نسل جوان پیر شده و داغان شده و سرخوردۀمتولدین دهۀ 60 ؛ که با انبوهی آمار جمعیتی از سویی و شور و نشاط جوانی از جانب دیگر پتانسیل اصلی وقایع دوازده سالۀ بین 76 تا 88 بودند؛ که چه به جهت بی عرضگی و عدم صداقت اصلاح طلبان چپ و چه به جهت سرکوب های وحشیانۀ تمام امال و آرزوهای خود را باختند؛ و اینک در یک سرگشتگی و هویت گم کردگی و پراکندگی آزار دهنده ای هستند و با نزدیک شدن و گذشتن از سن سی سالگی کاملاً منفعل شده و حاضر به هیچ اقدامی چه بنفع و چه بضرر جامعه نیستند. این نسل سوخته که آخرین نسل نیمه ایدئولوژیک ایران بودند و هستند؛ دیگر نه حاضر و نه قادر به خلق صحنه های تأثیر گذار هستند. درسمت مقابل اما متولدین دهۀ 70 هستند که اینان نیز در جهت مخالف نسل پیش از خود - و با عبرت از زندگی باختگی آنان - نه تنها غیر سیاسی هستند. بلکه در خیلی از موارد ضد سیاست هم هستند. و هشیارانه بدنبال حداکثر کردن لذت های شخصی و گروهی با مانور در ساختارهای حاکم روانند. لذا لاجرم است که دو نسل جوان و نوجوان متولدین بعد از انقلاب دیگر حاضر به مهره شدن برای این و آن نیستند و همه سیاست را چه در نقش مخالف و چه در نقش موافق سه طلاقه کرده اند. و چنین است که صحنۀ سیاست مُدُن در حال حاضر ایران در سکولارترین دوران خودش در بعد از انقلاب بسر می برد.