دگماتیسم (Dogmatism) به معنی پافشاری بر درستی یک مطلب (مفهوم و عقیده) به شکلی تعصبآمیز و بدون ارائه دلایل معتبر و کافی است. واژهی دگما ([1]Dogma) به یک سیستم مکتبی عقاید اشاره میکند که برآمده از باورهای دینی یا ایدئولوژی یک سازمان خاص است. این اصول غیرقابل بازنگری و تجدیدنظر بوده و احکام کلی و قطعی صادر میکنند که پذیرش آنها از سوی پیروان براساس ارائه سند منطقی و عقلی نیست. ادیان ابراهیمی شبیه مسیحیت، یهودیت و اسلام اصولی ارائه میکنند که مشمول این تعریف میشوند. معمولا دگما در لغت به معنی عقاید دینی تعصب آمیز ترجمه میشود و دگماتیسم نیز به معنی داشتن تعصب بر یک عقیده است.
اما این واژهها تنها به باورهای دینی و ایدئولوژیهای مکتبی خلاصه نمیشوند. در بسیاری از موارد به آدمهایی که نسبت به درستی یک نظریهی علمی اثبات نشده پافشاری یا تعصب خاصی نشان میدهند هم «دگم» گفته میشود. این مفهوم دگم بودن، با توجه به عدم قطعیتی که در مورد بسیاری از پدیدهها وجود دارد و همراهی بسیاری از نظریهها با فرضهای سادهساز[2]، میتواند به دیدگاههای مطلقگرا نیز نسبت داده شود. در بسیاری از بحثهای فلسفی وجود یک حقیقت تام برای پدیدهها هم زیر سوال میرود؛ چه رسد به نظریههایی که در مورد آن صادر میشوند و همواره با گذشت زمان بهروز میشوند.
بنابراین وقتی میگویند فلانی آدم «دگمی» است، باید به دنبال اظهارنظری از او باشیم که مبتنی بر یک سند قانعکننده نبوده اما او بر درستی آن پافشاری کرده است. با این تعریف، بسیاری از مومنین به ادیان «دُگم» محسوب میشوند. با این حال به نظر میرسد که خود تعریف دگماتیسم نیز تنها در شرایطی میتواند به کار گرفته شود که نسبیت آگاهی و دسترسی افراد به دلایل در نظر گرفته شده باشد. به عنوان مثال وقتی کسی میگوید حقانیت اسلام از طریق حلول نشانههای خداوند بر من به اثبات رسیده است و این نشانهها را مواردی چون وقوع معجزات در اثر طلب آنها از خداوند عنوان میکند، سپس بدون ارائهی ملموس آن دلایل برای دیگران به حقانیت اسلام پافشاری می:کند، او همچنان از نظر دیگران دگم محسوب میشود اما ممکن است واقعا شرایطی لازم باشد تا دیگران نیز آن نشانهها را دریافت نمایند. بر این اساس دیگران حق دارند که شخص مورد نظر را دگم بنامند اما او ممکن است واقعا مشمول این تعریف نشود. این مورد در زمینهی پدیدههای علمی نیز میتواند تعمیم داده شود. به عنوان مثال در جامعهای که آگاهی نسبت به ریاضیات و فیزیک بسیار پایین است اما تلاش برای شناخت جهان و فلسفه رونق دارد(مثلا اگر برگردیم به آغاز دوران علامهگری در یونان)، ممکن است ارائه یک نظریه در فیزیک که مبتنی بر فرمولهای دقیق ریاضی است و بر اساس آن زمین از کانون کائنات خارج میشود دگماتیسم خوانده شود. در آن جامعه ریاضیات زبان بیگانهای محسوب میشود ولی طلوع و غروب خورشید که با چشم دیده میشود یک واقعیت است که گردش خورشید به دور زمین را محتملتر جلوه میدهد. بنابراین ابتدا لازم است که ریاضیات، کار با دوربینهای نجومی پیشرفته، مباحث فیزیکی پایه و سایر پیشنیازها فراگرفته شوند تا بتوان نظریه مذکور را بیان کرد. از این رو بر اساس تعریفی که از دگماتیسم ارائه شد، در آن جامعه ممکن است پافشاری بر نظریهی درست دگم بودن تلقی شود.
وجود مراکز ثبت و صحهگذاری بر نظریههای علمی راهی برای مقابله با این دوگانگی و آشفتگی مفهومی است. در علوم تجربی این مراکز موجب میشوند پایههای استدلالی و واقعیتهای علمی به بهترین شکل نظریهها را اعتبار سنجی کنند. این کار باعث میشود بتوان مرز دقیقتری از درستیِ «دگم نامیدن» کسانی که بر یک نظریه پافشاری میکنند به دست آورد. مثلا با حضور این مراکز واضحتر و دقیقتر میتوان گفت اگر کسی اصرار داشته باشد تمام منظومهی شمسی حول یک ستارهی بزرگتر از خورشید در حال چرخش است، چه دلایل علمی باید ارائه کند. با این حال اگر او این دلایل را ارائه نکرد ولی همچنان متعصبانه بر نظریهاش پافشاری کرد، او با احتمال بسیار بزرگی آدم دگمی است هرچند که هنوز یک احتمال ضعیف وجود دارد که نباشد(به دانشی فراتر از علم آکادمیک دسترسی داشته باشد که ممکن است در آینده دسترسی به آن فراگیر شود).
با این توضیح، چارهای نیست به جز این که مراکز تخصصی علمی را به عنوان مراجع صحهگذاری بپذیریم چرا که این پذیرش درصد خطا را به مراتب پایین آورده و از آن طرف مرز دقیقتری برای تایید یا رد نظریهها ایجاد میکند. بنابراین پیروان عقاید یا نظریههایی که نتوانند در جهان امروز دلایل معتبری برای اقناع علم ارائه کنند اما همچنان بر باور خود پافشاری کنند، باید به سایرین این حق را بدهند که آنها را «دُگم» بدانند حتی اگر خودشان به درستی عقیدهشان ایمان داشته باشند. بسیاری از آموزههای ادیان، چه در زمینههای علوم انسانی و چه در مورد اظهارنظرهایی که به علوم تجربی مانند فیزیک و نجوم مرتبط هستند، مشمول این دگماتیسم میشوند. این نظریهها بر اساس ارائه اسناد علمی قابل اثبات نبوده و پذیرش آنها توسط پیروانشان وابسته به عنصر «ایمان» است. اگر این افراد نظر خود را تنها به عنوان یک نظریه ارائه دهند که ممکن است درست نباشد ولی برای آنها قابل قبول است و اصراری بر درستی آن و مهمتر از همهی اینها نسخهپیچی بر اساس آن برای جامعه نداشته باشند، آنگاه از این دسته خارج میشوند. این درحالی است که در واقع چنین نبوده و در اکثر مواقع این افراد سطحی از تعصب و دگماتیسم مذهبی را از خود نشان میدهند.
پ ن:
[1]: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[2]: فرضهای سادهساز فرضهایی هستند که برای دسترسی به یک مدل سادهتر از پدیدهها که قابل فهم و تحلیل باشد، به کار گرفته میشوند. به عنوان مثال برای نوشتن یک فرمول برای محاسبهی شدت نیروی جاذبهی زمین، اگر به چگونگی دخالت مقاومت هوا و اندازهگیری آن آگاهی نداشته باشیم، فرمول جاذبه را در حالتی که مقاومت هوا وجود ندارد مینویسیم. نادیده گرفتن مقاوت هوا در اینجا یک فرض سادهساز است.