دبیرستانی که بودم یه سوالی بودش که ذهنمو درگیر خودش کرده بود : اگه ما با دخترهایی زیبا ازدواج کنیم ، پس تکلیف زشت ها چه می شود ؟ اونها حق زندگی و عاشق شدن ندارند ؟ آیا لیاقت عشق رو ندارند ؟
بعد جواب ساده ای به ذهنم رسید :
زشت ها با زشت ها ازدواج کنند !!!! مدتی بعد به این فکر کردم که اگه خودم رو جزو زشت ها قرار میدادم ، آیا باز هم جواب فوق واسم قابل قبول بود ؟ اونجا بود که به شدت غلط بودن این پاسخ رو متوجه شدم .
ازدواج اهدافی رو دنبال می کنه که همه اونا الزاما اخلاقی و انسانی نیستند . همینطور الزاما هر ازدواجی مساوی عشق نیست .
باید عشق و ازدواج رو از هم تفکیک کرد .
من شعار نمیدم ولی اگه پای عشق وسط باشه ، من معلولیت رو می پذیرم . چون اولا به این راحتی عاشق نمیشم ، ثانیا میتونم خودم رو در جایگاه اون معلول قرار بدم . درسته که گاهی زندگی کردن با یک معلول سخته ، ولی لذت و آرامشی که ناشی از وجود و گرمای عشق باشه ارزشش رو داره . چیزی که این روزا خیلی کم گیر میاد .