| نام |
ریشه نام |
معنی و شرح نام |
| ماجد |
عربی |
دارای مجد و بزرگی، بزرگوار،از نامهای خداوند |
| مادیس |
فارسی |
نام پادشاه سکائیان |
| مارتین |
آشوری |
رهبر |
| مازیار |
فارسی |
اهورا مزدایار، پسر قارون ، از سپهبدان مازندران در قرن سوم که علیه خلیفه بغداد شورش کرد |
| ماکان |
فارسی |
نام پسر کاکی از حکام مزندران در قرن چهارم |
| مانای |
فارسی |
سرکرده پارسیان در زمان سلطنت دیوکس پادشاه ماد |
| مانوش |
فارسی |
کوهی که منوچهر در بالای آن متولد شده است |
| مانی |
فارسی |
نام بنیانگذار آیین مانوی |
| ماهان |
فارسی |
روشن و زیبا چون ماه، نام شهری در استان کرمان، نام پدر سهل از بزرگان مرو بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه |
| ماه برزین |
فارسی |
یکی از بزرگان دولت ساسانیان |
| متین |
عربی |
دارای پختگی، خردمندی و وقار، استوار، محکم، از نامهای خداوند |
| مجتبی |
عربی |
برگزیده شده، انتخاب شده،لقب امام حسن(ع) |
| مجید |
عربی |
دارای قدر و مرتب عالی، گرامی، از نامهای خداوند |
| محتشم |
عربی |
دارای حشمت و شکوه، با حشمت |
| محراب |
عربی |
بخشی از یک از عبادتگاه که پیش روی نمازگزاران و عبادت کنندگان است و پیش نماز یا کشیش در آنجا می ایستند |
| محرم |
عربی |
حرام شده، ماه اول از سال قمری |
| محسن |
عربی |
نیکوکار، احسان کننده،از نامهای خداوند |
| محمد |
عربی |
ستوده شده، بسیار تحسین شده، نام پیامبر(ص)، نام سوره ای در قرآن کریم، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمدامین، محمد علی، محمدحسین و علی محمد |
| محمود |
عربی |
آن که یا آنچه ستایش شده است، مورد پسند، نیک، خوش، از نامهای پیامبر(ص)،نام یکی از پادشاهان غزنوی |
| محیی |
عربی |
زنده کننده، احیاکننده، از نامهای خداوند |
| مراد |
عربی |
خواست، آرزو، منظور، مقصود |
| مرتضی |
عربی |
پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته |
| مرداس |
فارسی |
مرد آسمانی- نام پدر ضحاک که مرد نیکی بود و به دست پسرش کشته شد |
| مرزبان |
فارسی |
مرزدار |
| مرشد |
عربی |
راهنمایی کننده، ارشادکننده |
| مزدک |
فارسی |
خردمند کوچک- مردی که در زمان ساسانیا ادعای پیغمبری کرد اما کشته شد |
| مستان |
فارسی |
شادان، شادمان |
| مسعود |
عربی |
نیکبخت، سعادتمند، مبارک، خجسته،نام پسر سلطان محمد غزنوی، نام شاعر معروف قرن پنجم، مسعود سعد سلمان |
| مسلم |
عربی |
پیرو دین اسلام، مسلمانان، نام پسر عقیل و برادرزاده علی (ع)، فرستاده امام حسین به سوی کوفیان |
| مصطفی |
عربی |
برگزیده، لقب پیامبر(ص) |
| مصیب |
عربی |
آن که حقیقت امری را دریافته باشد، درستکار |
| مظفر |
عربی |
پیروز، غالب، موفق |
| معتمد |
عربی |
اعتماد کننده،نام یکی از خلفای عباسی که همزمان با لیث صفاری بوده است |
| معین |
عربی |
یاریگر، کمک کننده، یاور |
| مقداد |
عربی |
نام یکی از اصحاب پیامبر(ص) و از اولین شیعیان علی(ع) |
| مقصود |
عربی |
آنچه کسی قصد انجام آن را دارد، منظور،مطلوب و مورد نظر |
| منصور |
عربی |
یاری داده شده، پیروزشده، پیروز |
| منوچهر |
فارسی |
در اوستا آن که از نژاد منوش است |
| موسی |
عبری |
از آب کشیده شده، نام امام هفتم شیعیان، نام پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل که در زمان فرعون به دنیا آمد |
| مهباد |
فارسی |
مرکب از مه( بزرگ) + یاد( بد، پسوند اتصاف)، نام یکی از سرداران هخامنشی |
| مهبد |
فارسی |
مهبود- سرور ماه،کناییه از کسی که زیباییش از ماه بیشتر است – از شخصیتهای شاهنامه، نام وزیرانوشیروان پادشاه ساسانی که به ریختن زهر در غذای او متهم و کشته شد |
| مهبود |
فارسی |
مهبد- سرور ماه،کناییه از کسی که زیباییش از ماه بیشتر است – از شخصیتهای شاهنامه، نام وزیرانوشیروان پادشاه ساسانی که به ریختن زهر در غذای او متهم و کشته شد |
| مهداد |
فارسی |
داده ماه، از فرماندهان نظامی پارسیان و یکی ازنامهای دوران هخامنشیان |
| مهراب |
فارسی |
دوستدار آب،از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه کابل از نوادگان ضحاک در زمان حکومت سام نریمان و پدر رودابه مادر رستم پهلوان شاهنامه |
| مهدی |
عربی |
هدایت شده، نام امام دوازدهم شیعیان |
| مهر آذر |
فارسی |
یکی از موبدا پارس در زمان انوشروان – خورشید آذر |
| مهر آرا |
فارسی |
آرایش دهنده مهر |
| مهر آفرین |
فارسی |
عشق آفرین،آفریننده عشق |
| مهر آب |
فارسی |
کسی که فروغ خورشید دارد- نام جد مادری رستم |
| مهراد |
فارسی |
بخشنده بزرگ |
| مهراز |
فارسی |
راز بزرگ |
| مهراس |
فارسی |
از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی رومی و نماینده قیصر روم در دربار انوشیروان پادشاه ساسانی |
| مهرام |
فارسی |
ماه آرام |
| مهران |
فارسی |
مرکب از مهر( محبت یا خورشید) + ان( پسوند نسبت)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردار ایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی |
| مهرانفر |
فارسی |
شکوه |
| مهربد |
فارسی |
مرکب از مهر( خورشید) + بد( پسوند اتصاف) |
مهر پویا
|
فارسی |
پوینده مهر |
| مهرداد |
فارسی |
داده خورشید |
| مهردار |
فارسی |
دارنده مهر و محبت |
| مهرزاد |
فارسی |
زاده خورشید، زیبا روی |
| مهرشاد |
فارسی |
شادمهر، مرکب از شاد(خوشحال) + مهر( محبت یا خورشید) ،نام شهر یا مکانی در نیشابور |
| مهرنوش |
فارسی |
خورشید جاویدان- یکی از پسران اسفندیار که به دست فرامرز کشته شد |
| مهرنیا |
فارسی |
از نزاد مهر |
| مهرورز |
فارسی |
آنکه روزی چون خورشی دارد |
| مهریار |
فارسی |
دوست و یار خورشید |
| مهنام |
فارسی |
دارای نام زیبا |
| مهیار |
فارسی |
ماهیار،پسر داریوش سوم هخامنشی |
| میثم |
عربی |
دونده ای که ردّ پایش به روشنی بر زمین بماند،نام پسر یحیی از یاران علی(ع) |
| میرو |
فارسی |
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران رستم هرمزان پادشاه ساسانی |
| میرین |
فارسی |
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری رومی و داماد قیصر روم |
| میکائیل |
عبری |
معرب از عبری به معنای کیست که شبیه خدا باشد؟ – یکی از فرشتگان مقرب خداوند که معروف است روزی زمینیان را می رساند |
| میلاد |
فارسی |
صورت دیگری از مهرداد، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلیران ایرانی زمان کیکاووس پادشاه کیانی،دانش آموز،شاگرد(نامی کردی) |
| مبین |
عربی |
آشکار – پیدا |
| مهام |
عربی |
کارهای دشوار و بزرگ ، با اهمیتها |
| مهزیار |
فارسی |
نام پدر علی بن مهزیار ،که توفیق ملاقات با امام زمان را به دست آورد.مقبره ایشان در شهر اهواز است |
محمدرضا
|
عربی |
ترکیب اسم حضرت رسول اکرم وامام هشتم شیعیان ، محمد به معنای ستوده شده و رضا به معنای خوشنود |
| مهریاد |
فارسی |
یادگار خورشید ، مرکب از مهر و یاد |
| مهرسام |
فارسی |
پسر خونگرم و مهربان ، مرکب از مهربه معنای مهربانی یا خورشید و سام به معنای آتش است. |
| مهیاد |
فارسی |
یاد و خاطره ماه، کسی که زیباییش یاد آور ماه است ، دارای چهره ای زیبا چون ماه |
| ماتیار |
فارسی |
مادیار، کمک کننده به مادر ، یار مادر ، مرکب از ماد مخفف مادر بعلاوه یار |