زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس برگردد
قیمت بحر در ان لحظه بداند ماهی
که به دام ستم انداخته در بر گردد
زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس برگردد
قیمت بحر در ان لحظه بداند ماهی
که به دام ستم انداخته در بر گردد
افسوس که نامه ی جوانی طی شد
وان تازه بهاره زندگانی دی شد
ان مرغ طرب که نام او بود شباب
فریاد ندانم که کی آمد و کی شد
ندانستی که بینی بند بر پای
چو در گوشت نیامد پند مردم
دگر ره چون نداری طاقت نیش
مکن انگشت در سوراخ کژدم
جوونی هم بهاری بود و گذشت
به ما یک اعتباری بود و گذشت
میون ما و تو یک الفتی بود
که ان هم نو بهاری بود و گذشت
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم شد از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه اتش در همه افاق زد
چو بانگ رعد خروشان که پیچید اندر کوه
جهان پر شد ز گلبانگ عاشقانه ی ما
نوای گرم نی از فیض اتشین نفسی است
ز سوز سینه بود گرمی ترانه ما
نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد
اگر کعبه مطاف خاکیان است
و یا گر قبلهی افلاکیان است
طواف کعبه و سنگ سیاهش
به گرد مهدی صاحب زمانست
تو رفتی شاخه عشقم شكسته
به چشمم شبنم حسرت نشسته
نگاهی هم نكردی وقت رفتن
نگاهی كه سراسر اشگ بسته
عزيزم بی خبر رفتن مبارك
شنيدم رفته ای بی من مبارك
نشستی با رقيبم دوش در دوش
سر سفره بله گفتن مبارك
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)