.
جهنم
بی ارزش تر
است
از
یادآوری
مدام
بوسه ای
که هرگز
اتفاق نیفتاده .
.
.
.
جهنم
بی ارزش تر
است
از
یادآوری
مدام
بوسه ای
که هرگز
اتفاق نیفتاده .
.
.
که دیگر پیمیبری
آخرین حیرت زمانیست
چیزی تو را به حیرت وانمیدارد...
یادم می آید
صدای زنی جوان را
به زیبایی صدای کبوتر
که آرام می رقصید
در یک غروب ماه ژوئن
و می گفت
زندگی خوب است
اگر نخواهی
خیلی جدی اش بگیری!
عمل مُردن
مثل مفتي سواري کردن است
به مقصد شهري ناشناس
ديروقت شب
جايي که هوا سرد است
و باران مي بارد
و تو تنهايي
دوباره
ناگهان تمام لامپ هاي خيابان
خاموش مي شوند
و همه چيز
تاريک مي شود
آن قدر تاريک
که حتي ساختمان ها
وحشت مي کنند
از همديگر.
وقت سوار شدن به اتوبوس
شدیدن به تو فکر می کردم
30 سنت کرایه را دادم
گفتم: دو نفر
یادم نبود تنها هستم
ریچارد براتیگان
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)