ابلهان را همه شربت ز گلاب و قند است
قوت دانا همه از خون جگر می بینم
حافظ
ابلهان را همه شربت ز گلاب و قند است
قوت دانا همه از خون جگر می بینم
حافظ
گفت والله از حسودي گفت اين
ورنه خرسي چه نگري اين مهر بين
گفت مهر ابلهان عشوه ده است
اين حسودي من از مهرش به است
" کتاب مثنوی معنوی داستان خرس وابله "
درس کتاب سوم راهنمایی![]()
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون / نيکی به جای ياران فرصت شمار يارا
حافظ
در شهر تو میخانه زیاد است، ولی من...
شوریده و دیوانه زیاد است، ولی من...
شیرینی و لیلایی و عذرایی و ویسی
از عشق تو افسانه زیاد است، ولی من...
این شعر پر از "من" شده؛ گفتی عوضش کن
باشد! "من" بیگانه زیاد است، ولی من...
بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
" حافظ "
دعای صبح و آه شب کليد گنج مقصود است / به اين راه و روش ميرو که با دلدار پيوندی است
حافظ
اگر مقصود تو عشق است ، پس آرام باش ای دل
چه فرقی میکند میخواهدم او یا نمیخواهد؟
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم میرود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود
من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود
" سعدی "
دور از تـو افتـــادم ولي هـر شب
حس میکنم بسیــــار نزدیکـــے
خاموش شد فانوس من ای کاش
عــــادت نمیکــــردم به تـاریکــے
«عبدالجبار کاکایی»
تک و تنهایی و سخت است باور کردنش ، اما
نمی آید به دیدارت کسی که دوستش داری
عجب شانسی ! موبایل مشترک خاموش ... می خندی
اگر چه در دلت چون ابرهای تیره می باری
غزل پشت غزل ، با چشم گریان عشق می ورزی
نمی آید به غیر از شاعری از دست تو کاری
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)