در تمام سالهائي كه سايه ام با من بود
اصلا نشسته بودمش
فكر كردم حتما ديگر خيلي كثيف شده.
اين است كه امروز
از روي ديواري كه رويش افتاده بود كندم اش
و انداختم توي لگن
با لباسهاي ديگر
پودر و صابون زدم به آن
ساعتها خيس اش كردم
شستم و چلاندمش
انداختم روي طناب خشك شود
چه كسي فكرش را مي كرد
كه سايه ام آب برود.
حالا سايه من
خيلي كوچكتر از خودم شده.