خواهش میکنم.
به نظر من مهمترین پیش شرط وارد شدن به مقوله ای به نام ازدواج این هست که یک انسان به یقین برسه که امادگی پذیرش مسئولیت یک خانواده رو داره، مرد و زنش هم هیچ فرقی نمیکنه.
ممکنه یک پسری یا خانمی تو 25 سالگی به این نتیجه و باور برسن و ممکنه تا 30 سال هم نرسن و یا اصلا کلا نرسن و بخوان تا اخر عمرشون مجرد بمونن.
مشکل جامعه ما هم بیشتر این هست که آدما معلوم نیست با خودشون چند چند هستند.
اگر کسی فقط اهل دوستیه، باید روک باشه، صاف و پوست کنده به طرفش بگه بیا تا هر وقت با هم حال میکنیم با هم باشیم.
من عده ای رو میشناسم که اینجوری هستن و دچار بحران روحی هم کمتر میشن چون تکلیفشون با خودشون و تکلیف طرف مقابلشون هم با خودش مشخصه.
اما اونیکه تکلیفش با خودش مشخص نیست، دچار مشکلات پی در پی روحی و روانی میشه و شکست میخوره و در نهایت رو به انزوا میاره.
اینم بیشتر شامل اکثریت جامعه ما میشه که بین سنت و مدرنیته گیر افتادن.
هم دوست دارن دوستی رو تجربه کنن اونم با همه لذت ها و تنوع هاش و هم میخوان خانواده تشکیل بدن که اساسش بر تعهد هست و نداشتن تنوع.