تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 10 از 15 اولاول ... 67891011121314 ... آخرآخر
نمايش نتايج 91 به 100 از 145

نام تاپيک: همراه با پخش مجدد كارتون‌های قديمی

  1. #91
    آخر فروم باز *Necromancer's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Graveyard
    پست ها
    2,087

    پيش فرض

    داستان از اين قراره كه كنت داكولا به خاطر تابش نور آفتاب به فنا ميره ...



    ايگور و ناني ؛ خدمتكاران قلعه ي هزار اردك تصميم ميگيرن طي مراسمي كنت داكولا رو احيا كنن ، اما با اشتباه ناني به جاي «معجون گياهان وحشي» سس گوجه فرنگي در محلول ريخته ميشه و نتيجه ي امر بازگشت داك هست ولي با يك اختلال غيرعادي ؛ ارباب داك يك دراكولاي گياهخوار شده !!

    خوب اگه یه کارتون باشه که من واقعا" دوس داشته باشم اینه
    ولی یه سوال: داستانشو از کجا فهمیدی؟ من بعد این همه سال نفهمیده بودم که قضیه معجون گیاهان وحشی و گیاه خوار بودن داک چیه!
    خودمونیما در شکار لحظه ها تبحر خاصتی داری کاش از اون ارغنون اول تیتراژ هم یکی می گرفتی!

    ناني هم يك مرغ خنگ ولي بامزه است
    من فکر می کنم کبوتر باشه به فرم نوکش دقت کن

    «دكتر فول غازوينگ» هم يك غاز بيكاره كه مدام سعي داره داك رو از سر راه برداره و به قلعه برسه ، هر چند وقت يكبار هم سر و كله اش پيدا ميشه
    دکتر فول غازوینگ هم از اسم دکتر ون هلسینگ گرفته شده (van hesling) مثل داکولا که ار دراکولا گرفته شده!
    یه شکارچی خون آشام هاست و همیشه سعی داره داک رو با یه قطعه چوب تیز بزنه(تنها راه کشتن خون آشاما همینه)

    برادراي خفاش به نام هاي تيك و تاك كه بعد از بيرون اومدن از ساعت يه تيكه اي هم ميندازن و برميگردن
    لطیفه های بی مزه این دو تا مثلا قراره زنگ تفریح وسط کارتون باشه
    واقعا كارتون پر ديالوگي هم هست و البته سرشار از ارجاعات به وقايع مختلف كه احتمالا براي بچه ها چندان قابل لمس نيست
    بعضی جاهاشم بد ترجمه شده که مفهوم رو نمی رسونه
    Last edited by *Necromancer; 09-12-2008 at 00:03.

  2. این کاربر از *Necromancer بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #92
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض

    ولی یه سوال: داستانشو از کجا فهمیدی؟ من بعد این همه سال نفهمیده بودم که قضیه معجون گیاهان وحشی و گیاه خوار بودن داک چیه!
    خودمونیما در شکار لحظه ها تبحر خاصتی داری کاش از اون ارغنون اول تیتراژ هم یکی می گرفتی!
    در مورد داستان از قبل يه كميش رو ميدونستم ، ولي ربط قضيه معجون و گياهخوار شدن رو از پخش مجددش فهميدم



    ارغنون (Organ) هم كه خودت عكسش رو پيدا كردي (ممنون) ؛
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    من فکر می کنم کبوتر باشه به فرم نوکش دقت کن
    نه ، ناني يه مرغه !
    مرغ بودنش با اون سادگي و گيج بودنش ، هيكل و البته توي گچ بودن دستش (بالش!) بيشتر هموخوني داره ...

    دکتر فول غازوینگ هم از اسم دکتر ون هلسینگ گرفته شده (van hesling) مثل داکولا که ار دراکولا گرفته شده!
    یه شکارچی خون آشام هاست و همیشه سعی داره داک رو با یه قطعه چوب تیز بزنه(تنها راه کشتن خون آشاما همینه)
    ايول ! تو معلومه خودت اينكاره بودي
    اگر امروزش رو ديده باشي دكتر فول غازوينگ دفتر خاطرات عموش رو ميخوند كه روش نوشته بود Doctor Von Gosling



    خب اسم Von Gosling از Van Hesling گرفته شده و اسم خود دكتر فول غازوينگ (Von Goosewing) هم از مشتقات اون هست .

    جالب تر اينكه توي اين قسمت فول غازوينگ يه اختراعي از دفتر خاطرات عموش كشف كرد كه داخل دوربين عكاسي يه قطعه چوب نوك تيز براي پرتاب به سمت هدف داشت !



    توي خاطرات عموي فول غازوينگ ديديم كه افراد داخل اون مغازه به اين اشاره داشتن كه داك بزرگ از سير خوراكي فراريه و سير اونو ضعيف ميكنه و باعث آزارش ميشه ؛ البته در روز . چوب نوك تيز و چكش هم يك نوع تهديد است كه در شب به كار مياد ...

    مرسي ، يادم باشه يه بار با هم بريم شكار خين آشام

  4. 6 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #93
    آخر فروم باز *Necromancer's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Graveyard
    پست ها
    2,087

    پيش فرض

    این قسمتی هم که این هفته نشون داد(خانوم و آقای تازه به دوران رسیده!) یکمی طعنه آمیز بود نسبت به آدمای نو کیسه ای که با دلالی و مفت خوری و چه و چه به نون و نوایی رسیدن و الان دارن از سبک زندگی خانواده های نسل اندر نسل اشرافی تقلید می کنن و وسایل سبک لویی شانزدهم و اینا می خرن!
    نظر شما چیه؟

  6. #94
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    این قسمتی هم که این هفته نشون داد(خانوم و آقای تازه به دوران رسیده!)
    نظر شما چیه؟
    وای چقد دلم واسه کارتون دیدن تنگیده ....
    من که امتحان داشتم و ندیدم .... : گریه ...
    ............................
    یادمه چوبین تو یه قسمت با یه گرگی مواجه شده بود ....
    از اون گرگ ها پیر و خسته که جز اسم وحشت انگیز چیزی براشون باقی نمونده ....
    ولی چوبین جوون بود و سرشار از نشاط ... چوبین معنی زندگی بود ... در مقابل گرگی که مرگ رو فریاد میزد ....
    اون موقع فکر میکردم مردم تو زندگی یا چوبین هستن یا گرگ ..... یا از زندگی لذت میبرن ... یا منتظر مرگ میشینن ...
    ولی حالا که دیگه اون خیال خام کودکی رو ندارم ... دارم مطمئن میشم مردم نه چوبین هستن نه گرگ ... نه لیاقت لذت از زندگی رو دارن ... نه افتخار انتظار مرگ رو ...
    ........
    چقد ساده و زیبا اون بالا و پایین پردن های پسرک در جستجوی مادر
    عین این ... خوشحال بود و پر از زندگی

  7. 2 کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #95
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض هادی و هدی / تيتراژ

    اين هفته از برنامه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] يه قسمت هايي از هادي و هدي پخش شد



    شعر و آهنگش رو بيشتر دوست داشتيم ، شايد به همين دليل الان هم بيشتر همين تيتراژ يادمون مونده !
    خب هادي و هدي اون موقع در مقابل برنامه هاي عروسكي ديگه تلويزيون مثل چاق و لاغر و خونه مادربزرگه كم مياورد .

    آهنگ و شعر قشنگي داشت ، همين كه از زبون خود عروسكا شرح حالشون رو مي شنيديم .
    نه ديگه شعرش رو هم بنويسم :دي

    عروسكا عروسكا
    كجايين ؟ كجايين ؟
    مادربزرگ ، هادي ، هدي
    بيايين بيايين
    عروسكاي خوبيم
    از نخ و ميخ و چوبيم (2)
    پدر كجاست ؟
    من اينجام
    مادر كجاست ؟
    همينجام
    عروسكاي نازيم
    قصه رو ما ميسازيم
    بيايين بيايين
    سلام سلام
    راستي خودمم آق بابام
    عروسكاي قصه ايم
    نون و پنير و پسته ايم (2)

    آهنگ تيتراژ هادي و هدي رو جدا كردم ، كيفيتش هم خوبه :

  9. 3 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #96
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض

    چاق و لاغر / هر روز (دهه فجر) / بخش ساعت 10 / شبكه دوم سيما

    خب يكي از برنامه هايي كه بد جور آدمو ياد دهه فجر ميندازه همين چاق و لاغره !
    واقعا هر چي فكر ميكنم دليلشو يادم نمياد ! رئيس بزرگ ساواكي بود ؟!
    از اول هفته پخشش شروع شده و تا هفته ديگه هم تموم ميشه .

    داستان در مورد دو تا كاراگاه خصوصي به نام چاق و لاغر هست كه براي رئيس بزرگ كار ميكنن تا اينكه يه روز يه كارتن بزرگ شبيه كارتن آبگرمكن يا يخچال پست ميشه براي رئيسشون ، برعكس حدس چاق و لاغر داخل كارتن ربات x625 بود كه رئيس بزرگ سفارش داده بود (فكر كنم از جاپن ، آخه قسمتاي اولش رو نديدم:دي) ، رئيس بزرگ چاق و لاغر رو اخراج ميكنه و آدم آهني x625 ماموريت پيدا ميكنه تا سعيد كه يك پسر نابغه و علاقمند به بومرنگ بازي در پارك هست رو بدزده ! چاق و لاغر تلفن رئيس رو به كمك يه سيم رابط استراق سمع ميكنن و زودتر از x625 سعيد رو ميدزدن تا دوباره محبوب رئيس بزرگ بشن و ....

    خب اين داستان پنج قسمتي هست كه احتمالا شما هم مثل من از اول هفته نديديدش !

    چاق و لاغر خيلي ساده بود و اوايل دهه هفتاد هم خيلي پخش شد ، اما جذابيت هاي زيادي داشت كه الان كم پيدا ميشه

    چاق و لاغر هر چقدر هم خنگ بودن ولي دوست داشتني بودن ، شخصا تو كف اون تفنگهاي روي ديوار بودم !



    ربات x625 خيلي ترسناك بود و با اشعه ليزرش ميتونست خشكت كنه !



    دزدگير خونه چاق و لاغر يه دستكش بوكس بود كه الان كه ديدمش فهميدم دست يه بنده خداييه كه كت راه راه پوشيده بود و بعد هر باز و بسته شدن در مشت ميزد و بايد حواست رو جمع ميكردي !



    تلفن رئيس خيلي خوشگل و جينگولي بود و اون اسكلت روي ميز هم كلاس كار بود



    حرص خوردن رئيس بزرگ كه اغلب توي نمايشگر ميديديمش حال ميداد



    و از همه مهمتر ماشين چاق و لاغر كه يه ژيان گل منگولي بود و خيلي بيشتر از x625 هوش مصنوعي داشت ، خب معرفي قرقي به همراه يه نكته جالب بمونه براي فردا !
    +
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  11. 7 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #97
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    يكي بگه چرا دو روزه چاق ولاغر پخش نمي شه نكنه دهه فجر تموم شده مي خوان نصفه بذارنش؟
    عجبا لوساي بيمزه

  13. #98
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض

    كلا زمان پخشش خيلي متغير بود ، معلوم بود ميخوان بپيچونن !

    خب چند تا نكته ديگه رو بگم :

    شايد متوجه شدين كه بازيگر نقش سعيد در چاق و لاغر سعيد شيخ زاده بود ؛
    الان شيخ زاده به عنوان دوبلر و مجري در صدا و سيما كار ميكنه ،
    دوبلر تابالوگا اژدهاي سبز و مجري برنامه هر چي شما بگين .



    نكته جالب ديگه حضور افشين سنگ چاپ در نقش ربات X625 بوده ؛
    الان سنگ چاپ به عنوان بازيگر و بازيگردان فعاليت ميكنه ،
    نقش دايي ِ دينا در سريال صاحبدلان رو به ياد بياريد .

    چاق ، لاغر رو رئيس كوچيك هم صدا ميزد ، بستني دوقلو هم دوس داشت.
    پلاك قرقي 0000 بود و چاق و لاغر هميشه صندلي عقب سوار ميشدن !

    Last edited by Morteza4SN; 13-02-2009 at 19:33.

  14. 8 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #99
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    12 نوستالژی معماي چاق و لاغر

    خب يه مصاحبه با بيرنگ (تهيه كننده) تو سايت جام جم ديدم كه در انتهاي بحث چاق و لاغر اينجا ميذارمش ، خيلي از سوالامون رو به جواب ميرسونه :

    دهه فجر برای ما بچه‌ها حال و هوای خاصی داشت. ده روز جشن و شادی، ۱۰ روز برنامه و مراسم و مسابقه و به این در و آن در زدن برای تزیین سالن و بستن كاغذكشی و لوسترهای كاغذی و از این جور چیزها جوری ذوق‌زده‌مان میكرد كه انگار خودمان هم در به وجود آمدن این اتفاق یعنی انقلاب سهیم بوده‌ایم.
    در كنار همه اینها برنامه‌های ویژه تلویزیون، برای پر شدن تمام كودكیمان كافی بود. به خانه رسیده و نرسیده می‌نشستیم پای تلویزیون و از برنامه‌های مخصوص آن روزها‌‌ لذت می‌بردیم.
    یكی از این برنامه‌ها مجموعه «چاق و لاغر» بود. داستان دو كارآگاه عروسكی كه به خیال خودشان مدام دنبال خراب كردن حال و هوای انقلاب بودند ولی همیشه خودشان ضایع می‌شدند و هیچ كاری نمی‌توانستند از پیش ببرند.

    وقتی داشتیم سوژه‌های این ویژه نامه‌ها را بالا و پایین می‌كردیم، این سوژه كه بعد از این همه سال به این دو تا كارآگاه احمق و به قول خودشان «كله پوك» بپردازیم، راحت تر از همه سوژه‌ها تایید شد. آن موقع بود كه فهمیدم پیشنهاد پرت و پلایی نداده‌ام و این دو نفر فقط برای من خاطره انگیز و به یادماندنی نیستند.

    از برنامه كودك‌های دهه ۶۰ و ۷۰ تقریبا محال است بروید سراغ برنامه موفقی و ردی و نشانی از زوج بیرنگ و رسام تویش پیدا نكنید. «چاق و لاغر» هم یكی از همان‌هاست دیگر.


    برای خود بیرنگ هم خیلی جالب است كه بعد از این همه سال می‌خواهم راجع به این دو تا موجود حرف بزنم. اول خنده اش می‌گیرد و بعد سعی می‌كند با كنار زدن لایه‌های غبار از ذهنش با هم برویم به سراغ آن روزها: «این‌ها تجربه‌های گران قیمتی بود كه ادامه پیدا نكرد.»

    موقع پخش چاق و لاغر، ما بچه بودیم و برای همین از بیرنگ به عنوان یكی از سازندگان كار می‌خواهم تاریخچه مختصر و مفیدی از شكل گرفتن كار را برایم بگوید. از آن روزها تقریبا خیلی گذشته و طبیعتا بیرنگ خیلی یادش نمی‌آید كه سال تولد چاق و لاغر چه سالی بوده. ولی خوب یادش هست كه چاق و لاغر اولیه دو تا عروسك باتو می‌بودند كه چشم دیدن بچه‌ها را نداشتند. عروسك باتومی ‌یعنی عروسكی كه یك دست می‌رود تویش و دست دیگرش هم با سیم تكان می‌خورد.

    سری اول به صورت زنده در یكی از سالن‌های كانون پرورش فكری اجرا می‌شد و كارگردانش ایرج طهماسب بود. سر و كله عروسك‌ها در نمایش‌های كوتاهی لابه‌لای برنامه‌های مختلف پیدا می‌شد و به دستور «رئیس بزرگ» شان تلاش می‌كردند هرجوری شد آن جشن را كه به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب برپا شده به هم بزنند.

    اما مسعود رسام كم و بیش ماجرا را دقیق‌تر به یاد می‌آورد. مثلا تخمین می‌زند كه این برنامه مال سال ۶۵ باشد و ایده اولیه‌اش هم مال ایرج طهماسب و كامبوزیا پرتوی بوده: «چاق و لاغر در سری اولشان آیتمی‌ بودند از یك برنامه كه در یكی از سالن‌‌های مدرسه رازی اجرا می‌شد. من هم كارگردان تلویزیونی‌اش بودم.»

    از اختلافشان سر محل اجرا كه بگذریم، هیچ كدامشان درست خاطرشان نیست نویسنده سری اول كار كی بوده؛ خود طهماسب می‌نوشته با بیرنگ هم مثل اكثر كارهایی كه تهیه‌كنندگی كرده، دستی هم در نوشتنش داشته.
    سال بعد هم این دو عروسك كه هنوز هم باتومی‌بودند، آیتمی‌از یك برنامه تركیبی بودند كه همین دو تهیه كننده آن را برای بچه‌ها تهیه می‌كردند. اما چیزی شاید خیلی برایتان جالب باشد كه بدانید در این سری دوم، عروسك گردان عروسك چاق، حسن پورشیرازی بود و حسن زارعی هم این بار برای لاغره عروسك گردانی می‌كرد و حرف می‌زد. ضمن این كه سعید نیك‌پور، ایرج طهماسب و كامبوزیا پرتوی هم به عنوان كارگردان آیتم‌های مختلف با رسام و بیرنگ همكاری می‌كردند.

    ● چاق و لاغر عوض می‌شوند
    بیرنگ می‌گوید: «خلاصه جرقه كار از همینجا خورد. وقتی استقبال شد، سال بعد هم كه با كارگردان‌های مختلف برای دهه فجر برنامه‌های تركیبی می‌ساختیم، دوباره چاق و لاغر را هم گذاشتیم بینشان و كم كم به یك برنامه مستقل تبدیل شد. این ماجرا یكی دو سالی ادامه پیدا كرد تا این كه در سال ۶۷ یا ۶۸ چاق و لاغر از عروسك باتومی‌ به عروسك‌های پوشیدنی و ماسك تبدیل شدند.»
    چیزی هم كه از این دو تا عروسك بی‌قواره خرابكار بدشانس در ذهن ما مانده بیشتر همین قسمت‌های زنده است تا آن عروسك‌ها. بیرنگ ادامه می‌دهد: «اینجا بود كه علی اصغر آزادان هم به عنوان تهیه‌كننده به من و رسام اضافه شد. كارگردان این سری امیر قهرایی بود و یادم نیست كه متن‌ها را من می‌نوشتم یا قهرایی. بازیگر نقش چاق هم اسدالله یكتا بود. اسم لاغره را یادم نمی‌آید؛ گمنام بود.»
    نقش رئیس بزرگ را هم بازیگری به اسم «آهی» بازی می‌كرد كه اسم كوچكش نه به یاد او مانده، نه رسام.

    ● اصلا داستان چاق و لاغر چی بود؟
    با رسام بقیه نكته‌های كار را هم مرور می‌كنیم. جلوتر كه می‌رویم، می‌بینم خیلی چیزهاش از ذهنم پریده. اگر بخواهیم از اول اول ماجرا را شروع كنیم باید بگوییم كه چاق و لاغر دو تا كارآگاه آبله و به قول خودشان «كله پوك» بودند كه یك آقابالاسر داشتند به اسم رئیس بزرگ.
    این رئیس بزرگ مدام به آنها ماموریت‌های خفن می‌داد كه یك جورهایی برای بچه‌های انقلابی مشكل ایجاد كنند. مثلا بروند جایی را به هم بزنند و شر درست كنند ولی از بس چلاق و دست و پا چلفتی بودند، همیشه به مشكل برمی‌خوردند و نمی‌توانستند كاری از پیش ببرند.
    بعد رئیس بزرگ آنها را توبیخ و تنبیه و اخراج می‌كرد. لاغره با همه حماقتش رئیس دوم یا به قول خودشان «رئیس كوچیك» بود و چاقه ازش حساب می‌برد. هروقت هم به مشكل برمی‌خورد، چاقه می‌شد كتك خور؛ آن وقت لاغره هم همه دق دلی اش از رئیس بزرگ را سر او خالی می‌كرد.
    كم‌كم كار به جایی رسید كه رئیس بزرگ رسما آنها را انداخت بیرون. برای همین در سری بعد، آنها مجبور شدند برای خودشان یك دفتر كارآگاهی خصوصی تاسیس كنند. پیشنهادهایی كه بهشان می‌شد، خیلی دندان‌گیر نبود. ولی خب مجبور بودند قبول كنند كه روزگارشان بگذرد. با این حال از پس همان پیش نهادها هم برنمی‌آمدند، اما همین شكست‌ها آنها را پیش ما مثبت و محبوب می‌كرد.

    ● نوستالژی جذاب ، نوستالژی دوست داشتنی
    بخشی از جذابیت كار تكیه كلام‌هایی مثل همین «كله پوك» بود كه بین چاق و لاغره رد و بدل می‌شد. بخش دیگرش هم به صدای چاق و لاغر بر می‌گشت و آن لحن خاصشان. از همین سری سوم و زنده شدن عروسك‌ها است كه پای دوبله هم می‌آید وسط. چون حالا دیگر عروسك‌ها ماسك دارند و نمی‌شود كه مثل عروسك باتومی‌ خود عروسك گردان به جایشان حرف بزند.
    لحن صحبت عروسك‌ها یادتان هست؟ یادآوری‌اش بعد این همه سال حتی خود مسعود رسام را هم آن قدر سر ذوق می‌آورد كه صدای گرفته لاغر را با آن «های» آخرش را تقلید می‌كند و با هم بخندیم. ازش می‌پرسم دوبلورهای كار كی بوده‌اند كه باز یادش نیست. بیرنگ هم همین طور. هردوشان می‌گویند باید از دوبلورها بپرسی. فقط آدرس می‌دهند كه از قرار معلوم دوبلورهای چیچو و فرانكو بوده‌اند.
    یكی از عوامل موفقیت كار این بود كه برای شوخی‌های مجموعه از شوخی‌های كمدی‌های موفق استفاده می‌شد و در بعضی جاها هم با ژانرهای جدی شوخی می‌كردند.
    یك موردش این بود كه مثلا چاق و لاغر در سری آخرشان در دفتر كارآگاهی شان میز كاری داشتند كه هم میز كار بود و هم اجاق گاز و آشپزخانه. مثلا چاقه برای ناهار ظهر مشغول پختن سیب زمینی جوشانده بود كه یكهو سر و كله یك مشتری پیدا می‌شد. آن وقت لاغره با مشت می‌كوبید توی كله‌اش و می‌گفت: «زود باش جمعش كن، مشتری اومد كله پوك،‌های»!

    ● نقش پررنگ جلوه‌های مثلا ویژه
    یكی از چیزهای بامزه این مجموعه، ژیان عالیجنابان چاق و لاغر بود. ژیانی كه البته با همه ژیان‌های دیگر فرق داشت. غیر از گل منگلی بودنش، كه از همه ژیان‌های دیگر مستثنایش می‌كرد، یك ویژگی دیگر هم داشت. آن هم این كه هوشمند بود و خیلی وقت‌ها خود به خود حركت می‌كرد. ولی نكته جالبش این بود كه این ویژگی درست در جهت عكس چیزی كه این دو تا كارآگاه دست و پا چلفتی می‌خواستند، عمل می‌كرد و به جای این كه به دردشان بخورد برایشان دردسرساز می‌شد.
    كلا در سینما و مخصوصا در كمدی‌های سینمایی كمدی‌های دو نفره ویژگی‌های خیلی خاصی دارند و برای همین هم خیلی بهتر مورد توجه قرار می‌گیرند
    و حالا رسام راز بزرگ كودكی ما را این جوری فاش می‌كند: «جایی را كه پدال‌ها بود سوراخ كرده بودیم. وقت‌هایی كه قرار بود ماشین بدون راننده حركت كند، یكی از بچه‌ها آنجا كف ماشین می‌خوابید و با دست پدال‌ها را فشار می‌داد. ولی در بقیه نماها بالاخره یكی می‌نشست پشت فرمان.»
    می‌گویم «راز بزرگ كودكی» و رویش تاكید می‌كنم. چون ممكن است این موضوع الان برایمان ساده و پیش پا افتاده باشد، ولی زمان خودش واقعا مجبورمان می‌كرد كلی فسفر بسوزاندیم و حدس بزنیم این ژیان استثنایی چه طور بدون راننده راه می‌رود؟!
    از جلوه‌های ویژه دیگر اگر بشود همچین اسمی ‌رویش گذاشت كار دستگاه ارتباطی كارآگاهان با رئیس بزرگ بود. هر وقت لازم می‌شد این دستگاه مثل تونل زمان عمل می‌كرد و بعد از این كه كلی چراغ‌هاش روشن و خاموش شدند و یك عالم سر و صدا و دود و بخار ازش آمد بیرون، سر و كله رئیس بزرگ از تویش پیدا می‌شد.
    رسام می‌گوید كه غیر از لباس‌ها و ماسك‌های اصلی، دوتا عروسك تمام قد هم از آنها ساخته بودند برای وقتی كه لو می‌رفتند و شكست می‌خوردند و طرف مقابل هم با یك اردنگی از جایی كه بودند پرتشان می‌كرد بیرون یا از یك ساختمان بلند چند طبقه می‌انداختشان پایین. این جور صحنه‌ها هم جزء صحنه‌های تكرارشونده كار بود كه می‌دانستیم بالاخره اتفاق می‌افتد، ولی باز هم دوست داشتیم بدانیم این كارآگاهان زبل چطوری دستشان رو می‌شود و شكست می‌خورند.

    ● جذابیت كمدی‌های دونفره
    كلا در سینما و مخصوصا در كمدی‌های سینمایی، كمدی‌های دو نفره ویژگی‌های خیلی خاصی دارند و برای همین هم خیلی بهتر مورد توجه قرار می‌گیرند. نمونه‌هایش هم خیلی زیاد است. ولی یك ویژگی تكنیكی و كارگردانی این جور كارها از نگاه رسام این است كه چون كار دو نفره گفتگو محور است، كارگردانی و تصویربرداری‌اش هم راحت‌تر است و تولید ساده‌تری دارد. بر عكس، تك نفره‌ها تصویری‌تر است و تولیدش هم سخت تر است. به قول رسام مثلا یك صفحه اكشن و تعقیب و گریز، ۴ روز كار است و ۴ صفحه دیالوگ را ممكن است بشود كم تر از یك روز و در عرض چند ساعت گرفت. این، برای برنامه‌سازانی مثل آنها كه همیشه سعی می‌كنند با توجه به شرایط و امكانات، كم خرج كنند خیلی راهكار خوبی است.
    دیگر این كه ما ایرانی جماعت كلا با دیالوگ و گفتگو خیلی بهتر و راحت‌تر ارتباط برقرار می‌كنیم.

    ● چرا دیگر از این‌جور برنامه‌ها خبری نیست؟
    هم رسام و هم بیرنگ فكر می‌كنند كه از این مدل عروسك پوشیدنی دو سری ساخته‌اند. ولی چی شد كه برنامه كم خرج و به یاد ماندنی مثل «چاق و لاغر» ادامه پیدا نكرد و تمام شد؟
    رسام می‌گوید: «این برنامه عروسكی بود و هزینه‌اش پایین بود و ما از سال ۶۵ تا ۶۹ هر سال به مناسبت دهه فجر در شبكه ۲ برنامه داشتیم. حتی یك سال علاوه بر شبكه ۲ ، برنامه كودك ویژه شبكه یك را هم ما كار كردیم كه اسمش بود «گلاب بپاش.» آن موقع كارگردان‌های مختلف در چند استودیو به صورت شبانه‌روزی كار می‌كردند.»
    بیرنگ هم اضافه می‌كند: «راستش نمی‌دانم چرا دیگر نتوانستیم از این جور برنامه‌ها بسازیم یا چرا كلا دیگر این جور برنامه‌های موفق تولید نمی‌شود. به هرحال ما آن موقع در آن برنامه‌ها شو و واریته و ترانه را برای اولین بار وارد دنیای بچه‌ها كردیم. خلاصه تیم بزرگی روی این برنامه‌های به ظاهر كوچك و كوتاه كار می‌كرد و نتیجه‌اش هم لابد خوب بود كه بعد از این همه سال در ذهن شما مانده. این ۲ عروسك ساده را بچه‌ها واقعا خیلی دوست داشتند.»
    به قول رسام همه كارهای به یادماندنی مال دهه۶۰ است. ولی حالا كه نگاه می‌كنیم می‌بینیم كه انگار دهه ۷۰ ، دهه از بین رفتن برنامه كودك‌های خوب و به یادماندنی بود. از هیچ كدام از شخصیت‌های به یادماندنی بچه‌ها مثل مدرسه موش‌ها، قورباغه سبز و بقیه در این دهه هیچ خبری نیست. دهه ۸۰ كه هیچی!
    بیرنگ هم كه انگار دل‌پرتری از این ماجرا دارد آهی می‌كشد و اضافه می‌كند: «ما حتی به فیلم سینمایی هم فكر كرده بودیم كه عملی نشد.

  16. 3 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #100
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    روی مرکز زمیــن
    پست ها
    3,410

    پيش فرض

    سلام
    شبکه ی یک داره در یک اقدام انقلابی ! "فوتبالیستها" ی اصلی رو میذاره! همون که شخصیت اصلی اش کاکرو بود ...

    عشق من : کاشیرو
    این لباس کوتاه و تنگ اش منو کشته بود!


    =-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

    همه چیزش خوب باشه موسیقی اش از عالی بالاتره ...
    وای خدای من چه موسیقی داشت امروز شنیدم یه جوری شدم!

  18. 2 کاربر از Behsood بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •