در این مطلب به نقد و بررسی بازی ماجراجویی اتمسفریک Herdling میپردازیم. با ما همراه باشید.
بازی Herdling درباره قابی زیبا از جنس رؤیا است که انتهای آرزوی Calicornها (موجودات فانتزی شبیه به گاو) را به تصویر میکشد. به واقعیت تبدیلکردن این رؤیا امر خطیری است که انجام آن برعهده شما خواهد بود. شما باید تکتک این موجودات را اهلی کرده و سپس با تکه چوب جادویی که در اختیار دارید، به بهترین شکل ممکن هدایت کنید.
پیش از روایت یک داستان کوتاه و ساده، باید بستری مناسب برای آن را فراهم کنیم و منظور از بستر مناسب در مدیوم بازیهای ویدیویی، اتمسفری است که با موسیقیها و طراحیهای هنری همراستا باشد. داستان Herdling در یک اتمسفر کاملاً مناسب، جذاب و درگیرکننده روایت میشود و مهمترین جزء تشکیلدهنده این اتمسفر مناسب، موسیقی متن بسیار زیبایی است که از تنوع کافی برخوردار بوده و صاحب ویژگی فوقالعادهای بهنام سادگی است.
موسیقی در زمان مناسب و بهقدر کافی حضور دارد و با اتفاقاتی که در گیمپلی رخ میدهند، بسیار هماهنگ است. بهعنوان مثال، در زمانهایی که شما بههمراه گله درحال دویدن هستید، ریتم موسیقی کمی سریعتر از حالت عادی میشود و صدای باد و انیمیشنهای صحیح همگی طوری بایکدیگر هماهنگ و ترکیب شدهاند که بهمعنای واقعی کلمه حس دویدن همراه گله در طبیعت را در بازیکن ایجاد کنند.
طراحیهای هنری دلپذیر هستند و با کمک دوربین و کنتراستهای صحیح میان رنگآمیزیها، قابهای زیبای بسیار زیادی را خلق کردهاند؛ گرچه باتوجه به پتانسیل سرشار این استایل هنری، اصلاح و دقت بیشتر در نورپردازیها میتوانست موجب خلق قابهای زیبای بیشتر و بهتری بشود. متاسفانه مشکلات نورپردازی در برخی بخشها بهشدت جدی هستند و این قضیه موجب دلزدگی بازیکن در برخی مواقع میشود.
طراحی، رنگآمیزی و جایگذاری صحیح اجزاء و اشیای مختلف در هر صحنه، موجب شده تا بازیکن بدون آنکه احساس سردرگمی کند (باتوجه به اینکه بازی، راهنمایی خاصی نمیکند) بهسادگی مسیر و عمل صحیح را انتخاب نماید و پیش برود. در ادامه، طراحیهای هنری علاوه بر کارکرد فوقالعادهای که در بخش طراحی مراحل دارند، در زمینه داستانگویی نیز بهخوبی میدرخشند. گنجاندن صحیح و بهاندازه برخی المانهای قصهگو مانند مجسمههای سنگی، تکه سنگهای کوچک رنگی و … در سرتاسر بازی، هر مرحله از بازی را تبدیل به یک فصل از کتاب داستان کرده است. تمامی المانهای داستانگو در این اثر، دارای کدها و جزئیات کوچک با معانی منحصربهفرد هستند و استفاده از این المانها بهعنوان موتیفهای داستانگو بهشکل صحیحی پیاده سازی شده است.
عناوین مشابه Herdling معمولاً گیمپلیهای بسیار سادهای دارند و ترجیح میدهند تمرکز و توجه مخاطب را بیشتر معطوف به روایت کنند یا اتمسفر کنند. انتخاب و طراحی گیمپلیهای بیش از حد ساده برای این دسته عناوین اتمسفریک، شاید تا پیش از عنوان Herdling بهترین انتخاب بهشمار میآمد، اما اینجا شاهد یک دستاورد جالب هستیم. گیمپلی این بازی بهقدری متعادل طراحی و پیادهسازی شده که به ما اثبات میکند میتوان با طراحی و پیادهسازی صحیح مکانیکها، سیستمها و مراحل بازی و برقرای یک تعادل کافی و متناسب میان سادگی و پیچیدگی میان آنها، بدون آنکه حواس مخاطب از روایت پرت بشود، او را بیش از پیش درگیر جهان بازی کرد. طراحی مراحل این بازی بهموازات و در راستای عناصر دیگر آن از جمله موسیقیها و طراحیهای هنری سعی بر این دارند تا قصه یک سفر پرفراز و نشیب را روایت کنند.
اضافهشدن مقدار اندکی پیچیدگی به مکانیکها و کمی چالشیکردن مراحل بازی، تجربه یک سفر پرفراز و نشیب را بیش از پیش برای مخاطب خود واقعی و لذتبخش کرده است. در جهان پرخطری که تهدیداتی همچون بادهای مخالف، درهها و چالهها و پرندگان وحشی در سرتاسر آن حضور دارند، مدیریت منابع و جستجو برای یافتن Calicornها، چالشهای باکیفیتی هستند که برآمدن از پس آنها و سپس لذت رسیدن به مقصد و هدف انتهایی بازی را چندین و چندبرابر کرده است.
در این ماجراجوییهای اتمسفریک، پاداشی که پس از گذرکردن از یک چالش دریافت میکنید، معمولاً کاتسینها، قابها و چشماندازهای زیبایی هستند که از پیشروی و کمترشدن فاصله شما نسبت به هدف میگویند. تأثیر این تصاویر بر روایت، ریتم و اتمسفر بازی فراتر از تصور است. این تصاویر معمولا وظیفه بهنمایش گذاشتن نقاط اوج هر صحنه و یا پرده از بازی را بهعهده دارند؛ بنابراین دقت و پرداخت به این موضوع یکی از اصلیترین نکاتی است که باید بهحد کافی به آن پرداخت. بهعنوان مثال، در اثر مشابه و موفقی مانند Journey با قابهای زیبا و از آن مهمتر، با کاتسینهای کوتاه و مفیدی روبهرو هستیم که بهزیبایی نقاط اوج هر بخش بازی را بهنمایش میگذارند و با این کار علاوهبر آنکه قصه خود را بیش از آنچه هست برای مخاطب جذاب و جالب توجه میکنند، پاداش مناسبی نیز به او میدهند.
بهجز موارد بسیار معدودی مانند صحنه آغازین و پایانی بازی که قابها روایتگری فوقالعادهای دارند، با کمتر قابها و تصاویری که بهخوبی یک نقطه اوج را روایت کنند مواجه هستیم. بهتر بود کاتسینها به این منظور حداقل کمی طولانیتر و باجزئیاتتر میبودند. ایجاد یک ریتم صحیح و مناسب میان بخشهای متمرکز بر گیمپلی و روایت، یکی از مهمترین نکاتی بود که اصلاح و ایجاد برخی تغییرات در آن میتوانست این مشکل را حل کند. متاسفانه برخی بخشها بههمان اندازه که چالشی هستند و بازیکن را درگیر گیمپلی میکنند، داستانگو نیستند و این مورد موجب میشود تا در برخی بخشها بازیکن کمی از فضا و روایت قصه فاصله بگیرد و در ادامه دوباره نتواند بهقدر کافی در داستان غرق شود.
یکی از نکات جالب توجه و مثبت طراحی مراحل این اثر، توانایی ایجاد احساسات مختلف در بازیکن است. شرایط ملاقات متفاوت و منحصر بهفرد ما با هر یک از Calicornها موجب شده تا هر یک از آنها برای ما دوستداشتنی و مهم باشند؛ بنابراین زمانی شما هر یک از آنها در خطر و یا زخمی میبینید، دچار استرس شده و در ادامه با از دست رفتن هر یک از آنها ناراحت خواهید شد.
یکی از خلاقانهترین و زیباترین تصمیماتی که سازندگان اتخاذ کردهاند، همراه کردن روح Calicornهایی است که ما در طول مسیر از دستشان میدهیم. تماشای دویدن روح آنها بههمراه گله بسیار زیبا و دلگرمکننده است و کمی از تلخی قصه کم میکند.
Herdling
آیا بازی Herdling ارزش تجربه را دارد؟ قطعاً بله. داستان دلنشینی که بهزیبایی روایت میشود، موسیقی متن شنیدنی و گیمپلی نوآورانه و سرگرمکننده، از جمله مواردی هستند که تجربه این عنوان را ارزشمند میسازند.
نکات مثبت:
- موسیقی متن زیبا و دلنشین
- طراحیهای هنری زیبا
- گیمپلی نوآورانه و سرگرمکننده
- داستان ساده و دلنشینی که بهشیوهای صحیح با المانهای محیطی روایت میشود
- هر یک از مراحل بازی حس و حالی متفاوت و منحصر بهفرد دارد
نکات منفی:
- نقاط اوج هر بخش از داستان بهخوبی روایت و بهنمایش گذاشته نمیشود
- برخی انتخابهای اشتباه در رنگآمیزیها مانند رنگ نشانگر چوب هدایتگر ما، مشکلساز هستند
۸
این بازی روی PC تجربه و بررسی شده است
گیمفا