تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 6 از 27 اولاول ... 234567891016 ... آخرآخر
نمايش نتايج 51 به 60 از 268

نام تاپيک: خواندنی هایی در مورد خوانندگان ايران

  1. #51
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    11 خواندنیهایی در مورد خوانندگان جدید.......

    رضا صادقي: دلم گرفته است

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    «رضا صادقي»، خيلي‌ زود و به صف هنرمندان محبوب كشور پيوست، بچه جنوب است، دلش كه مي‌‌گيرد، براي غربت ناصر عبدالهي گريه مي‌‌كند، آخرين آلبوم او كه در بازار موسيقي است، نامش «وايسا دنيا» مي‌‌باشد، آلبومي با 14 ترانه كه حسابي همه را غافلگير كرده است... در 25 مرداد سال 1358 در محله شيراول بندرعباس ديده به جهان گشود، پس از معصومه خواهرش، فرزند دوم خانواده است.
    اصالتا از اهالي ميناب مي‌‌باشند، پس از او سه خواهر و يك برادر فرزندان خانواده صادقي را تشكيل مي‌‌دهند... آخرين گفته‌هاي صادقي را بخوانيد او مي‌‌گويد: دلم از همه چيز گرفته است، از عشق، از معشوق، كارهايم و روزمرگي...


    • ديدم هر كاري مي‌‌كنم، حرف‌هايم به گوش دنيا نمي‌‌رود كه نمي‌‌رود، به همين خاطر گفتم از توصيه خداوند استفاده كنم كه مي‌‌گويد: از روح خودم در تو دميدم. آري اين مرتبه از موضع قدرت حرف زده‌ام. و به دنيا گفته‌ام كه «وايسا (نگهدار) كه من مي‌‌خواهم پياده شوم». مي‌‌خواهم پياده شوم نه به معناي استعفا از زندگي، بلكه به خاطر ساختن يك دنيا و زندگي بهتر.

    • جايي در شعر گفته‌ام كه «قربونت برم خدا، چقدر غريبي رو زمين». من به غربت خدا اعتقاد دارم. به خاطر بدي‌ها و پليدي‌هاي نوع بشر، اين انسان تماميت خواه دنيا را پر كرده از دروغ و خدعه و نيرنگ. بيشتر تلنگر زده و تذكر داده‌ام. جايي در شعرم هست با اين مضمون «همه درويش همه عارف جاي عاشق پس كجاست». در واقع بايد مي‌‌گفته: همه درويش، همه عارف، همه عاشق، اما الان اين سه برادر را از هم جدا كرده‌اند و متاسفانه خبري از عاشقي نيست و چون عشق لازمه رسيدن به درويشي و عرفان است لذا درويشي و عرفان نيز آن رنگ و بو و عمق سابق را ندارد. من مي‌‌خواهم ابتدا با عشق «احساسم» را سر و شكل بخشم. پس از آن است كه نوبت به درويشي و تمرين «بي‌‌نيازي» مي‌‌رسد. و اگر كسي اين دو مرحله را بگذارند به درك خداوند نايل مي‌‌شود (عرفان). اما متاسفانه جاي عاشقا اين روزها فقط توي رمان‌ها و شعارهاست (شعارهاي جلب و جذب). انجمن عشاق نداريم. البته عرفا و دراويش بزرگوارند و محترم، اما عاشقا چي؟ آنها كجا هستند؟ و چرا كسي سراغي ازشان نمي‌‌گيرد. به قول حميد هامون «ببين به سر عشق چي اومد؟»... و به نظرم اين ساده‌لوحانه است كه عشق و عاشقي را به فراموشي سپرده‌ايم.

    • رنگ و نور و اميد جاي «مشكي» را نگرفته‌اند، اما با آن همراه شده‌اند؛ در آلبوم جديد من. در واقع دوست داشتم اين بار بيشتر از اميدواري بخوانم.

    • به اين نتيجه رسيدم كه بايد از اميدواري هم گفت. من هم مثل قبل از آدم‌ها شكست خورده‌ام. وسط ضبط آلبوم پيرهن مشكي، ديدم دارم نمك مي‌‌شم رو زخما، آروم آروم رفتم سراغ خوندن و گفتن از مرهم.

    • يك سري براي آدم آرزوي موفقيت مي‌‌كنند. يك سري اما اقداماتي هم انجام مي‌‌دهند تا تو به موفقيت برسي. من هم اين‌طوري خوانده‌ام. «كم نشو تو وحشت باغي كه سوخته / سكه خندتو كي به غم فروخته» و يا: نگو تقدير ما صد تا گره داره / قحطي نورو نذار پاي ستاره. گفتم: حالا كه يك سري «رضا صادقي» را انتخاب كرده و به شعرها و ساخته‌هايش گوش مي‌‌دهند، پس بگذار حرف‌هايي بزنم تا شايد لحظه‌اي از زندگي‌شان را «رويايي» كند.

    • آهنگساز آلبوم «وايسا دنيا» خودم هستم. تنظيم ده قطعه را نيز شخصا انجام داده‌ام، اما چهار تاي باقيمانده به لطف دوستان تنظيم شده.

    • اغلب مردم گرفتارند. فرصتي باقي نمانده تا بخواهند يك ساعت وقت بگذارند و آلبومي را در خانه بشنوند. آنها يا سر كارند يا در مسير خانه و كار. شب هم كه برمي‌گردند خسته‌‌اند و دلزده. پر از فكر و استرس و متمايل به خواب و استراحت. پس، مناسب‌ترين زمان، وقتي است كه در اتومبيل‌شان نشسته‌اند. آنها را ابتدا «كيك» قطعات جذب مي‌‌كند. بعد نوبت به بيس و سپس سرعت آهنگ‌ها مي‌‌رسد. خسته كه شدند، به شعرش گوش خواهند داد.

    • اكثر كارها اگر چه به لحاظ تكنيكال نزديك به سليقه‌هاي امروزي ساخته مي‌‌شوند، ليكن از نظر محتوا «تهي» و خالي هستند. به همين خاطر، تصميم گرفتم تا من هم به سراغ رتيم ترانس بروم، اما شعري را در اين قالب اجرا كرده‌ام كه دوست دارم آن را بشنوم. يعني به خاطر آهنگ از محتوا نگذشته‌ام، بلكه محتوا را در لباسي جديد جاسازي كرده‌ام. مثل مشكي رنگ عشقه كه به لحاظ «مضموني» نبايد در قالب شيش و هشت خوانده مي‌‌شد، ولي من اين كار را انجام دادم تا «جذاب» باشد. غير از اين بود، مردم به سراغ اين قطعه نمي‌‌رفتند و حرف دلش را نمي‌‌شنيدند. الان هم موسيقي
    چندبار اول جذابيت دارد، پس از آن شعر هم زمزمه خواهد شد و محتوا و پيام آن به گوش مخاطب خواهد رسيد.

    • «خدا رو مي‌‌خوام، نه واسه سكه و سكو يا مقام / خدارو مي‌‌خوام، كه فقط تورو نگاه داره برام» ناگفته بعدي‌ام دنباله اين شعر است. يعني مي‌‌خواهم بگويم كه «من نمي‌‌توانم مولانا يا حافظ شوم، اگر عشق زميني را تجربه نكنم». به همين خاطر مي‌‌خواهم عاشق كسي شوم كه نگاهش با من يكي است. و بعد از خدا خواهم خواست تا اين عشق را برايم نگه دارد.

    • كفر بود، اما من بهشان گفتم كه به نقل از داستان موسي و شبان «بايد براي وصل كردن آمد» و هر كس براي صدا كردن خداوند ادبياتي دارد و البته راه و روشي. البته به قول حافظ «هر كسي از ظن خود شد يار من»، لذا مي‌توان به هر پديده‌اي نگريست و برداشت متفاوتي از آن كرد. اما نگاه من اين بوده كه بگم «مي‌دونم اين خداي مهربون چقدر اذيت مي‌شه وقتي كه مي‌بينه اشرف مخلوقاتش اينطور در تيرگي فرو رفته و قدر خودش رو نمي‌دونه».

    • وقتي «تو كه تنها نمي‌موني، من تنها رو دعا كن» را سرودم، فرزاد حسني پيشم بود. بهش گفتم: ديگه نمي‌تونم ادامه بدم و ازش خواستم تا دنباله شعر را او بسرايد. فرزاد هم گفت: خاطراتمو نگه دار، اما دستامو رها كن... دست تو اول عشقه، بسپرش به آخرين مرد... مردي كه پشت يه ديوار، واسه چشمات گريه مي‌كرد.

    • تو هر كاري اولش مردم فقط به دو، سه ترانه‌اي كه ريتميك‌تر از بقيه است گوش مي‌دهند، اما خسته كه شد به سراغ ساير آهنگ‌ها مي‌روند. من هم چون احساس كردم كه ممكن است حالا حالاها اين فرصت نصيبم نشود تا دوباره بخواانم، با 14 قطعه به سراغ مردم آمدم تا حرف‌هاي دلم را بزنم.

    • مفهوم مجاز و غيرمجاز را هنوز درك نكرده‌ام. من اگر چهار سال پيش مي‌گفتم: چه خوشگل شدي امشب... يا «تو خودت قندو نباتي، شكلاتي، شكلاتي»، آن وقت مي‌شد كارهاي امروزم را در قياس با آنها مجاز خواند، اما بين كارهايي كه مجوز نگرفته‌اند و قطعاتي كه به آنها مجوز داده شده فاصله‌اي وجود ندارد تا بتوانم مفهوم مجاز و غيرمجاز را (در مورد كارهاي خودم) درك كنم.
    • در يكي از ترانه‌هايم گفته بودم: «تيكه‌اي بودي از دلم، گنديدي و بريدمت». بعد اصلاحيه خورد تا گنديده‌اي به خشكيده‌اي تغيير يابد. واقعا نمي‌دانم چرا، چون به هر حال «گنديدن» هم واژه‌اي مستعمل است و مثلا وقتي ميوه‌اي مي‌گندد نمي‌گويند خشكيده و يا تبديل به كامپيوتر شده، با اين حال چاره‌اي نيست جز تن دادن به اين تغييرات.

    • رفته بودم براي اجاره كردن يك خانه. جايي بود با ميز و صندلي و كامپيوتر و كلي هم تلفن و آقايي با كروات. بسيار خوش برخورد و با پرستيژ، مثل سريال «زيرزمين» (كه ماه رمضان پخش شد) سندي آوردند. ديديم. برگه‌اي هم از طرف اتحاديه، به همين خاطر اعتماد كردم و بيست ميليون پولم را به آن آقا سپردم؛ غافل از اين‌كه آن خانه را به چند نفر ديگر هم اجاره داده بودند.

    • فرزاد حسني دوستي است «فوق‌العاده» با اين حال، او به هنگام انجام كار فقط به كيفيت كار مي‌انديشد و بس. يعني «رفيق‌بازي» را قاطي برنامه‌هاي كاري‌اش نمي‌كند، به همين خاطر اگر مي‌بينيد كه بدون اطلاع من «رضا صادقي» را براي خواندن تيتراژ برنامه فوق‌العاده انتخاب كرده، به طور قطع به دليل نزديك بودن جنس صداي من است به حال و هواي شعر و فضاي برنامه. باور كنيد من تا چهار روز پيش از انتخاب فرزاد خبر نداشتم. آن روز (چهار روز پيش) مهران خالصي زنگ زد و گفت: كار «فوق‌العاده» را به كجا رسانده‌اي؟! و من تازه آنجا بود كه متوجه قضيه شدم.


    • سرگرم آهنگسازي‌ام براي علي لهراسبي، محمد نبي و چند نفر ديگر. ميان ايشان علي دلش مي‌خواست تا آهنگ كليه قطعاتش را من بسازم، اما به او گفتم كه اجازه بده دو، سه قطعه برايت بسازم، بعد اگر راضي بودي، به همكاري‌مان ادامه خواهيم داد. بدين ترتيب دست او را باز گذاشتم تا در صورتي كه از آهنگ‌هاي من خوشش نيامد تو رودربايستي گير نكند و بتواند سراغ بقيه برود.

    • اين روزها بيشتر از هر نكته‌اي به دنبال آرامشم.

    • آلبوم... كلاهبرداري... يك سري مسائل و مشكلات ديگر كه حسابي خسته‌ام كرده.

    • قبلا هم گفته بودم كه پيرهن مشكي «بهترين آلبوم» من نيست. بعد هم وعده دادم كه آلبوم بعدي به مراتب بهتر از كار در خواهد آمد. به همين خاطر و با توجه به تغييراتي كه در ماهيت و ريتم «وايسا دنيا» به وجود آورده‌ام، از آن بيم داشتم كه مبادا مخاطب رضا صادقي تغييرات او را پس بزند و با آن كنار نيايد.

    • طرح دو ويدئوكليپ كه در قالب يك VCD ارائه شده و جزو «پك» (بسته) آلبوم جديد من است، از خودم بود. تهيه‌كننده‌اش آقاي حسين‌خاني (شركت ايران گام) و مجري آن جناب «منصوريار».

    • دلم نمي‌خواست در كليپ‌هايم از عناصري نظير گيتار و شومينه و اتومبيل و خانم استفاده شود، در نتيجه همين خواسته اجراي كار را براي آقاي منصوريار دشوار مي‌كرد. با اين حال، كارگردان از عهده آن برآمد و ما يكي از كليپ‌ها را در شهر غزالي ساختيم و ديگري را در ويلاي يكي از دوستان.

    • به خاطر مردم اين كليپ‌ها را ساختيم و براي آن‌كه‌ آنها بتوانند راحت آن را تماشا كنند مجوز گرفتيم و كلي هزينه كرديم تا اين دو را روي VCD بياوريم و در اختيار بازار قرار دهيم. به همين خاطر، از مسئولان محترم شبكه‌هاي ماهواره‌اي، «عاجزانه» و ملتمسانه تقاضا مي‌كنم كه اين ويدئوكليپ‌ها را روي آنتن نفرستند. من اگر قصد چنين كاري را داشتم، اين همه هزينه نمي‌كردم و اصلا پيش از آن‌كه‌ پخش كليپ بعضي‌ها از شبكه ماهواره‌اي برايشان دردسرساز شود كليپ‌هاي خود را در اختيار شبكه‌هاي مورد نظر مي‌گذاشتم، پس وقتي اين كار را نكرده‌ام، يعني نخواسته‌ام تا چنين اتفاقي بيفتد. اميدوارم متوليان موسيقي پاپ در وزارت ارشاد شرايط مرا درك كنند، زيرا دلم نمي‌خواهد به واسطه خطاي چند شبكه ماهواره‌اي، ضمانت‌هايي كه گرفته بودم را از دست بدهم.

    • حتي آقاي حسين‌خاني نيز اين ماجرا را پيگيري كرده و از مديران ايران موزيك خواسته تا كليپ‌هايم را پخش نكنند، اما آنها در جواب گفته‌اند كه «ما اين كارها را از طريق شما تهيه نكرده‌ايم و چون از بازار خريده‌ايم لذا به پخش‌شان ادامه خواهيم داد». بله شايد اين كليپ‌ها از ده‌ها كانال ديگر نيز پخش شود، اما همه بدانند كه چنين اتفاقي با رضايت من نخواهد افتاد و نسبت به آن سخت معترضم.


    منبع: هفته‌نامه تلاش

  2. این کاربر از Venus بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #52
    آخر فروم باز Mehran NZ's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    2,208

    پيش فرض

    جالبه ادامه بده

  4. #53
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض

    درباره‌ي زنده یاد پرويز ياحقي، استاد موسيقي ايراني و نوازنده ويلون

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    زنده یاد پرویز یاحقیدومین مصاحبه با استاد ناصر ملک مطیعی را در قسمت مصاحبه ویژه بخوانید. پرويز صديقي پارسي معروف به پرويز ياحقي در سال ‌١٣١٥ شمسي در تهران خيابان صفي عليشاه تولد يافت. پرويز كه از كودكي دل و جانش با نواهاي دل انگيز موسيقي آشنا شده و اعصاب ظريف و حساسش با ساز و نوا كوك شده بود هيجاني زائدالوصف براي فراگيري موسيقي از خود نشان مي‌داد .روح بزرگ و پر التهاب وي آرامش را از او صلب نموده درصدد دستيابي به سازي برآمد، شايد آسانترين سازي كه در ايام كودكي مي‌توانست در اختيار او قرار بگيرد، ني لبك كوچك و ظريفي بود كه تهيه آن براي او چندان دشوار نبود. او سعي داشت نغمات دلنشيني كه در فضاي خانه و در كلاس درس استاد به گوش مي‌رسيد، با ساز كوچك خود اجرا نمايد. استاد كه همشيرزاده خود را چنين شيفته و دلباخته موسيقي مي‌ديد و از دور و نزديك متوجه حالات او بود در انتظار فرصت مناسبي بود كه مشكلات را از سر راه وي بردارد و رضايت پدر و مادر او را براي تقديم هنرمندي بزرگ به عالم موسيقي جلب نمايد. در متن کامل گزارش تصویری

    اين تصميم استاد روزي به مرحله عمل در آمد كه پرويز در حالي كه بيش ازهفت سال نداشت وارد كلاس موسيقي وي شده درغياب استاد ويلن را برداشته و با نگاهي عاشقانه بدان مي‌نگريست، مخالفت مادر پرويز از دست زدن به ويولون استاد را به وساطت واداشته، با لحني مشفقانه و بسيار ملايم كه در طبيعت آن استاد ارجمند بود همشيره خود را از تحكم به فرزند باز مي‌دارد و از همان روز مبادرت به تعليم وي مي‌نمايد.

    علاقه و استعدادشگرف پرويز در فراگيري نت و ملودي‌هاي گوناگون موسيقي باعث حيرت استاد شد و مي‌ديد كه دوره‌هاي رديف اول موسيقي را كه شاگردان ديگر دوران زيادي را صرف آموختن آنان مي‌كنند به سرعت طي كرده و در حالي كه از نظر سن و قد و قامت از همه آنان كوچكتر است در فراگيري دروس به آنها كمك مي‌كند.

    دوره آموزش رديف‌هاي پنجگانه ديگر استاد كه عبارت از پيش در آمدها، چهار مضراب‌ها، آهنگ‌هاي ضربي و دستگاه هاي موسيقي ايراني بود و تا دوره عالي به انجام مي‌رسيد، يكي از ديگري طي شد در حالي كه پرويز بيش از ‌١١ سال از سنين عمرش نشده بود.

    منزل استاد ياحقي كه در آن زمان محل اجتماع و رفت و آمد موسيقيدانان بزرگي نظير استادان: ابوالحسن صبا، مرتضي محجوبي، علي اكبر شهنازي، رضا محجوبي، حسين تهراني، رضاقلي ظلي، مرتضي ني داود و غيره بود موقعيت خاصي براي دانشجويان موسيقي فراهم آورده بود.

    پرويز از اوان كودكي و نوجواني با يكايك اين استادان از نزديك آشنا شده با سبك و سياق نوازندگي و خوانندگي آنها آشنا گرديد و مورد تشويق يكايك آنان قرار مي‌گرفت. از جمله استاد ابوالحسن صبا كه متوجه نبوغ و استعداد خارق العاده وي شده از استاد او خواسته بود كه چندي هم در نزد وي كار كند.

    پرويز با اشتياق فراوان اين پيشنهاد را پذيرفت و مدت ‌٢ سال نيز نزد استاد صبا به فراگيري رديف‌هاي ايشان اشتغال داشت. پرويز صديقي كه در اين هنگام فاميل ياحقي را زينت بخش نام خود كرده و الحق انتخاب بجا و شايسته‌اي هم بوده همراه با استاد خود پا به راديو مي‌گذارد و به عنوان نوازنده خردسال در برنامه‌هاي راديو قطعاتي اجرا مي كند.

    پرويز همكاري‌اش را تا ‌١٨ سالگي با راديو ادامه داد، در آن هنگام به دعوت داود پيرنيا آهنگي را بنام اميد دل من كجايي با صداي استاد غلامحسين بنان براي اجرا در برنامه گلها ساخت كه اعضاي اركستر اين برنامه ابوالحسن صبا، حسين ياحقي، مرتضي محجوبي، علي تجويدي، حبيب الله بديعي، مير نقيبي، زرين پنجه، حسين تهراني، وزيري تبار و پرويز ياحقي بودند.

    همانطور كه از اسامي اعضاي اين اركستر پيداست، آنها از نوابغ موسيقي ملي ايران بودند و اين موفقيتي بي نظير براي جوان هجده ساله يي مثل پرويز ياحقي بود و همين امر موجب تشويق و دلگرمي او شده، نهال پر برگ و بار استعداد او هر روز از روز قبل شكوفاتر مي‌شد.

    پرويز ياحقي رفته رفته، آهنگساز و تكنوازي پر قريحه و خلاق شده بود كه در كار تكنوازي ويولون، تلفيقي از تكنيك قوي و لطافت و ظرافت خاص و بديعي را ارائه مي داد به طوري كه نواختن ويولون را در حال و هواي موسيقي اصيل ايران به اوج كمال خود رساند.

    شادروان جواد بديع زاده، در يكي از يادداشت‌هاي خود درباره پرويز مي‌نويسد: طبيعت هر چندين سال و يا چندين قرن يكبار به درست كردن آدم‌هايي خارق العاده دست مي‌زند، پرويز ياحقي از آن آدم‌هايي است كه كمتر از دست طبيعت هم ساخته است تا نظير او را با چنين استعداد عجيبي خلق كند. ساز وي بيشترين اثرها را در جان و مغز و دل من داشته و خوشبختانه پرويز ياحقي جرو آنهايي است كه به پا برجا ماندن موسيقي ايراني و رونق آن كمك هاي دو چندان كرده و به آن دسته از متخصصين نشان داده كه بيرون بردن اين ساز از موسيقي ايراني تا چه اندازه از جلال و ظرافت و قدرت و زيبايي موسيقي ايراني خواهد كاست.

    پرويز ياحقي با بسياري از شعرا و تصنيف سازان بنام مثل رهي معيري، تورج نگهبان، اسماعيل نواب صفا، معيني كرمانشاهي همكاري داشته، ولي دوستي ديرينه‌اي كه وي با بيژن ترقي از زمان‌هاي نوجواني داشته بيش از نود تصانيف آهنگ هاي او را سروده و سال‌هاي سال با هم همكاري داشته‌اند.

    بيژن ترقي درباره ياحقي مي‌گويد: پرويز ياحقي يا به قولي، كاروانسالار موسيقي ايران، يكي از خورشيدهاي درخشان هنر اين سرزمين است كه از آغاز جواني در رفيعترين قله‌هاي هنر اصيل موسيقي ايران درخشيدن گرفت. او با پنجه‌هاي سحر آميز و پر اسرار خود كه از سرچشمه فياض و لايتناهي نبوغ و پشتوانه‌هاي وراثت اصيل خانواده هنرمندش متاثر است، دلنشين‌ترين نغمات آسماني را به گوش دلباختگان عالم خاك رسانيد.

    نواي دلنشين و پر زمزمه جويباران مانند است كه صفا و خرمي از آن مي‌تراود و گاه به صداي بغض گريه عاشقي مي‌ماند كه سوز و درد از آن مي‌بارد.

    پرويز ياحقي در احياي هنر موسيقي اصيل و سنتي ايران و زنده كردن گوشه‌هاي پربار و غني دستگاه هاي آن نمايان نقش ويولون در ساز و تكنوازي كه داراي سبكي ابتكاري و بديع است، سهم چشمگير و بسيار موثري را به خود تخصيص داده است. چرا كه در اجراي موسيقي ملي، از ويولون تنها در اركسترها و كارهاي دسته جمعي استفاده مي‌شد ليكن او توانست با استفاده از سيم‌هاي بم و مهجور ويولون، به قدرت تاثير و وسعت هر چه بيشتر آن بيفزايد. ديگر از شاهكارهاي اين هنرمند خلاق ساختن و اجراي چهار مضراب‌هاي مختلف در قطعات موسيقي ايراني است، و چيره دستي او در هنر آهنگسازي و تنظيم اركستر براي آهنگ هاي ايراني كه در طول بيست و پنج سال اخير موثرترين و شيواترين ترانه‌ها و قطعات آهنگين را از خود به يادگار گذارده، كه هيچگاه با گذشت زمان فراموش نخواهد شد.

    پرويز ياحقي هنرمندي بود حساس، زود رنج، مهجور و گوشه گير و انزواطلب، صريح و بدون رودربايستي با همه و مجموع همين‌هاست كه اگر كسي سال‌ها با وي آشنا و دوست بود، پرويز حرفش را رك و پوست كنده به او مي‌گفت و اين موجب بعضي قضاوت‌هاي عجولانه درباره وي شده و از طرفي چون خودش سال‌ها خبرنگار بود و با مطبوعات همكاري داشت و خلاصه اهل قلم و مطالعه بود، كمتر نوشته‌يي را به خصوص در مورد موسيقي، آن هم موسيقي اصيل ايران از اشخاص قبول دشت، به همين جهت با هر كسي به صحبت در اين باب نمي‌نشست و اصولا نظر خاص خود را دارد و با تمام ذرات وجودش به موسيقي اصيل و سنتي ايران عشق مي‌ورزد و معتقد است كه بايد در حفظ و توسعه اين گنجينه گرانب ها كه يادگار و ميراث فرهنگ صوتي اجداد ما ايرانيان است همواره كوشا باشيم. روحش شاد و یادش گرامی باد.
    منبع قدیمیها

    روحش شاد باد

  5. #54
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض

    یه بیوگرافی دیگه از صادقی رو داشته یاشین :



    رضا صادقي متولد 25 مرداد 1358 است . بچه محله شيروان بندر عباس است . فرزند دوم خانواده و داراي چهار خواهر و يک برادر است . در ۵/۱ سالگي به خاطر تزريق پنيسيلين در تب شديد توانايي راه رفتن را از دست داد . پدرش که مرد زحمتکشي بود در حدود دو سال تمام شهر هاي ايران را زير پا گذاشت تا شايد بتواند او را معالجه کند ولي......

    رضا و پدرش هرگز از آن پزشکي که باعث اين اتفاق شده بود شکايتي نکردند و آن پزشک نيز در سال 63 در گذشت . پدرش شغل فني داشت ولي رضا تمايل زيادي براي انجام اين کار ها نداشت. سال سوم دبيرستان مردود شد و دليل اين قضيه را کسي نفهميد !!! او سال سوم را مردود شده بود و در سال چهارم دبيرستان با معدل 16 ديپلم ادبيات و علوم انساني را گرفت . گرفتن ديپلم باعث شد تا او با روحيه مضاعف به دنبال کنکور برود و بخواهد در رشته حقوق ادامه تحصيل بدهد ولي اين اتفاق نيفتاد و او يک پشت کنکوري باقي ماند .وقتي کلاس سوم ابتدايي بود اولين شعرش را گفت و مورد تشويق معلم و خانواده اش قرار گرفت و جالب اينکه مضمون اولين شعرش « معلم » بود .

    در چهارده سالگي در يکي از برنامه هاي دولتي بندر عباس خواندن را آغاز کرد . هنوز هيچ يک از خواهر هايش ازدواج نکرده اند . رضا مي گويد قصد دارد او در شب ازدواجش هم با پيراهن مشکي در مراسم شرکت کند . به شهر اصفهان علاقه خواصي دارد . راز عشق اولين کار حرفه اي او بود . علاقه رضا به پيراهن مشکي و رنگ مشکي باعث شد تا اين مرد مشکي پوش خيلي زود محبوب و مطرح گردد .از سال 72 رفت و آمد هايش به تهران شروع شد و موسيقي تنها بهانه براي اين کار بود . پوشيدن پيراهن مشکي را از داييش يه ارث برد و از همان موقع بود که به اين فکر افتاد تا مشکي پوش شود . از همان سال 74 که آهنگ هايش گل کرد پيراهن مشکي را پوشيد در سال 80 مادر رضا با توجه به مقام و ارزشي که نزد پسرش داشت از او خواست که به جاي مشکي سورمه اي بپوشد و براي مدتي اين کار را کرد . در طول اين 2 هفته اي که رضا پيراهن سورمه اي پوشيد مشکل روحي پيدا کرد و از آنجا بود که مادرش پيراهن مشکي او را پس داد . او هميشه دوست داشت که مستقل زندگي کند و براي همين در سال 81 با 200 هزار تومان پول براي ادامه زندگي از بندر عباس به تهران آمد . بهترين حامي و دوستش مادرش را مي داند . وقتي به تهران آمد در تهرانپارس ساکن شد و يک آپارتمان اجاره کرد . در سال 80 بود که آلبوم مشکي رنگ عشقه به بازار آمد و رضا به محبوبيت رسيد . يکي از خصوصيات رضا اين است که رضا خيلي دل نازک است و خيلي زود هم گريه مي کند . سايت خوبي را هم راه اندازي کرده است به کمک دوستانش که زمينه آن هممشکي است . ارادت خاصي نسبت به حضرت علي (ع) دارد . احترام خاصي نسبت به امیر قلعه نوعي مربي تيم استقلال قائل است. طرفدار سخت و متعصب تيم پرسپوليس است و نزديکترين دوستش علي انصاريان است . که حتي قرار است در آلبوم جديد او بخواند . در سال 81 بود که بعضي ها او را به خاطر مشکي پوش بودن او را متهم به ديوانگي کردند و از همان جا بود که ترانه پيرهن مشکي من را سرود و خواند . رضا بيش از 200 ترانه اجراکرده است در حال حاضر ساکن محله سعادت آباد . اهلسيگار و اين جور چيزها نيست . بيشتر دوست دارد تنها باشد و تنهايي را دوست دارد. فعلا قصد ازدواج ندارد . کتاب « چنين گفت زرتشت » را خيلي دوست دارد . بد ترين روز هفته را شنبه مي داند . و پنج شنبه محبوب ترين روز اوست . به سختي عصباني مي شود اما اگر عصباني شود ...... از جوک و لطيفه زياد خوشش نمي آيد ولي عاشق خاطره گفتن است . کار اصفهاني « مرو اي دوست » را خيلي مي پسندد . به گيتار و کيبورد علاقه بيشتري دارد . مشتري پرو پا قرص قليان است . به گفته دوستانش اتومبيل 206 نقره اي خود را به مشکي تبديل کرد . چاي و دوغ را دوست دارد . اصولا شبها بيدار است و روز ها تا ساعت 12 ميخوابد از مهماني هاي دوستانه خوشش ني آيد . حدود 60 ترانه بصورت حرفه اي ضبط کرده است . کار پرويز پرستويي را از بين بازيگران خيلي مي پسندد با محمد رضا فروتن ارتباط خوبي دارد و از بازي او خوشش مي آيد . به خاطر رفاقت صميمي با جواد رضويان تيتراژ سريال ارث بابام را خواند دو خط موبايل دارد . شماره يکي از خط موبايلش سکرت است و آنرا به کسي نمي دهد . خانه اش تلفن ندارد مبلمان خانه اش فرفورژه است وسايل و مبلمان خانه اش زرد و مشکيست تا شعري مي گويد آهنگش را هم ميسازد و شروع به خواندن مي کند .از بين بازيگران زن کار نيکي کريمي را مي پسندد . در تئاتر کار آزيتا حاجان را قبول دارد اگر حال و حوصله داشته باشد ارتباط عموميش عاليست . کمتر از خانه خارج مي شود . با خواننده ها ارتباط خاصي ندارد . زود باور است . تنظيم کارهايش را خودش انجام مي دهد در تابستان سال 84 گران قيمت ترين خواننده جشنواره کيش بود . کمتر با نشريات مصاحبه مي کند معمولا به شماره هايي که ميشناسد جواب مي دهد.هنوز مستاجر است . دلش براي عشق هاي اين دوره و زمونه شور مي زند . دوست دارد بنويسد . شايد يک کتاب عارفانه . دوست دارد نما کتابش را گفتگو با خدا بگذارد و در آن با خداي خود حرف بزند . خيلي رو راست است . بعضي وقت ها همه از او بي خبر مي شوند . نمازش را سر وقت مي خواند . هرگز با عطر و ادکلن دوش نميگيرد . از پوشيدن لباس رسمي خوشش نميايد . يک انگشتر سياه رنگ دارد . بزرگ ترين همدم رضا عصاي اوست . از آهنگ هاي صادق نجوکي لذت مي برد تصميم دارد تا يکي دو سال آينده ازدواج کند پسر با معرفت و لوطي است قدر او را بايد بدانيم .

  6. این کاربر از Venus بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #55
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





    بنيامين بهادري از خوانندگان جوان موسيقي پاپ است که يک شبه راه صد ساله را پيموده است و طرفداران زيادي دارد . صدا و سبک خواندن او طوري است که به دل مي نشيند و با مخاطب جوان به خوبي ارتباط برقرار مي کند . آلبوم « 85 » در عرض چند هفته بيش از يک ميليون فروش کرد .

    18 شهريور 1361 در تهران متولد شده است و دانشجوي ادبيات فارسي دانشگاه آزاد رود هن . از 16 سالگي کارش رو با شعر شروع کرد بعد به سمت ترانه سرايي رفت سپس به نوازندگي گيتار و آهنگسازی روي آورد و بعد کم کم به خواندن . خانواده چندان هنري ندارد ولي در خانواده بهادري همه بايد تحصيلات خوب و عالي داشته باشند . پدرش کارمند باز نشسته . مادرش خانه دار است .

    سه برادر و يک خواهر دارد . کوچکترين فرزند خانواده به قولي ته تغاري . در کودکي در کار هاي گروهي شرکت مي کرد و در گروه سرود مدرسه فعاليت داشت . بچه خيلي شيطاني بود اما شر و دردسر ساز نبود ولي درس خوان بود . از خوانندگان تورج شعبانخاني را خيلي قبول دارد ( بنيامين در رابطه با آهنگ دنيا ديگه مث تو نداره و ترانه واژه که به صورت قاچاق وارد بازار شده بود مي گويد من آهنگسازي مي کردم و اصلا قرار نبود که بخوانم . آهنگساز بر حسب وظيفه اي که دارد خودش بايد به عنوان اتود و آزمايش يک بار آن ترانه را که قرار است خوانده شود بخواند تا به خواننده مورد نظر داده شود و او بر اساس آن تمرين کند . من هم مجموعه اي داشتم براي آقاي محسن رجب پور و آقاي علم شاهي جمع مي کردم تا خواننده هاي مورد نظرشان روي آن تمرين کند و بعد بيايند تست بدهند ظاهرا از همين طريق دست به دست شده و بيرون آمد . بعد آقاي رجب پور و علمشاهي گفتند حالا که اينطوري شده و بيرون آمده خودت بيا بخوان چون اين حس کار و سبک رو بهتر اجرا مي کني و از همه مهمتر مردم اين دو کار رو با صداي تو شنيده اند )

    فريد احمدي ترانه سراي آلبوم و نيما وارسته تنظين کننده آلبوم از عوامل موفقيت در کار هستند . بهترين خاطره بنيامين از اين آلبوم اين است که از آهنگ ( دنيا ديگه مثل تو نداره) دو خط از اين ترانه در دستم بود يک روز در دانشگاه کلاس 3 واحدي داشتم و استاد هم نسبتا سخت گير بود و اجازه نمي داد کسي از کلاس بيرون بره يهويي اين خط ملودي « دنيا ديگه مث تو نداره » به اين شکل توي ذهنم اومد . نه نت درستي پيدا مي شد که از طريق آن بتوانم بنويسم نه ضبطي داشتم که آنرا ضبط کنم واسه همين مجبور بودم 2 ساعتو 45 دقيقه ملودي رو تو ذهنم نگه دارم . اون 2 ساعت و 45 دقيقه لحظه پر استرسي واسم بود . چون اگه استاد من يک سئوال مي پرسيد همه رشته هايم را پنبه مي کرد . وقتي زنگ کلاس به صدا در آمد سريع رفتم با يکي از دو ستانم تماس گرفتم و ملودي رو روي گوشي موبايلش ضبط کردم .

    بنيامين معتقد است به اينکه مردم آدم را با علاقه و حس خوبي بشناسند خيلي لذت بخش است . استادي در زمينه موسيقي نداشته است و گيتار را بر اثر تجربه نزد دوستش آموخته است . رنگ صدايش را خاکستري مي داند عشق را شکست ناپذيرو ضد ضربه مي داند و حد و مرزي براي عشق قائل نيست به فکر رفتن اونور آب نيست 100 % .ايران به خصوص تهران را خيلي دوست دارد . اصلا اهل فوتبال نيست به ورزش علاقه دارد و خودش بدن سازي و ايروبيک کار مي کند بعضي مواقع شنا هم مي کند بهترين نصيحت را در زندگي را از استادش شنيده که خدا رحمتش کند بنيامين مي گويد دوستانم مي گفتند که ما را نصيحت کنيد , او مي گفت :« نصيحتتان مي کنم که هيچ وقت کسي را نصيحت نکنيد » . پيشنهاد بازيگري زياد داشته است . موفقيت خود را در جسارت و در کنارش وسواس , دقت و ريز بيني خيلي زياد به کارم و دعاي هميشگي پدر و مادرش مي داند . از شکست نمي ترسد چون شکست را باعث رشد آدم مي داند و معتقد است هميشه هر شکستي پايه اي مي شود براي پيروزي . از اين مي ترسد که يک روزي يک اشتباهي بکند و پشيمان بشود . رانندگي اصلا بلد نيست يعني تصديق ندارد . سفر را خيلي دوست دارد . لهجه شيرازي ها و جنوبي ها و آذري ها را دوست دارد . ايتاليا و يونان را خيلي دوست دارد چون به تاريخ خيلي علاقه دارد . اگه قرار باشد جايي به غير از تهران زندگي کند شمال کشور را به خاطر نوع آب و هوا . زيبايي اش مي پسندد . خودش تهران به دنيا آمده است . پدر و مادرش هم بزرگ شده تهران هستند . اما پدرش تنکابني است و مادرش زنجاني . دوست دارد آخرين روز زندگيش روز تولدش باشد . حسادت را عجيب مي داند و از اينکه کسي به کسي حسادت کند خيلي برايش تعجب آور است . اگر ثروت , موفقيت و عشق در خانه اش را بزند در را به روي عشق باز مي کند چون عشق هم ثروت مياورد و هم موفقيت . آدم عاشق هم غني است و هم موفق . از بد قولي خودش راضي نيست . حاصل زندگي خود را در يک بيت معني مي کند :

    به چشم خلق عزيز آن زمان شود حافظ که بر در تو نهد روي مسکنت بر خاک
    Last edited by Venus; 10-02-2007 at 19:04.

  8. #56
    آخر فروم باز GsM's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2006
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    2,213

    پيش فرض

    ممنون از مطلب های با حالت!!!
    حالا یه اشتباهی شده!! زیاد مهم نیست!!
    دوست عزیز ادامه بده!! در مورد چاوشی / یگانه/ فرزین/ شهریاری و.. هم چیزی داری بزار!!!

  9. #57
    آخر فروم باز hamid_hitman47's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    محل سكونت
    "هر جا باشیم شب نشینیم!"
    پست ها
    1,311

    پيش فرض

    ممنون .خیلی تاپیک جالبیه..

  10. #58
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض

    ونوس جون بسیار بسیرا ممنون
    چاووشی را فراموش نکن لطفا

    مرسی هزار بار

  11. #59
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض

    ممنون از مطلب های با حالت!!!
    حالا یه اشتباهی شده!! زیاد مهم نیست!!
    دوست عزیز ادامه بده!! در مورد چاوشی / یگانه/ فرزین/ شهریاری و.. هم چیزی داری بزار!!!





    گفتم چرا شبیه بنیامین نبود .
    ممنون از دوستانی که یاداوری کردن و ممنون از عزیزانی که محبت دارن و تشویق می کنن

  12. #60
    آخر فروم باز GsM's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2006
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    2,213

    پيش فرض

    ونوس جان من خودم خیلی از وقتم رو در اینترنت و خار ج از اون در باره اخبار خواننده ها میزارم!!!
    اما تو 100 تا 10 تا از اون ها جالب و حقیقیه!!! واقعا خوب میشه!!! اگه یکی مثل شما !!! به جمع آوری اینا بپردازه!!
    هر اندازه هم که باشه عالیه!!!
    خصوصا اگه درباره محسن خان چاوشی و امسال ایشون باشه!!!
    موفق باشی!!!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •