نمیگنجیدم
    که دلی بشکند آن پسته خندان که مپرس
    بوسه بر لعل لبت باد حلال خط سبز
    که پلی بسته به سر چشمه حیوان که مپرس
    این که پرواز گرفته است همای شوقم
    به هواداری سرویست خرامان که مپرس
    دفتر عشق که سر خط همه شوق است وامید
    آیتی خواندمش از یاس به پایان که مپرس
    شهریارا دل از این سلسله مویان برگیر
    که چنانچم من از این جمع پریشان که مپرس

  2. 2 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #92

    پيش فرض

    رقیبتــــ گر هنر هــم دزدد از من من نخواهد شد

    بـ ه گلخن گر چه گل هـم بشکفد گلشن نخواهد شد


    مگر با داس سیمین کشتـــــ زرین بدروی ورنه

    بــ ه مشتی خوشه درهــم کوفتن خرمن نخواهد شد


    حجابی نیست در طور تجلی لیکن اینش هستـــ

    کــ ه محرم جز شبان وادی ایمـــن نخواهد شد


    برو از هفت خط نوشان پای خم می میپرس

    کــ ه هر دردی شرابــ ناب مرد افکن نخواهد شد


    به آتشگاه حافظ رونق سوز و گداز ازماستــــ

    چراغ جاودانست این و بی روغن نخواهد شد


    شبستانی کــ ه طوفانش دمید از رخنه و روزن

    دو صد شمعش برافروزی یکی روشن نخواهد شد


    تو کز گنجینــ ه بیرون تاختی ترسم خرفــ باشی

    کــ ه گوهر شاهد بازار یا برزن نخواهد شــد


    امید زندگی در سینـــ ه ها کشتن فغــــان دارد

    امین باشی کــ ه هرگز مرگ بی شیون نخواهد شد


    دمی چون کوره آتش چـــرا چون شمـــع نگدازم

    عزیز من دل عاشــــق کـ ه از آهن نخواهـــد شد


    گل از دامن فـــرو ریز و چو باد از این چمـــن بگذر

    کــ ه جز خون دل آخر نقش این دامن نخواهــد شد


    دلی کو "شهریارا" دشمن جان دوستـــ تر دارد

    دریغ از دوستی با وی کــ ه جز دشـمن نخواهد شد


  4. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #93
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    لاله سیراب

    نفسی داشتم و ناله و شیون کردم

    بی تو با مرگ عجب کشمکشی من کردم
    گرچه بگداختی از آتش حسرت دل من
    لیک من هم به صبوری دل از آهن کردم
    لاله در دامن کوه آمد و من بی رخ دوست
    اشک چون لاله سیراب به دامن کردم
    در رخ من مکن ای غنچه ز لبخند دریغ
    که من از اشک ترا شاهد گلشن کردم
    شبنم از گونه گلبرگ نگون بود که من
    گله زلف تو با سنبل و سوسن کردم
    دود آهم شد اشک غمم ای چشم و چراغ
    شمع عشقی که به امید تو روشن کردم
    تا چو مهتاب به زندان غمم بنوازی
    تن همه چشم به هم چشمی روزن کردم
    آشیانم به سر کنگره افلاک است
    گرچه در غمکده خاک نشیمن کردم
    شهریارا مگرم جرعه فشاند لب جام
    سال هابر در این میکده مسکن کردم

  6. 2 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #94

    پيش فرض


    شمعی فروخت چهره که پروانه‌ی تو بود
    عقلی درید پردهکه دیوانه‌ی تو بود
    خم فلک که چون مه و مهرش پیاله‌هاست
    خود جرعه نوش گردش پیمانه‌ی تو بود

    پیرخرد که منع جوانان کند ز می
    تابود خود سبو کش میخانه‌ی تو بود
    خوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر
    ته سفره خوار ریزش انبانه‌ی تو بود
    تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل
    هر جا گذشت جلوه‌ی جانانه‌ی تو بود
    دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو
    مرغان باغ را به لب افسانه‌ی تو بود
    هدهد گرفت رشته‌ی صحبت به دلکشی
    بازش سخن ز زلف تو و شانه‌ی تو بود
    برخاست مرغ همتم از تنگنای خاک
    کورا هوای دام تو و دانه‌ی تو بود
    بیگانه شد بغیر تو هر آشنای راز
    هر چند آشنا همه بیگانه‌ی تو بود
    همسایه گفت کز سر شب دوش شهریار
    تا بانک صبح ناله‌ی مستانه‌ی تو بود


  8. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #95
    داره خودمونی میشه saman_bv's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2011
    محل سكونت
    (¯`’•´’`۩´ دانشجوي شمال `۩´’`•’´¯)
    پست ها
    25

    پيش فرض

    لبت تا در شکفتن لاله سیراب را ماند
    دلم در بیقراری چشمه مهتاب را ماند

    گهی کز روزن چشمم فرو تابد جمال تو
    به شبهای دل تاریک من مهتاب را ماند

    خزان خواهیم شد ساقی کنون مستی غنیمت دان
    که لاله ساغر و شبنم شراب ناب را ماند

    بتا گنجینه حسن و جوانی را وفایی نیست
    وفای بی مروت گوهر نایاب را ماند

    بدین سیمای آرامم درون دریای طوفانیست
    حذر کن از غریق آری که خود غرقاب را ماند

    بجز خواب پریشانی نبود این عمر بیحاصل
    کی آن آسایش خوابش که گویم خواب را ماند

    سخن هرگز بدین شیرینی و لطف و روانی نیست
    خدا را شهریار این طبع جوی آب را ماند

  10. 3 کاربر از saman_bv بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #96
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    یاران دغل

    گر من از عشق غزالی غزلی ساخته ام
    شیوه تازه ای از مبتذلی ساخته ام
    گر چو چشمش به سپیدی زده ام نقش سیاه
    چون نگاهش غزل بی بدلی ساخته ام
    شکوه در مذهب درویش حرامست ولی
    با چه یاران دغا و دغلی ساخته ام
    ادب از بی ادب آموز که لقمان گوید
    از عمل سوخته عکس العملی ساخته ام
    می چرانم به غزل چشم غزالان وطن
    مرتعی سبز به دامان تلی ساخته ام

    شهریار از سخن خلق نیابم خللی
    که بنای سخن بی خللی ساخته ام

  12. 2 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #97

    پيش فرض


    قمار عاشقان بردیندارد از نداران پرس
    کس از دورفلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
    جوانی‌ها رجزخوانی و پیریها پشیمانی است
    شببدمستی و صبح خمار از میگساران پرس
    قراری نیست در دور زمانه بی‌قراران بین
    سر یاری ندارد روزگار از داغ یاران پرس
    تو ای چشمان به خوابی سرد و سنگینمبتلا کرده
    شبیخون خیالت هم شب از شب زنده داران پرس
    تو کز چشم و دل مردمگریزانی چه میدانی
    حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس
    عروس بخت یکشبتا سحر با کس نخوابیده
    عروسی در جهان افسانه بود از سوگواران پرس
    جهانویران کند گر خود بنای تخت جمشید است
    برو تاریخ این دیر کهن از یادگاران پرس
    به هر زادن فلک آوازه‌ی مرگی دهد با ما
    خزان لاله و نسرین هم از باد بهارانپرس
    سلامت آنسوی قافست و آزادی در آن وادی
    نشان منزل سیمرغ از شاهین شکارانپرس
    به چشم مدعی جانان جمال خویش ننماید
    چراغ از اهل خلوت گیر و راز ازرازداران پرس
    گدای فقر را همت نداند تاخت تا شیراز
    به تبریز آی و از نزدیکحال شهریاران پرس

  14. 5 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #98

    پيش فرض

    میگـــون


    چند در شهر فشارد فلکدون ما را
    خوشم از بخت که زد خیمه به هامون ما را

    لب میگون بتان هیچ نبود ای لب جو
    خط سرسبز تو آورده به میگون ما را

    بر لب جوی پیاله پُر می کن ، ساقی
    تا تمسخر نکند لاله ی گلگون ما را

    بید آشفته تر از طُرّه ی لیلاست ، ز باد
    نه عجب گر کند این منظره مجنون ما را

    نرود خاطره ی این سفر از خاطر ما
    گرچه خاطر شود از یاد خوشی خون ما را

    رخ به مهتاب بشوییم که می خواباند
    نغمه ی آب به لالایی محزون ما را

    تاج بخش ار بستاند به سه تار از ما دل
    باز جان بخشد از آهنگ ویالون ما را

    شعر من رفت در آفاق به آواز فروغ
    تا فلک ریخت به سر لؤلؤ مکنون ما را

    ساز و آواز اگر دلکش ماهور نبود
    کشته بودند به بیداد همایون ما را

    ما بر زین فلک ساخته آذر بهرام
    همچو افشار که افروخته کانون ما را

    شهریارا بکُش امشب غم دل در میگون
    ورنه در شهر کُشد غم به شبیخون ما را

  16. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #99
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    به سروناز شیراز
    باز شد روزنی از گلشن شیراز به من
    میکشد نرگس و نارنج سری باز به من
    سروناز ارم از دور به من کرد سلام
    جای آن را که چنان سرو کند ناز به من
    افق طالع من طلعت باباکوهی است
    کو فروتابد از آن کوه سرافراز به من
    بانی کلک فریدون به قطار از شیراز
    بار زد قافله شکر اهواز به من
    با سر نامه گشودم در گنجینه راز
    که هم از خواجه گشوده است در راز به من
    شمعی از شیخ شکفته است شبستان افروز
    گر چه پروانه دهد رخصت پرواز به من
    شور عشقی که نهفته است در این ساز غزل
    عشوه ها می دهد از پرده شهناز به من
    دل به کنج قفس از حسرت پروازم سوخت
    گو هم آواز چمن کم دهد آواز به من
    شهریارا به غزل عشق نگنجد بگذار
    شرح این قصه جانسوز دهد ساز به من

  18. 2 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #100
    آخر فروم باز H.Operator's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    5,526

    پيش فرض

    مناجات

    دلم جواب بلی می دهد صلای تو را
    صلا بزن که به جان می خرم بلای تو را

    به زلف گو که ازل تا ابد کشاکش تست
    نه ابتدای تو دیدم نه انتهای تو را

    کشم جفای تو تا عمر باشدم ، هر چند
    وفا نمی کند این عمرها وفای تو را

    بجاست کز غم دل رنجه باشم و دلتنگ
    مگر نه در دل من تنگ کرده جای تو را

    تو از دریچه ی دل می روی و می آیی
    ولی نمی شنود کس صدای پای تو را

    غبار فقر و فنا توتیای چشمم کن
    که خضر راه شوم چشمه ی بقای تو را

    خوشا طلاق تن و دلکشا تلاقی روح
    که داده با دل من وعده ی لقای تو را

    هوای سیر گل و ساز بلبلم دادی
    که بنگرم به گل و سر کنم ثنای تو را

    به آب و آینه ام ناز می کند صورت
    کو صوفیانه به خود بسته ام صفای تو را

    به دامن تر خود طعنه می زنم زاهد
    بیا که برنخورد گوشه ی قبای تو را

    ز جور خلق به پیش تو آورم شکوه
    بگو که با که برم شرح ماجرای تو را

    ز آه من به هلال تو هاله می خواهند
    به در نمی کند از سر دلم هوای تو را

    شبانیم هوس است و طواف کعبه ی طور
    مگر به گوش دلی بشنوم صدای تو را

    به جبر گر همه عالم رضای من طلبند
    من اختیا کنم ز آن میان رضای تو را

    گرم شناگر دریای عشق نشناسند
    چه غم ز شنعت بیگانه آشنای تو را

    چه شکر گویمت ای چهره ساز پرده ی شب
    که چشمم این همه فیلم فرح فزای تو را

    چه جای من که بر این صحنه موه های بلند
    به صف ستاده تماشای سینمای تو را

    بر این مقرنس فیروزه تا ابد مسحور
    ستاره ی سحری چشم سرمه سای تو را

    به تار چنگ نواسنج من گره زده اند
    فداست طره ی زلف گره گشای تو را

    بر آستان خود این دلشکستگان دریاب
    که آستین بفشاندند ماسوای تو را

    دل شکسته ی من گفت شهریارا بس
    که من به خانه ی خود یافتم خدای تو را



  20. 4 کاربر از H.Operator بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •