تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 10 از 131 اولاول ... 678910111213142060110 ... آخرآخر
نمايش نتايج 91 به 100 از 1301

نام تاپيک: معرفي كتاب هايي كه خوانده ايم

  1. #91
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    شازده کوچولو اثر دوسنتوگزوپری

    اين جوری بود که روزگارم تو تنهايی می‌گذشت بی اين که راستی راستی يکی را داشته باشم که باش دو کلمه حرف بزنم، تااين که زد و شش سال پيش در کوير صحرا حادثه‌يی برايم اتفاق افتاد؛ يک چيز موتور هواپيمايم شکسته بود و چون نه تعميرکاری همراهم بود نه مسافری يکه و تنها دست به کار شدم تا از پس چنان تعمير مشکلی برآيم. مساله‌ی مرگ و زندگی بود. آبی که داشتم زورکی هشت روز را کفاف می‌داد.

    شب اول را هزار ميل دورتر از هر آبادی مسکونی رو ماسه‌ها به روز آوردم پرت افتاده‌تر از هر کشتی شکسته‌يی که وسط اقيانوس به تخته پاره‌يی چسبيده باشد. پس لابد می‌توانيد حدس بزنيد چه جور هاج و واج ماندم وقتی کله‌ی آفتاب به شنيدن صدای ظريف عجيبی که گفت: «بی زحمت يک برّه برام بکش!» از خواب پريدم.
    -ها؟
    -يک برّه برام بکش...

    چنان از جا جستم که انگار صاعقه بم زده. خوب که چشم‌هام را ماليدم و نگاه کردم آدم کوچولوی بسيار عجيبی را ديدم که با وقار تمام تو نخ من بود. اين به‌ترين شکلی است که بعد ها توانستم از او در آرم، گيرم البته آن‌چه من کشيده‌ام کجا و خود او کجا! تقصير من چيست؟ بزرگ‌تر ها تو شش سالگی از نقاشی دل‌سردم کردند و جز بوآی باز و بسته ياد نگرفتم چيزی بکشم.

    با چشم‌هايی که از تعجب گرد شده بود به اين حضور ناگهانی خيره شدم. يادتان نرود که من از نزديک‌ترين آبادی مسکونی هزار ميل فاصله داشتم و اين آدمی‌زاد کوچولوی من هم اصلا به نظر نمی‌آمد که راه گم کرده باشد يا از خستگی دم مرگ باشد يا از گشنگی دم مرگ باشد يا از تشنگی دم مرگ باشد يا از وحشت دم مرگ باشد. هيچ چيزش به بچه‌يی نمی‌بُرد که هزار ميل دور از هر آبادی مسکونی تو دل صحرا گم شده باشد.
    ...

  2. این کاربر از sise بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #92
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    خانه عروسک از هنریک ایبسن

    در این نمایش ما با زوجی روبرویم که درگیر بحران جدایی هستند. شخصیت اصلی نمایش الیدا وانگل سالها عاشق سرسخت مردی بوده که هیچ گاه با او به وصال نرسیده است. در زندگی کنونیش با همسر خود اختلافات جدی دارد. این فشارهای روحی او را به نقطه ای می رساند که تصمیم می گیرد همسرش را ترک کند. در طول نمایش الیدا به بازشناسی خود و همسرش می پردازد. پس از بحث های طولانی و شناخت بیشتر از یکدیگر، زندگی او چشم انداز جدیدی می یابد. این بار الیدا با آزادی و استقلال دست به انتخاب می زند. او وقتی می بیند که همسرش به حرف هایش گوش می دهد بی آن که دست به پیشداوری و یا محکومیت او بزند، دوباره عاشق اش می شود و با او به زندگی مشترک ادامه می دهد. الیدا با این انتخاب آزاد دست رد به سینه ی عشقی می زند که پیش از این سرتا پایش را در آتش خود سوزانده بود. او به جای معشوق ، همسرش را با تمام کم و کاستی هایش بر می گزیند ، چرا که می داند آن عشق هم با تمام شعله های سوزانش در اثر زندگی روزمره خاموشی می گیرد و به امری عادی تبدیل می شود.
    ارزش مندترین پیامی که ایبسن برای جامعه انسانی دارد : آزاد بودن زن به عنوان یک انسان برابر با مرد و استقلال او برای گزینش روش زنده گی است. جامعه ای که زنان در آن حق همسرگزینی، باردارشدن و نشدن و جدایی آزادانه ندارند، جامعه دمکراتیک و آزادی نیست. برای دست یابی به چنین جامعه ای زنان باید مانند نورای خانه عروسک ها به مبارزه با جامعه مردسالار برخیزند. ای کاش روزی زنان ایران هم مثل نورا بتوانند دست به انتخاب آزاد بزنند، بی آن که ترسی از پیگرد جامعه مذکر داشته باشند.

  4. #93
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    من از اکثر رمانهایی که سعی میکنند از حقوق زنان دفاع کنند خوشم نمیاد تنها به این دلیل که این کار را خیلی ناشیانه انجام میدهند. اما نمایشنامه "خانه عروسکی" اینطور نیست. واقعا بدرستی به حقوق واقعی زنان اشاره میکند کما اینکه میتواند حقوق همه انسانها - چه زن و چه مرد-در برابر هم باشد. شخصیت اصلی داستان یعنی"نورا" بعدا سمبل آزاداندیشی زنان اروپا شد.یادمان باشد که ایبسن مال قرن 19 هست و اینچنین باریک اندیشی او در آن زمان قابل توجه هست.
    حتما بخوانیدش. خصوصا خانمها!

  5. #94
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    من از اکثر رمانهایی که سعی میکنند از حقوق زنان دفاع کنند خوشم نمیاد تنها به این دلیل که این کار را خیلی ناشیانه انجام میدهند. اما نمایشنامه "خانه عروسکی" اینطور نیست. واقعا بدرستی به حقوق واقعی زنان اشاره میکند کما اینکه میتواند حقوق همه انسانها - چه زن و چه مرد-در برابر هم باشد. شخصیت اصلی داستان یعنی"نورا" بعدا سمبل آزاداندیشی زنان اروپا شد.یادمان باشد که ایبسن مال قرن 19 هست و اینچنین باریک اندیشی او در آن زمان قابل توجه هست.
    حتما بخوانیدش. خصوصا خانمها!
    با اون اوصاف حتما سعی می کنم گیرش بیارم
    یک کتاب دیگه هم هست رازهای نهفته یک زن یک رمان در مورد یک زن قدیس و این که چه ظلمهایی به خانمها توی اون دوران می شده ادم باورش نمی شه گاهی اوقات

  6. #95
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    با اون اوصاف حتما سعی می کنم گیرش بیارم
    یک کتاب دیگه هم هست رازهای نهفته یک زن یک رمان در مورد یک زن قدیس و این که چه ظلمهایی به خانمها توی اون دوران می شده ادم باورش نمی شه گاهی اوقات
    زیاد هم باور نکنید! تو این زمینه اغراق زیاد شده.

  7. #96
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    زمین انسانها اثر آنتوان دو سنت اگزوپری
    زمین انسان­ها[Tere des hommes]. اثری از آنتوان دو سنت اگزوپری(1) (1900-1944)، نویسنده­ی فرانسوی، که به سال 1939 در پاریس منتشر شده است. این اثر به صورت یک رشته روایات گزارش مشهودات با پشتوانه­ای از تفکراتی با معنای اخلاقی زیبا عرضه شده است. در یکی از فصلها، به نام «خط مواصلات هوایی»، نویسنده خاطراتی چند مربوط به کارآموزی خلبانی سال 1926 خود را در خط مواصلاتی یاد می­کند. وی نقل می­کند که چگونه به تعلیم هانری گیومه(2)، که این کتاب به وی اهدا شده، با «مناسک مقدس» حرفه­ی خود آشنا شده است. همچنین می­گوید که در خلوت پرواز، هر کوه، هر دره، هر خانه، در نظر خلبانی که آسمان را «می­روبد»، همراهی است که آدمی نمی­داند دشمن است یا دوست. وی از غرور خلبان سخن می­گوید که خود را مسئول محمولات پستی احساس می­کند، گویی فی­الحال مرکز مناسبات انسانی است و تأیید می­کند که «ضرورتها و مقتضیات هر حرفه­ای جهان را دگرگون و پرمایه­تر می­سازد». در فصلی دیگر، اعمال پرشهامت رفقای خود مرمز(3) و گیومه را به یاد می­آورد که معجزه آسا از حادثه جان به در بردند و هر دو در زمره­ی آن قلیل کسانی هستند که وجود خویش را وقف خدمت به دیگران می­کنند تا زندگی هر کس جلوه­ی خلاقیتی روزانه به خود بگیرد و تا آخرین رمق با مرگ نبرد می­کنند تا به اعتمادی که به آنها شده است وفادار بمانند. وی توضیح می­دهد که چرا هواپیما ابزاری بیش نیست که وی از آن، همچنان که هنگام شخم زدن، خیش خود را به کار می­برد، استفاده می کند، لیکن ابزاری که در عین حال وسیله­ای عالی و شگفت برای تحلیل است. در پرتو آن، آدمی زمین را کشف می­کند و پی می­برد که آن منزل واقعی اوست. وی خصلت دراماتیک برخی از ماجراها را که در صحرا برای او پیش آمده بر ملا می­سازد و اینکه چگونه، در حالی که همراه مکانیسین خود، آندره پروو(4) در میان ریگزارها گم و از تشنگی و خستگی نیمه جان شده بوده، نخست بار انسان را « در آن واحد با چهره­ی همه­ی انسانها» در شخص یک بادیه نشین لیبیایی دیده که آمده بود تا آنها را نجات بخشد. در آخرین فصل این اثر است که سنت اگزوپری اصولی را طرح می­کند که انسان دوستی او بر آنها مبتنی است. در نظر او، یگانه ارزش و یگانه حقیقتی که بر فکر انسانی تحمیل می­شود همان ارزش و حقیقتی است که در باطن انسان است، چون انسان باز نمود آرمانی ماهیت یکایک ماست. وی می­گوید: «در انسان همه چیز تناقض آمیز است.» از این رو، حقیقت ثابت کردنی نیست، تأیید شدنی است. حقیقت در عمل افردای رخ می­نماید که خواست و آرزو و ایمان و لبخندی به آنها یگانگی می­بخشد و این احساس را در آنان پدید می­آورد که چیزی برتر از خود را مبادله می­کنند و از درجه­ی فردیت به پایگاه انسانیت می­رسند. بدین سان، «تنها هنگامی که با برادران خود، در پرتو هدفی مشترک که در بیرون از وجود ما جای می­گیرد، پیوند می­­یابیم تنفس می­کنیم و تجربه به ما نشان می­دهد که دوست داشتن به هیچ روی این نیست که به یکدیگر بنگریم، بلکه این است که با هم یک جهت را بنگریم». بنابراین، سنت اگزوپری فضایل عشق را، که راه­گشای راه ایمان­اند، از فضایل عقل، که به شک راهبرند، برتر می­شمارد. وی چنین می اندیشد که آدمی به طبعیت شایسته­ی انسان بودن نیست و برای نیل به این شایستگی باید هر آن چه به فرد پرستی پیوندش می­دهد به دور افکند و، در عین حال، از آن دست بشوید که فقط از نعمات مادی بهره­ور شود. وی، با فراخواندن ما به کشف شریف­ترین رضای نفس در ایثار و خاکساری، می­خواهد ذوق توجه به کل را به ما تلقین کند. زمین انسانها، که از کیفیت شاعرانه­ی هر چه مرغوب­تری سرشار است و با نثری تمام جا افتاده و کاملاً ممنطبق بر معنی نوشته شده، یکی از کتاب­های ستودنی است که بجا و به موقع برای انسان­ها معنایی را که به سرنوشت در جهان امروزی باید داد روشن می­سازد

  8. #97
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    مادام بوواری اثر گوستاو فلوبر

    رمان درباره زنی است که با مشکلات زیادی از نظر درک زندگی با افراد مختلف روبروست. او برای رها شدن ار قید و بندهای دوره زمانه خود و رسیدن به آزادی دلخواه زندگیها و روابط متعددی با دیگر افراد برقرار میکند. (خلاصه هر کاری دلش میخواد میکنه!) به طوری که بقول یکی از نویسندگان: مادام بوواری نمونه کامل یک زن هرزه است بدون اینکه حتی یک کلمه خلاف اخلاقی در رمان گفته شده باشد!!
    این رمان نیز بعدا بعنوان یکی از عوامل حرکتهای جنبش فمینیستی شناخته شد.

  9. #98
    داره خودمونی میشه هبوط's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    156

    پيش فرض

    کتابی که من از 15 سالگی باهاش زندگی میکنم و همین چند روز پیش که توی دانشگاه گمش کرده بودم نزدیک بود گریه ام بگیره -البته اشکم هم دراومد- هبوط در کویر دکتر شریعتیه البته رمان نیست اما حرفهایی که دکتر خیلی زودتر و بهتر از من گفته مثل اینکه از قلب و روح من به قلم دکتر اومده

  10. #99
    داره خودمونی میشه هبوط's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    156

    پيش فرض

    اما بهترین رمان به نظرم سه تفنگدار الکساندر دوما بود البته همه کارهای دوما عالین دمثلا کنت مونت کریستو که حتی یه خطش هم رو روند داستان موثره البته اینا اینقدر معروفند که نیازی به تعریف ندارند

  11. این کاربر از هبوط بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #100
    داره خودمونی میشه هبوط's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    156

    پيش فرض

    یه رمان قشنگ دیگه
    استخوان های دوست داشتنی نوشته الیس الباد
    داستان رو روح دختری که قربانی هوس یه مرد شده روایت میکنه از مرگش و اتفاقاتی که بعد اون مییفته
    کارهایی که کاش در زندگیش انجام میدادو نداده
    نیازش به دوباره زنده شدن وبالاخره درد یه روح ناتوان
    خلاصه خیلی قشنگ و غم انگیزه
    آدم رو متوجه میکنه شاید یه اشتباه کوچیک زندگیش رو ازش بگیره و وقتی خیلی دیر شده متوجه کارهای مهمی که باید انجام میداده بشه و ببینه دنیا و آدمها بعد اون ادامه میدن و هر چقدر هم که آدمو دوست داشته باشن بالاخره فراموشت میکنن

  13. این کاربر از هبوط بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •