اگر با دقت احوال انسانهاي شاد و ناشاد را بررسي كنيم، متوجه ميشيم كه اندوه متاعي شيطاني و شادي هديهاي رحمانیه. از ابتداي تمدن بشر، غم و اندوه مايه توقف و انزجار و شادي و نشاط عامل تحرك و نظم بوده است. انسان از اندوه، غم و تاريكي ميگريزد و به شادي و نور پناه ميبرد. شاد زيستن آرزوي ديرينه آدمي است. دنياي بدون غم، خشم و جنگ، سرشار از مهرباني و شادي، آرزويي است كه ريشه در خلقت و نهاد آدمي دارد. آرزويي كه مقدمه غلبه بر تمام ناكاميهاست. شادي، اين معجزه دروني، گره گشاي بسياري از رنجهاست.در ميراث كهن ما ايرانيان شادي پديدهاي الهي محسوب ميشه.
پارسيان شادي را آفريده خداوند و اندوه و غم را آفريده اهريمن ميدانستند. مردم ايران باستان حدود 60 روز از سال را جشن ميگرفتند و به ستايش مي پرداختند. گذشتگان ما براي ارج نهادن به پيدايش انسان جشن بزرگ نوروز را با شكوهي بسيار زياد برپا ميكردند. ايرانيان سعي ميكردند به هر بهانهاي روزگار را به شادي و شكرگزاري سپري كنن. پيشينه تاريخي كشورمان نشان ميده كه نشاط در همه ادوار مورد توجه ايرانيان بوده.
اگخ ما زندگی را یک مثلث تصور کنیم که یک ضلع آن فعالیت (کار) باشه، ضلع دوم آن تفریح و ضلع دیگر ارتباطات، اگر ما بتوانیم به هر سه این ابعاد به قدر کافی توجه کنیم، آنگاه این مثلث زندگی به صورت متساویالاضلاع خواهد بود این مساوی بودن، نشاندهنده همان تعادلی است که ما از آن سخن میگوییم.
چو شادي بكاهد، بكاهد روان ** خرد گردد اندر ميان ناتوان
مده دل به غم تا نكاهد روان* * به شادي همي دار دل را جوان