تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 10 از 640 اولاول ... 678910111213142060110510 ... آخرآخر
نمايش نتايج 91 به 100 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #91
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    بيهوده عاشق تو شدم
    نه نامي داشتي
    نه چهره اي.
    در تاريكي بازي ميكردم
    بايد ميباختم
    حالا منم و دست هاي خالي
    و ماه كه سكه اي است
    دست نيافتني
    حالا منم و سرشكستگي
    قمار بازان
    سرشكسته به خانه بر مي گردند.

  2. #92
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    تقدیم به پدرم (برای سرزنش های پسرش)


    به يك كارت پستال سياه و سفيد ميمانيم
    پسراني با چهره هايي از ابر
    انگار گير افتاده باشيم
    در بارانهاي تابستاني
    گريه هايمان را
    به دشت برده ايم
    و آوازهاي عاشقانه مان را.
    مخفيانه عاشق شده ايم
    تا پدرها
    ديگر سرزنش مان نكنند.

  3. #93
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    خاطره مي شديم شايد

    اگر همين نزديكي ها

    چيزي بيشتر از حد معمول اتفاق افتاده بوديم .

    فكرش را بكن

    ديگر آنقدر دروغ بزرگي نبودي

    كه من باور كنم

    سنگفرشهاي پارك

    گاه و بي گاهِ اينهمه مدت

    رد پاهايت را راستي راستي خالي بسته اند .

    ببين چه حقيقت شاخ داري شده ام

    كه تا بيايم باورت شوم

    آرزو مي كنم اي كاش

    امتداد جاده ها را مي شد

    از پر پيچ و خمشان بازداشت

    كه ديگر

    اينهمه سفرهاي قشنگت را

    به روي خودم بالا نياورم

    مي شود نگهداريد آقا

    همين بغل

    زير دلمان را زده است اين خانوم

  4. #94
    آخر فروم باز Payan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    شهر تو...
    پست ها
    1,376

    پيش فرض

    تقدیم به پدرم (برای سرزنش های پسرش)




    به يك كارت پستال سياه و سفيد ميمانيم



    پسراني با چهره هايي از ابر



    انگار گير افتاده باشيم



    در بارانهاي تابستاني



    گريه هايمان را



    به دشت برده ايم



    و آوازهاي عاشقانه مان را.



    مخفيانه عاشق شده ايم



    تا پدرها



    ديگر سرزنش مان نكنند.

    مهرداد جان شعر خودت بود؟

  5. #95
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    مهرداد جان شعر خودت بود؟
    سلام
    نه پایان عزیز.
    اما یه جورایی سرگذشت خودم بود

  6. #96
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    هر شب
    به آسمان،
    از راه كوچكي
    بالا ميروم
    كم نور ترين ستاره ام
    و سال هاست منتظر
    شايد تو
    مالكم باشي

  7. این کاربر از mehrdad21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #97
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    چه فرقي ميكند
    زمين كروي باشد يا مستطيلي
    وقتي سفري در كار نيست!؟
    چه فرقي ميكند
    لحاف در چه اندازه اي باشد
    وقتي پايي نداري كه دراز كني !؟
    اين خورشيد
    چه بتابد چه نتابد
    چه فرقي به حال مردگان دارد!؟

  9. این کاربر از mehrdad21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #98
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    زندگي را به بهانه خواب

    خواب را به بهانه درد

    درد را به بهانه تو

    فراموش کردم

    حال خود قضاوت کن که

    از من چه ماند

    جز تويي که وقت و بي وقت من را

    انکار مي کني

  11. این کاربر از mehrdad21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #99
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    در سرزمین من عاشق بودن جنایت است .
    در سرزمین من حوا - به خاطر یک سیب -روزی هزار بار سنگسار میشود.
    در سرزمین من لبها بوسه را در نگاه ها میجویند
    و دستها عطر نوازش را در تاریکیها...
    در سرزمین من عاشق بودن گناه کبیره است

  13. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #100
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    وقتی که رفت اخم كردم
    برمي گشت و يك سبد انار با او بود ؛
    خنديدم
    و بچه گانه دستم را دراز كردم
    و او از انارهايش يك دانه هم به من نداد
    دلم مي خواست بخندم ولي گريستم
    و ناگهان همه گفتند تو ديگر مرد شدي!
    باشد از فردا مرد مي شوم
    امروز يك انار به من بدهيد

  15. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •