تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 6 از 6

نام تاپيک: عصر هلنیستی

  1. #1
    کاربر فعال انجمن بازی های کامپیوتری و کنسولی Captain_America's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2014
    پست ها
    1,405

    12 عصر هلنیستی

    با مقدمه ای کوتاه از [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تاپیک مربوط به این عصر تاریخی رو شروع میکنیم :
    عصر هلنیستی یا تمدن هلنیستی به دوره‌ای از تاریخ یونان باستان میان درگذشت اسکندر مقدونی در سال ۳۲۳ پیش از میلاد مسیح تا پدید آمدن امپراطوری روم گفته می‌شود. در این دوران تأثیر فرهنگی و قدرت یونان در اروپا و آسیا در اوج خود بود، به طوری که ادبیات، هنر، تئاتر، معماری، ریاضیات، فلسفه، موسیقی، اکتشافات و علوم در حال شکوفایی بودند. این دوران گاهی به عنوان دوره گذار و دوران اضمحلال یونان باستان در نظر گرفته می‌شود.

  2. #2
    کاربر فعال انجمن بازی های کامپیوتری و کنسولی Captain_America's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2014
    پست ها
    1,405

    پيش فرض

    عصر هلنی، تبلور هنر یونانی


    در قرن سوم پیش از میلاد و سه قرن پس از وی که به عصر یا دوران هلنی مشهور است درخشانترین عصر هنری فرهنگی یونان است .



    یونان مهد هنر می گردد و هنرش به شرق راه می یابد . البته این تاثیر دو جانبه بوده است . هنر برای اولین بار خصلت جهانی می یابد . دوران هلنی از لشکرکشی های اسکندر به شرق آغاز می شود و از فتوحات او تا استقرار سلطه روم تا آسیای صغیر و مصر به طول می انجامد ( از قرن سوم قبل از میلاد تا اول میلادی ) . با درآمیختگی تمدن شرق و غرب ( یونان و خاور میانه ) این دوران هر روز شکوفاتر می گردد .

    برای نخستین بار یک تاریخدان آلمانی در سال 1836 میلادی واژه «هلنیسم» را بکار برد، و پس از آن این نام به دوره ای از تاریخ سیاسی و فرهنگی و هنری یونان که مشخصه آن پدید آمدن دولتها در مناطق امپراتوری یونان پس از مرگ اسکندر بود، اطلاق گردید. این دوره از سال 330 ق م تا 27 ق م تداوم یافت. محدوده ی جغرافیایی هنر هلنی از شمال تا جنوب روسیه، از شرق تا هند و از جنوب مصر و شمال آفریقا و از طرف غرب کناره های مدیترانه، فرانسه و اسپانیا بوده است. شهر تاکسیلا در پاکستان جزو آثار دوره هلنی است.

    پیروزی اسکندر مقدونی موجب گسترش تمدن و هنر یونان به سایر نقاط گردید . تا آنجا که نیمی از جهان آن روز را زیر سلطه خود قرار داده بود. این گسترش روز افزون موجب گردید که هنر اصیل یونان، تعمیم و اعتبار خود را از دست بدهد و در اغلب موارد منحصراً برای عظمت مادی و شکوه و جلال کاخهای حاکمان مقتدر بکار رود و از طرفی این دوره از نظر هنری و فرهنگی تحت نفوذ عناصر فرهنگی و هنری مشرق زمین قرار گرفت و به این ترتیب هنری متبلور گردید که آنرا «یونانی مابی» (هلنیسم) نام نهاده اند. البته برخی از پژوهندگان معتقدند که هنر دوره هلنی یا یونانی مابی دنباله مستقیم تحولاتی است که نه در زمان اسکندر بلکه پنجاه سال پیش از آن روی داد.

    اسکندر مقدونی که خود اهل علم و دانش بود موانع سیاسی را که از تقابل فرهنگی جلوگیری می کرد از میان برداشت . او به هر سرزمینی که پا می گذاشت پس از فتح آن آنجا را مرکز آداب و رسوم و فرهنگ یونانی ها قرار می داد . زبان و ادبیات – معماری – ورزش و سایر دستاوردها و رسوم یونانی را با خود به آنجا می برد و در جهت بسط و گسترش آن می کوشید . او برای اولین بار حکومت یونان را که قبلا به صورت ایالتی اداره می شد به شکل مستقل و واحدی درآورد .
    در این دوره فرد گرائی در تمام زمینه ها ظاهر می شود . سنتهای کهنه و دست و پاگیر که مانع رقابت آزاد می شود – منسوخ می گردد و انجمنهای تحقیقاتی – کتابخانه ها و موزه ها تشکیل و گرد آوری آثار هنری به شکل منظم و طبق برنامه آغاز می گردد . هنرمندان با رهایی از قید و بند موطن خویش در مراکز فرهنگی بزرگ و بین المللی گرد می آیند . در فرهنگ و هنر این عصر همبستگی جهانی بین دانشمندان و هنرمندان صورت می گیرد . سبک های باروک روکوکو و کلاسیک عصر هلنی به ترتیب ظاهر گشت .

    در عصر هلنی – تئاتر ها و ورزشگاه ها از دوران کلاسیک بسیار بزرگتر بودند . تئاتر های این عصر دهها هزار تماشاچی را درون خود جای می داد . در بسیاری از شهرها بناهای عمومی تازه ای برپا می گشت . این گسترش مدنیت هلنی با تغییرات کیفی همراه بود و ضمنا میراث فرهنگی شرق را نیز در بر داشت . رشته هایی که در فرهنگ کلاسیک یونان از موقعیت پایین تری برخوردار بودند اهمیت اساسی یافتند . مانند فنون – علوم دقیقه – علوم طبیعی – طب – جراحی و کشاورزی به سطح بی سابقه ای می رسند و در مقابل علوم اجتماعی – فلسفه – ادبیات و تا اندازه ای هنر به انحطاط کشیده می شوند . این انحطاط با کاهش فعالیت های اجتماعی و سیاسی توده ها قابل بیان است .
    پیدایش شهرها در گستره ای وسیع – رشد بازرگانی – دریایی و گسترش جنگها میان قدرت های دریایی و زمینی – تکمیل تکنیک را ایجاب می کند . تکنیک هلنی نمونه های شگفت انگیزی ارائه داد . کشتی ها می توانستند هزاران نفر را با خود حمل کنند . در اتاقها و سالن های روی عرشه برای مسافران عالیرتبه وسایل راحتی و تفریح فراهم بود .

    در عصر اسکندر مقدونی دگرگونی بسیار چشمگیری در موقعیت هنرمندان ایجاد گردید . با ورود اموزش های فلسفی و ادبی به محافل هنر مندان – مجزا ساختن آنان از صنعت گران معمولی آغاز شد . از این پس به آنان مانند صنعت گران ساده که از ارزش معنوی بی بهره بودند نگریسته نمی شد بلکه به عنوان هنرمند مقام والائی کسب کردند و مورد قدر شناسی مردم قرار گرفتند.



    هنر دوره هلنی:

    پیکره سازی: در دوره ی هلنی یونانی ها در پیکره سازی تجسم آلام جسمی و اضطرابها و جنبش های نامنظم و تشویق آمیز روح و جسم را که از مشرق زمین اقتباس کرده بودند، نشان دادند. مهمترین و بهترین آثار هنری در آسیای صغیر یافت شده است، از نمونه های ارزشمند آن پیکره های نقش بر جسته های نمالی شمالی معبد زئوس در «پرگاموم» است که به بهترین شیوه ساخته و پرداخته شده است.
    معماری:

    پس از تسخیر مشرق زمین توسط اسکندر مقدونی، امتزاجی از اندیشه ها، دینها و هنرهای غربی و شرقی پدیدار شد، که موجب تغییر و دگرگونی در معماری یونانی گردید. گوناگونیها، پیچیدگیها و پیشرفتهای چشمگیر فرهنگ هلنی به یک شیوه معماری با مقیاسی بزرگ و تنوعی پر دامنه به مراتب فراتر از آنچه کشور – شهر کلاسیک می توانست بطلبد، نیازمند بود.
    فعالیـتهای ساختمانی از مراکز قدیمی واقع در سرزمین اصلی یونان به شهرهای پر رونق پادشاهان هلنی در آسیای صغیر (ترکیه) که مرکزیت بیشتری برای دنیای هلنی داشتند، انتقال یافت. مقیاس بزرگ و گسترش استادانه فضاهای درونی بناها که این یکی از ویژگیهای معماری هلنی بود، معماری خانگی را گسترش می دهند که پلیس های سنتی این شرایط را ایجاد نمی کردند از بناهای مهم این دوره می توان به معبد «آپولون» در «دیدوما» نزدیک شهر «میلتوس» در آسیای صغیر (ترکیه) و تئاتر سر گشاده اپیداوروس اشاره کرد.

    سیر تکاملی هنر یونان را می توان چنین جمع بندی کرد : در قرن ششم پیش از میلاد استقلال هنر کشف گردید و در قرن پنجم پیش از میلاد ( عصر کلاسیک ) به کار گرفته شد . در قرن چهارم قبل از میلاد هنر به زیبایی گرایی روی آورد و در قرن پیش از میلاد ( عصر هلنی ) و از آن به بعد ( قرن دوم و اول قبل از میلاد ) به اوج خود رسید و پیوندی جهانی یافت.

    فراوری: سمیه رمضان ماهی
    بخش هنری تبیان
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  3. #3
    کاربر فعال انجمن بازی های کامپیوتری و کنسولی Captain_America's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2014
    پست ها
    1,405

    پيش فرض

    دوره هلنیستی تفکر فلسفی یونان

    در نتیجه ی چیرگی مقدونیان بر یونان و در پی آن کشورگشایی های اسکندر، امتزاج قومی بی سابقه ای در سرزمین های تسخیر شده صورت گرفت. با ورود عنصرهای روحی و فکری غیریونانی به درون حیات معنوی یونانیان، صورت های اندیشه، دانش و هنر، آنگونه که در دنیای یونانی تکوین و تکامل یافته بود، تدریجا اهمیت و ارزش ملی خود را از دست داد و کمرنگ گردید. دوره ی پس از کشورگشایی های اسکندر، عصر هلنیسم خوانده می شود. هلنیسم دوره ی رواج اندیشه های یونانی و امتزاج آن اندیشه ها با بینش های شرقی است.

    • مکاتب عصر هلنیسم
    فلسفه ی کلاسیک یونان باستان، با ارسطو به پایان می رسد. با مرگ افلاطون و سپس ارسطو، علیرغم اینکه شاگردان آن دو تا مدت های مدید در مدرسه ی افلاطون (آکادمی) و مدرسه ی ارسطو در باغ کنار معبد آپولون (لوکی)، اندیشه های آنان را تدریس می کردند و بر آن ها شرح و تفسیر می نوشتند، اما هیچکدام از دو مکتب افلاطونی و ارسطویی نتوانست آنگونه که باید و شاید رونق یابد و بر فضای فکری آتن حکمفرما گردد. در مقابل آن ها، مکتب های دیگری ظهور کردند که تدریجا اندیشه های افلاطون و ارسطو را به حاشیه راندند و به مکاتب عصر هلنیسم معروف اند. مهم ترین آن ها، مکتب های رواقی، اپیکوری و شک گرایی بودند.
    پس برآمد این مکتب های فلسفی، همزمان عصر افول فلسفه ی کلاسیک یونان باستان است. مکتب های فلسفی هلنیستی و بویژه رواقیان و اپیکوریان، هر یک منظومه ای فکری آفریدند، اما آثار زیادی از آنها باقی نمانده است. آموزه های آن ها اگرچه در مقایسه با فلسفه ی عصر کلاسیک یونان فاقد نوآوری های واقعی بود، اما حوزه های مختلفی اعم از فیزیک، متافیزیک، اخلاق و گاه منطق را در برمی گرفت. فراتر از آن، آن ها در سیر تکامل تاریخی خود مراحل گوناگونی را طی کرده و دچار دگرگونی های زیادی در آموزه های خود شدند.

    • نظر برتراند راسل دربارۀ دوره ی هلنیستی
    برتراند راسل فیلسوف انگلیسی تصریح می کند که در دوره ی هلنیستی اگر چه یونانیان در قلمرو علمی و ریاضی دارای دستاوردهای عالی بودند، اما در فلسفه، علیرغم اهمیت مکتب های اپیکوری و رواقی و آموزه های شک گرایی، نتوانستند به سطح فکری دوره ی افلاطون و ارسطو برسند. وی می افزاید که از سومین سده ی پیش از میلاد تا ظهور مکتب نوافلاطونی در سومین سده ی میلادی، در فلسفه ی یونانی چیز واقعا تازه ای وجود نداشت، اما در همین فاصله، جهان رومی برای پیروزی مسیحیت آماده شده بود.
    راسل تأکید می کند که ارسطو واپسین فیلسوف یونانی است که جهان را شاداب می بیند، پس از او هر فلسفه ای به این یا آن صورت، فلسفه ای دنیاگریز است.

    • آموختن هنر زندگی؛ ویژگی اصلی فلسفه دوره هلنیستی
    در توضیح این پدیده می توان گفت که در توفان های عصر هلنیستی، که بنیادهای حیات دولت ها و شهروندان را متزلزل ساخته بود، پرسش از چگونگی زندگی انسان، به پرسش کانونی فلسفه تبدیل گردیده بود. از ویژگی های فلسفه ی دوره ی هلنیستی، آموختن هنر زندگی در شرایط دشوار بود. آموزه های این مکاتب، نقش مداواگر روان را داشت. برای نمونه اپیکوریان آموزه های خود را «داروی شفابخش» و آغازه های فلسفی شان را «رهایی بخش» و «رستگاری دهنده» می نامیدند که باید انسان را از درد و از قید و بند دولت و ترس از مرگ آزاد سازد.
    فلسفه ی رواقی نیز می خواست هنر زندگی باشد و راه درست زندگی کردن را به انسان نشان دهد. مکتب رواقی در دوره ی هلنیسم، به تاثیرگذارترین مکتب فلسفی تبدیل شد. این امر را می توان در تاثیرپذیری آکادمی افلاطونی از اندیشه های رواقی از یکسو و به حاشیه راندن اندیشه های ارسطویی توسط مکتب رواقی از دیگر سو دید. مکتب رواقی در دوره های بعدی تکامل خود در عصر امپراتوری روم، به گونه ای دین اخلاقی مردم تبدیل گردید.

    بهرام محیی- دویچه وله- سایت تاریخ فلسفه

  4. #4
    کاربر فعال انجمن بازی های کامپیوتری و کنسولی Captain_America's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2014
    پست ها
    1,405

    پيش فرض

    تصویری از دوره هلنیسم

    اسکندر کبیر پادشاه مقدونیه که مدتی تحت تعلیم و آموزش ارسطو بود پس از غلبه بر ایرانیان توانست تمدن یونان را تا مصر و خاورمیانه و مرزهای هندوستان گسترش دهد. او با کشور گشایی های فراوان خود موجب شد تمدن و فرهنگ یونان در کشورهای دیگر از قبیل مصر ، سوریه و مقدونیه رواج یابد و عصر تازه ای در تاریخ بشر شکل بگیرد. این دوران جدید که حدود سیصد سال به طول انجامید در اصطلاح به هلنیسم شهرت یافته است. هلنیسم تمدنی را بر گرفته از فرهنگ و زبان یونان ایجاد کرد. حتی پس از آنکه رومی ها با قدرت سیاسی و نظامی خود توانستند یونان را تحت تسلط خود در آورند همچنان فرهنگ ، زبان و حکمت یونان توانست نقش مهم خود را ایفا کند زیرا که مدت های مدیدی روم از ایالات زیر نفوذ یونانی ها بود.
    در پی این تحولات مرکز تبادل نظرات و تفکرات افراد، از میدان شهر آتن به سرتاسر جهان گسترش یافته بود. این تبادل اطلاعات نه فقط به زبان یونانی بلکه به دیگر زبان ها از رومی و لاتین و مصری گرفته تا زبان های سوری و ایرانی صورت می گرفت. التقاط فرهنگ ها به گونه ای بود که حتی توانست بر آیین و کیش مردمان نیز تاثیر بگذارد و نوعی هم جوشی کیش ها را پدید آورد.
    در همین دوران بود که نگرش فلسفی هم کم کم ارزش و جایگاه شایسته تری یافت. مردمی که تا قبل از این نسبت به زندگی و حیات و مرگ خود بدبین شده بودند، اینک بصیرت و نگرش فلسفی را راهی برای رهایی از بدبینی و ترس خود از مرگ می پنداشتند.
    علوم نیز در این دوران بی نصیب نماندند. با آنکه آتن همچنان مرکز فلسفه بود اما اسکندریه به مرکز علمی روز بدل شده بود. مکانی برای گردآوری علوم و فرهنگ های مختلف از سرتاسر جهان.کتابخانه بزرگ شهر پذیرای علوم و دانشمندان از شرق و غرب جهان بود و چندی نگذشت که شهر اسکندریه به عنوان قطب و کانون علومی چون ریاضیات، نجوم، زیست شناسی و طب شناخته شد.
    هر چند التقاط فرهنگی در دوره هلنیسم منجر به پیشرفت علوم و فلسفه و انبساط تفکر افراد شد اما نباید اثرات منفی ناشی از آن را نیز نادیده بگیریم. در عصر نوین هلنیسم برنامه و هدف اصلی فلسفه بررسی اخلاقیات بود به گونه ای که بتواند پاسخگوی بسیاری از سئوالات اساسی آدمی در زندگی باشد. این سئوالات شامل مسائلی بودند از قبیل اینکه خوشبختی چیست و چگونه حاصل می شود؟ همین دسته سئوالات منجر به شکل گیری چهار جریان فلسفی مختلف شد که هر کدام از دیدگاه های متفاوتی سرچشمه می گرفتند . این چهار جریان شامل گروه های کلبیان، رواقیان، اپیکوریان و نوافلاطونیان
    می باشد. هر چند که در شکل گیری این گروه ها همچنان نظرات و تفکرات گذشتگان بخصوص نگرش سقراط و افلاطون نقش به سزایی داشتند اما هر کدام از چهار دسته دچار خطاها و افراط و تفریط هایی شدند. مثلا اپیکوریان با افراط در توجه به دنیا و بهره مندی از لذات آن و کلبیان با تفریط در آن صدمه های شدیدی در عصر خود به جا گذاشتند. البته که این اثرات منفی هم چنان نیز وجود دارند. انحراف تفکرات آنها تا جایی پیش رفت که چند تن از آنان ادعا کردند که فیلسوفان پیشین همان پیامبران دینی هستند. مثلا پولوتینوس که از بزرگان نوافلاطونیان بود درصدد بر آمد که افلاطون را نجات دهنده بشریت معرفی کند.
    نکته جالب توجه در این بحث آن است که یک تحول سیاسی و نظامی توانست تاثیر غیر قابل انکاری در تغییر و پیشرفت علوم و فلسفه در دوره خاصی از زمان داشته باشد. به گونه ای که شاید بتوان با اندکی بزرگنمایی دوران هلنیسم را عصر انفجار اطلاعات در آن زمان نامید.
    با این حال می توان شباهت هایی میان عصر حاضر و دوران هلنیسم مشاهده کرد. دنیایی که سرشار است از اطلاعاتی که از گرداگرد جهان
    جمع آوری شده و در اختیار انسان ها قرار می گیرد. هرچند که تفاوت هایی بین عصر فعلی و دوران هلنیسم دیده می شود اما با بررسی شباهت های آنها می توان به مقایسه ای بین این دو عصر پرداخت. از جمله اینکه آنچه در دوره هلنیسم موجب تبادل اطلاعات شد یکی شدن مرزها در پی گسترش قلمرو ها بود. همان گونه که در زمان ما نیز از بین رفتن مرزها در نتیجه پیشرفت فناوری سبب آن می باشد. درست است که در آن زمان برای کسب علوم جدید نیاز به طی مسافت های طولانی و تحمل سختی هایی بود اما در عصر ما این مشکلات هموار شده و ما قادریم به راحتی در هر کجای جهان به جدیدترین علوم در زمینه های مختلف دسترسی داشته باشیم. همان طور که در بالا اشاره شد پدیده انفجار اطلاعات در این دو دوره به وضوح به چشم می خورد. البته در اینجا هدف ما از به کار بردن اصطلاح انفجار اطلاعات بیان دو منظور است. یکی گسترش و پیشرفت سریع علوم و دیگری دسترسی آسان و ممکن به آنها می باشد. تمرکز زدایی یکی از آثاری بود که به دنبال تحولات این دو دوره ایجاد شد. مردمی که تا آن زمان علم و حکمت را منحصر به افراد و کشورهای خاصی می پنداشتند دچار تغییراتی شده و هر مملکتی به نوبه خود مولد و موطن علوم مختلفی قرار گرفت.
    و چندی نگذشت که این علوم و دانسته ها به سرعت توسط صنعت ترجمه به دیگر مناطق جهان منتقل شدند. در پی این تبادل اطلاعات و فرهنگ ها مشکلات و خطراتی شکل گرفتند که حتی پس از گذشت سال ها نتایج و آثار منفی آنها به چشم می خورد. تغییرات و تحولات ناشی از هلنیسم به یکباره و بدون تجربه قبلی، مردم زمان خود را بسیار تحت تاثیر قرار داد به حدی که چشم خود را به روی نتایج مخرب ناشی از هلنیسم بستند.
    اما در عصر ح اضر با نگاهی گسترده تر به تغییرات و با داشتن تجربه هایی که از بررسی هلنیسم به دست می آید می توان به بهترین نحو ممکن از بروز هر گونه خرابی و صدمه ناشی از دیدگاه غلط جلوگیری کرد. این امر نیازمند عواملی چون معلومات کافی ، داشتن اطلاعات دقیق و به روز، داشتن روحیه انتقاد پذیری، بررسی دقیق اهداف و یافتن مناسب ترین راه رسیدن به آنها، آشنایی با دیگر فرهنگ ها و در نهایت تحلیل صحیح این عوامل می باشد. در این موقعیت استراتژیک نقش کشورهای اسلامی و رهبران آنها بیش از پیش در تنویر افکار ضروری به نظر می رسد.

    شادی محمدی

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  5. #5
    کاربر فعال انجمن بازی های کامپیوتری و کنسولی Captain_America's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2014
    پست ها
    1,405

    پيش فرض

    هنر و معماری یونان در دوره ی هلنی


    برای نخستین بار یک تاریخدان آلمانی در سال ۱۸۳۶ میلادی واژه «هلنیسم» را بکار برد، و پس از آن این نام به دوره ای از تاریخ سیاسی و فرهنگی و هنری یونان که مشخصه آن پدید آمدن دولتها در مناطق امپراتوری یونان پس از مرگ اسکندر بود، اطلاق گردید. این دوره از سال ۳۳۰ ق م تا ۲۷ ق م تداوم یافت. محدوده ی جغرافیایی هنر هلنی از شمال تا جنوب روسیه، از شرق تا هند و از جنوب مصر و شمال آفریقا و از طرف غرب کناره های مدیترانه، فرانسه و اسپانیا بوده است. شهر تاکسیلا در پاکستان جزو آثار دوره هلنی است.پیروزی اسکندر مقدونی موجب گسترش تمدن و هنر یونان به سایر نقاط گردید . تا آنجا که نیمی از جهان آن روز را زیر سلطه خود قرار داده بود. این گسترش روز افزون موجب گردید که هنر اصیل یونان، تعمیم و اعتبار خود را از دست بدهد و در اغلب موارد منحصراً برای عظمت مادی و شکوه و جلال کاخهای حاکمان مقتدر بکار رود و از طرفی این دوره از نظر هنری و فرهنگی تحت نفوذ عناصر فرهنگی و هنری مشرق زمین قرار گرفت و به این ترتیب هنری متبلور گردید که آنرا «یونانی مابی» (هلنیسم) نام نهاده اند. البته برخی از پژوهندگان معتقدند که هنر دوره هلنی یا یونانی مابی دنباله مستقیم تحولاتی است که نه در زمان اسکندر بلکه پنجاه سال پیش از آن روی داد.پیکره سازی: در دوره ی هلنی یونانی ها در پیکره سازی تجسم آلام جسمی و اضطرابها و جنبش های نامنظم و تشویق آمیز روح و جسم را که از مشرق زمین اقتباس کرده بودند، نشان دادند. مهمترین و بهترین آثار هنری در آسیای صغیر یافت شده است، از نمونه های ارزشمند آن پیکره های نقش بر جسته های نمالی شمالی معبد زئوس در «پرگاموم» است که به بهترین شیوه ساخته و پرداخته شده است.
    ● معماری:پس از تسخیر مشرق زمین توسط اسکندر مقدونی، امتزاجی از اندیشه ها، دینها و هنرهای غربی و شرقی پدیدار شد، که موجب تغییر و دگرگونی در معماری یونانی گردید. گوناگونیها، پیچیدگیها و پیشرفتهای چشمگیر فرهنگ هلنی به یک شیوه معماری با مقیاسی بزرگ و تنوعی پر دامنه به مراتب فراتر از آنچه کشور – شهر کلاسیک می توانست بطلبد، نیازمند بود.فعالیـهای ساختمانی از مراکز قدیمی واقع در سرزمین اصلی یونان به شهرهای پر رونق پادشاهان هلنی در آسیای صغیر (ترکیه) که مرکزیت بیشتری برای دنیای هلنی داشتند، انتقال یافت. مقیاس بزرگ و گسترش استادانه فضاهای درونی بناها که این یکی از ویژگیهای معماری هلنی بود، معماری خانگی را گسترش می دهند که پلیس های سنتی این شرایط را ایجاد نمی کردند از بناهای مهم این دوره می توان به معبد «آپولون» در «دیدوما» نزدیک شهر «میلتوس» در آسیای صغیر (ترکیه) و تئاتر سر گشاده اپیداوروس اشاره کرد.
    ● معبد آپولون:این بنا در شهر دیدوما ؛ شهر ایونیک کهن در ساحل غربی آسیای صغیر (ترکیه) واقع اشت. این معبد ایونیک و دور ستونی بر روی پایه ای هفت پله ای در ارتفاع تقریباً ۴ متری سطح مقصوره ی آن که عملاً بی سقف و رو به آسمان باز مانده بود ساخته شده است. ابعاد آن ۵۱*۱۰۸ متر و ارتفاع ستونهای پیرامونش 19/5متر است.دارای تالاری گود پر از ستون است که مقدم بر یک کفش کن ساخته شده است. و از آنجا که پلکان بزرگی به عرض پانزده متری به سوی حیاط رو باز معبد سرازیر می شود، راه دسترسی بسیار شکوهمندی برای زیارتگاه کوچک آن که دارای ستون بندی خلفی و محل نگهداری از پیکره پرستشی است، فراهم می آید. این طراحی پیچیده فضای درونی تالارهای بزرگ، مستقیماً به شیوه ی رومی پس از خود می انجامد و گسست چشمگیری از معماری کلاسیک یونان به شمار می رود که بر نمای بیرونی ساختمان تقریباً به عنوان یک تندیش تاکید می کرد و درون آن را تقریباً ساده رها می کرد.شهر «پرگاموم» در آسیای صغیر ، با داشتن معابد و پیکره های بسیار شهر بزرگ عصر هلنی محسوب می شود. در این شهر به تقلید آکروپلیس آتن، مجموعه ای بر پا گردید که دارای معابدی برای خدایان یونانی بود.
    ● معبد زئوس:بنایی است با شکوه و عظمت بسیار که در حدود سال ۱۸۰ ق م پسر و جانشین «آتالوس» اول به عنوان مذبح با شکوهی به یاد پیروزیهای پدر بر بالای تل مشرف به شهر پرگاموم بنا کرد. خود مذبح در مرکز حیاطی مستطیل شکل قرار دارد و اطرافش را ردیفی از ستونهای ایونیایی واقع بر صفه ای بلند به مساحت حدود ۹۳ متر مربع احاطه کرده است که به جبهه غربی آن با پلکانی وسیع و پر شکوه به سطح زمین متصل می شود.احتمالاً بناهای مذبحی با این عظمت یادگار سنت معماری ایونیایی از دوره ای کهن بوده است. اما مذبح پرگاموم از جهت وسعت و شکوه به سطح زمین متصل می شود. اما مذبح پرگاموم از جهت وسعت و شکوه بر همه آنها برتری دارد و نیز تنها مذبحی است که بقایآی عمده ای از آن بر جا مانده است. برجسته ترین خصوصیت آن کتیبه بزرگی است منقوش بر دیواره صفه که ۱۲۰ متر درازی و ۲ متر بلندی دارد. این نقشها چنان برجسته تراشیده شده اند که تقریباً به کلی جدا از زمینه می ماند.
    ● تئاتر اپیداوروس:نمونه ی دیگری از طراحی ماهرانه فضای رو باز یونانی است این بنا با اینکه در دوره ی هلنی ساخته شده به سبک کلاسیک است. به این دلیل در اینجا نام آن را ذکر نمودیم که تمام واحدهای کار کردی و ترتیب ظاهری تئاترهای بعدی را داراست.ردیفهای متحدالمرکز نشستنگاههای نسبتاً بیشتر از نیم دایره ی تماشاگران در سراشیب یک تپه ساخته شده بود و قطر دایره ی بیرونی اش تقریباً ۱۲۰ متر است راه پله ها یا راهروی میان پله ها به صورت چندین شعاع از مرکز دایره که محل ارکستر یا اجرای نمایش بود تا محیط دایره کشیده شده اند. و نشستنگاههای سنگی را که با یک راهروی پهن به دو بخش بالایی و پائینی تقسیم شده اند از هم جدا می سازند. محل ارکستر پیش صحنه و صحنه، طوری طراحی شده اند که بیشترین درجه سهولت ممکن برای دیدن اجرای نمایشها و آماده شدن بازیگران فراهم آید.انطباق اندیشمندانه ی فضا بر نیازهای انسان، نه همچون روزگار باستان که برای ستایش از خدایان و ارضای هوسهای شاهان بود، بلکه بخشی از سنت انسان دوستی یونان است. هلنی ها بر دامنه تصور خویش از طراحی معمارانه افزودند تا شهرهای بزرگ را نیز مانند آنها بسازند.نقشه های منظم خیابانهای شبکه مانند که به دوره کهن در تاریخ یونان مربوط می شوند و شهرهای مهمی مانند پرگاموم در آسیای صغیر اسکندریه در مصر و انطاکیه در سوریه ساخته شدند. در همین دوره بود که می توان از خانه سازی سخن گفت نمونه خانه ای در شهر «پرینه» که با دیوار محصور می شد و آن را از فضای خیابان و کوچه جدا می کرد، کشف شده است.
    بر گرفته شده از کتاب: آشنایی با معماری جهان اثر محمد ابراهیم زارعی

  6. #6
    کاربر فعال انجمن بازی های کامپیوتری و کنسولی Captain_America's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2014
    پست ها
    1,405

    پيش فرض امپراتوری سلوکی؛ جلوه ای از تمدن هلنیستی در مشرق زمین

    با مرگ اسکندر مقدونی در سال ۳۲۳ قبل از میلاد، قلمرو تحت فرمان وی میان سردارانش تقسیم شد؛ البته نه به صورت مسالمت آمیز بلکه به دنبال سلسله ای از جنگ های پی در پی و فرسایشی که فرماندهان سابق مقدونی را مجاب نمود تقسیم امپراتوری را مدنظر قرار دهند و سایرین را به عنوان رقبای خود به رسمیت بشناسند. بدین سان امپراتوری سلوکی با غروب خورشید اقبال مقدونی ها پای به عرصه ی حیات گذاشت و عاقبت نیز انحطاط و فروپاشی آن با برآمدن رومیان و پارت ها همزمان شد.

    موسس امپراتوری سلوکی، سلوکوس اول -از سرداران مورد علاقه ی اسکندر- بود. سلوکوس در جریان تقسیم امپراتوری در سال ۳۲۱ سهمی از بین النهرین کسب کرد و مرکز پادشاهی خود را شهر سلوکیه -در ایالت بابل- قرار داد. سلوکوس برای مدت کوتاهی تا سال ۳۱۵ قبل از میلاد بر این منطقه حکومت کرد تا آنکه بر اثر حملات آنتیگونوس -یکی دیگر از فرماندهان اسکندر- مجبور شد به مصر بگریزد. او در آنجا با حمایت بطلمیوس -سردار مقدونی- خود را برای حمله به آنتیگونوس و بازپس گیری سلطنت خویش آماده کرد. در سال ۳۰۵ ق.م. لشکریان سلوکوس در نبرد غزه، بر ارتش آنتیگونوس پیروز شدند. سلوکوس پس از این پیروزی متهورانه، علاوه بر قلمرو سابق خویش، سرزمین های وسیع تحت کنترل آنتیگونوس را نیز تسخیر کرد و بدین گونه، امپراتوری پهناور سلوکی تاسیس گردید. سلوکوس در سال ۲۸۱ قبل از میلاد در نبردی علیه متحد سابقش -بطلمیوس- کشته شد.

    پس از مرگ سلوکوس، اوضاع برای جانشینان وی رو به وخامت رفت. در زمان سلطنت آنتیوخوس اول، آنتیوخوس دوم، سلوکوس دوم و سلوکوس سوم فرمانروایان سلوکی با شورش های متعدد در گوشه و کنار امپراتوری مواجه شدند؛ همچون قیام هایی که در بیتینیا، پرگامون، باختریا و پارت رخ داد. جنگ های طولانی با دودمان بطالمه ی مصر نیز از همین دوران آغاز شد. این جنگ ها -که غالباً در سوریه و فلسطین درگرفت- بدون نتیجه ی قطعی ادامه یافت و به ضعف و زوال تدریجی طرفین درگیر انجامید.

    در بحبوحه ی این آشفتگی سیاسی، پسری ۱۸ ساله به نام آنتیوخوس سوم در سال ۲۲۳ ق.م. به سلطنت رسید. او طی ۲۵ سال به لشکرکشی های متعددی اقدام کرد. باختریا و پارت ها را مغلوب نمود، شورش های مردم بین النهرین و آناتولی را سرکوب کرد، قبایل عرب را از حمله به مرزهای جنوبی امپراتوری برحذر داشت و بطالمه ی مصر را نیز در دو جنگ پی در پی شکست داد. در سال ۱۹۸ ق.م. تمامی منطقه ی سوریه بدست ارتش سلوکی افتاد.

    آنتیوخوس از مصاحبت با هانیبال کارتاژی -سردار بلندآوازه ی جنگ دوم پونیک- بهره برد اما این موضوع به برتری وی بر رومی ها کمکی نکرد. آنتیوخوس در اواخر دهه ۱۹۰ ق.م. وارد جنگی گسترده با رومیان (در آناتولی) شد. شکست نیروهای سلوکی در نبرد ماژنسیا (سال ۱۹۰ ق.م.) به معنای پایان عصر طلایی امپراتوری سلوکی بود. آنتیوخوس سه سال بعد در جریان جنگ در شرق امپراتوری درگذشت.

    با مرگ آنتیوخوس، امپراتوری سلوکی نیز به سراشیبی سقوط افتاد. شورش های متعدد و جنگ داخلی میان شاهزادگان سلوکی، این فرصت را برای رقبای امپراتوری فراهم ساخت تا به گسترش قلمرو خویش مبادرت ورزند. امپراتوری پارتیان (اشکانیان) به تدریج سلوکی ها را از فلات ایران بیرون راندند. رومیان نیز با پیشروی در شام، سیاست خارجی امپراتوری را تحت الشعاع قرار داد. یک نمونه ی آن در سال ۱۶۸ ق.م. اتفاق افتاد. امپراتور سلوکی -آنتیوخوس چهارم- که با موفقیت بر نیروهای مصری پیروزی شده و در پی ورود به شمال این کشور بود، با فشارهای سیاسی رومی ها و دستور سنای روم، به شکلی تحقیرآمیز، از پیشروی بازماند. در سال ۸۳ ق.م. پادشاه ارمنستان -تیگران دوم- با دولت سلوکی وارد جنگ شد؛ جنگی که در نهایت به نابودی آخرین بقایای امپراتوری منجر شد.

    میراث سلوکی ها در خاورمیانه غیرقابل انکار است. تمدن هلنیستی یونان در زمان حکومت سلوکی ها، به تدریج با فرهنگ های محلی درآمیخت و از درون آن، هویتی جدید سربرآورد. این هویت تازه تا چندین قرن بعد در جریان ظهور و سقوط رومیان، اشکانیان و ساسانیان به حیات خویش ادامه داد تا آنکه ظهور اسلام در قرن هفتم میلادی، بر این جریان هویت سازی یونانی، خط بطلان کشید.

    لینک به منبع :
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •