بهتر است خیلی صریح به هواداران گفته شود؛ حال که پرسپولیس به لطف آقایان طاهری و طارمی از دو پنجره نقل و انتقالات قلع و قمع شده است، طبق شنیده ها علیرضا بیرانوند هم در تصمیمی که قابل پیش بینی بود قصد ماندن در پرسپولیس را ندارد. یک پاتک از بیرانوند به بهانه رضایت نامه یک میلیون دلاری تیم ترکیه ای، درگیری با هواداران پرسپولیس، و البته طمع برای پوشیدن پیراهنی تنگ تر !
طرفداری- پنج بهمن 1390 بود. آن روز پرسپولیس در آبادان در دومین هفته سرمربی گری مصطفی دنیزلی با چهار گل مغلوب صنعت نفت شده بود. در نیمه اول این دیدار که با شکست 3 بر یک پرسپولیس خاتمه پیدا کرد دنیزلی با چهره ای برافروخته در رختکن حاضر می شود و بازیکنانش را از دم تیغ می گذراند. دنیزلی با فریادهای خشم آلود خود بازیکنان و مخصوصا دروازه بان تیم را مورد هدف قرار می دهد. در این لحظه مترجم مربی ترک تبار پرسپولیس سعی می کرد خیلی آرام حرف ها را به بازیکنان انتقال دهد اما دنیزلی از او می خواهد با همان شدت حرف هایش را برای بازیکنان ترجمه کند. البته آن روز خود بازیکنان هم می توانستند متوجه شوند که دنیزلی در حرف هایش و صدای بلندی که از گلویش خارج می کرد چه می گوید. دنیزلی بعد از آن بازیکنان را با یک حمله برای شروع نیمه دوم بدرقه می کند: «شماها مغزتان را از دست دادید؟ بروید و بازی تان را انجام دهید».
در نیمه دوم روند پرسپولیس مطابق چند بازی گذشته تغییر می کند و پرسپولیس باوجود برتری اش روی محوطه جریمه نفت نمی تواند نتیجه را عوض کند و سوت پایان بازی با اعلام شکست پرسپولیس به صدا درمی آید. همزمان با سوت پایان بازی "فونیکه سی" ستاره بی چون و چرای نفت در این بازی به سمت کاپیتان پرسپولیس می رود و از او می خواهد پیراهنش را با او تعویض کند. کریمی درخواست مهاجم سه گله نفت در این بازی را قبول می کند و پیراهنش را تعویض می کند اما پیراهن را بر تن نمی کند. کریمی درحالی که پیراهن شماره 11 فونیکه را روی دوشش انداخته توسط هواداران آبادانی تشویق می شود و برای تشکر از انها دستش را تکان می دهد اما قسمت جالب داستان جایی است که کاپیتان عصبانی پرسپولیس وارد رختکن می شود. در سکوت مطلق رختکن که بازیکنان سعی می کردند حتی لوازم خود را بدون ایجاد صدایی جا به جا کنند ورود علی کریمی مصادف می شود با ایجاد یک حادثه برای گلر پرسپولیس. میثاق معمارزاده که سر خود را در آغوش گرفته و سعی می کرد نگاهش به نگاه بازیکنان نیفتد با صدای کریمی از جای خود بلند می شود. علی کریمی پیراهن فونیکه سی را به سمت میثاق پرتاب می کند و در ادامه به او می گوید: «پیراهن فونیکه را یادگاری داشته باش تا یادت نره امروز چه کار کردی!»
خط آخر را همین ابتدا می گویم؛ عمرخربین در تمامی یازده، دوازده بازی که از ابتدا بازی کرد تنها 4گل به ثمر رسانده بود و اینبار به لطف اشتباهات مدافعان، خصوصا شجاع خلیل زاده و سنگربانی چون علیرضا بیرانوند کار آنچنان سختی در پیش نداشت که آقای گلی آسیا را بدست بیاورد. کاش امروز هم علی کریمی بود تا پیراهن "عمرخربین" را برای شما بگیرد آقای بیرانوند.
«از این فوتبال متنفرم. حالم از همه به هم میخورد. میخواهم بمیرم تا این بی شرمیها را نبینم». اینها بخشی از صحبتهای تکان دهنده دیگو مارادونا بود وقتی که به او خبر دادند ماتیاس آلمیدا اشکبار از ریورپلاته اخراج شده و رامون دیاز در یک توطئه قرار است جای او روی نیمکت ریورپلاته بنشیند. دیدار پرسپولیس-الهلال هرچه که بود تمام شد. درست است فاجعه پیش آمد، نتیجه افتضاح بود، دستورات تاکتیکی آنطور که باید نبود، تعویض ها مناسب نبود، ارنج تیم بد بود، همه حرف ها و نظرات جای تامل دارد. ناراحتی هوادارانی که غرورشان لگدمال شده قابل درک است و هیچ ژورنالیستی هم میلی برای سرپوش گذاشتن بر روی آنچه که پیش آمد را ندارد. اما او همان رامون دیاز بود که چشمها او را خیلی وقت است از "ال مونومنتال آنتونیو تا سلطان قابوس" در تعقیب اش داشتند. همانی که این بار برخلاف بازی گروهی با پرسپولیس، راضیترین چهره این نبرد بود. همه چیز ساده بود، الهلالِ رامون به پرسپولیسِ برانکو درس فوتبال داد و رفت.
امروز که پرسپولیس همانند دیگر نماینده پایتخت، با نتیجه کریه 6-2 حذف شد و به خانه بازگشت بی پرواتر از قبل به خیلی مسائل می توان ورود کرد. پرسپولیس از لحاظ فنی هرگز حریف الهلال نشد، سعودی ها برتر بودند، و به آنچه که می خواستند رسیدند. اما مساله اینجاست پرسپولیس زمانی حذف شده بود که متاسفانه مسائل سیاسی به فوتبال رخنه کرده بود و پرسپولیس از آزادی دور شده بود. پرسپولیس زمانی تسلیم شده بود که خیریتِ مهدی طارمی به گوش هواداران رسیده بود، پرسپولیس زمانی باخته بود که اعضای هیات مدیره پرسپولیس و شخص آقای کاشانی بعد از یک شکست پشتِ سرمربی تیم را به بدترین شکل ممکن خالی کرده بود، و پرسپولیس زمانی به زانو در آمده بود که شخص آقای طاهری با سواستفاده از احساس هواداران، پرسپولیس را با محرومیت محرم کرده بود. دیگر بر کسی پوشیده نیست که پرسپولیس پیش از آنکه از عمرخربین خنجر بخورد از خودی ها خورده بود. آنها به عنوان اولین تیم ایران، با لقب قهرمان ایران مقابل سعودی ها حرفی برای گفتن نداشتند. اصلا هم آنچنان اهمیت ندارد که در بازی رفت آفسایدمان گرفته نشد و یا در بازی برگشت محمدانصاری به خط محوطه هم نرسیده بود. عیبی ندارد، آنقدر نتیجه و شرایط پرسپولیس تامل برانگیز بوده که به این مسائل نپردازیم.
اما چرا باید پرسپولیس ایران مقابل الهلال عربستان اینگونه در نیمه نهایی شکست بخورد؟ همه چیز به مسائل فنی مربوط بود؟ همه چیز در زمین مسابقه روی داده بود؟ جواب ساده است؛ از مدیریت محترم باشگاه که بی تفاوت به قوانین بین المللی بود، تا مهدی طارمی که پرسپولیس را حداقل برای یک فصل خلا سلاح کرد، مقصر بودند. در ماجرای آقایان طاهری و طارمی هنوز باید صبر کرد تا عواقب این کار را هواداران ببینند. آن زمانی هواداران متوجه این رسوایی می شوند که بدانند برانکو ایوانکوویچ قصد تمدید قرارداد خود را ندارد، آن زمانی هواداران متوجه بزرگی این اتفاق می شوند که مطلع شوند قرارداد هفت بازیکن پرسپولیس به اتمام رسیده و طبق شنیده ها رقمی پر رنگ و لعاب را برای تمدید کردن در سر دارند، آن زمانی این رسوایی خودش را به بهترین شکل نشان می دهد که هواداران آگاه می شوند که مهدی طارمی، فرشاد احمدزاده، محمد انصاری، محسن مسلمان، صادق محرمی، وحید امیری و تنی از بازیکنانی دیگر قراردادشان در انتهای فصل به پایان می رسد و می توانند از پرسپولیس جدا شوند. خطا و سهل انگاری که آقایان طاهری و طارمی با پرسپولیس کردند آنقدر ابعاد بزرگی دارد که تا سال ها حسرت اش باقی بماند. عواقبِ این عملی که به بار آمده است متاسفانه دستکمی از سکوت ساده اندیشانه هواداران ندارد. آنها با خیالی آسوده از پرسپولیس می روند و این هواداران هستند که از فصل بعد با پرسپولیسِ ویران شده سر می کنند.
اما مساله علیرضا بیرانوند است، دروازبان ملی پوش پرسپولیس. طبق شنیده ها قضیه از این قرار است که علیرضا بیرانوند گویی قصد جدایی از پرسپولیس را دارد، و به نوعی از موقعیت لرزان پرسپولیس با توجه به محرومیتی که پیش آمده است، قصد ماندن را ندارد. طبق اخباری که گفته شده است گویی بیرانوند هنوز به خاطر گذشته از مدیریت باشگاه به دلیل تعیین رضایت نامه یک میلیون دلاری برای باشگاه فنرباغچه ترکیه، دلسرد است. بیرانوند هنوز اعتقاد دارد که تصمیمات دکتر طاهری راه لژیونر شدن اش را بسته است و شاید می پندارد امروز زمان مناسبی برای تسویه حساب است. البته ناگفته نماند عملکرد نه چندان مناسب بیرانوند و عدم رضایت هواداران از این سنگربان، دیگر اتفاقاتی است که باعث این تصمیم بیرانوند شده است. طبق خبرهایی که روی خروجی دیگر رسانه ها قرار گرفته است گویی برانکو هم از این تصمیم بیرانوند همانند گذشته ناراحت نشده است. در این میان فقط گمان نمی کنم هواداران فراموش کنند که با تاکسی زوار دررفته آمدید و با خودروی وارداتی دارید می روید آقای علیرضای بیرانوند.
روزهای عجیبی شده. هنوز مدت زیادی از مصاحبه جنجالی بیرانوند که دو سه روزی تیتر رسانه ها شده بود و با عذرخواهی او به پایان رسید، نگذشته است. در تاریخ یازدهم اردبیهشت ماه، علیرضا بیرانوند برای آنکه نشان دهد چه اندازه احساس ندامت میکند مدعی شده و گفته است «آنقدر در پرسپولیس می مانم تا بیرونم کنند». آن روزها هواداران در آستانه بازی با الوحده یک بار دیگر به گلرشان فرصت دادند. اما نکته ای که مهم تر از این جنجالها و این مصاحبهها بوده است برمیگردد به تشویق کردن احمدرضا عابدزاده. آن روزها هواداران پرسپولیس که به شدت از علیرضا بیرانوند دلگیر شده بودند برای آنکه خط و نشانی برای علیرضا بیرانوند بکشند بارها احمدرضاعابدزاده را تشویق کردند. این اتفاق ابتدا در بازی با ذوب آهن در ورزشگاه آزادی افتاد اما فردای آن روز که هواداران به تمرین پرسپولیس می روند تا بیرانوند را ببینند، وقتی که متوجه میشوند بیرانوند سوار بر خودروی خود شده تا از زمین تمرین دور شود، اطراف ماشین بیرانوند می ایستند و چشم در چشم بیرانوند دست به تشویق عابدزاده می زنند.
اقدامی عجیب که مشخص نبود با چه معیاری، چه سنجشی و چه تفکری نام عابدزاده را اینگونه بر زبان آوردند. شاید این نظریه اشتباه باشد اما برای اینگونه اعتراضات بهتر بود کمی معیار درست تری را انتخاب می کردند. اگر آن روزها اعتراضی به علیرضا بیرانوند بود میشد از جانشین های پرسپولیسیاش نام برد، از سوشا مکانی یا حتی علیرضا حقیقی. حتی میشد در اقدامی درست تر گلر دوم تیم رادوشویچ را تشویق کرد یا حتی میشد با یک خط و نشانی بهتر رشید مظاهری یا محمدرضا اخباری را تشویق کرد. اما انگشت گذاشتن روی نام عابدزاده آنهم وقتی که روبروی ات علیرضا بیرانوند نشسته است زیاد جالب به نظر نمی رسید، نشان به آن نشان که تشویق عابدزاده برای آنکه بیرانوند تحت تاثیر قرار بگیرد توهین به لقبِ پرصلابت عقاب بود. و امروز بار دیگر شاهد هستیم زمزمه هایی شده است که علیرضا بیرانوند می خواهد پرسپولیس را در این شرایط سخت که از نقل و انتقالات محروم است رها کند.
سالها پیش که فدراسیون فوتبال جهان -فیفا- تولدِ ناصر حجازی را تبریک گفت و از او به عنوان عقاب آسیا نام برد، خبرنگاری نزد حجازی رفتند تا با ایشان مصاحبه کنند اما آنچه که از آن مصاحبه باقی ماند چیزی نبود جز یک دیالوگ تامل برانگیز از ناصر حجازی. خبرنگار از ناصر حجازی پرسید: «آقای حجازی چه کسی شبیه به شما است؟» . ناصر حجازی گفت «هیچکس» . خبرنگار دوباره میگوید «حتی احمد...» ، ناصر حجازی حتی اجازه نمی دهد خبرنگار نام فرد مورد نظر را کامل کند و میگوید «اسم نبر. گفتم هیچکس» . لجبازی خبرنگار ادامه دارد و می گوید «حتی احمدرضا عابدزاده؟» . ناصر حجازی صدایش را بلندتر می کند و می گوید «گفتم اسم نبر. وقتی میگویم هیچکس یعنی هیچکس». دیالوگی که از ناصر حجازی به جای مانده یکی از تامل برانگیزترین دیالوگهایی بود که تا به امروز در فوتبال شنیده شده. یک دنیا خشم و اندوه برای مردی که هنوز اعتقاد داشت که اگر کارشکنی و نفوذ عربها نبود او بود که گلر قرن انتخاب میشد نه محمد الدعایه. دنیایی از خشم و غرور که اگر روزگار بی وفا امان میداد پیراهن اش در رختکن یونایتدی ها بی صاحب نمیماند، و البته یک دنیا علاقه به احمدرضا عابدزاده در بندبند هیاهوی ناصر حجازی بیداد کرد.
جنگ برای رسیدن به المپیک مونیخ بود. وقتی تیم ملی ایران در مقابل کره شمالی قرار گرفت کمترکسی فکر میکرد در ورزشگاه مخوف پیونگ یانگ گلباران نشویم. طوفان زردی که از پیونگ یانگ شهرت داشت آنقدرغیرقابل توصیف است که شاید همین یک مثال کافی باشد. در دقیقه دهم یکی از بازیکنان تیم ملی با سراسیمگی به یکی از یاران اش میگوید «چرا داور سوت پایان نیمه اول را نمیزند؟». اما فقط ده دقیقه از بازی گذشته بود. جوی سنگین و غیرقابل تحمل. خلاصه آخرِ بازی رسید و نتیجه باورکردنی نبود؛ کره شمالی 0-0ایران. سرمربی کره شمالی در پایان بازی فقط یک جمله گفت: «خدایان از آستین دروازهبان ایران - ناصر حجازی - بیرون آمدند» .
سال ها پیش جشن بازیکنان ارامنه در خبرورزشی بود؛ همه آمده بودند. ادموند بزیک بود، برادران تیموریان هم بودند، و مهم تر آنکه آرمناک پطروسیان هم به جشن ملحق شده بود. خلاصه اش کنم. آرمناک در جشن ارامنه خبر ورزشی، خاطره ای را از بازی با پیکان تعریف کرده بود. آرمناک گفت «همیشه منتظر بودم توپ را با یک دست در آسمان بگیرم و به زمین فرود بیایم، آن روز سه گل از پیکان پیش افتاده بودیم که توپ از سمت راست سانتر شد این بهترین موقعیت بود که آن کار را انجام دهم. شرایط و موقعیت آن کار فراهم شده بود اما تنها یک فکر مرا منصرف کرد؛ یک لحظه که می خواستم به هوا بپرم تا ایده ام را پیاده کنم به این فکر کردم که من احمدرضا عابدازاده نیستم»، آن روز خبر ورزشی به احترام آرمناکِ بزرگ ایستاد.
کاش همان روزها به آن دسته از هوادارانی که نام عابدزاده را برای تنبیه کردن بیرانوند فریاد میزدند گفت این یک توهین است. این یک حرکت زشت به مردمانی است که سالها پیش همراه با سنگربانشان به اغما رفته بودند. نام عابدزاده را وقتی حراج کنید و علم کنید که پای چنگ زدن به عقاب وسط باشد. واژه عقاب تنها یک کلمه معمولی نیست، این واژه آنقدر قدرت داشت که مهدی رحمتی را از تیم ملی گرفت، پسری که درون دروازه استقلال یکه تازی میکرد و حتی در ایران بی رقیب بود به یکباره وقتی که واژه عقاب را از سکوها می شنید آرام آرام گم شد. پسری که سودای شکستن رکورد کاپیتانی تیم ملی را در سر میپرورانید آنقدر اسیر تشویق «رحمتیِ حجازی» شد که همه چیز را با هم از دست داد، همه چیز را. نه مهدی رحمتی عقاب شد، نه علیرضا بیرانوند کوچکترین نشانه ای از عقاب دارد. باید بپذیریم با گفتن از عقاب طعنه ای به بیرانوند نخواهد خورد، بیرانوند فقط خودش را گمتر میکند. بیرانوند بار دیگر ثابت کرد که هر توپی که به سمت او می آید نه قرار است خدایی از آستین اش بیرون بزند، و نه قرار است همانند عابدزاده از زیر طاق توپی را با یک دست درارد.
بیاییم واژه عقاب را فدای تعصبات آبی و قرمزمان نکنیم. نام حجازی را به هیچ اسمی نچسبانیم,، نام عابدزاده را دیگر اینگونه نیاوریم. شاید امروزی ها،روشن فکرها، ژورنالیست ها، واقع گراها اعتقاد داشته باشند که رحمتی عقاب است، بیرانوند عقاب است، مظاهری عقاب است، نمیدانم. اما ما که یادمان میماند آخرین پرواز عقاب را، ما که یادمان میماند پانزده سال پیش را.
آقای علیرضا بیرانوند؛ اگر حرف دل هواداران به گوش تان رسیده، اگر این سطور به دست تان رسیده بهتر است بدانید؛ حال که پرسپولیس به این حال و روز افتاده از شما و تعصب فوران زده تان آنچنان انتظاری نیست که در تیم بمانید. همانطور که هواداران فوتبال فراموش کرده اند که قلب های آبی را که صبح به صبح در اینستاگرام می گذاشتید، و به وضوح حرف از استقلالی بودن تان می زدید. این قافله باز می گذرد و این تیم با رادوشوویچ هم سر می کند. اما امیدوارم شایعاتی که به مبنی بر تصمیم تان به گوش رسیده اگر واقعیت دارد اینبار شما جای هوادارانی که شما را به پیراهن تیم ملی و نوا رسانده اند، جای قهرمانی، خواب پیراهن پرسپولیس را ببینید. اگر تصمیم تان برای رفتن از پرسپولیس نهایی شده است ممنون برای زحماتی که کشیده اید و لطفا در را هم پشت سرتان ببندید.