یه شب که داشتم تو اتاق خستگیم
از درد میمردم
يه صدا منو كشوند طرف خودش ...
وقتی كنجكاو شدم ببينم چيه
ديدم اون صدا محو شده
صدا كردم : تو كی هستی؟
صدای منو میشنوی؟
كه يه دفعه ديدم صدای ضعيف و دردناك يه ناله، يك درد اومد
به من گفت : من اينجام
من هميشه اينجام كنار تو نگاه كن
الان دارم تو سینه ی تو میتپم
گ . . . و . . . ش . . . کن
ااااااااااااااااااااااروو ووووم م م م . . .
حس میکنی منو ؟؟
من سالهاست كه تو وجود تو مرده ام
يخ زدم ، پوسيده
من مرده ام م م م م م م م م . . .
تو منو مدتهاست كه رها كردی ی ی ی ی ی . . .
که با این حرفها نفهمیدم چه جوری اما
وقتی به خودم اومدم ديدم همه ی صورتم لبريز از اشکه...
آه ه ه ه ه ه . . .
يادم افتاد
من سال هاست كه به قلبم كاری ندارم
ترکش کردم برای همیشه
چون يكی كه جنسش از يه تيكه سنگ بود به من ياد داد
كه هميشه
سنگ باشم
و در سنگلاخ ، سنگدلی زندگی کنم
ولی الان ميخوام بهش بگم
ميدونم كه مرده ای
از روز ازل مرده به دنيا اومده بودی
ای . . .
سنگین صفت سنگ روی
با سنگهای سختت هيچ وقت نمی تونی ديگه
سنگ مدفنم را تكه تكه كنی
لاشخور پرست پست . . . در همه وجودم نابودت كرده ام تا عمق ريشه های سپيدم
و فرياد كشيدم اااااااااااااااااای ی ی ی . . . دلم
ولی دیگه دلم مرده بود