account forنوشته شده توسط Unique 2626 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یعنی توضیح دادن برای کاری که انجام شده to explain
یه جا معنی "بدلیل" هم میده
معنی کامل:
(transitive) To explain by relating circumstances; to show that some one, thing or members of a group are present or have been processed.
I don't have to account for anything to you.
The storekeeper was expected to account for any material removed.
.
(transitive) To be the primary cause of
The torrential downpour would account for the saturated state of the land.
.
(transitive) To constitute in amount or portion.
German speakers accounted for 37% of the population
.
(transitive) To make or render a reckoning of funds, persons, or things.
.
(transitive) To be answerable for
.
(transitive) To destroy or put out of action.
Coyotes account for more rabbits than hunters do.
البته یه جای دیگه هم استفاده دارهنوشته شده توسط chapanah [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مثلا وقتی اسبی سرکشی می کنه بهش می گن easy boy یعنی آروم باش پسر
سلام به همه
من برای درس کاربرد اصطلاحات باید یه پاورپوینت آموزشی درست کنم که حدود 100 تا IDIOM رو توش داشته باشه
یه ایده قشنگ و جالب میخام
ممنون میشم کمکم کنید
- - - Updated - - -
سلام به همه
من برای درس کاربرد اصطلاحات باید یه پاورپوینت آموزشی درست کنم که حدود 100 تا IDIOM رو توش داشته باشه
یه ایده قشنگ و جالب میخام
ممنون میشم کمکم کنید
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)