درود بر یاران همراه ؛
یکی از موضوعات زیر بنایی ومهمی که همواره مورد توجه جستجو گران عرصهء تفکربوده وهست ، مفهوم "خود" یا "من" است.
به راستی این آشنای غریب کیست که درطول زندگی با ماست، اما از آن بی خبریم ؟
ما پیوسته در گفتارونوشتارمان ازمفاهیم "من "، "خود" و"خویشتن" استفاده می کنیم. بنا براین یکی از شیوهایی که می تواند در درک بهتر این موضوع رهگشای ما باشد، بررسی زبانی آن است.
اگر به واژگانی چون: "خودسازی" ، "خودشکوفایی" ، "خودباوری و" خودشناسی " توجه کنیم ،می بینیم که در همه آن ها "خود" به عنوان عاملی مثبت در نظر گرفته شده است.امری که باید به آن اتکا نمود ودر رشد،شکوفایی، وساختنش همت به خرج داد. ازسوی دیگردر کلماتی مانند: "خودبینی" ، "خود رایی" ،"خود محوری" ، "ازخود گذشتگی"و... "خود" به موضوعی تبدیل شده است که اهمیت دادن وتوجه نمودن به آن، زمینه خود بینی وخود نمایی وسایر ویژگی های نامطلوب را در انسان فراهم می آورد. بنابراین باید برآن پای نهاد واز آن گذشت.
با انجام این مقایسه ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا باید به " خود " اهمیت داد و به آن اتکا نمود؟ یا اینکه به عنوان امری منفی ونامطلوب نادیده گرفته شده واز آن عبور نمود؟ این تناقض ریشه در چه چیزی دارد؟ به راستی این" من " کیست که از سویی توجه به آن منیت وخودبینی وخودشیفتگی به همراه می آورد وازسویی موجب خود باوری واعتماد به نفس وخودشکوفایی در انسان می شود ؟
بااندکی تامل می توان دریافت "منی" که در مقوله هایی چون خود سازی و خودشکوفایی برآن انگشت گذاشته شده ، با آنچه که در خود رایی وخود خواهی مد نظر می باشد تفاوت داشته ونمی تواند با آن یگانگی داشته باشد.
اینک پس از تاملی درساختار زبانی" من" یا "خویشتن"، برای درک بهتر موضوع به ناچارباید اندکی دروجود کسی که این عنوان به او چسبیده وآن را با خویش به این سوی وآن سوی می کشد، یعنی" انسان " غور نماییم.
انسان در ابتدا با مجموعه ای از ویژگی ها واستعدادهای بالقوه ی ارثی یا ژنتیکی که از راه پدر ومادر به او منتقل می شود به دنیا می آید. از همان آغازدوران جنینی عوامل محیطی درکنار ویژگی های ژنتیکی به اثرگذاری در لوح وجود آدمی می پردازند. پس از تولد نیز تاثیرهریک از عوامل یاد شده بر شخصیت با شدت وضعف ادامه می یابد. به گونه ای که به عقیده بسیاری از علمای تعلیم و تربیت وروان شناسان ، بخش مهمی از شخصیت انسان تا پایان دوره کودکی شکل می گیرد.
بنا براین ، آنچه که موجب شکل گیری شخصیت انسان می شود، مجموعه ای از صفات ارثی وعوامل محیطی همچون شرایط خانوادگی، اجتماعی ، جغرافیایی ،فرهنگی و باورها و عقاید وآداب ورسومی است که در طول زندگی او را در احاطه خویش گرفته و از درون وبیرون بر اوفرمان می رانند.
پس می توان چنین ادعا نمود ، " منی" که با نام شخصیت از آن یاد می شود، منی عاریتی و وابسته است که خود در شکل گیری خویش هیچ نقشی ندارد و ظرف وجودیش مملو از خلقیات ، علایق ، باورها ونگرش ها یی است که به وسیله ی محیط و وراثت درآن ریخته شده است. آیا اینچنین منی می تواند نقطه ی اتکا و توجه قرار گیرد وموجب بروز خود باوری و خود شکوفایی درصاحبش شود؟ درواقع می توان گفت ویژگی هایی چون زیاده خواهی ، رقابت کینه ودشمنی ، خودبرتربینی وخودکامگی همه وهمه ریشه درتلقینات والقائاتی دارند که از طریق محیط های گوناگون بر وجود ما عارض گردیده اند.
از زمانی که این بت دروغین بر سرزمین وجود ما مستولی شده وبر اریکه ی فرمانروایی آن تکیه می زند، پیوسته خویش را تافته ی جدا بافته ودر رقابت و مواجهه با دیگران می بیند. بنا براین منفعت و لذت خویش را ورای هر چیزی دیده وبه خود اجازه می دهد برای نیل به آن به هر اقدامی دست زند.
آیا به کار گیری دروغ وفریب ونیرنگ می تواند دلیلی جزتامین منا فع "خود" یا آنچه در ارتباط مستقیم با آن است داشته باشد؟
انسانی که دربند وگرفتار "خود" می شود ، به دلیل این که همه چیز را از روزن تنگ ومحدود منیت خویش می بیند، دچار خودبینی وخود رایی شده وهمه چیز را برای خود و درخدمت خود می خواهد. حتی آن زمانی که لاف دوستی می زند ، درنهایت سود خویش را جستجو می کند. اگربه کسی نرد عشق می بازد ، هدفی جز کامجویی و لذت طلبی ندارد. اگر در ظاهری خیرخواهانه اقدام به بخشش وانفاق می کند ، درنهان مقصودی جزبه نمایش گذاردن خویش ندارد.
خلاصه که این "خود"، به هر بازار مکاره ای سر می زند و هر آنچه را به سود خویش می بیند در خورجین زیاده خواهی خود می ریزد، تا از آن زیور و پیرایه ای فراهم ساخته و سکه ی مسین وتقلبیش را همچون طلایی ناب واصیل به فروش رساند.
غافل از اینکه تا از مس وجود خویش دست نشوییم، ره به کیمیا نخواهیم برد.
" دست از مس وجود چو مردان ره بشوی تا کیمیای عشق بیابی وزر شوی " ( حافظ )
در صورتی که من دروغین نادیده گرفته شود ، آیا چیزی برجای خواهد ماند که به خاطر آن خودکامگی اختیار نموده و فخر فروشی نماییم ؟ آیا دست آویزی برای نادیده گرفتن حقوق دیگران خواهیم داشت ؟ آیا توسل به دروغ و نیرنگ توجیهی خواهد داشت؟
آری ، در هنگامه ای که " خود " رنگ ببازد وحجاب و دیوار منیت در وجود آدمی فرو ریزد دیگر فاصله ای بین خویش و دیگران نمی بیند . در این هنگام است که قطره و پیمانه ی ناچیز وجود انسان به اقیانوس بیکران هستی پیوند خورده و با آن یکی می شود و خودی در وجود آدمی شکوفا می گردد که چشمه ی جوشان مهرو عشق و دوستی باشد . ....
در پایان از دوستان گرامی سپاسگزار خواهم بود چنانچه مرا از نظرات و انتقادات خویش بهره مند نمایند. درود وسپاس.
